logo





عکس خوانی

يکشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۲ - ۲۰ اکتبر ۲۰۱۳

مهدی خطیبی

mehdi-khatibi3.jpg
ورقم بزن
آغاز عکس خوانی است
می بینمت
ورق می خورم به آغاز

با تو
انسان غارنشینی ام
که به تصویر زنانه ای
دل خوش است
آوای گنگ بی کلمه ای
یگانه عاشقانه ی اوست
که در میان خطوط تصویر
و سایه های آتش
منتشر است
« بالام لالام لالالام»
سایه اش را هرشب
پرت می کند روی دیوار

با تو
بدوی تر از صحرانشینانم
آوای زنگوله و کاروانم
یگانه مسافری
گَوَنی بی قرار
در انتشار « تش باد»
سوت می زنم
درست شکلِ آوای عاشقانه ی جفتی
که جفتش را می جوید.

بیچاره کلمه ها
بی پناه تر از من
در چشم های تو
قطره می شوند
باید با زمزمه یی
نعره یی
ناله یی
آوایی
با همین بدوی ترین عاشقانه ها از تو گفت .

ورقم بزن
هنوز اول عشق است
کجای عکس بودم؟
من با چشم هاست
که چشم می شوم
چشم هایت
یشم و عسل
چشم هایم
مسافری که مخمل راه را می دود اما نمی رسد
خاتون شاه نشین کاشغر!
به تلخِ شیرین ِ قهوه ای چشم هایم
مهمانی.
جاده ابریشم
آغاز و انتهای گریبانت
راه شیری
آینه گردانِ پوست پوست تو
تا
سیاه چاله ی نور
نهایتت، آغاز است
بلند بخند و بگو
« گم شو ای شب در من»
بگو
مرمرستان کدام ازلی صبحی
مقدسی
مثل کلمه
بیهوده نیست
که تمام گنبدها
معماری شان را از اندام تو وام گرفته اند
دو گنبدان افقی
می لغزد
و جهان می لغزد.

ورقم بزن
با صدای توست
که من صدا می شوم.


« هر شب میاد
پرتم می کنه
مثل یه گرگه
رو تن من
همین چند وقت پیش
گیجگامو کوبوند به دیوار .
« طرف» آزارم میده ، مهدی!»

طرف ها
همیشه بی طرف نیستند
ناطرف اند
هیچ سو ، هیچ جا
مثل طرف من-
در غیبتی از خود
گمم
همین چند سال پیش بود:
« اینجانب مهدی
متعهد می شوم که به هیچ گنبد لغزنده ای نگاه نکنم.
امضاء/اثر انگشت»

( می خندی
دو سیب قندک سرخ و سفید
روی گونه هایت لیز می خورد.)
انگشتم اثر نکرد بر هیچ امضایی
جیغ بود که می بارید
« عوضی !
عوضی!
عوضی!»

« اینجانب ؛مهدی
عوضی
متعهد می شوم که به هیچ...»

جیغ اما اثر انگشت را گذاشت
بر تمام منافذم
تکثیر جیغ
سایه هایی شد
که حتی در خواب هم گوش می خواباندند.

« من هیچی ازت نمی خوام
فقط یه حضور و
یه کلام گرم.»

آنقدر
بی حضورم ، بی خویشتنم
که غیاب؛ واژه ی گمی است برای من
صغرا و کبرا ندارد
با کلمه اما گرمت می کنم
« عزیزم»
یا اصلا به زبان تو
« بوسی، نفسی من»
با صدات
نفسم
پس می زند مرا همیشه .

از عکس قدری بیا بالاتر
قله ها
با دره ها زیبایند


« دوست داشتم کنارم بودی
سرم رو...»


نخواه از من
من که عشق را خانگی کردم
من که عشق ، خانگی ام کرد
شدم کسی
که هر روز متعهد می شود
که به هیچ چیز نگاه نکند
«طرف» ها همیشه عشق را خانگی می کنند

نه کناری
نه حضوری
غیبت مطلق
اصلاً
« بیا با هم قایم موشک بازی کنیم
بریم قایم شیم و
هیچ وقت پیدا نشیم.»
« لوس نشو مهدی ،
همیشه سر بزنگار
جا می زنی .»


نگاه کن
آنقدر دوستت دارم
که داد می زنم :
« آقای دهخدا !
در تمام لغت نامه ها
بزنگاه؛
بزنگار »

« من یه زنِ ساده ام
مثل تو...»

نیست کسی مثل تو
مثل تو نیست
زنِ ساده ی کاملی
مهمانم کن
به کلمه های شکسته
به خاطر تو
تمام لغت نامه ها را عوض می کنم.

هجوم صداها امان نمی دهد
باز گم شدم
کجای عکس بودم؟

13 مرداد1392
تهران

مهدی خطیبی
www.mehdikhatibi.blogfa.com
khatibi_mehdi@yahoo.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد