این شاعر ترک
نمی دانم چرا اسم شعرش را گذاشته:
محمود سر به هوا!
با معرفت انگار هزار سال است مرا می شناسد.
ببینید در باره ی من چه ها نوشته است:
کار و بار این محمود سر به هوا این است
که هر صبح آسمان را رنگ می زند
وقتی که همه در خوابید.
بیدار می شوید و می بینید آبی ست آسمان.
بعضی وقتها كه دریا پاره میشود،
میدانید چه كسی میدوزدش؛
این محمود سر به هوا.
حالا دیدید !
من هم اسم شاعر این شعر را می گذارم:
اورهان ولی: شاعرسر به هوا
بی با
بخوان به بای بوسه
به باغ برهنه
بخوان به بای بارانی.
بخوان به بای باده
بخوان و
بی با و بی بهانه بخوان مرا!
**
کلمه
با نسیم صبح می شویم
با پیراهنی از آفتاب می پوشانم
کلماتی را که هر سحر
تیرباران می شوند
**
به رقص آ، برقصان، بچرخان مرا
بباران، بیفشان، بنوشان مرا
فتادم گر از پا ، به یک بارگی
بخیزان، بشوران، بسوزان مرا
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد