logo





آفتاب از پنجره ی من

جمعه ۴ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۶ ژوييه ۲۰۱۳

مرضیه شاه بزاز

marzie-shahbazaz.jpg
سایه ی پُررنگ من اتاقت را پُر کرده    
و تو زل زده ای بر سقف
نه اشکی، نه سخنی، نه انتظاری
من یهودای زیستن توام
چون اوی که  ایستاده نهان
در درگاه،
گونه هایش زرد، نفس در یقین، با دو ساق ستبر.
در را که نمی توانم، پنجره می گشایم
هجوم هیاهوی شاد توپ بر در و دیوار و
وه  که خورشید بر هر برگ
نقره ی آبداری آویخته ست
و گهواره ی روز با بادی سرخوش از شوق می لرزد   
خشکیده تو اما  
انگار نیمه ای به من بخشیده ای
نیمه ای را به خیال وهم انگیزی در درگاه
و کمانه در پنجه ات بر زه
بسان مردمکهایت
یخ بسته
و ذرات هوا زین پس
پرگویی مرا بر شانه شان حمل نمی کنند
و در زلی سنگین
آفتاب
بر رطوبت سقف  
دشنامی می گردد.

یوفالا 13 جولای  2013
divanpress.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد