logo





دام محافظه كارى

سخن نسنجيده و غير واقعى محمد رضا جلايى پور

چهار شنبه ۵ تير ۱۳۹۲ - ۲۶ ژوين ۲۰۱۳

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
تصوير و فهم انسان ايرانى از اعيان بواسطه قواى ذهن و عقل، موجب آفرينش ارزشهايى مى شوند كه اين ارزشها به جاى سنجش و ارزشگذارى به خدمت شيوه و شئون زندگى، در انبان ذهن او باقى مى مانند و وقتى جا خوش كردند ديگر ذهن از توليد ارزشها در استمرار باز مى ماند و اين زمينه اى مى شود براى اعتقاد و اعتقاد يعنى ارزشهايى كه به شكل مطلق و ايمان در ذهن انسان جاودانه مى شوند. و اين جاودانه گى همچون تعفن مى ماند كه بر اثر گذشت زمان انسان بدان عادت مى كند و ديگر قوه بويايى او چنين حسى را از دست داده و تعفن به مشامش نمى رسد. بى كفايتى نظامات سياسى ايران در اعصار گذر زمان نمونه روشنى از اين تعفن است كه انسان ايرانى بدان عادت كرده و خو گرفته است و در واقع ارزشهاى متعفنِ خو كرده ذهن بدان، به مرور به هيبتى در مى آيند كه انسان در خدمت آن به پديده هاى ارزشى جديد از خويش محافظه كارى نشان مى دهد. (وقتى انسان استحمام نكند بوى بد بدن خويش را با حس بويايى مى فهمد و پس از مدتى اين بو به گونه تعفن به مشامش مى آيد اما اين تعفن در صورت ادامه به دليل عادت فرد بدان ديگر احساس بوى تعفن را در نزد فرد از بين مى برد و فرد به آن خو مى گيرد عادت ما به نظام سياسى بى كفايت در قرون متمادى نمونه اى از عادت به تعفن است كه ديگر بگونه تعفن به مشام ما نمى رسد و با آن سر مى كنيم). محافظه كارى يعنى واهمه داشتن به خلق هر چيز جديد كه آن چيز جديد مى تواند بساط ارزش هاى تثبيت شده در ذهن را بر هم زند و به باورهاى او خدشه وارد كند، فرد محافظه كار با ندارى و زارى كه اين دو به هم پيوند و پيوسته اند، مواجه است و اينها موجب هيبت يافتگى ارزشها مى شوند كه در ذهن جاخوش كرده و بر ضميرش نقش مى بندند؛ هر ملتى كه ندار باشد به زارى مى افتد و اين زارى هرچيز را برايش با هيبت مى كند اينكه در قرون متمادى نظامات سياسى ايران همانه بوده اند دليل روشن ندارى و زارى در شكل هيبت ارزشهاست كه در ذهن جاودانه شده اند.

ًفرهنگ "دور گردون"ى ما:

ديگر نماد محافظه كارى ايرانى فرهنگ رفتارى "دور گردون" ى حافظ است كه بر تار و پود ذهنى ما تاريخاً هموند شده و به خلق و خوى ايرانيان خاصيت مى بخشد: "دور گردون گر دو روزى بر مراد ما نگشت/ دائماً يكسان نباشد حال دوران غم مخور"
من در مقالاتى از فرهنگ "دور گردون" ى سخن گفته ام اما در نسنجيدگى سخن آقاى جلايى پور كه در جلسه "تحليل جامعه شناسانه از انتخابات رياست جمهورى در دانشگاه تهران" گفته است: " برخلاف برخى نظرات جامعه ايران توده يى نيست شايد در ايران مردم حزبى و يا تشكيلاتى نباشند، اما فوق العاده عقل دارند و اين ناشى از يك فرديت نهادينه شده در مردم است"، برخى اين رفتار فرهنگى را بازنمايى مى كنم.

"دور گردون" يعنى چرخ فلك و تظاهر آن در يك رفتار فرهنگى معنايش اينست كه انسان عامليت سرنوشت خويش را آن مى داند كه چرخ گردون كه مدام در حال چرخيدن است، روزى بر وفق مراد او بچرخد و بدينسان انسان از بار مسؤليت خويش شانه خالى مى كند و بى مسؤل در قبال خويش و جامعه مى شود.

من فرهنگ "دور گردون" ى را آن رفتار فرهنگى اى مى دانم كه آدميان بدليل محافظه كارى و فرار از قبال مسؤليت سرنوشت خويش، تكيه گاهى مى جويند و مأمنى بوجود مى آورند تا آسودگى خيال شان از بابت كنار بودن از دشوارى هاى مسؤليت پذيرى را تأمين كرده و از بابت خدشه ناپذيرى، آن آسوده خيالى ضمانت شده باشد.

آقاى جلايى پور مى گويد" شايد در ايران مردم حزبى و تشكيلاتى نباشند"، بنابراين جامعه اى كه حزبى و تشكيلاتى نباشد مختصات يك جامعه توده يى را دارد و جامعه اى كه توده ايى باشد در آن عقل فرمان نمى راند بلكه شور و هيجان است كه حرف اول و آخر را مى زند و وقتى شور و هيجان در قبال عمل و رفتارى كه خود از خيره سريست و به تكرار در جمهورى اسلامى در معركه باشد آنوقت " فرديت نهادينه شده در مردم" را به مردم اعطاء كردن چگونه صيغه ايست كه در تداول عوامانه ميان "روشنفكران" و " عوام" و نه ميان روشنفكر عقل گرا و شهروندان، در چرخ دنده هاى اين "دور گردون" بسته مى شود؟

آقاى جلايى پور خواسته يا ناخواسته، آگاه يا ناآگاه در محتواى سخنش مردم ايران به دو گروه رأى دهنده و تحريم كننده تقسيم مى شوند رأى دهنده گان از نظر ايشان از آن جمله اند: "مردم در ايران دقيقاً و آگاهانه سر صندوق رأى رفتند" و به تبع، آن را "فرديت نهادينه شده در مردم" مى داند و گروه دوم كه تحريم كننده ميليونى بودند را مشمول چنين خصيصه اى ندانستند و نام آن را مى گذارد "جامعه شناسى رفتار انتخاباتى" بدون اينكه آگاه باشد كه جامعه شناسى انتخابات در بر گيرنده تمام رفتار فردى و اجتماعى عموميت مردم در يك عمل سياسى و اجتماعى منجمله انتخابات را گويند اما در علم جامعه شناسى مختص ايشان كنش تحريم انتخابات از سوى ميليونى مردم به حساب رفتار انتخاباتى نمى آيد زيرا، ايشان بر طبق الگوى اصلاح طلبى دينى مأمور است و معذور كه بر طبق اين الگو، علم جامعه شناسى هم بايد خودش را با آن وفق دهد. ايشان در خصوص گروه اول مردم كه به روحانى رأى دادند را گفته است " فوق العاده عقل دارند" يعنى از نظر ايشان سى و اندى سال در چرخ دنده هاى اين جمهورى منتظر چرخ گردون بودن تا كه يك روز بر وفق مراد مردم بچرخد را داراى عقل فوق العاده مى داند در حاليكه در جوامع معيار عقلى رواج يافته با چنين قطعيتى در باره آن سخن نمى گويند و عقل را مانند ساير عرصه هاى مربوط به انسان نسبى قلمداد مى كنند اين هم همان ندارى و زارى ماست كه مى خواهد با سيلى صورتش را سرخ نگاه دارد. و اما مفاهيم ذكر شده از سوى ايشان در باره خصوصيات و روحيات مردم و جامعه نظير "فرديت" و يا "عقل" و نيز مسؤليت و "توده يى" نبودن مردم كه آنها را مورد "مداقه جامعه شناسانه" در همين نشت جامعه شناسانه انتخابات، قرار دادند خود حديث ديگريست و تنها به اين اكتفاء مى كنم كه اين مفاهيم ارزشهاى مدرنيته هستند كه مانند حلقه زنجير بر هم حلقه شده اند نمى توان جامعه حزبى و تشكيلاتى نداشت اما "عقل فوق العاده" و " هوشيارى جمعى" داشت و باز هم جامعه حزبى و تشكيلاتى نداشت اما مسؤليت پذيرى جمعى داشت.

جلوه ديگر محافظه كارى ايرانى اينست: اگرانديشمندى ايرانى و ناقدى مثلاً نقدى را بر هابرماس و يا نيچه روا بدارد از آنجائيكه ارزشهاى جاه خوش كرده در ذهن ايرانى نمى تواند بپذيرد كه يك ناقد و انديشمند مى تواند توانايى درگير شدن فكرى و نظرى با اينها را داشته باشد و از آنجائيكه خصوصاً در باره هابرماس و نقد به نظريه پسا سكولار او و موضع اش در باره حكومت اسلامى و اصلاح طلبان مى تواند به برخى موضع گيرى هاى سياسى برخى ايرانيانِ له و لورده شده در ارزشهاى اصلاح طلبان دينى خدشه وارد كند، از خود پرخاشگرى لفظى- زبانى نشان مى دهند كه اگر نيك نگريسته شود اين همان عين محافظه كاريست كه ارزشهايى را در چهارچوب فكرى برخى انديشمندان غربى خصوصاً اگر مواضع مثبت نسبت به اصلاح طلبان دينى ما باشد، منطبق بر اميال و اهداف سياسى خود قرار داده و نقد به اين ارزشها را بر نمى تابند و كسى كه نقد را به هر دليلى بر نتابد محافظه كار و روشنگرى را مغاير با اهداف سياسى اتخاذ شده خود مى پندارد و از اين رو خود از توليد انديشه سياسى باز مى ماند نمونه روشن آن را در برخى شبه سكولارهاى سياسى ما مى توان سراغ داشت چون محافظه كارند و توانايى مفهوم ساختن ارزشها را ندارند در چهارچوب ارزشهاى اصلاح طلبان دينى ذوب مى شوند و تمامى تحليل هاى سياسى شان از اين چهارچوب خارج نيست. اينها معترضينِ محافظه كارانه به روشنگرى اند و توليد انديشه هاى سياسى را مانع. زايش انديشه هاى سياسى در ايران (به گواهى نظام بى كفايت سياسى در قرون متمادى)كه هيچگاه نداشته ايم با وجود چنين سياستمدارانى محال است و باز هم اگر نيك نگريسته شود هر شكست سياسى اصلاح طلبان دينى شكستى است براى آنها و در واقع از قبل خلع سلاح سياسى اند و سكان داران سياسى شان در حكومت اسلامى، خود در بيغوله هاى اصلاحات دينى غوطه ورند و دلشاداند از انتخاب روحانى كه مفرى برايشان در ساحت قدرت گشوده شده است.

بر مبانى قاعده عقل و روال انديشيدن و اينها تنها اصول غير قابل تغيير بر هستى زندگى ما انسانها كه مانع انجماد فكر اند، انسان قادر مى شود با توليد ارزشها به زندگى خويش معنا ببخشد و از متن آن و با بازآفرينى ارزشها خالق نمود هايى شود كه آنها بر شيوه زندگى او مؤثر اند و در سطح بسيط به جهاز فرهنگى كه قابليت هاى كاركردى معينى دارند نائل آيند، چنين قابليت هايى را مى توان در فرهنگ يونان باستان، و مدرنيته غرب سراغ داشت.

نيكروز اولاد اعظمى
Niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد