logo





نقش کمک های آمریکا و بریتانیا در پیروزی شوروی در جنگ کبیر میهنی

سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ - ۰۸ اکتبر ۲۰۱۳

سهيل روحانی

soheil-rouhani.jpg
نقش کمکهای آمریکا و بریتانیا در پیروزی ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم همواره موضوع بحث انگیزی بوده است. مورخان شوروی می گفتند که تجهیزات نظامی یی که آمریکا در طول جنگ جهانی دوم به شوروی داد مقداری ناچیز یعنی حدود 4 درصد کل تولیدات نظامی شوروی در زمان جنگ بوده و بنابراین نقش مهمی در پیروزی شوروی در جنگ کبیر میهنی نداشته است. آنها به ویژه بر این نکته تأکید می کردند که کمکهای متفقین در سال اول جنگ، که حساس ترین دوره برای شوروی بود، بسیار ناچیز بوده است. آندره گرومیکو، وزیر خارجه پیشین شوروی، می گفت: «واقعیت این است که در نخستین سال جنگ که بدترین زمان برای شوروی بود آمریکا چیزی برای ما نفرستاد. آمریکا فقط بعدها یعنی زمانی که روشن شد که شوروی می تواند به تنهایی از خود دفاع کند و روی پای خود بایستد به تدریج شروع به ارسال کمک برای شوروی کرد (1).
ناچیز جلوه دادن کمکهای متفقین به شوروی دلایل گوناگونی داشت. مردم شوروی در پیکار علیه فاشیسم متحمل تلفات جانی و مالی سهمگینی شده بودند. تلفات شوروی در جنگ جهانی دوم بین 27 تا 40 میلیون نفر تخمین زده شده است. از این عده، حدود 8 میلیون نفر در میادین نبرد کشته شدند و بقیه از گرسنگی و کمبودهای ناشی از جنگ (مثلاً کمبود دارو) جان سپردند و یا توسط ارتش آلمان و جوخه های مرگ اس اس، که در پی جمعیت زدایی از شوروی و ایجاد فضای حیاتی برای به اصطلاح «نژاد برتر» بودند، قتل عام شدند. جمعیت شوروی در 1939 (پیش از الحاق بخش شرقی لهستان و کشورهای بالتیک و غیره) حدود 170 میلیون نفر بود. بنابراین، از هر 5 شهروند شوروی، دست کم یک نفر جان خود را در این جنگ هولناک از دست داده است. در شوروی کمتر خانواده ای یافت می شد که یک یا چند نفر از اعضای خود را در جنگ با آلمان نازی از دست نداده باشد. افزون بر این، حدود 35 میلیون نفر از مردم شوروی در جنگ جهانی دوم معلول شدند. بنابراین، تعجبی ندارد که مردم شوروی نسبت به هر تحلیلی که برای آنها نقش کمتری در پیروزی بر فاشیسم قائل بود حساسیت داشتند و به این تحلیل ها به دیده سوء ظن می نگریستند و آنها را تبلیغات کشورهای بورژوایی علیه نظام شوروی می دانستند.
اما تلفات هولناک مردم شوروی یگانه دلیل کم اهمیت جلوه دادن کمکهای آمریکا و انگلیس نبود. رهبران شوروی در دوران جنگ سرد از نقش شوروی در پیروزی بر آلمان نازی به مثابه سلاح تبلیغاتی مهمی علیه کشورهای سرمایه داری استفاده می کردند. دولت و نویسندگان شوروی می گفتند که این کشور، با وجود از دست دادن بخش بزرگی از سرزمین و جمعیت و صنایع اش در سال 1941 و 1942، تقریباً دست تنها و با اتکاء به خود، آلمان نازی را شکست داده است. آنها این دستاورد بزرگ را نشانه رضایت مردم شوروی از نظام کمونیستی این کشور و برتری این نظام بر نظام سرمایه داری می دانستند.
نویسندگان شوروی همچنین می گفتند که گشودن جبهه دوم در فرانسه نقش مهمی در پایان دادن به جنگ جهانی دوم ایفا نکرد. به گفته آنها، متفقین غربی، پس از دو سال تعلل، به این دلیل در 6 ژوئن 1944 جبهه دوم را در فرانسه گشودند که دریافته بودند که شوروی می تواند آلمان را به تنهایی شکست بدهد، تا کانال مانش به پیش برود و کشورهای اروپای غربی را از استیلای آلمان نجات بدهد. از این رو متفقین غربی جبهه ی دوم را گشودند تا از آزادسازی اروپای غربی به دست ارتش سرخ جلوگیری کنند.
اما آیا شوروی می توانست بدون کمکهای متفقین در جنگ جهانی دوم پیروز شود؟ پاسخ به این پرسش بدون بررسی آمارهای مربوط به جنگ جهانی دوم غیر ممکن است.

حمله به شوروی

در سحرگاه یکشنبه، 22 ژوئن 1941، آلمان نازی، بی آن که به شوروی اعلان جنگ بدهد، در جبهه ای به طول 4.500 کیلومتر به شوروی حمله کرد. نیروهای آلمانی در قالب سه گروه بزرگ، یعنی گروه ارتشهای شمال، گروه ارتشهای مرکز و گروه ارتشهای جنوب به شوروی هجوم آوردند. گروه ارتشهای شمال از پروس شرقی به سوی لنینگراد پیش رفت تا دومین شهر مهم شوروی را تصرف کند. گروه ارتشهای مرکز از شرق ورشو در لهستان به سوی مینسک و اِسمولِنسک حرکت کرد تا پس از تصرف این شهرها به مسکو حمله و آن را به تصرف در آورد. گروه ارتشهای جنوب از جنوب لهستان به سوی کییف، پایتخت اوکراین، حرکت کرد تا این شهر را تصرف کند و سپس به سوی دریای سیاه به پیش برود.
در حمله به شوروی، حدود سه میلیون سرباز آلمانی، 67 هزار سرباز نروژی ، 500 هزار سرباز فنلاندی و 150هزار سرباز رومانیایی شرکت داشتند. آلمان و متحدانش 3.350 تانک، 7.184 توپ، 600 هزار خودرو و 625 هزار اسب به میدان جنگ فرستادند. نیروی هوایی آلمان 2.770 هواپیما به این عملیات اختصاص داد (2).
در ژوئن 1941، شوروی حدود 2 میلیون و هفتصد هزار سرباز در غرب این کشور داشت. شمار تانکهای شوروی از شمار تانکهای آلمانی به مراتب بیشتر بود. شوروی حدود 24.000 تانک داشت که بیشتر شان قدیمی بودند. جدیدترین تانک شوروی، یعنی تانک متوسط ت-34، از تانکهای مشابه آلمانی نیرومندتر بود. شنی تانک ت-34 از شنی تانکهای آلمانی پهن تر بود و بنابراین روی گل و لای بهتر حرکت می کرد. تانک ت-34 به توپ 76 میلی متری که از توپ تانکها آلمانی نیرومندتر بود مجهز بود. زره جلو تانک ت-34 بسیار ضخیم و محکم بود و توپهای 75 میلی متری تانکهای آلمانی بر آن کارگر نبود. مزیت دیگر تانک ت-34 این بود که از تانکهای آلمانی سریع تر حرکت می کرد. شوروی، تا زمان حمله آلمان به این کشور، 1.225 تانک ت-34 ساخته بود. (3)
اما نیروهای شوروی به اندازه کافی آموزش ندیده بودند و نمی توانستند به خوبی از تانکهایشان استفاده کنند در حالی که آلمانی ها در استفاده از تانک مهارت داشتند. تانک های آلمانی هنگامی که با هجوم تانکهای روسی رو به رو می شدند به سرعت به دو گروه تقسیم می شدند و گروهی به سمت راست و گروهی به سمت چپ می رفتند. بعد، هنگامی که تانکهای شوروی در شکافی که میان این دو گروه باز شده بود وارد می شدند، تانکهای آلمانی برمی گشتند و به پهلو و شنی تانکهای روسی شلیک و آنها را نابود می کردند.
شوروی بیشتر از آلمان هواپیما داشت اما اکثر هواپیماهایش قدیمی بودند. به عنوان مثال، حداکثر سرعت جنگنده های «چایکا»ی شوروی 266 میل در ساعت بود در حالی که سرعت جنگنده های مِسِراِشمیت آلمانی به 390 میل در ساعت می رسید. شوروی در روز اول جنگ حدود 1.200 هواپیما از دست داد که بیشترشان روی زمین نابود شدند (4). در نتیجه، نیروی هوایی آلمان کنترل آسمان شوروی را در دست گرفت و با حمله به فرودگاهها، ایستگاههای راه آهن، قطارها، انبارهای مهمات، مخازن سوخت، تانک ها، خودروها و سربازان روسی تلفات سنگینی به نیروهای شوروی وارد و سهم مهمی در پیشروی سریع نیروهای آلمان در خاک شوروی ایفا کرد.
یکی از مشکلات بزرگ ارتش شوروی کمبود شدید کامیون بود. کامیون برای حمل نفرات، خوراک، اسلحه، مهمات، دارو، آب، سوخت و دیگر ملزومات لازم است. هرچه میدان جنگ گسترده تر باشد نیاز به کامیون بیشتر است. آلمانی ها، با استفاده از انبوه خودروهایی که در اختیار داشتند، می توانستند در مدتی کوتاه نیروهای بزرگی را در یک مکان متمرکز کنند و پس از کسب برتری نفراتی و تسلیحاتی بر نیروهای شوروی به آنها حمله و آنها را نابود کنند. اما برای شوروی، که در روزهای اول جنگ ده ها هزار کامیون از دست داده و قدرت تحرکش بشدت کاهش یافته بود، جا به جا کردن سریع نیروها بسیار دشوار بود.
مشکل دیگر ارتش شوروی کمبود شدید وسایل مخابراتی بود. فرماندهان شوروی، به دلیل کمبود وسایل مخابراتی، گاهی ساعتها یا حتی روزها از وضع نیروهایشان بی اطلاع بودند. در واحد های زرهی شوروی فقط فرمانده هان واحدهای تانک رادیو داشتند و در نتیجه نمی توانستند در میدان نبرد با تانکهای تحت فرمانشان تماس بگیرند و حرکات آنها را با یکدیگر هم آهنگ کنند. تانکهای شوروی در میدان نبرد از وضع یکدیگر بی خبر بودند و به طور انفرادی و پراکنده عمل می کردند. اما تمام تانکهای آلمانی به رادیو مجهز و با یکدیگر در تماس بودند و می توانستند به سرعت آرایش نیروهایشان را عوض کنند و اهداف تازه ای را مورد حمله قرار دهند.
خلبان های روسی هم به خوبی خلبان های آلمانی آموزش ندیده بودند. خلبان های شوروی، در بسیاری از موارد، تنها پس از ده ساعت تمرینِ پرواز به میدان نبرد اعزام می شدند و در برابر حریفانی که صدها ساعت تجربه پرواز داشتند قرار می گرفتند و تلفات سنگینی می دادند.
به طور کلی، دانش نظامی و تجربه نیروهای شوروی از نیروهای آلمانی کمتر بود. ارتش آلمان را گروهی از فرماندهان باتجربه رهبری می کردند اما نیروهای شوروی بشدت دچار کمبود افسران با تجربه بودند. استالین، در سالهای قبل از جنگ، با تصفیه های خونین، ده ها هزار نفر از افسران نیروهای مسلح را به اردوگاه های کار اجباری فرستاده و یا اعدام کرده و با این کار نیروهای مسلح شوروی را از فرماندهان با تجربه محروم کرده بود.
افزون بر این، استالین و رهبران نظامی شوروی از شکست فرانسه و انگلیس در سال 1940 درس نگرفته بودند. در سال 1940، لشکرهای رزهی آلمان با برخورداری از پشتیبانی نیروی هوایی به سرعت در خاک فرانسه پیش رفته بودند. بنابراین، روشن بود که آلمانی ها می توانستند با استفاده از شیوه جنگ برق آسا در روسیه هم به سرعت به پیش بروند و مراکز حساس نظامی را تصرف کنند. دولت شوروی دست کم می توانست انبارهای اسلحه، مهمات، سوخت و آذوقه را تا جای ممکن از مرزهای شوروی دور نگه بدارد تا در صورت بروز جنگ و پیشروی سریع قوای آلمان در خاک شوروی وقت بیشتری برای نجات آنها داشته باشد. اما بسیاری از انبارهای مهمات شوروی در نزدیکی مرزهای غربی این کشور قرار داشت. شوروی پس از آن که در سال 1939 و 1940 سرزمین های جدیدی را در غرب این کشور تصرف و به شوروی ملحق کرد انبارهای مهمات را هم به نزدیکی مرزهای تازه اش منتقل کرد. در نتیجه، در هفته اول جنگ، یک سوم مهمات شوروی نابود شد یا به دست آلمانی ها افتاد (5). شوروی در پنج ماه اول جنگ توانست 1.523 واحد صنعتی را به شرق شوروی (یعنی اورال، سیبری، منطقه ولگا و آسیای میانه) منتقل کند اما موفق به نجات تمام صنایع نشد. در نتیجه، بسیاری از مراکز صنعتی شوروی نابود شدند و تولیدات نظامی شوروی بسیار کاهش یافت.
مهمترین دلیل تارومار شدن سریع نیروهای شوروی در سال 1941 غافلگیر شدن ارتش شوروی بود. اسناد طبقه بندی شده سازمان جاسوسی خارجی روسیه که در سال 2011، در هفتادمین سالگرد حمله آلمان نازی به شوروی، منتشر شد نشان می دهد که به استالین در باره حمله آلمان نازی به شوروی اطلاع داده شده بود (6). اگر استالین به هشدارهای بریتانیا و آمریکا و سازمان های اطلاعاتی شوروی در مورد حمله قریب الوقوع آلمان نازی توجه کرده و به موقع به نیروهایش آماده باش داده و اقدامات دفاعی لازم را انجام داده بود تاریخ جنگ مسیر دیگری را می پیمود. به عنوان مثال، اگر بسیاری از هواپیماهای شوروی در روز اول جنگ روی زمین نابود نشده بودند می توانستند از نیروی زمینی شوروی حمایت کنند و با حمله به تانک ها، کامیون ها و سربازان آلمانی پیشروی ارتش آلمان را کندتر کنند. استالین بیش از هر فرد دیگری در دولت شوروی مسئول شکستهای پی در پی نیروهای این کشور در 1941 و 1942 بود اما او تقصیر شکست های ارتش سرخ را به گردن فرماندهان بی گناه شوروی انداخت و ده ها تن از فرماندهان روسی را که نتوانسته بودند جلو پیشروی آلمانی ها را بگیرند به اتهام بی کفایتی محاکمه و تیرباران کرد. دولت شوروی، پس از مرگ استالین، اعلام کرد که این فرماندهان بی گناه بوده اند.
گفتنی است که در زمان استالین مقامات و مطبوعات شوروی که نمی توانستند به تصویر نیمه خدایی استالین خدشه ای وارد کنند غافلگیر شدن شوروی در روز 22 ژوئن سال 1941 را انکار می کردند و تار و مار شدن نیروهای شوروی را عقب نشینی های منظم و حساب شده جلوه می دادند و برای آن که شکست های فاجعه آمیز شوروی را توجیه کنند در مورد قدرت آلمان نازی بشدت اغراق می کردند و ادعا می کردند که شمار تانکها و هواپیماهای آلمان چند برابر تانکها و هواپیماهای شوروی بوده است.
آلمانی ها، به دلیل مزیتی که در 22 ژوئن با غافلگیر کردن شوروی به دست آوردند، توانستند با شتاب در شوروی پیشروی کنند. برخی از تانکهای آلمانی در روز اول 80 کیلومتر پیشروی کردند. مینسک، پایتخت بلاروس، در ماه ژوئن سقوط کرد. ظرف 12 روز از آغاز جنگ، یعنی تا 3 ژوئیه، گروه ارتش های شمال 290 کیلومتر، گروه ارتش های مرکز 450 کیلومتر و گروه ارتش های جنوب 193 کیلومتر پیشروی کرده بودند (7). تانکهای ژنرال گودریان در 10 ژوئیه، در نوزدهمین روز جنگ، از رود دنیپر گذشتند و 6 روز بعد، در 16 ژوئیه، اِسمولِنسک را که فقط 400 کیلومتر تا مسکو فاصله داشت تصرف کردند. نیروی هوایی آلمان، در 22 ژوئیه، درست یک ماه پس از حمله آلمان به شوروی، مسکو را بمباران کرد. لشکر ششم زرهی آلمان که در نخستین روز جنگ از تیلسیت، در پروس شرقی، حرکت کرده بود ظرف سه هفته 800 کیلومتر را طی کرد و در این مدت از لیتوانی، لاتویا و خط استالین (Stalin Line) گذشت و به لنینگراد رسید (8). در سپتامبر 1941، کییف، پایتخت اوکراین، سقوط کرد و بیش از 600 هزار سرباز شوروی اسیر شدند. ماه بعد خارکف، که مهمترین شهر شوروی پس از مسکو و لنینگراد بود، توسط گروه ارتشهای جنوب تصرف شد.
آلمانی ها، پس از تصرف کییف، با شتاب به سوی مسکو رفتند تا پایتخت شوروی را پیش از فرارسیدن زمستان تصرف کنند. در ماه اکتبر بخش بزرگی از نیروهای مدافع مسکو محاصره شده بودند و میان ارتشهای ویرانگر آلمان و مسکو به جز چند لشکر خسته و کتک خورده شوروی نیرویی باقی نمانده بود. موقعیت شوروی بیش از پیش بحرانی شده بود. دولت شوروی شروع به پیاده کردن کارخانه های مسکو و انتقال آنها به شرق شوروی کرد. اداره های دولتی و سفارت خانه های خارجی مسکو را تخلیه کردند. واحدهای تخریب در ساختمان ها و مناطق حساس مواد منفجره کار گذاشتند تا در صورت ورود آلمانی ها به شهر آنها را منفجر کنند. هواپیماهای آلمانی بر مسکو اعلامیه می ریختند و به مردم هشدار می دادند که هر چه زودتر شهر را ترک کنند. مردم ترسیده بودند و بسیاری از آنها می خواستند که از شهر بگریزند. برخی از مغازه ها غارت شدند. در 20 اکتبر در مسکو حکومت نظامی اعلام و حضور در خیابان ها از نیمه شب تا 5 صبح ممنوع شد. شماری از شهروندان به اتهام غارتگری و شایعه پردازی اعدام شدند. آرامش ظاهری به پایتخت بازگشت.
در آن شرایط هولناک، مدافعان از جان گذشته مسکو، به رهبری ژنرال ژوکف، با مقاومت سرسختانه شان پیشروی آلمانی ها را آنقدر کند کردند تا باران و برف و سرمای هولناک روسیه از راه رسیدند و نیروهای آلمانی را زمینگیر کردند. در نوامبر 1941، پنج ماه پس از حمله آلمان به شوروی، آلمانی ها به دروازه های مسکو رسیده بودند و برج های کرملین را با دوربین هایشان می دیدند. رهبران آلمان نازی ادعا می کردند که کار شوروی تمام شده است اما در 5 دسامبر 1941، مدافعان مسکو با کمک لشکرهای تازه نفسی که از خاور دور آمده بودند به مهاجمان آلمانی حمله کردند و آنها را حدود 100 تا 250 کیلومتر به عقب راندند و پایتخت شوروی را از خطر سقوط نجات دادند.

کمک های بریتانیا به شوروی

در 22 ژوئن، چند ساعت پس از حمله ارتشهای آلمان هیتلری به شوروی، چرچیل نخست وزیر بریتانیا در نطق معروف رادیوئی اش حمله آلمان به شوروی را محکوم و از شوروی حمایت کرد. چرچیل گفت که من به استالین در باره حمله آلمان به شوروی هشدارهای دقیق و روشنی داده بودم. چرچیل اعلام کرد که بریتانیا با هیتلر مذاکره نخواهد کرد و در زمین، دریا و هوا با هیتلر خواهد جنگید و تا نابودی او به مبارزه ادامه خواهد داد. چرچیل قاطعانه گفت که بریتانیا با تمام توان به روسیه کمک خواهد کرد. بریتانیا دو ماه و سه روز بعد، یعنی در 25 اوت 1941، به همراه شوروی، به ایران حمله و این کشور را اشغال کرد تا از تأسیسات نفتی بریتانیا حفاظت کند، به حضور کارشناسان آلمانی در ایران پایان بدهد، از راه ایران به شوروی کمک کند و در صورت شکست شوروی و ورود نیروهای آلمانی به ایران از منافع امپراتوری بریتانیا در ایران دفاع کند.
بریتانیا برای ارسال کمک به شوروی با کمبود کشتی رو به رو بود. تا نیمه سال 1941، زیردریائی های آلمان 1.500 کشتی بریتانیائی را غرق کرده بودند. با اینهمه، چرچیل به سرعت چند کشتی حامل تجهیزات نظامی به شوروی فرستاد. در سپتامبر 1941، بریتانیا تعدادی هواپیمای جنگنده هِریکِین (Hurricane) در بندر مورمانسک (Murmansk) به شوروی تحویل داد. خلبانهای انگلیسی که همراه هواپیماها به مورمانسک آمده بودند شیوه پرواز با هواپیماهای انگلیسی را به خلبانهای روسی آموزش دادند و در کنار آنها علیه نیروهای آلمانی که قصد تصرف مورمانسک را داشتند جنگیدند. بریتانیا در ماه سپتامبر تعدادی تانک ماتیلدا (Matilda) و وَلِنتَین (Valentine) به شوروی داد که ماه بعد در نزدیکی مسکو علیه نیروهای آلمانی به کار گرفته شدند. بریتانیا در طول جنگ 7.000 هواپیما، 5.000 تانک، 2 میلیون تور استتار، 6/4 میلیون تن مهمات، 31.420 تن قلع، 44.800 تن مس، 3.700 تن گرافیت و 36.000 تن آلومینیم به شوروی فرستاد(9).

کمک های آمریکا به شوروی

کنگره آمریکا، در 11 مارس 1941، قانون وام و اجاره (Lend-Lease Act) را به منظور کمک به بریتانیا تصویب کرده بود (10). این قانون به رئیس جمهور آمریکا اجازه می داد که به کشورهایی که دفاع از آنها برای دفاع از آمریکا ضرورت داشت کمک کند. روزولت از این قانون برای کمک به شوروی استفاده کرد و مقدار هنگفتی سلاح، مهمات، مواد خام، محصولات کشاورزی، ماشین آلات و دیگر تجهیزات در اختیار شوروی قرار داد.
روزولت برای کمک به شوروی با موانع بسیاری رو به رو بود. آمریکائیان عموماً با کمونیسم و حکومت شوروی مخالف بودند و استالین را دیکتاتوری شبیه هیتلر می پنداشتند. امضای پیمان عدم تجاوز میان استالین و هیتلر و حمله شوروی به لهستان، فنلاند و کشورهای بالتیک احساسات ضد شوروی را در آمریکا تشدید کرده بود. در پی حمله آلمان نازی به شوروی، سناتور هِری ترومن، که چند سال بعد رئیس جمهور آمریکا شد، گفت که امیدوارم آلمانی ها و روسها تا می توانند همدیگر را بکشند (11). بسیاری از آمریکائی ها مانند ترومن می اندیشیدند.
مشکل دیگر روزولت برای کمک به شوروی کمبود مواد نظامی بود. هنگامی که آلمان به شوروی حمله کرد تولیدات نظامی آمریکا در سطح پایینی قرار داشت. نیروهای مسلح آمریکا به سلاحهایی که شوروی خواهان دریافت آنها بود نیاز داشتند و برخی از فرماندهان، به دلیل کمبود تجهیزات نظامی، با ارسال اسلحه و مهمات به شوروی مخالف بودند. اما موقعیت شوروی بحرانی بود. شوروی، ظرف 5 ماه اول جنگ، حدود یک میلیون و پانصد هزار کیلومتر مربع از خاک خود را از دست داده بود. شکست شوروی ضربه ای هولناک بر امنیت آمریکا و بریتانیا بود. روزولت بر این باور بود که حتی کوچکترین کمک به شوروی روحیه استالین و دولت شوروی را تقویت و عزم استالین را برای پایداری در برابر آلمان راسخ تر خواهد کرد. از این رو روزولت سیاست کمک بی قید و شرط به شوروی را در پیش گرفت. در پی حمله ژاپن به پِرل هاربِر، در 7 دسامبر 1941، فرماندهان ارتش آمریکا که خواهان تقویت ارتش آمریکا برای مقابله با ژاپن بودند دستور دادند که بارگیری کشتی هایی که عازم شوروی بودند متوقف شود، بار کشتی ها تخلیه شود و کشتی هایی که با تجهیزات آمریکایی به شوروی می رفتند از میان راه به آمریکا برگردانده شوند. اما روزولت بی درنگ دستور داد که کمک به شوروی ادامه یابد.
چالش بزرگ دیگری که روزولت با آن رو به رو بود کمبود کشتی برای رساندن کمک به شوروی بود. کارخانه های کشتی سازی آمریکا با شتاب بر میزان تولیدات خود می افزودند اما تا مدتها نمی توانستند کمبود کشتی را برطرف کنند. حملات زیردریائی های آلمان به کشتی های متفقین مشکل کمبود کشتی را تشدید کرده بود. زیر دریائی های آلمان در سال 1941 حدود 5 میلیون تُن از کشتی های بریتانیائئ را غرق کردند. این رقم دوبرابر مجموع تولید کارخانه های کشتی سازی آمریکا و بریتانیا بود. (12)
سوء ظن استالین نسبت به جهان غرب هم بر دشواری ها می افزود. به عنوان مثال، شوروی که بخش بزرگی از نیروی هوائی اش را در روزهای اول جنگ از دست داده بود خواهان دریافت هر چه سریع تر هواپیما از آمریکا بود. آمریکا می خواست که هواپیماهایش را از نزدیکترین و کم خطرترین راه، یعنی از مسیر هوایی آلاسکا - سیبری به شوروی برساند. اما روسها با این بهانه که این کار موجب نگرانی ژاپن می شود با آن مخالفت می کردند. به باور برخی از تحلیلگران، علت مخالفت روسها این بود که می پنداشتند که خلبان های آمریکایی می خواهند با پرواز بر فراز شوروی اطلاعاتی در باره این کشور جمع آوری کنند. شوروی خواهان دریافت هواپیما از طریق بندر مورمانسک بود. اما مسیر دریایی به مورمانسک پرخطرتر از مسیر هوایی آلاسکا - سیبری بود. کشتی هایی که عازم مورمانسک بودند باید از اقیانوس اطلس که کمینگاه زیردریائی های آلمانی بود می گذشتند و با خطر غرق شدن توسط این زیردریائی ها رو به رو می شدند. سرانجام، استالین با استفاده از مسیر آلاسکا – سیبری موافقت کرد اما اجازه نداد که خلبانهای آمریکایی هواپیماها را به شوروی ببرند. خلبان های شوروی به پایگاه هوایی آمریکا در آلاسکا می رفتند و هواپیماها را تحویل می گرفتند و به شوروی پرواز می کردند. بدینسان، گروهی از خلبان های زبده شوروی، به جای حضور در میادین جنگ، به حمل و نقل هواپیما از آلاسکا به سیبری، یعنی کاری که آمریکائی ها حاضر بودند برای روسها انجام بدهند، مشغول شدند.
اما آمریکا، به رغم این دشواری ها، موفق شد که مقدار هنگفتی اسلحه، مهمات، ماشین آلات، مواد خام، مواد خوراکی و دیگر کالاها به شوروی برساند. امریکا در چارچوب برنامه وام و اجاره بیش از 50 میلیارد دلار به متحدان آمریکا در نبرد علیه نیروهای محور کمک کرد که حدود 11 میلیارد دلار آن در اختیار شوروی گذاشته شد. آمریکا حدود 17 میلیون و پانصد هزار تن کالا تن به شوروی فرستاد که حدود 16 میلیون و پانصد هزار تن آن به دست شوروی رسید (13).

راه های دریائی کمک به شوروی

آمریکا از پنج راه دریایی به شوروی کمک می کرد (14):
راه بندر ولادی وستک (Pacific Route): این راه حدود 6.000 میل (9600 کیلومتر) طول داشت و از دیگر راههای دریایی کم خطرتر بود. کشتی های روسی کالاهای آمریکایی را در بنادر غربی آمریکا بار می زدند و پس از عبور از اقیانوس آرام آنها را در بندر ولادی وستک در شرق شوروی تخلیه می کردند. حدود 8 میلیون تن کالای غیر نظامی، یعنی نیمی از کل کمکهای آمریکا به شوروی، از این راه ارسال شد.
راه مورمانسک و آرخانگِل: این راه که 4.600 میل (7.400 کیلومتر) طول داشت کوتاه ترین و خطرناکترین مسیر دریایی برای کشتی های متفقین بود. کشتی های آمریکایی از نیویورک حرکت می کردند و از طریق جزیره ایسلند به بندر مورمانسک و آرخانگِل در شمال شوروی می رفتند. زیردریائی ها، ناوها و نیروی هوایی آلمان از پایگاه هایشان در نروژِ اشغال شده به این کشتی ها حمله می کردند. در ژوئیه 1942، از 34 کشتی باری کاروان «پی کییو – 17» (PQ17) که از ایسلند عازم مورمانسک بودند، 23 کشتی، با بیش از 130.000 تن تجهیزات، توسط زیردریائی ها و نیروی هوائی آلمان غرق شدند و فقط 11 کشتی به مقصد رسیدند. کشتی های غرق شده حامل 210 هواپیما، 430 تانک، 3350 کامیون و اقلام دیگر بودند (15). از این راه بیش از 4 میلیون تن تجهیزات به شوروی داده شد که بیش از یک میلیون تن آن کمکهای بریتانیا بود (16).
راه ایران (Persian Corridor): این راه حدود 12.000 میل (19.300 کیلومتر) طول داشت. کشتی های آمریکایی در نیویورک بارگیری می کردند و پس از عبور از اقیانوس آتلانتیک جنوبی و اقیانوس هند به خلیج فارس و ایران می آمدند. بنادر ایران ظرفیت کمی برای ورود کالا داشتند و جاده های ایران باریک و خاکی بودند. راه آهن سراسری که به تازگی ساخته شده بود بهترین وسیله حمل و نقل بود اما این ضعف را داشت که یک بانده بود. انگلیس و آمریکا باشتاب ظرفیت بنادر و راه آهن ایران را افزایش دادند و صدها کیلومتر جاده برای عبور کامیونها ساختند. متفقین در ایران کارخانه هایی برای مونتاژ خودرو و هواپیما ساختند و از کارگران ایرانی در این کارخانه ها و نیز در ساختن و مرمت جاده ها استفاده کردند. حدود 5 میلیون تن کالا از راه ایران به شوروی ارسال شد. افزون بر این، بیش از نیم میلیون تن مواد نفتی تولید ایران هم به شوروی فرستاده شد. نیمی از کامیونهای ارسالی به شوروی از این راه فرستاده شدند. (17)
افزون بر این، آمریکا 680.000 تن کالا از راه دریای سیاه و 452.000 تن کالا از راه اقیانوس منجمد شمالی به شوروی فرستاد.

ارسال هواپیما:

هواپیما مهمترین سلاح مورد نیاز شوروی بود. آمریکا، علاوه بر ارسال هواپیما از راه های دریایی مورمانسک و خلیج فارس، از دو راه هوایی «آلاسکا – سیبری» و «اقیانوس آتلانتیک جنوبی» هم برای شوروی هواپیما ارسال می کرد.
راه آلاسکا - سیبری، یا اَلسیب، Alaska-Siberia Route (ALSIB)، از شهر گِرِیت فالز Great Falls، در ایالت مانتانا، در غرب آمریکا شروع و به سیبری ختم می شد. طول این مسیر از گریت فالز تا مسکو حدود 7.900 میل (12.713کیلومتر) بود. خلبانهای آمریکایی از گریت فالز پرواز می کردند و پس از عبور از آسمان کانادا، و سوختگیری در فرودگاههای این کشور، در فرودگاه نظامی شهر فِربَنکز، در ایالت آلاسکا، فرود می آمدند و هواپیماها را به خلبانهای روسی تحویل می دادند. روسها از فربنکز پرواز می کردند و در پایگاه هوایی آمریکا در نوم (Nome)، در نزدیکی تنگه برینگ در آلاسکا، برای سوختگیری فرود می آمدند و سپس از روی تنگه برینگ می گذشتند و وارد سیبری می شدند. نخستین هواپیما در اکتبر 1942 از این مسیر به شوروی پرواز کرد. آمریکا از این مسیر 150 هواپیما در سال 1942، 2.662 هواپیما در سال 1943، 3.164 هواپیما در سال 1944، و 2.009 هواپیما در شش ماه اول سال 1345 به شوروی تحویل داد. در مجموع، بیش از 7.900 هواپیما شامل بیش از 5.000 هواپیمای شکاری، 1.300 بمب افکن سبک، 700 بمب افکن نیمه سنگین و 700 هواپیمای باربری از این مسیر به شوروی تحویل داده شد. (18).
راه اقیانوس آتلانتیک جنوبی از فلوریدا در ساحل شرقی آمریکا شروع و به ایران ختم می شد. خلبانهای امریکایی از فلوریدا پرواز می کردند و از طریق آمریکای جنوبی، آفریقا و عراق به ایران می رفتند و در آنجا هواپیماها را به خلبانهای شوروی تحویل می دادند. از این مسیر، که مسیر هوایی جنوبی نامیده می شد (southern air route)، 993 هواپیما به شوروی ارسال شد. طول این مسیر حدود 13.000 میل (21.000 کیلومتر) بود.
افزون بر هواپیماهایی که از این دو راه هوایی فرستاده شدند آمریکا 5.100 هواپیما هم با کشتی به شوروی ارسال کرد که 3.879 فروند آن از راه ایران به شوروی تحویل داده شد. آمریکا، به موجب برنامه وام و اجاره، رویهم رفته 14.834 هواپیما به شوروی داد (19).
تجهیزات ارسالی متفقین به سرعت در اختیار جبهه ها قرار می گرفت. به گفته وزیر تجارت خارجی شوروی مهمات ارسالی توسط کشتی های متفقین به شوروی ظرف سه روز پس از پهلو گرفتن کشتی ها در آرخانگل به میدان جنگ رسانده می شد (20).

کمکهای آمریکا و انگلیس در سال 1941

تلفات شوروی در ماه های اول جنگ بسیار سنگین و فاجعه آمیز بود. تلفات ارتش سرخ تا پایان سال 1941 به بیش از 4 میلیون و 308 هزار نفر رسیده بود که بیش از 2 میلیون و 993 هزار نفر آنها کشته، مفقود و اسیر شده بودند (21). مردم شوروی، ظرف 5 ماه اول جنگ، پرجمعیت ترین، صنعتی ترین و حاصلخیزترین مناطق کشورشان را از دست داده بودند. «پیش از جنگ 40 درصد مردم شوروی در این مناطق زندگی می کردند و 68 درصد چدن، 58 در صد فولاد، 60 درصد آلومنیوم، 38 درصد غله و 63 درصد ذغال سنگ شوروی در آنجا تولید می شد (22)». تا پایان سال 1941، تولیدات نظامی شوروی حدود 60 درصد کاهش یافته بود (23).
در شش ماه اول جنگ کبیر میهنی، آمریکا 29 هواپیما، 35 تانک، 1.506 خودرو، 25.000 تن سوخت و 11.000 تن تجهیزات دیگر به شوروی داد. کمک های بریتانیا بیشتر بود. بریتانیا 676 هواپیما، 446 تانک، 867 خودرو و 76.000 تن تجهیزات دیگر در اختیار شوروی گذاشت. (24) حجم کمک های آمریکا و بریتانیا در شش ماه اول جنگ در مقایسه با کل تولیدات نظامی شوروی در طول جنگ جهانی دوم ناچیز جلو می کند. اما اگر این کمکها را با آمار تجهیزاتی که شوروی و آلمان در اوایل دسامبر 1941 در نزدیکی مسکو داشتند مقایسه کنیم اهمیت آنها بهتر آشکار می شود. در اوایل دسامبر 1941، روسها 667 تانک و 762 هواپیما و آلمانی ها 1.000 تانک و بیش از 600 هواپیما در نزدیکی مسکو داشتند (25). از آنجا که شمار تانکها و هواپیماهای شوروی اندک بود هواپیماها و تانکهای آمریکائی و انگلیسی، به رغم شمار اندکشان، بخش مهمی از زرادخانه زرهی و هوایی شوروی را تشکیل می دادند و نقش مهمی در دفاع از مسکو ایفا کردند. در شرایط هولناک اکتبر و نوامبر سال 1941، یعنی زمانی که اکثر هواپیماها و تانکهای شوروی نابود شده و نیروهای آلمانی به پشت دروازه های مسکو رسیده بودند، شاید همین چند تانک و هواپیمای آمریکایی و انگلیسی از فروپاشی خط دفاعی مسکو جلوگیری کرده باشند.

کمکهای آمریکا و انگلیس در سال 1942

آلمانی ها در تابستان 1942 بار دیگر ابتکار عملیات را به دست گرفتند و در ماه ژوئیه بندر سواستوپول در کرانه دریای سیاه را تصرف کردند و عازم فتح استالینگراد و معادن نفت قفقاز شدند. در 1942، حدود 90 در صد نفت شوروی در مایکوپ (Maykop)، گروزنی (Grozny) و با کو تولید می شد. مایکوپ و گروزنی حدود 10 درصد و باکو حدود 80 در صد نفت شوروی را تولید می کردند. شوروی در 1940 حدود 22 میلیون تن نفت از معادن نفت باکو استخراج کرده بود که 72 درصد کل نفت استخراج شده در سراسر شوروی بود. تولیدات باکو در 1942 به 24 میلیون تن یعنی 80 درصد نفت استخراج شده در شوروی رسید. اگر شوروی این میدان های نفتی را از دست می داد دیگر نمی توانست به گونه موثری به جنگ ادامه بدهد.
آلمان در 9 اوت 1942 منطقه نفت خیز مایکوپ را تصرف کرد اما به نفت دست نیافت چون روسها پیش از عقب نشینی از مایکوپ تأسیسات نفتی اش را به کلی ویران کرده بودند. آلمانی ها به پیشروی به سوی گروزنی و باکو ادامه دادند و در 2 نوامبر به 8 کیلومتری اُرژُنیکیدزِه (Ordzhonikidze) رسیدند. آلمانی ها اکنون فقط حدود 190 کیلومتر تا دریای خزر فاصله داشتند. لشکرهای زرهی آلمان در اوج قدرت و کامرانی شان چنین مسافتی را ظرف یک هفته می پیمودند اما اکنون ضعیف و فرسوده شده بودند و نمی توانستند شاهکارهای نظامی پیشین را تکرار کنند. آلمانی ها نتوانستند از این نقطه فراتر بروند (26).
در ضمن، آلمان تا 19 نوامبر 1942 تقریباً تمام شهر استالینگراد را تصرف کرده بود. بدینسان، موقعیت شوروی در اکتبر و نوامبر 1942، همچون اکتبر و نوامبر سال 1941، بشدت بحرانی شد. اما نیروهای شوروی، در 19 نوامبر 1942، در منطقه استالینگراد دست به حمله زدند و 270 هزار سرباز آلمانی را محاصره کردند. نبرد استالینگراد در دوم فوریه 1943 پایان یافت. روسها 91 هزار آلمانی از جمله یک فیلد مارشال، 23 ژنرال و 2.500 افسر دیگر را به اسارت گرفتند. نیروهای آلمانی برای این که در قفقاز محاصره نشوند به سرعت از قفقاز عقب نشینی کردند. بدینسان، رویای هیتلر برای دستیابی به معادن نفت قفقاز به کابوسی وحشتناک تبدیل شد.
در سال 1942، آمریکا و انگلیس 2.500 هواپیما، 3.000 تانک، 79.000 خودرو و صدها هزارتن مواد خوراکی و مواد خام و تجهیزات گوناگون به شوروی تحویل دادند (27). آمریکا از نوامبر 1941 تا دسامبر 1942 حدود 640 هزار کیلومتر سیم تلفن صحرایی به شوروی داد تا فرماندهان شوروی بتوانند با واحدهایشان در میدان نبرد در تماس باشند. آمریکا در یک سال اول جنگ، یعنی تا پایان ژوئن 1942، حدود 10.500 تن چرم برای شوروی ارسال کرد تا شوروی بتواند برای سربازانش چکمه درست کند. آمریکا در سال 1941 و 1942 چهار میلیون جفت چکمه به شوروی فرستاد (28). شوروی موشکهای ترسناک کاتیوشایش را روی کامیون های آمریکایی اِستودِه بِیکِر (Studebaker) نصب می کرد و از این کامیون برای کشیدن توپ و حمل و نقل هم استفاده می کرد. تانک های سبک «اِم-3» و تانک های متوسط «ژنرال لی» آمریکا در نبرد استالینگراد شرکت داشتند.
کمک های خوراکی آمریکا به ویژه بسیار اهمیت داشت. شوروی، تا نوامبر سال 1942، بیش از 2 و نیم میلیون کیلومتر مربع از خاک خود را از دست داده بود. پیش از جنگ حدود 40 درصد زمین های کشاورزی و «60 در صد خوکها، 40 در صد گاوها و 25 درصد گوسفندها و بزهای شوروی» در این سرزمین ها قرار داشتند. (29). کمک های خوراکی آمریکا از بروز قحطی و مرگ حتمی میلیونها نفر از مردم شوروی جلوگیری کرد. این کمکها به اندازه ای زیاد بود که غذای یک ارتش 12 میلیون نفری را در طول جنگ تأمین می کرد. (30)
اما شوروی، با وجود دریافت این کمک ها، تا مرز شکست کامل در استالینگراد پیش رفت و چیزی نمانده بود که منابع نفت قفقاز را هم به کلی از دست بدهد و ماشین نظامی و صنایعش فلج بشود. بنابراین، تردیدی نیست که اگر شوروی از کمک های متفقین برخوردار نشده بود قدرتش برای جلوگیری از پیشروی آلمانی ها بشدت کاهش می یافت. در نتیجه، نیروهای آلمان در سال 1942 با سرعت بیشتری در روسیه پیش می رفتند و استالینگراد و گروزنی و باکو را پیش از فرا رسید زمستان تصرف می کردند و بی آن که با مانع مهمی رو به رو بشوند به سوی خلیج فارس پیش می رفتند و میدان های نفت خاورمیانه را تصرف می کردند و بریتانیا را از خاورمیانه بیرون می راندند. آلمانی ها سپس می توانستند به سراغ مسکو بروند و این شهر را تصرف کنند. درست است که شوروی در پی سقوط استالینگراد و گروزنی و باکو هنوز منطقه صنعتی اورال را در اختیار داشت اما صنایع اورال بدون نفت قفقاز قادر به ادامه حیات نبودند.
با اینهمه، تحلیلگران شوروی و بسیاری از تحلیلگران غربی بر این باورند که شوروی، به دلیل آن که مقدار زیادی تانک و توپ و هواپیما تولید می کرد، بدون کمک های متفقین هم می توانست در جنگ علیه آلمان پیروز بشود. شوروی در طول جنگ با آلمان حدود 137.000 هواپیما و 104.000 تانک و توپ های خودکِشِشی تولید کرد (31) که البته از تولیدات آلمان نازی بیشتر بود. تولید این همه سلاح دستاورد بزرگی است اما نباید فراموش کرد که این دستاورد بدون کمک های متفقین و به ویژه آمریکا امکان پذیر نبود. نکته مهم این است که کمک های آمریکا به شوروی محدود به تجهیزات نظامی نبود. تجهیزات نظامی حداکثر حدود 20 درصد این کمکها را تشکیل می داد. بخش اعظم کمکهای آمریکا را مواد خوراکی، سوخت، مواد استراتژیکی و ماشین آلات تشکیل می داد. ماشین آلات و کارخانه هایی که آمریکا در اختیار شوروی گذاشت به این کشور امکان داد که کارخانه های اسلحه سازی اش را به سرعت گسترش دهد و در تولید برخی از تجهیزات نظامی از آلمان نازی جلو بیافتد. آمریکا مقدار زیادی فولاد و آلومینیوم به شوروی فرستاد که برای تولید هواپیما و موتور تانک و دیگر تجهیزات نظامی مورد استفاده قرار گرفت. اگر متفقین، و به ویژه آمریکا، حدود 500 هزار کامیون و تعداد زیادی لوکوموتیو و واگن های قطار و مقدار هنگفتی فولاد، آلومینیوم، بنزین هواپیما، مواد خوراکی و صدها چیز دیگر به شوروی نداده بودند شوروی مجبور می شد که بخش بزرگی از کارگران، مهندسان و ماشین آلاتش را صرف تولید این مواد و تجهیزات کند و در نتیجه هرگز نمی توانست این همه تانک و هواپیما تولید کند.
تحلیلگران شوروی پیش افتادن شوروی در تولید برخی تجهیزات نظامی را به حساب برتری نظام کمونیستی بر نظام سرمایه داری می گذاشتند. به عنوان مثال، دانشنامه بزرگ شوروی، پس از ارائه ی آمارهای مربوط به تولید هواپیما و تانک در شوروی و آلمان نازی، می نویسد: «خلق شوروی، طبقه کارگر و دهقانان مزارع اشتراکی در عرصه کار قهرمانانه عمل کردند. صنایع شوروی در طول جنگ مقادیر هنگفتی سلاح و تجهیزات تولید کردند و هر چه را که مورد نیاز جبهه ها بود در اختیار جبهه ها گذاشتند و از صنایع جنگی سرمایه داری آلمان فاشیست پیشی گرفتند و این در حالی بود که آلمان، به دلیل استفاده از منابع متحدان و کشورهای تحت اشغالش، بیشتر از شوروی چدن، فولاد، برق و ذغال سنگ تولید می کرد. این موضوع نشانگر برتری اقتصاد شوروی و نظام سوسیالیستی شوروی بر نظام سرمایه داری بود» (32)
در باره این تحلیل، که تا زمان فروپاشی اتحاد شوروی از سوی دولت و نویسندگان شوروی تکرار می شد، باید به چند نکته توجه کرد. نخست آن که شوروی هم، همچون آلمان، متحدانی داشت و از منابع آنها که از منابع متحدان آلمان و کشورهای تحت اشغالش به مراتب عظیم تر بودند استفاده می کرد. مساحت شوروی به تنهایی از مجموع مساحت آلمان و متحدان و کشورهای تحت اشغالش بسیار بیشتر بود. افزون بر این، متحدان شوروی، یعنی آمریکا و بریتانیا، منابع بخش اعظم کره زمین یعنی آمریکای لاتین، کانادا، استرالیا، خاورمیانه و آفریقا را کنترل می کردند. بزرگترین دشواری اقتصادی آلمان و ژاپن کمبود نفت بود در حالی که شوروی و متحدانش به منابع بیکران نفت دسترسی داشتند. از این گذشته، صِرف پیشی گرفتن یک کشور در تولید برخی تجهیزات نظامی لزوماً به منزله برتری نظام اقتصادی آن کشور بر نظام اقتصادی دیگر کشورها نیست. به عنوان مثال، دانشنامه شوروی شمار خودروهای تولید شده توسط شوروی و آلمان در زمان جنگ را به ترتیب 205 هزار و 375 هزار ذکر می کند. اگر تحلیل دانشنامه شوروی را بپذیریم باید فزونی چشمگیر تولید خودرو در آلمان نازی را نشانگر برتری اقتصاد سرمایه داری آلمان فاشیست بر اقتصاد سوسیالیستی شوروی بدانیم.
گفتنی است که دانشنامه بزرگ شوروی که مرجعی رسمی در اتحاد شوروی به شمار می رفت و منعکس کننده نظرات دولت و حزب کمونیست شوروی بود فقط نیمی از یک صفحه را به موضوع مهم کمک های آمریکا به شوروی در زمان جنگ اختصاص داده بود. این دانشنامه نه تنها به نوع این کمکها و اهمیت آنها در پیروزی شوروی و جلوگیری از بروز قحطی در این کشور اشاره ای نمی کند بلکه با ادبیات کلیشه ای دوران جنگ سرد این کمکها را آماج حمله قرار می دهد: «محموله هایی که در زمان جنگ در چارچوب وام و اجاره به دیگر کشورها داده شد به اقتصاد آمریکا رونق بخشید و انحصارات را به هزینه دولت آمریکا ثروتمند کرد. آمریکا، پس از پایان جنگ، از موضوع وام و اجاره و بازپرداخت آن برای رخنه سیاسی و اقتصادی در بسیاری از کشورهای آسیا و اروپا استفاده کرد.» (33)
اما در پی فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی شمار روز افزونی از نویسندگان روسی با دید منصفانه تر و بی طرفانه تری به کمکهای متفقین نگریسته اند. کیریل الکساندروف، یکی از تاریخ نگاران معاصر شوروی، می نویسد: «کمکهای متفقین هم نقش بسیار مهمی [در موفقیت حمله متقابل شوروی در دسامبر 1941 در نزدیکی مسکو] ایفا کرد. لشکرهای سیبری در 1941 و 1942 با استفاده از منابع متفقین پیشروی می کردند. متفقین با ارسال بنزین و هواپیما بسیار به شوروی کمک کردند. بدون کمک های متفقین معلوم نیست که حمله متقابل شوروی موفق می شد.» (34 (
بوریس سوکولف، تاریخ نگار معاصر روسی، بر این باور است که دولت شوروی در مورد تولیدات نظامی شوروی آمار اغراق آمیزی ارائه کرده بود و این آمار به کتابهای نویسندگان غربی هم راه یافته بود. سوکولف می نویسد که مقدار برخی از تجهیزات نظامی که آمریکا در چارچوب برنامه وام و اجاره به شوروی می داد «برابر با 15 تا 25 درصد و در مورد برخی تجهیزات حتی برابر با 50 درصد تولیدات شوروی بود.» (35) سوکولف می نویسد که هواپیماهای نظامی ارسالی آمریکا به شوروی برابر با 30 درصد تولید داخلی شوروی بود و 83 در صد آلومینیومی که در تولید تانکهای ت-34 به کار می رفت از کمکهای آمریکا تأمین می شد.
افزایش عظیم تولیدات نظامی آمریکا و کاهش خطر زیردریائی های آلمانی به آمریکا امکان داد که در دو سال و نیم آخر جنگ مقدار بسیار بیشتری کمک به شوروی ارسال کند. بدینسان، وزن کل کمک های ارسالی آمریکا به شوروی از مرز 17 میلیون تن فراتر رفت.
گفتنی است که کمکهای متفقین به شوروی محدود به ارسال ملزومات نظامی و غیرنظامی نبود. یکی از شاهکارهای جاسوسی بریتانیا که نقش بزرگی در پیروزی متفقین ایفا کرد رمزگشائی از پیامهای رادیویی محرمانه آلمانی ها بود. بریتانیا اطلاعاتی را که درباره نقشه های آلمان در شوروی بدست می آورد در اختیار شوروی قرار می داد. آمریکا و بریتانیا در دریاها، شمال آفریقا و ایتالیا با آلمان جنگیدند و با این کار مانع از ارسال بخشی از نیروهای آلمان به شوروی شدند. اگر آلمان مجبور به جنگ دریائی با آمریکا و بریتانیا نبود می توانست میلیونها تن مواد خامی را که صرف ساختن ناو و زیردریائی می کرد صرف ساختن اسلحه و مهمات برای نیروهای زمینی و هوائی اش کند و با امکانات بسیار بیشتری به جنگ شوروی برود و این کشور را با خطرات بزرگتری رو به رو کند. آمریکا و بریتانیا از میانه سال 1942 شهرها و صنایع آلمان را بی وقفه با هواپیما بمباران کردند و صدها هزار نفر از مردم آلمان را کشتند و مجروح کردند و بسیاری از کارخانه ها و میلیونها ساختمان را ویران کردند. اگر آلمانی ها با این حملات هوایی رو به رو نبودند می توانستند تجهیزات نظامی بسیار بیشتری تولید کنند و علیه شوروی به کار بگیرند. سرانجام، در 6 ژوئن 1944، نیروهای متفقین در فرانسه پیاده شدند و جبهه ی دوم را گشودند و فشار نیروهای آلمانی بر شوروی را بشدت کاهش دادند.

شکست آلمان نازی در جنگ جهانی دوم ناشی از اتحاد و همکاری سه کشور بزرگ شوروی، آمریکا و بریتانیا بود. مهم ترین نقش را اما شوروی ایفا کرد. خونین ترین و سرنوشت سازترین نبردهای زمینی جنگ جهانی دوم در شوروی رخ داد. از هر ده نفر سرباز آلمانی که در جنگ دوم کشته شدند 9 نفرشان به دست ارتش سرخ از پای در آمدند. اما شوروی هم تلفات جانی و مالی هولناکی داد و در سال 1942 تا مرز شکست پیش رفت. ژنرال جورج مارشال که در زمان جنگ جهانی دوم رئیس ستاد ارتش آمریکا بود بعدها در باره وضع اسف انگیز متفقین در پائیز سال 1942، یعنی زمانی که آلمانی ها در روسیه به رود ولگا و در شمال آفریقا به چند کیلومتری کانال سوئز رسیده بودند و ژاپن به مرزهای هندوستان رسیده بود، گفت: «فقط عده معدودی بر این حقیقت واقف بودند که تا چه اندازه استیلای آلمان و ژاپن بر تمامی عالم نزدیک بود و تا چه اندازه رشته بقای متفقین سست شده بود.» (36)
اگر آمریکا و بریتانیا به شوروی کمک نکرده بودند شوروی به احتمال بسیار زیاد در سال 1941 موفق به عقب راندن آلمان از پشت دروازه های مسکو نمی شد و تمام یا بخشی از مسکو را از دست می داد و در سال 1942 از پای در می آمد. در آن صورت، آلمان دیگر نیازی به استقرار میلیونها سرباز در شوروی نداشت و می توانست با نیروی کوچکتری شوروی تحت اشغال را کنترل کند و بخش بزرگی از منابعی را که تا آن زمان صرف تجهیز و نگه داری میلیونها سرباز در شوروی می کرد برای گسترش نیروی هوائی و دریائی اش به کار بگیرد و پس از کسب برتری نظامی در دریا و هوا به بریتانیا حمله و این کشور را تصرف کند و یا دست کم آمریکا و بریتانیا را ناگزیر کند که استیلای آلمان را بر بخش اعظم کره زمین به رسمیت بشناسند و از موضع ضعف با آلمان صلح کنند. آلمان، در پی شکست شوروی، می توانست منابع بزرگ تری را صرف پژوهش های نظامی کند و بمب اتمی و هواپیماهای جت و موشک هایش را زودتر تکمیل کند و به تولید انبوه برساند و آمریکا و بریتانیا را با چالشی هولناک رو به رو کند. اگر شوروی شکست خورده بود، آمریکا و بریتانیا تنها در صورتی می توانستند بر آلمان نازی غلبه کنند که زودتر از این کشور به بمب اتمی دست می یافتند.

منابع

1. Gromyko, Andrei, Memories (London: Hutchinson Press 1989) p.43., as quoted in Broken Anglo-American Promises to Russia in World War II
2. Earl F. Ziemke and Magna E. Bauer. MOSCOW TO STALINGRAD : DECISION IN THE EAST, P. 7
3. Ibid., p. 11
4. The Great Soviet Encyclopedia, Volume 4, p. 336.
5. Battle of Moscow, TV Center, Chapter 7, Reasons for Failures of the Red Army
6. Joseph Stalin knew of Germany plan to attack in WW2, Russia Beyond the Headlines, 30 June 2011
7. Earl F. Ziemke, p. 28
8. MILITARY IMPROVISATIONS During the RUSSIAN CAMPAIGN, Center of Military History, United States Army, Washington, D.C., p. 3.
9. Hubert P. Van Tuyll; Feeding the Bear: American Aid to the Soviet Union, 1941 – 1945, p. 152
10. Transcript of Lend-Lease Act (1941) , http://www.ourdocuments.gov/doc.php?doc=71&page=transcript
11. Albert L. Weeks, Rusia’s Life Saver; lend-lease aid to the U.S.S.R in World War II, p. 5
12. George C. Herring, Aid to Russia, 1941 – 1946, Columbia University Press, 1973, p. 43
13. Albert L. Weeks, p. 152
14. Supplying the Allies, http://www.pbs.org/behindcloseddoors/in-depth/supplying-allies.html
15. Alaska at War, 1941-1945: The Forgotten War Remembered, p. 327
16. Herbert P. van Tuyll, P. 27
17. The Persian Corridor as a Route for Aid to the USSR. Also, Feeding the Bear, p. 27
18. Alaska at War, p. 324
19. The Persian Corridor, p. 125
20. United States Department of State / Foreign relations of the United States diplomatic papers, 1942. Europe, (1942)
21. David M. Glant, The Soviet-German War 1941-1945, P. 13
22. The Great Soviet Encyclopedia, Volume 4, p. 339
23. Earl F. Ziemke, p. 39
24. Feeding the Bear, p. 52
25. The Great Soviet Encyclopedia, Volume 4, The Great Patriotic War
26. Ziemke and Bauer, 454
27. Feeding the Bear, p. 54
28. Herring, 75
29. Karl Brandt, Otto Schiller, Franz Ahlgrimm , Management of Agriculture and Food in the German-occupied and Other Areas of Fortress Europe …, p. 146
30. Albert L. Weeks, p. 122
31. Ibid, p. 122
32. The Great Soviet Encyclopedia, Volume 4
33. Ibid, Volume 14, p. 369
34. who saved Moscow from Hitler in 1941, Pravda.Ru, 12 June 2010
35. Albert L. Weeks, p. 8

36. تاریخ جهان نو، ترجمه ابوالقاسم طاهری

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد