logo





در حاشیۀ "عرس" سال ۲۰۱۳ ــ قونیه

جمعه ۶ دی ۱۳۹۲ - ۲۷ دسامبر ۲۰۱۳

محمد بینش (م ــ زیبا روز )

مقدمه اول : سال ۱۳۸۸ شمسی
به نقل از روزنامه شرق:

    فارس- مدير برنامه محمدرضا شجريان از اجراي استاد آواز ايران در قونيه به دعوت نوه مولانا خبر داد.محمدعلي رفيعي، مدير برنامه محمدرضا شجريان گفت: بنياد بين المللي مولانا به رياست «فاروق همدم چلبي» بيست و سومين نواده حضرت مولانا و رياست كليه برنامه هاي مولانايي در جهان از استاد محمدرضا شجريان دعوتي ويژه به عنوان ميهمان مخصوص به عمل آورده است.
    وي ادامه داد: اين دعوت روز گذشته توسط «فروزنده اربابي» تنها عضو ايراني بنياد در دفتر استاد شجريان به ايشان اعلام شد و استاد اين دعوت را قبول كردند. رفيعي بيان داشت: علاوه بر دعوت رسمي از استاد آواز ايران در اين ديدار از طرف بنياد مولانا يك مجلد مثنوي شريف به دست خط «سلطان ولد» و «حسام الدين چلبي» كه در قونيه به چاپ رسيده به استاد تقديم شد. مدير برنامه هاي شجريان در خاتمه با اشاره به حضور گروه شهناز در هفته مولانا اظهار داشت: طبق برنامه ريزي هاي صورت گرفته استاد شجريان به همراه گروه شهناز دو شب در هفته مولانا در قونيه به روي صحنه خواهند رفت. پیش از این نشان مولانا در مراسم اختتاميه بزرگداشت عبدالباقي گولپينارلي از طرف بنياد ملي مولانا به محمدرضا شجريان اهدا شده بود. در اين مراسم شجريان در حضور اسين چلبي، بيست و دومين نواده از فرزندان مولانا به روي سن رفت و اشعاري را از مولانا با صداي دلنشين خود خواند. در پي اين اتفاق اسين چلبي نشان مولانا را كه يك سنجاق سينه است و عكس مقبره مولانا بر آن حك شده به استاد آواز ايران اهدا كرد.
                               
 مقدمه دوم : مراسم عرس مولانا امسال
به نقل از روزنامه شرق :

در مراسم بزرگداشت مولوي در سال 2013 برخلاف چند سال گذشته کسي به زبان فارسي خوشامد نگفت. سخنراني که در مراسم افتتاحيه حرف مي زد در يک سالن پنج هزارنفره لبالب از جمعيت گفت: «از من مي پرسند چرا مولانا به زبان خارجي شعر گفته است؟ من به اينها جواب مي دهم که در زمان جناب پير - منظور مولانا- زبان ترک هاي خراسان، فارسي بود. اين يعني نفي کامل زبان فارسي جدا از سابقه چندهزارساله اش که زبان اصلي شعرهاي مولانا بود. با اين کار نه تنها ايراني بودن مولوي که فارسي بودن او هم نفي شده.» فروزنده اربابي، تنها عضو ايراني بنياد بين المللي مولوي؛ با گفتن اين مطلب و ابراز تاسف از چنين اظهارنظري به «شرق» گفت: «متاسفانه امسال نام ايران نيز در مراسم بزرگداشت مولانا حذف شده است و جاي هنرمندان ايراني در اين مراسم خالي است."

یک پرسش :

براستی چنین عقب گرد تاسف باری در باره شناخت و معرفی مولانا از کجا سرچشمه گرفته است و چه باید کرد ؟ چهار سال پیش خانم اسین چلبی بدست خویش نشان مولانا را بر سینه یکی از مفاخر موسیقی ایران نصب می کند و امسال حتی نامی از زبان گویش مولانا نمی برند و افزون بر آن جناب اردوغان اعلام می کند"در زمان مولانا گویش ترک های خراسان به فارسی بود."حتی نگاهی به تصویر بالا که اردوغان را در حال ایراد ِخطابه  نشان می دهد ،استفادۀ سیاسی وی را از نام مولانا می نمایاند .در این جا تنها پرچم دولت ترکیه است که خود نمایی می کند و بیننده را به این فکر می اندازد که شاید در مراسم عرس مولانا سیاستمداران می خواهند بگویند :در ترکیه آزادی بیان و عقیده، سنتی کهن دارد که وجود مولانا با آن افکار بلندش یکی از دلایل آن است ....البته  حساب بسیاری از فرزانگان ترک که با مولانا و تاریخ مولویه آشنایی دارند از میدان داران ِ سیاسی ترکیه جداست. نگارندۀ این سطور که در سال 91 میلادی یعنی بیست و دوسال
 پیش سفری به ترکیه داشت ،وقتی شماره تلفن جناب جلا الدین چلبی پدر خانم اسین و آقای فاروق چلبی ــ مدیران فعلی بنیاد بین المللی مولانا  ــ را از موزه قونیه بدست آورده و با ایشان تماس تلفنی گرفت . جناب چلبی گفتند : "چون ایرانی هستید و هم زبان ِ  مولانا نزد من به میهمانی بیایید" . سپس در نشست حضوری دست خط استاد فروزانفر را نشان داد که حکایت از همکاری ایشان و دکتر گو لپینارلی در مولوی شناسی می کرد. ــ همکاری
صمیمانه و علمی به دور از دیدگاه های تنگ نظرانه ، در سال هایی پیش از این دیدارــ . 
در نخستین نگاه ، مولانا مانند دیگر فرزانگان جهانی به تمام بشریت تعلق دارد . همانگونه که بر سر در سازمان ملل بیت معروف سعدی را بدون توجه به ملیت وی حک کرده اند که "بنی آدم اعضای یک پیکرند ... " اندیشه مولانا نیر بر پایه ی  همدلی مردم سراسر جهان و آشتی ادیان قرار دارد. از نگاهی دیگر ،آثار بجا مانده از مولانا بفارسی متداول در منطقه 
"خراسان بزرگ" آن دوران بوده است ،اگرچه مکان سرایش آنها در شهرقونیه بود .خراسان بزرگ ، ولایتی پهناور بوده که شامل نواحی بزرگی ازافغانستان و ترکستان و تاجیکستان ِ  امروزی هم بود . روشن است که در آن منطۀ پهناور جغرافیایی اقوام مختلفی با گویش و زبان خاص خود می زیسته اند . اما جناب اردوغان بنا بر کدام سند موثق تاریخی مولانا را  از قوم ترک و فارس زبان معرفی می کند ؟شاید نظر وی بر منابعی ست که در دسترس دکتر زرین کوب هم بوده است . آنجا که در بارۀ مولانا می نویسد :
"مادرش مومنه خاتون از خاندان ِ فقیهان و سادات سرخس بود و در خانه بی بی علوی  نام داشت " (1) سرخس که امروزه در مرز میان ایران و ترکمنستان قرار دارد ،در زمان زندگانی مولانا از شهرهای بزرگ و آباد خراسان بشمار می رفت. همین که دکتر زرین کوب ذکر می کند مادر بزرگ پدری مولانا را در خانه "مامی" می خواندند نشان می دهد که  گویش روزمرۀ خانواده مولانا به فارسی بود .روشن است،  اگر خانواده ای نسل در نسل ترک و ترک زاده باشد ،لازم نیست در خانه به زبان بیگانه سخن بگویند.  چگونه مولانا را می توان ترک تباری پارسی گو معرفی کرد ، بر عهدۀ همان کسانی ست که مراسم عرس را برقرار کردند. البته از آن سوی بام افتادن هم غلط ست . در این که قونیه مرکزی فرهنگی بشمار می رفت که با کاردانی گردانندۀ اصلی اش "معبن الدین پروانه"ــ که خود از تبار مردم دیلم و یا به روایتی کاشانی بود ــ از فتنۀ مغول در امان مانده بود شکی وجود ندارد . این پایتخت سلجوقیان روم تا چندین سال پس از وفات مولانا که مغولان پروانه را به قتل رساندند، پناهگاهی امن برای پناهجویان عارف و صوفی و دانشمندان روشنفکر بشمار می رفت .مولانا در همین محیط امن بوده که از کودکی پرورش یافته فرصت آشنایی و دیدار شمس به او دست داد . مردم قونیه آن دوران خود را اهل کشوری خاص آنگونه که امروزه بامرزهای جغرافیایی مشخص اند ، تصور نمی کردند . در همان قونیه :
"از سال ها باز زبان فارسی زبان دستگاه اداری نیز بود و به زبان عربی جز با دربار خلیفه و با فرمانروایان مصر و شلم مکاتبه انجام نمی شد..........حمایت و علاقه ای که پادشاهان  سلجوقی و امرای ترک و اعیان ولایت به علما و صوفیه و شعرا نشان میدادند، به فرهنگ  ِ طبقۀ بالای جامعه صبغۀ فارسی می داد."(2)
البته زبان ترکی و یونانی هم در میان طبقات مختلف مردم قونیه رواج داشت . با وجود این  که در شعر و ادب ِ قونیه زبان فارسی دست بالا را داشت اما برای مولانا که بر اتحاد دلها تاکید می کرد، تا افراد پاکدل نمی شدند فارس یا ترک و عرب بودنشان هیچ افتخاری به بار نمی آورد :
همزبانی،خویشی و پیوندی است
مرد با نامحرمان ، چون بندی است
ای بسا هندو و ترک هم زبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان 
پس زبان ِ محرمی خود دیگر است 
همدلی از همزبانی خوش تر است ...1/1204
باری .. به موضوع اصلیی این نوشتار بپردازیم که آیا مولانا ترک تباری پارسی سرا بود، آن گونه که سخنگوی "عرس مولانا"در رسا نه های بین المللی ادعا کرد و یا فارسی، زبان اندیشه و هنر اوست ؟ دیدیم سند تاریخی معتبری برای ادعای وی در دست نیست و چنانچه وی را از سوی مادر که سیده ای اهل سرخس بوده ترک تبار بدانیم ، نخست  می بایست ترک زبانی و ترک تباری مادر را اثبات نمود . افزون بر آن پدر مولانا "بهاءالدین ولد" معروف به "سلطان العلما" نوۀ احمد خطیبی بلخی بوده که بنا بر احتمالی از وخش در "ختلان"، ناحیه ای در تاجیکستان امروزی می باشد . 
واما از سویی دیگر با دقت در سروده های مولانا می بینیم در حافظۀ نا خود آگاه وی که انباشته از آیات قرآنی و احادیث واخبار و قصص اسلامی ست ، جای جای حکایات کهن  ایرانی هم خود را نشان می دهد .نمونه ها فراوانندو تنها اشاره به یکی ، همان مشت نمونۀ خروار است :
دامن ما گیر اگر تر دامنی
تا چو مه از نور دامانت کنم 
من همایم سایه کردم بر سرت 
تا که افریدون و سلطانت کنم
پرسیدنی ست آیا اشاره ای به اساطیر اقوام ترک در آثار مولانا وجود دارد تا نشاندهندۀ حضور فرهنگ ترکان در ناخودآگاه ِ ضمیر وی باشد ؟ باری ..جای پرسش فراوان است .نخست آن که چرا بنیاد بین المللی مولانا که به همت ِ گردانندگان آن سال 2007 میلادی از سوی بخش فرهنگی سازمان ملل سال مولانا نام گرفت و دربیست و دوکشور دنیا شعبه هایی برای فعالیت فرهنگی دارد ،در ایران  شعبه ندارد و فقط خانم فروزنده اربابی تنها عضو ایرانی آن بشمار می رود ؟ دیگر آن که چطور امسال رسانه های پربیننده و خواننده جهانی مانند بی بی سی هیچگونه پوششی و  خبری از این مراسم نداده اند . موضع انفعالی دولت جمهوری اسلامی در این باره البته بر کسی پوشیده نیست .اما پرسیدنی ست رسانه های ایرانی چگونه با این سردی در رفتار برگزار کنندگان عرس مولانا برخوردکرده اند ؟ به نظر می رسد تنها روزنامه شرق با انجام مصاحبه ای نظرات انتقادی خانم اربابی را منتشر کرده اند . و باز جای پرسش مهم دیگری ست : مولوی شناسان و استادان پر کار ما که در قید حیاتند چکونه با این"تقلبِ تاریخی یعنی "ترک خراسانی" بودن مولانا برخورد خواهند کرد؟ امروزه در جهان غرب ، "بنیاد بین المللی مولانا" تا مقدار زیادی جای خود را باز کرده است. چون بازماندگان مولوی در راس گردانندگان آن می باشند ،اغلب بخت آن را دارند که نظر آنان حرف آخر را بزند .
پیشنهاد مشخص نگارنده این است که استادان مولوی شناس ایرانی مشترکا نامه ای برای این بنیاد ارسال داشته و سندیت "ترک تباری" مولانا را جویا گردند و با پی گیری آن به این "تحریف تدریجی" فرهنگ ایران خاتمه دهند .  
 محمد بینش (م ــ زیبا روز(
آلمان ــ هانفر

مشاهده پیشباز عرس مولانا در هانفر:
http://www.youtube.com/watch?v=rC9ngUR7ixo

زیرنویس :

1) زرین کوب ،عبدالحسین ــ پله پله تا ملاقات خدا ــ ص16
2) همان ، ص 66



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

حرف درست
مهران
2013-12-27 18:35:44
من با نظر نویسنده کاملا موافقم .البته ترکی یا ایرانی یا افغانی بودن مولوی هیچ امتیازی بر یکدیگر نیست .اما چرا باید مردم دنیا مولوی را ایرانی نشناسند؟ این کار خوبی ست که استادان ایرانی و افغانی با همدیگر همکاری کنند

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد