هرسوی سبزين
گلبوته های حس
بها رانه می آيند
مستانه می پاشند
بوی شيرين به صورتگرنرگس
با د می رقصاندش بازيگوش
در پاره آينه ای شا د
فضای سبز شوری ست آه
۲
ميدوم بدنبال قطاری سبز
بالای آن پل ميان آب
رودی ميريزد درمن شفاف
آبيزرد به شفافی مسافرانی که
ازنگاه خويش يارانم شده ا ند
وزبان مشترکمان گلواژه ها يی که
آههای دلمان را بهم سبزمی سرايند
منی در تو
تويی درمن بزرگ می شود
همين جا درين ِ کتاب قصه ها
چهر ه ی گذرای زندگی
هزار و يک پل بسوی هنر
۳
In meinen drei Sprachen
verschmilzt Kunst und Poesie
ineinander
Im Mal- und Poesie-Kurs
malt Rosmarie
mit ihren Buntstiften
eine goldgrüne Blume auf meine Haut.
هنر با سه زبان حسی ام درهم می آميزد
ودر کلاس رنگ و چامه
مدادهای رنگی رُزماری ميکشد
بر پوستم گل سبز طلايي
و گلنقشهای سبز تنم
پچ پچ کنان به پروانه های بنه کوهل
پای کوه سهند خندانه بوسه می زنند
عطرعسل سبلان می ريزد آرام در سبزپيراهنم
جا نِيمين ياشيل قيزيل گولين نقشيسی
پيچيلد يا پيچيلد يا بنه کوهولون کپنک لرينه
سهندين داغينين آشا قيندا گو له گو له اوپير
سبلا نين با لينين عطيری
ياواش توکی لير ياشيل دونوُمين ايچينه
۴
خاطره های سبزبرجسته
بار ِ چشم هستی پنها ن
در بومهای نقاشی ام
فرياد هايست زردآبی
و عکسهای تبريز تهران برلين
کلاژی يست سبز
بر ديوار های چرخ نما
گالری شارلوتنبورگ
چه فضای سبزمهريست آه...
شهلا آقاپور
۲۰۰۹
http://shahlaaghapour.blogspot.com/
http://www.perslit.com/ShahlaAghapour.html
http://www.aghapour.de/
رُزماری نام يکی ار هنر جو يان است
شارلوتنبورگ منطقه ای در مرکز برلين است
سه زبان من ترکی.فارسی و آلمانی
بناکوهل منطقه ای در اطراف تبريز است
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد