logo





عسل خالص!

پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲ - ۲۸ نوامبر ۲۰۱۳

علی اصغر راشدان

aliasghar-rashedan3.jpg
آره جون شوما. همین الان فرستادم خذمت تون. نیم کیلوازاون خرمای اصل اصل. جون حاج آقا. عینهو عسل خالص! طلای نابه لاکردار. اختیاردارین حاج آقا. من و دروغ،اونم واسه شوما! کی کم گذاشته م که این دفه ی دویمش باشه،ها؟ بعداینهمه سال خذمت دیگه این بدگمونیاازشوما بعیده حاجی آقا. جنس ناخالص،اونم واسه شوما!این حرفونزنین ناراحت میشم جون حاجیه خانومتون. آخه اینونگین حاج آقا. سالای ساله خودم وبربچه ها شیشدونگ کمربسته یم، بازم بقاعده ی کافی امتحان پس ندادیم؟ توکدوم یکی از اونهمه مارموریتا کم و کاست گذاشته م و کوتائی کرده م که این یکیش باشه؟ نگین حاجی آقا. شوماجون بخوائین. چن ده نفرو بااشاره شوما قمه ای و قیمه قیمه نکرده م؟ بااین کارد«مکافات» فرقه مصباحیه دل وجیگرچن ده نفرو نکشیده م بیرون! قربون اشاره چش وابروی کمونی شومام میرم. شرق، جنوب، شومال و غرب مملکتو از دشمنای شوماپاک سازی نکرده م؟ دل و شیردون یکی یکیشونواز حلقوم شون بیرون نکشیده م؟ توجبهه هااونائی رو که چش وابروی کمونی شوما نشونه و بهم اشاره میکرداز پشت نزدم؟ یکیشون تونست جون سالم درببر؟ خادم تراز من تودست و بالتون داشتین؟ حالارواست بهم تهمت فرستادن جنس ناخالص میزنین؟ خب منم آدمم، هرچی نباشه چیزائی حالیمه، بلانسبت شوماروم به دیفال ماچه خرنیستم که هیچ چی بارم نباشه،ایناکه تنمه پالون نیست. بااشاره چش ابروی کمونیتون توکوره جاده های مازندرون وگنبد یه گله جوونوتیکه تیکه نکردم؟ خم به ابروم آوردم؟تو سراسرکردستون بااشاره شوما آرتیس بازی نکردم واونهمه جوونوزیررگبار نگرفتم.توزندونابااشاره خم ابروی شوماتواون سالن بزرگه بمب نگذاشتم واونهمه مجاهد،چریک وتوده ای روتیکه تیکه وکبابی نکردم؟تاچن روزتو دور- اطراف پربوی کباب وگوشت سوخته بود.نویسنده ها رو به دستورتون ازدم کارد مکافات فرقه مصباحیه نگذروندم؟بازم بگم؟حاج آقا جون حاجیه خانوم دیگه نگین جنسم ناخالصه.شوخی کردین؟خب همون اول میگفتین تا خونم جوش نیاد!خلاصه کلوم،من وعهدوعیالم دربست خاک پای حاج آقا هستیم. اینوباجرات میگم،واسه این که امتحان پس داده م.از شارگم مایه میگذارم، جنسی روکه الان خذمت فرستادم رنگش عینهوعسل خالصه.مث طلای ناب میدرخشه لامصب.یه ذره ناخالصی نداره.عینهوخودمه .من کی باشم واسه شوما دست ازپا خطاکنم حاج آقا!تموم گوشت وپوست وخون خودمووایل واولادم ازشوما ست.چیقدمیباس حرومزاده باشم که واسه شومادست ازپا خطاکنم حاج آقا!باشه.بازم هروقت وساعت اراده کنین کلب درخونه تونم، خودم وتموم ایل واولادم.بازم اگه شک کردین ده تای دیگه ازهمون ماموریتا بهم بدین،امتحانش مجانیه جون حاجیه خانومتون!شک نکنین که همه مون غلوم وکنیزخونه زادیم....
غرض ازاینهمه طول کلوم ووراجی اینه که یه کم التماس دعام دارم.یکی ازاین وابسته ها مون تودروازه غارزده یکی روفرستادپیش عزرائیل.گرفتن انداختنش توهلفدونی.گرفتاری کارشم بااشاره خم ابروی کمونی مبارک شوما وازوحل وفصل میشه...قضیه مفصله ومیترسم مصدع وقت ذیق شوماشم.وقت زیاد دارین؟جای شوماخیلی خالی بود،کاش در خذمت میبودم.بی ادبی نباشه وبااجازه خود جنابعالی چن بستی ازهمون جنس نابی که خذمت فرستادم کشیده م.حاج آقالاکردار معرکه ست.چنون سر حالم آورده که نه روزمینم نه توآسمون.انگارتوخودخود بهشتم الان.مال شومام که الانامیرسه،درجادستوربدین قبل ومنقلو راست ریست کنن وچن بست قچاق واسه تون چاق کنن.یه دیقه نگذشته صاف میرفسته تون تومغزبهشت وسه گله ی حوریه لاکردار.جون شوما.یه چیزی میگم ویه چیزی میشنفین!حاج آقا،این زهرماری تموم دردای بیدرمونو دوا دارمون میکنه الامرگ.می بخشین که گفتم زهرمای.شوما خیلی بزرگین،تخصیرای ما کوچیکاروندیده میگیرین. واسه همینم روم به دیفال گاهی درخذمت شوما غلطای زیادی میکنم.گفتم که،مابی سوواتیم دیگه. میدونم شوما ازهرکی به اندازه فهمش انتظاردارین. عرض کردم این زهرماری روکشیدم وتموم وجودم میخوادپرحرفی کنه. می ترسم مصدع وقت عزیزتون شم حاج آقا.نه،حوصله تون سر رفته بودودنبال یه حرافی مثل من میگشتین؟خیلی خب،کورازخدا چی میخواد؟یه جفت چشم بینا!منم دنبال یه جقت گوش مجانی سگدو میزدم.بازگاف کردم.می بخشید.گفتم که بی سوواتم وکاریش نمیشه کرد. شوما به بزرگی خودتون ازتخصیرم بگذرین...
آره داشتم میگفتم.این زهرماری روکه میکشم یکریزسررشته حرف ازدستم درمیره.این خویشاوندمون تودروازه غارخیلی وقت بوده بایکی ازاین جوجه کمونیستا خرده حساب داشته.آخه اونم به ازآقازاده ی شوما نباشه بچه مسلونه دیگه.اونم ازمن شنفته بوده که شوما سایه جوجه کمونیستارو باتیر میزنین.دشمنی شم باجوجه کمونیسته روهمین اصل بوده درواقع. خیلی وقت زاغ سیاشوچوق میزده.یه روزی سریه کوچه تویه جمعی گیرش میاره.روبه روش وامیایسته.کف دستشوجلویارو وازمیکنه ورو کف دستش میکوبه و یه ریزمیگه « کومو؟نیست...کومو؟نیست...» جوجه کمونیسته انگاربا اون جماعت رو دروایسی داشته وجوش میاره.کارشون به یکی به دو میکشه.خویشاوندما درواقع قصد بدی نداشته.کاردمکافات معروف فرقه مصباحیه رو می کشه بیرون،میخواسته بترسونتش.یهوانگاررگ بچه مسلمون بودنش به ازآقازاده شوما نباشه گل میکنه واختیارازدستش درمیره ومکافاتو فرو میکنه توگرده ی جوجه کمونیسته.طرفم درجاازعادت زشت نفس کشیدن دست ورمیداره ومیره خذمت عزرائیل.تموم قضیه همین بوده که خذمت شوماعرض کردم. میفرمائین تخصیرکی بوده؟خودشوما که خبره ی عالمین تواین زمینه حاج آقاازمن می پرسین؟آها،میخوائین نظرمنو بدونین؟خب معلومه حاج آقا.جوجه کمونیسته نخصیرداشته که باکارای عوضیش خون یه بچه مسلمونو جوش آورده دیگه.این که ازروزروشن تره حاج آقا.نه،تخصیرکار خود جوجه کمونیسته بوده جون شوما.حالاخویشاوندبی تخصیرماروگرفتن انداختن توهلفدونی.چی مفرمائین حاح آقا.همه ی اوناکه توراس نمیدونم دادگستری وقوه قضائیه وامثالهم هستن مترسک سرجالیزن.شخص شوما عینهو همین جنسی که خذمت تون فرستادم اصل اصلین،بقیه شون برن کشکشونو بسابن.فقط یه اشاره ابروی کمونی شوماقربونش برم لازمه وبس.ها،میفرمائین خیالم تخت باشه وهمین امشب توخونه ست؟ازشوما غیرازاین نمیشد انتظارداشت. واسه چی سی سال آزگاره درخذمت شوما ومرید فرقه مصباحیه م.واسه همین بزرگواریاتونه دیگه.ازقدیم ندیما گفتن کاسه جائی رود که قدح بازآرد.حاج آقا می بخشید که بازتو محضرشوما غلط زیادی کردم!گوشاتون خسته شد؟باشه، روچشم،گوشی رو میگذارم....

*
زینت خانومی!دهنم کف کردازبس توتیلیفون واسه این جاکش فرقه مصباحیه حرف مفت زدم!یه چای دیردم تازه جوش واسه م بیار.بعداین زهرماری چای سیاه پررنگ می طلبه.چی؟شیرن نکنم قندم میره بالا؟توبیار غمت نباشه،بااین خرماهای سیاه شیره چکون مینوشمش.اگه به حرف توباشه نباس چای شیرین بنوشم که قندم میره بالا،نباس غذای چرب بخورم که چربیم میره بالا.نباس کم شاش کنم که پرستاتم ورم میکنه وبایس عمل بشه وشب خوابی فینیش!چائی رو بیار.ازتوهمون آشپزخونه گوشت به حرفام باشه. خیلیم توحرفم نپرمثل خروس بی محل. این زهرماری رو که میکشم دربه در دنبال گوش مجانی میگردم.اگه حرف نزنم میترکم.یه ساعت آزگاربااین حاج آقای جلادحرف زدم.بازم یه دریا حرف توگلوم گیرکرده.اگه نریزم بیرون منفجر میشم.گوشات بامنه؟چای را بیاروفقط گوش باش.
فوری میری درخونه یارو.چک تضمینی پونصد میلیونی شومیگیری ومیگی پسرحرومزاده قاتلش آخرشب میادخونه.اگه دست دست کردو خواست بزنه زیرش،بگوچکش امشب نقدنشه،حرومزاده قاتلش توهوای گرگ ومیش صب میره بالای دار.فوری میری چکوبه حسابم واریزمیکنی،همین.
قربونت برم خداجونم!همین جوری مثل ریگ پول تو حساب من وتووبربچه هارواریزمیشه.هرکدوم واسه خودمون ستونی شدیم.یادته اون روزائی رو که تویه زیرزمین زندگی می کردیم؟اون روزا انگارمخ خرتوکله م بود.حیف،چی جوونی وعمری تلف کردم.چیقد خیاطی کردم وسوزن صدتا یه غازتوچش چالم زدم! چیقد زیر ماشین هربی سروپائی خوابیدم وآچارکشی کردم.چیقدکفاشی کردم و سوزن کفشدوزی توانشگتام فروکردم.همه شم مفت گرون بود.نون سواره بودومن وتو پیاده.هیچ وقت دستمون به دهنمون نمیرسید. چیقدخرحمالی مفت کردیم وسگدوزدیم وگشنگی کشیدیم. حالاهمین جورمثل ریگ پول توهمه حسابامون سرازیرمیشه. خدا سایه رئیس فرقه مصباحیه رو از سرمون کوتا نکنه.....آمین یارب العالمین.....

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد