logo





نگاهی به «شاه»(۱)

بررسی کتاب

دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۲ - ۰۶ ژانويه ۲۰۱۴

رضا اغنمی

شاه
عباس میلانی
نشر پرشین سیرکل – تورنتو – کانادا
چاپ اول، بهار۱۳۹۲ (اپریل ۲۰۱۳)

این کتاب نزدیک به ششصد برگی، همانگونه که درپیشانی اش حک شده نگاهیست به شاه، دومین و آخرین پادشاه خاندان پهلوی و زندگی پرماجرای او که سی و هفت سال و نیم، از – شهریور ۱۳۲۰ تا بهمن ۱۳۵۷– در تخت سلطنت، حکومت کشوررا برعهده داشت. دوران پرماجرائی که با فراز و نشیب های بسیار و گاه خطرناک مصادف بود و دگرگونیهای داخل و خارج که به یقین بخشی از تاریخ معاصر ایران را تشکیل داده اند.

میلانی، دست مخاطبین را گرفته در تاریک و روشنای این سرزمین به هرگوشه و کنارسرمیزند. با خود میگرداند. با حوادث آن سال ها آشنا میکند. با چشم و گوش باز دو روی سکه را میبیند. با تمیزقوت و ضعف ها به دور از مدح و قدح، هرآنچه براین مردم رفته را روی دایره میریزد.

فصل اول کتاب با عنوان «هلندی سرگردان» شروع میشود تمثیلی از رفتن شاه ازایران. با نگاهی به گذشته، زمانیکه «صدای جاوید شاهشان گوئی گوش فلک را کر می کرد.» ازمبالغه وگزافه گوئیهای مداحان میگوید: «علم می گفت او خِرد پیامبران را دارد و درسیاست تنها دوگل همتای اوست. نلسون راکفلر، سیاستمدار وبانکدار پرآوازۀ امریکائی شاه را با اسکندر کبیرقیاس می کرد می گفت باید اعلیحضرت را برای دو سالی به آمریکا ببریم تا نحوۀ مملکتداری را به ما بیاموزد» میلانی، با تکیه به این مداحی ها عقیده دارد که در «شاه نه تنها غرور که اطمینان کاذب و حتی خود بزرگ بینی سیاسی پدید آورد» سپس با شگفتی ازپیشرفتهای کشوردر یک دهه مثالی آورده مینویسد ایران: « درسال ۱۹۶۴ محتاج وامی پنج میلیون دلاری بود، یازده سال بعد، شاه به گزارش سیا، نزدیک به سه میلیارد دلار به کشور های گونه گون کمک وگاه وام داد».

تغییر رفتار مسئولان داخلی و رؤسای جمهور وشاهان میزبان در آخرین مسافرت شاه به خارج ازکشور، بسی پندآموز وهرگوشه اش آئینه عبرت است که میلانی با نقبی به حوادث آن روزها چهره های بزک شده دوستان شاه را به صحنه میآورد وپشت و روی آنها را به نمایش میگذارد. جائی اشاره دارد به رفتار تیمسار آذربرزین، جانشین فرمانده نیروی هوائی درآخرین روزهای قدرتشان، که از دادن هواپیما برای حمل اثاث سلطنتی خودداری میکند. از میزبانان دول خارج و بیوفایی آنان میگوید. برگرداندن هردوهواپیمایِ جت ویژۀ سلطنتی از مراکش به ایران و ملاقات سفیرآمریکا با شاه، و اینکه پس از چند روز درمییابد که مراکش را باید ترک کند.«این سفرهای پررنج و تحقیرآمیز سبب شد که کسینجر به شاه لقب «هلندی سرگردان» بدهد. پیشامد گروگانگیری اعضای سفارت امریکا درتهران، و موضوع معاملۀ پایاپای معاوضۀ شاه با گروگانهای امریکائی و این قبیل سروصداها، اقامت شاه را با مشکلات زیادی روبرو میسازد. و نه تنها دولت های اروپائی، بلکه آمریکا نیز با آن همه روابط محکم و حسنه حاضر نمیشوند پذیرای حضور شاه و خانواده اش در آمریکا باشند. درآن روزهای سخت بود که باز انورسادات با جوانمردی وصفات نیک انسانی خود، شاه را برای اقامت به مصردعوت میکند. «سادات رهبر تنها کشوری بود که حاضر شد برای شاه جایی امن برای گذراندن واپسین روزهای حیاتش تدارک ببیند».

فصل دوم با تولد شاه درتهران شروع میشود: «در۱۶ اکتبر۱۹۱۴ [۱۹۱۹](چهارم ابان ماه ) ۱۲۹۸در خانه کوچک وبه نسبت محقری دراین شهر، دریکی ازقدیمی ترین محلات آن پسری به دنیا آمد که محمد رضا نامش نهادند. مادرش تاج الملوک بود زنی پرجذبه، با عقایدی تند و تیز و ایمانی راسخ به درستی عقاید خود درعین حال سخت مذهبی بود و به دعا و نذر و تعویذ اعتقادی تام داشت. پدرمحمدرضا آن روزها به رضاخان شهرت داشت.» زایمان توسط ماماهای محلی انجام میگیرد. «درآن زمان درایران گویا حتی یک طبیب متخصص امراض زنان وجود نداشت». خانوادۀ رضاخان پس از مدتی به خانه ای بزرگ و بهتری نقل مکان میکنند: «درفاصله ای کوتاه ازاین خانۀ جدید خندق خشک و دیوارگلی ای بود که زمانی تهران را احاطه می کرد. این دیوار دوازده دروازه کاشی کاری شده داشت که به یمن شمار دوازده امام تعیین شده بود. به علاوه به برکت ۱۱۴ سورۀ قرآن این دیوارها هم ۱۱۴ خندق داشت. دیوار وخندق هردو میراث سفرهای ناصرالدین شاه به اروپا بود».
به سلطنت رسیدن رضاشاه درشش سالگی محمد رضا وشروع عمران وآبادانی وبرداشتن دیوارهای اطراف تهران پُرکردن خندق های کثیف و زبالدانی شهر، شیوع بیماری آنفلونزای اسپانیائی، واعتیاد مردم به تریاک ومبارزه با هرج و مرج داخلی از مسائلی است که نویسنده، سیمای واقعی زمان و تحولات اجتماعی کشور را توضیح میدهد.

فصل «بنیادی بیمار»، با زادروز شاه آغاز شده است، خواننده را به سمت و سوی حوادث آن سال های پرتلاطم مییبرد. با انقلاب اکتبر شوروی و رفتن ژنرال های تزاری ازایران، «انگلستان هم این غیبت رامغتنم یافت و برآن شد که ازطریق قرارداد ۱۹۱۹ ایران را عملا به مستعمرۀ خود بدل کند.» و این درحالی بود که شیخ خزعل با کمک بریتانیا در جنوب ایران بساط حکومت خود را گسترده بود. «شیخ خزعل خود را رسما رئیس دولت می دانست. با کشورهای دیگرقرارداد امضاء می کرد. کارش بجائی رسید که حتی کتابی تحت عنوان"مجموعه قراردادهای بین دولت انگلستان و جناب شیخ محمره به چاپ رساند"» میلانی، با اندوه، ازایرانیان پست و دون صفت که تکیه گاه اصلی شان انگلستان بود یاد میکند. در ماجرای قرارداد ۱۹۱۹ولیعهد زمان محمدعلی میرزا قاجار . . . . . . به سفارت انگلیس پیشنهاد میدهد «حاضراست ریاست دولت مستقل جنوب ایران را که یکسره جدا از بخشهای شمالی است بعهده گیرد. می گفت اگر پادشاهی این خطۀ از ایران تجزیه شده را به او بسپارند او نیز به نشان سپاس، منافع انگلستان را تأمین و تضمین خواهد کرد.» در طرح آن قرارداد ننگین که ایران بین روس و انگلیس تقسیم میشد. «نه تنها احمد شاه که سه تن ازبزرگان سیاسی مملکت ازجمله وثوق الدوله نخست وزیر وقت درازای قول حمایت ازاین قرارداد رشوه هایی ازدولت انگلستان دریافت کردند. . . . درایران جنبش وسیعی برای مقابله با این قرارداد پدیدارشد.»

میلانی دربارۀ قرارداد ۱۹۱۹ مینویسد که « مدافعان قرارداد در ایران به راستی اندک بودند وهیچکدام هم دراین کار به صراحت و بی پروائی سیدضیاء طباطبائی نبود. ازهمان زمان بعنوان نوکر انگلیس مورد نقد وحمله قرارگرفت» و حال با اندک تأملی در اوضاع گذشته، در پس نزدیک به یک قرن، درآن آشفته بازار، اهداف واقعی رضاشاه با آن خلق وخوی کهنه سربازی واستبدادی اش چهره میگشاید وقدرتِ سیاسی او را درحفظ آب وخاک و استقلال وطن ثبت وضبط میکند. او درمسیردیگری بود. نه وطن فروش بود نه نوکر اجنبی. ازقماش محمدعلی میرزا و احمد شاه و وثوق الدوله نبود. «قوام السلطنه که درآن روزگار "والی" خراسان بود و بعدها به یکی ازمعاندان خستگی ناپذیرشاه بدل شد، هم سودای استقلال داشت. برآن بود که خراسان را مستقل اعلان کند.»

میلانی، که این کتاب کم نظیررا تدوین کرده، با دیدی به غایت تیز توانائی های پژوهشی خود را درهمین یکی دو فصل آغازین نشان داده است. دربررسی حوادث زمانه، از طرح آشفتگی های داخلی واجتماعی، هرگز از بده و بستانهای رجال طماع و بی کفایت شاهان قاجار و دیگرمسئولان کشورغافل نیست. به درستی اوضاع کشور و تحولات سیاسی را زیرنظر دارد: «درسالی که محمدرضا به دنیا آمد حدود ده در صد جمعیت حدود دویست و پنجاه هزار نفری تهران تریاکی بودند . . . درکرمان مثلا ازجمعیت شصت هزارنفری آن زمان به روایتی ۲۵ هزار نفرمعتاد بودند.» ناامنی شهرها امان مردم را بریده بود. «شهرهائی چون یزد وکاشان درتیول قلدرانی چون سید حسین کاشی بود وازجنس اوقلدر درکشور کم نبود» درهمین بررسی هاست که اشاره ای دارد به سال قرارداد ورسای در۱۹۱۹ که بعدازخاتمه جنگ اول که در فرانسه تشکیل شد. وایران هیئتی به ریاست ذکاءالملک فروغی به پاریس فرستاد تا غرامت ویرانیهای آن جنگ را به کرسی بنشاند که با کارشکنی های انگلیس دستخالی برمیگردند. مهم این که دراین بین سیدضیاءالدین طباطبائی «باقلمی پرنیش هم دولت ایران وهم نمایندگان گسیل شده به ورسای را به سخره می گرفت».

کودتای ۱۲۹۹ ونخست وزیری کوتاه مدت سیدضیاء الدین طباطبائی، زمینه های پیشرفت وترقی رضاخان را فراهم آورد. با کناررفتن سید ضیاء پایه های قدرت رضاخان محکمترشد. لیاقت و توانائی هایش درادارۀ امور کشور و توجه او به اصلاحات عمومی و تأمین امنیت ، مورد توجه قرار گرفت. اصولا، کودتای ۱۲۹۹ رضاخان را برسرزبان ها انداخت. انضباطِ نظامیگری و سختگیری هایش درآن دوران ناامنی و بلبشو، نظرها را به خود جلب کرده بود. شروع مبارزه با اوباشان و قلدران شهری و قلع و قمع راهزنان و خان های محلی و برچیدن حکومت های ملوک الطوایفی، انجام کارهای عمران و آبادانی، به ویژه توجه او به مدارس و تعلیم و تربیت دختران، با همۀ کارشکنی های سنتگرایان متحجر، مقبولیتی بین اکثریت مردم پدید آورد. جلوگیری ازدخالت ملایان و طلاب اوباش که به زمان رشدیه، با بیل و کلنگ سقف کلاس درس مدارس را روی سربچه های معصوم درتبریز ویران کرده بودند، تنها از عهدۀ نظمیۀ رضاخان برمیآمد و بس. «با آمدن رضاشاه دردیگرمدارس مملکت هم حال و هوائی تازه حاکم شده بود. گاه نظم حاکم برآنها از انضباط نظامی نسب می برد. برای اولین بارتحصیل دختران اجباری شد.»

دراین دوران قانونی درمجلس شورایملی تصویب شد : «ایرانیان موظف شدند برای خود نامی خانوادگی برگزینند». سجل گرفتن اجباری شد. همزمان میل به جمع آوری املاک دراوشدت پیدا کرد. «در۱۹۲۵(۱۳۰۴) سفارت انگلیس خبرداد که رضا خان با خرید املاکی به ارزش هشت صد هزار تومان در مازندران – البته درآن روزگار رقمی سخت هنگفت به شمار میرفت – ابعاد تازه ای به علائق و املاک خود در آن خطه بخشیده است».

درنهم ابان ۱۳۰۴ مجلس شورایملی [مجلس چهارم] پایان سلطنت دودمان قاجاررا تصویب کرد. دولت موقت برای تشکیل مجلس مؤسسان بوجودآمد رضاخان رئیس دولت شد.«در۲۱ آذر ۱۳۰۴همانطورکه انتظارمیرفت مجلس مؤسسان دستچین شدۀ رضا خان او را به پادشاهی برگزید» رضاشاه یک روزبعد از مراسم تاجگذاری بموجب «فرمانی پسرارشد خود محمدرضا را به ولیعهدی برگمارد»

میلانی، به روایت از ولیعهد، از دیدار ایشان با حضرت علی و فرزندش حضرت ابوالفضل وحضرت امام زمان، سه مرحله ازتجربۀ دیدار هایش میگوید. از حصبه گرفتن درشش سالگی وشفایافتن به سفارش حضرت علی که به خواب ایشان میآید. و دیگراین که، روزی که با اسب به امامزاده داود برای زیارت میرفتند ازاسب افتاده «با سر به شدت روی سنگ سخت وناهمواری پرت» شده و سالم میمانند. حضرت ابوالفضل ظاهرشده و ایشان را نجات میدهند. بارسوم : روزی که دراطراف کاخ سعدآباد با مربی خود درگردش بودند مردی ظاهرمیشود با چهرۀ ملکوتی «در آن حین به من الهام شد که باخاتم ائمۀ اطهار حضرت امام قائم روبرو هستم».
درفصل بازگشت به وطن: ولیعهد بعد از پنج سال تحصیل از سویس به کشور برمیگردد. میلانی، ازدگرگونیها میگوید: «اصلاحات رضاشاه بیش و کم همۀ جلوه های حیات اجتماعی را دگرگون کرده بود. . . . ازاین سرزمین چند پاره و فقرزده، رضاشاه مملکتی یکپارچه پدیدآورد که درآن دولت مرکزی قدرقدرت بود وبه مدد اصلاحات همین دولت جوانه های صنعت بومی بیدارشده بود و دیوانسالاری تازه ای برسبیل دیوانسالاری کشورهای متجدد دردست تکوین بود. ارتشی نوپا درکنار این دیوانسالارشکل گرفته بود و پایۀ اصلی قدرت رضاشاه بود».

اجرای ساختمان راه آهن سر تاسری ایران، با وجود مخالفت های شدید دولت انگلیس وشوروی و برخی نیروهای داخلی، از مسائلی است که میلانی مطرح کرده است. مخالفت ها به جائی نمیرسد. انگلستان این بارتغییرطرح به شرقی و غربی را پیشنهاد میکند که بازهم با مخالفت رضاشاه روبه رو میشود. سرانجام طرح رضاشاه که ازاول اتصال خلیج فارس به بحر خزر بوده اجرا میشود.

میلانی ازلغو کاپیتالاسیون که «درسیزدهم ماه مه ۱۹۲۸ ایران رسما و رأسا اعلام کرد که از این به بعد همه قراردادها و قولنامه های کاپیتالاسیون لغو و فاقد ارزش قانونی اند» سخن میگوید. مردم لغو این قانون شرم آور را با جشن وسرور برگزار میکنند. «رضاشاه که به دست نشاندۀ انگلستان بودن شهرت داشت سرشت روابط ایران با این کشوررا تغییرداد.» اولین برخورد رضاشاه با انگلیس چند ماه بعد از سلطنتش دربارۀ مأموران هندی سفارت پیش آمد. دولت ایران طی نامه ای ازسفارت خواسته بود که طبق قانون درداخل کشور فقط مأموران ایرانی میتوانند مسلح باشند. سواره نظام هندی سفارت باید برچیده شود. مقاومت ونامه پراکنی های سفیر به جائی نمیرسد و محافظان مسلح سفارت برچیده میشوند. دراین فصل از تنش هایی چند که بین دولت ایران و دولت انگلیس پیش آمده یاد شده که با سرسختی و مقابلۀ رضاشاه خاتمه پذیرفته است.

میلانی از طلبۀ جوانی اصلاح طلب اهل قم یاد میکند که مجله ی سی و دو صفحه ای به نام همایون درآن شهر منتشر میکرد. «نخستین شماره آن در ژانویه ۱۹۳۵ (۱۳۱۳) منتشر شد. . . . سوای مقالات به راستی سنت شکن بود. حکمی زاده درعین حال کتابی به نام اسرار هزار ساله منتشر کرد» نویسنده کتاب خطاب به پیشوایان دینی توصیه کرده که این دروغها نوعی شرک است. «ما ازخدا تنها نامش را حفظ کرده ایم ولی اختیارات آن را میان امامان و امامزادگان به نسبت شهرت تقسیم کرده ایم» می گفت درهرشهر ودهی "یک یا چند بتخانه برپا کرده ایم. امامزاده ها را تجلی این بتخانه ها می دانست.» همو، استخاره وغیبگوئی را کلاهبرداری و راهزنی معرفی میکند. «یکی از مهمترین ایرادات را کذب بودن مدعای حکومت فقیهان می دانست» به عقیدۀ او: «درصورت عملی شدن چنین حکومتی دیگر جایی برای قانون و مجلس و دولت وجود ندارد درآن صورت باید فاتحۀ کشور و زندگی راخواند.» چند سال پس ازآن آقای خمینی حکم تکفیرداد و دارندگان این قبیل عقاید را کافر و مفسدفی الارض خواند.

در همین فصل، محدودشدن مراسم عزاداری، منع قمه زنی و رنجیرزنی، کشف حجاب اجباری زنان، تغییر پوشش مردان و زنان، تظاهرات مشهد ورفتن آیت الله قمی به تهران برای ملاقات با رضاشاه که موفق نمیشود و به حالت قهر ایران را به قصد عراق ترک میکند. – آقای قمی قبلا گفته بود: مفاخر ایران درآن زمان همه به خاطر رهبری رضاشاه تحصیل شده اند – و شگفت اینکه درسال ۱۳۲۰ درنخستین ماه های پادشاهی محمد رضاشاه، طی دعوتنامۀ رسمی ایشان به ایران برگشتند. اندک بودند آگاهان درآن زمان که اختلاف و فاصلۀ دید و بینش رضاشاه و شاهِ جوان را تمیزمیدادند. برخورد روحانیان با نوخواهی ها و دگرگونیهای اجتماعی و ازدواج ولیعهد با فوزیه، بزرگداشت فردوسی درطوس «با انکه تنی چند ازبانوان شرکت کننده درکنفرانس بدون حجاب درجلسات شرکت کردند، نه گردانندگان کنفرانس اعتراضی کردند و نه روحانیان مشهد.» ازمسائلی ست که دراین فصل بطور مشروح مورد بررسی قرارگرفته است.

میلانی، درفصل ششم حمله متفقین به ایران، با اقدامات مداخله جویانه واعتراض شدید به حضور مشاوران آلمانی درکشور که آثار فعالیت های مفید و بنیادی کارشناسان و متخصصان آنها درایران هنوزهم مطرح است و تبلیغات مغرضانۀ سخن پراکنی های بی بی سی برعلیه رضاشاه، «درآن زمان زنی که درسفارت انگلیس مسئول تهیۀ مطالب برنامه های فارسی بی بی سی بود نه از رضاشاه دلخوشی داشت و نه ازفرزندش شاه. . . . یکی از پرنفودترین شخصیت های سیاسی و شرقشناسی انگلستان بود وبارها گزارش هایش دردسرهایی جدی برای شاه ایجاد می کرد "ان لمبتون" نام داشت. و در دوران جنگ وابسته فرهنگی سفارت انگلیس درایران بود» تا تعویض سلطنت و تبعید ایشان به افریقای جنوبی و دیگر مسائل ایران را به دقت مورد بررسی قرار داده و بخشی ازتاریخ کشور را به درستی ثبت و ضبط کرده است.

ادامه دارد

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد