|
در شادمانی های هستی
انسان ، حضوری، مست دارد. باران، به جان ِعاشق اش باید ببارد. آواز را در جان ِ او شوری ، شگرف ست. وقتی درختش را بهاران ، می سُراید وقتی که رختش ، بیقرار ِ آفتاب ست – او را چه ترسی از شقاوت های برف ست .؟ همزادِ آتش های دیرین همریشه ی آب است وُ خورشید. در مهربانی های جاری شادی ِ شور ِ زیستن را در چشمهایش می توان دید. باید زمین ، بر خود ببالد دستی به دستِ این چنین ، سرمست دارد. آن کیست اما؟ آن کیست می خواهد چنین ، مستی نباشد؟ آن کیست می خواهد که این زیباترین را - از باغ ِ ما بردارد وُُ بر دار دارد. ؟ " هستی" ، نمی بخشاید وُ ما باید نبخشیم- آن دست ِ پستی را که با ما کار دارد. کلن- 10 اکتبر روزجهانی مبارزه با اعدام باید نبخشیم." target="_blank"> Google باید نبخشیم." target="_blank"> Balatarin Twitter باید نبخشیم." target="_blank"> Facebook باید نبخشیم." target="_blank"> Delicious باید نبخشیم." target="_blank"> Donbaleh باید نبخشیم." target="_blank"> Myspace باید نبخشیم." target="_blank"> Yahoo نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|