logo





سخن به روشنگرى گو كه مصلحت اين است

يکشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۴ اوت ۲۰۱۳

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
روشنگرى يعنى به كنهِ ابعادِ حقيقتِ يك پديده مربوط به جامعه انسانى و يا طبيعت دست يافتن و كسب شناخت كردن و آنرا به همانگونه اى كه هست بيان داشتن- و اين روالى ست كه مى توان بوسيله آن پديده ها و موضوعات را سنجيد و آنها را از شكل انتزاع به مفهوم كلى درآورد اينچنين رواج روشى در جامعه موجب توانايى انسان براى تبيين ارزشها به خدمت شئون زندگى مى شود. فقدان روشنگرى به مفهومى كه من از آن مراد مى كنم در ميان ما ايرانيان، هميشه و همواره باعث شده است كه ما به خدمت ارزشهايمان باشيم و آنها تعيين كننده الگوهاى زندگى ما.

مصلحت امريست اصلاحى اما در حوزه سياست ايران اغلب بنفع فرد و يا گروه ويژه اى قرار مى گيرد تا عموم مردم. برخى استراژى ها ى سياسى در رابطه با "تغيير رفتار رهبر" مى تواند از روى مصلحت و خيرخواهى باشد اما آيا چنين سياستى بنفع رهبر و تقويت جايگاه او مى شود يا عموم مردم و جامعه؟ در اين رابطه اشتباه فاحش است اگر بيرون آمدن حسن روحانى از صندوق رأى و موافقت رهبر، آن را به واسطه "تغيير رفتار رهبر" بپنداريم بلكه حفظ نظام دينى كه در مغايرت آشكار با هر نوع اصلاحى در جامعه است آن اصلى بوده كه رهبر را به اين تاكتيك كشاند. بنابراين سياست و پنداشتى نظير "تغيير رفتار رهبر" نمى تواند بطور يك جانبه امر مصلحى باشد در جهت خير همگان در حاليكه خير همگان در بسط نظام دينى از طريق "تغيير رفتار رهبر" كه اين تغيير رفتار صرفاً در تقويت نظام دينى خواهد بود، نيست بلكه نفى نظام دينى و زدودن آن از اريكه قدرت به مصلحت عموم است.

آيا اين مطلقيت و جزم انديشى نيست كه استراتژى سياسى "تغيير رفتار رهبر" را تنها راه حل مصلحانه قلمداد كنيم و هركس را كه در آن شك كند و آن را بر نتابد سرنگونى طلب؟

رفتار سياسى مصلحانه اگر عاتف بر روشنگرى نباشد رفتارى خيرخواهانه براى امور و عموم مردم نيست روشنگرى به ما مى گويد: به مصلحت نيست كه مردم را به انتظار تصميمات خاتمى و رفسنجانى در قبال رأى دادن و يا ندادن به روحانى معطل نگاه داريم و آنگاه در دقيقه نود از مردم بخواهيم كه حكم آنها را عملى كنند زيرا جرقه تحريم انتخابات كه از ميان خودِ اصلاح طلبان دينى زده شده بود و تقويت آن به ابعاد گسترده تر جامعه مى توانست امرى كاملاً آگاهانه و خيرخواهانه بوده باشد و حكومت را نسبت به نيروى بالنده و سازمانيافته در مقابل خود حساس سازد. كدام عمل خيرخواهانه(مصلحانه) بود انتخاب روحانى به منظور كنترل آسان تر او جهت حفظ نظام دينى يا تحريم سازمانيافته آگاهانه مردمى-مدنى ؟ حتى بر اساس سياست "تغيير رفتار رهبر" عمل تحريم سهل تر مى توانست در راستاى تداوم چنين سياستى باشد چون رهبران مستبد تنها در صورت مانور نيروى سازمانيافته مردمى در مقابل خويش مجبورند و مى توانند تغيير رفتار دهند وقتى چنين نيرويى نباشد و توازن قوا به نفع حكومت، رهبران آنچنان غره شده كه فتوا ها عليه مردم صادر مى كنند نمونه همين فتواى اخير خامنه اى عليه اقليت هاى مذهبى كشورمان نظير بهايى ها.

عمل و رفتار خيرخواهانه(مصلحانه) بدون اتخاذ روش و بينش روشنگرانه دامن زدن به جهل و جعل است در اين زمينه نوع رابطه سياسى برخى مصلحت پيشگان در رداى سكولاريسم سياسى حائز اهميت بر اين بحث است. استقرار آزادى و دموكراسى در ايران هدف نهايى كسانيست كه دل در گرو آن دارند و اين محال است و محقق نمى گردد اگر امر روشنگرى در ميان ما ايرانيان همچنان در كمال تغافل و اهمال ورزى باقى بماند. جامعه ايرانيان اگر بخواهد به خود تكانى بدهد و در راستاى آزادى و دموكراسى گام بردارد مى بايست نخست بر اصل روش روشنگرى بتواند از نوع رابطه ها، مناسبات و ارزشهاى جامعه مفهوم بسازد؛ روشنگرى به تاريكخانه جهل و جعل پرتو افكندن است و اين به مصلحت(خير) همگان است چونكه نفى و زدودن جهل و جعل امرى انسانى به شمول آگاهى هاست. از منظر روشنگرى اصلاح امور جامعه كه در برگيرنده خير همگان باشد و همگان بتوانند از آن بنفع زندگى خويش بهره مند شوند، به سبك و سياق ارزشهاى انسانى-دنيوى ممكن مى شود و نه ارزشهاى دين؛ ارزشهاى دين بر نظام سياسى همان استبداد دينى ست و اين به ضرر همگان و مصلحت نيست و مخل به آزادى و دموكراسى ست، دموكراسى سبك و الگوى زندگى اجتماعى بر محور ارزشهاى دنيوى ست و در استقرار آن دين هيچ نقشى ندارد در حاليكه دين متأثر از آن و به ضرورت زمان به اصلاح خود دست مى زند بنابراين ميان اصلاح طلبى دينى و اصلاح طلبى عرفى رابطه اى كه توأمان بتوانند مسير آزادى و دموكراسى را هموار سازند، وجود ندارد و ادعاى دين داران ما در زمينه آزادى و دموكراسى همان مفهوم دينى اش در نظر است. روشنگرى در مغايرت با مفهوم دينى دموكراسى ست كه اين مفهوم به مصلحت عموم نيست بلكه ضد آنست چونكه اعتقاد به اصلاح امور از طريق ارزش دين تداوم جهل و جعل است و ضد روشنگرى.

بنابراين روشنگرى معناى خاص خود را دارد و آن اينست؛ تلاش براى زدودن جهل و آگاهى يافتن از موقعيت دنيوى خويش و تسلط بر ارزشها جهت مفهوم سازى آنها به خدمت زندگى اينجهانى اين امرى خير به مصلحت همگان است. اما موقعيت اكنون ما ايرانيان بدينگونه كه مصلحت همگان و عاقبت به خير باشد نيست چونكه به نوعى در موقعيت جهل بسر مى بريم بدين صورت كه، مى خواهيم از ميان ارزشهاى اسلامى بر نظام سياسى اصلاحات كنيم و تا به دموكراسى دينى برسيم اين يك جعل است كه جهالت ما بدان گردن نهاده است. رفتار توده يى مردم در چنبره بساط جناحين جمهورى اسلامى و محصور بودن در آن و نيز ذوب شدن روشنگرى ما بر اين بساط جهنمى كه فقط شبحى از يك جامعه باقى گذاشته، ديگر به كدام رفتار و عمل مستقل سياسى و روشنگرى و تحولات فكرى مى توان اميدوار بود تا ما را از چرخش تكرارى بر پيرامون اين چنبره و بساط بن بست كه هرچه بنيان ارزشهاى انسانى را به تباهى كشانده به فاز جديد ببرد؟ از اینرو: هیزم سوخته شمع ره منزل نشود باید افروخت چراغی که ضیایی دارد

نيكروز اولاداعظمى
Niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد