logo





فراسوی انتخابات به ایران بیاندیشیم
پس از رد صلاحیت ها چه نبایدکرد؟

دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۳ ژوين ۲۰۱۳

بیژن حکمت

bijan-hekmat.jpg
در حالی که جمهوریخواهان، اکثر هواداران جنبش سبز و اصلاح طلبان، شرکت در این انتخابات و یا حتی تحریم آنرا بی معنی میدانند، برخی از چهره های اصلاح طلب هنوز مشارکت و رای به عارف یا روحانی را گامی در جهت شکست اقتدار گرایی و تسلط "بنیادگرایی" میدانند و میخواهند آقایان خاتمی و رفسنجانی را نیز به حمایت از این دو نامزد ترغیب کنند.

حمید رضا جلایی پور میگوید: "هنوز برای پیش بینی رفتار آقایان هاشمی و خاتمی زود است ولی به نظرم اصلاح طلبان و این چهره‌ها احتمالا به این نتیجه خواهند رسید که حتی بعد از حذف آقای هاشمی هم هنوز می‌توان با رای مردم خطر تندروها را از کاخ ریاست جمهوری و دولت دور کرد. در هشت سال گذشته کشور اسیر اقتدارگرایی پوپولیستی و مردم انگیز بود. الان کشور را اقتدارگرایی بنیادگرایانه با مایه‌هایی از سلفی گری شیعی تهدید می‌کند. شاید آقایان هاشمی و خاتمی و اصلاح طلبان هم برای دفع این خطر وارد گود شوند."

او می افزاید : پیش بینی من این است که اگر این امواج نگرانی بزرگ‌تر شود شاید یکی از آقایان روحانی و عارف به نفع دیگری کنار برود و آقای هاشمی و خاتمی هم حتی از یکی از این دو بزرگوار که احتمال پیروزی بیشتری داشته باشد حمایت کنند. ۱

اقتدارگرایان هزینه کنار گذاشتن هاشمی را تقبل نکرده اند تا امروز با روحانی کنار بیایند. معلوم نیست آقای جلایی پور "احتمال پیروزی یکی از این دو نامزد" را – که به ظن قوی روحانی است- از کجا آورده اند و از چه مقدماتی استنتاج کرده اند؟ گذشته از آنکه روحانی حتی با پشتیبانی رفسنجانی و خاتمی نیز نمیتواند آرای زیادی کسب کند، مهندسی انتخابات و دستکاری بسیار محتمل در ارای مردم، حتی در فرض رای آوری روحانی، جایی برای پیروزی او نمیگذارد.

اگر در چارچوب استدلال آقایان بمانیم و رای مردم را در این انتخابات اثرگذار بدانیم، روشن است که حمایت هاشمی و خاتمی از روحانی نمیتواند چنان موجی برانگیزد که او را پیروز انتخابات گرداند، بر عکس این حمایت تنها اندکی آرا روحانی را بالا خواهد برد و اگر قالیبافی در صحنه بماند به ضرر او در مقابل جلیلی خواهد بود. اگر این ارزیابی درست یا محتمل باشد راهبردی که جلایی پور و بخشی از حزب مشارکت عرضه میکنند به عکس آن نتیجه ای که میخواهند خواهد انجامید.

در نظریات سید محمد خاتمی که بهتر ازهر کسی از درون نظام، وضعیت انتخابات جاری را ترسیم میکند، انسجامی هست که بعید بنظر میرسد او تحت تاثیر فشارهایی قرار گیرد که او را به دخالت برای انصراف عارف و حمایت از روحانی فرا میخوانند. کما اینکه تسلیم دعوت کسانی که بدون توجه و یا پاسخ به ارزیابی ها و استدلال های او، خواهان نامزدیش در انتخابات بودند، نشد.

خاتمی در بیستم اسفند در دفاع از "جمهوریت نظام" دیدگاه اساسی خود را درباره انتخابات پیش میکشد و می گوید

"انتخابات مبتنی بر چند پیش فرض است پیش فرض اول اینکه حاکمیت از آن مردم است یعنی مردم حاکم بر سرنوشت خویش اند، والا انتخابات معنی ندارد یا امر تشریفاتی و زینتی است.
دوم اینکه برای اینکه این حق مسلم ادا شود باید آزادی از ترس، اجبار، ارعاب و فریب وجود داشته باشد تا طرف بتواند آنچه دلش می خواهد ابراز کند و نیز باید جامعه توجیه شود که انتخابات روح دموکراسی است.
نمی شود دموکراسی را مردود دانست و باز هم مدعی شد که انتخابات مورد قبول است. و نمی توان به حاکمیت مردم بر سرنوشت اعتقاد نداشت و مدعی داشتن دموکراسی شد. نمی شود که همه این ها را قبول داشت، ولی آزادی های مطلوب که شرط و بستر وجود آن ها است نباشد.
پس یک کار اصلی توجیه انتخابات و تبیین چیستی آن و انتخابات مطلوب است، برای بالا بردن آگاهی جامعه.
نکته دیگر این که انتخابات عملاً باید منشاء انسجام جامعه و تقویت روح ملی و گسترش اعتماد عمومی و ... شود که خود این ها دفع کننده بسیاری از تهدیدها و مشکلات خواهد بود و نیز راه را به سوی توسعه مشارکتی باز می کند.همه ما باید در این زمینه احساس مسؤولیت کنیم به خصوص در این موقعیتی که از داخل و خارج خطرات بزرگی جامعه ما را تهدید می کند."

در گفتگویی بتاریخ یازده اردیبهشت با جمعی از وکلا و حقوقدانان نیز، با اطلاعی درست از آنچه در جمهوری اسلامی میگذرد، اعلام نامزدی خود را با توجه به چینش نیروها و موضع "دستگاه های رسمی" بی فایده و حتی مضر میداند. البته او هنوز امیدوارست که رهبری به مصالحه با رفسنجانی تن در دهد و رقابتی واقعی بین او و نامزد یا نامزدهای مورد قبول ولایت در گیرد. می گوید: اگر با هماهنگی بیایند می شود به کشور سر و سامان داد، ولی"من مطمئن هستم که نمی خواهند ما بیاییم. تازه اگر از این مرحله هم بگذریم حق نداریم بیش از آن چه می خواهند رأی بیاوریم."

پیش از آنهم در شادزده دیماه گفته بود : " فقط یک راه وجود دارد. اینکه نظام رویکردش را عوض کند و آن را در انتخابات آزاد و سالم و فراگیر نشان دهد؛ شما به کسی می گویید بیاید، اما وقتی که به او اجازه داده نمی شود در یک جمع چند صد نفری آزادانه شرکت کند و حرف بزند و حتی یک انجمن اسلامی وقتی می خواهد مراسم ۱۶ آذر را برگزار کند، شرط این است که آن فرد را دعوت نکنید و حتی کسانی که تمایل به او دارند نیز ممنوع هستند. آیا تصور می کنید ولو مردم بخواهند، به سادگی راه را برای او برای گرفتن مسؤولیت باز می گذارند؟

سخن من از ناسزاگویی ها و اباطیلی نیست که بعضی تریبون های کین توز و دروغ پرداز آن را نشر می دهند، از جمله نسبت به جناب آقای هاشمی رفسنجانی که از ارکان انقلاب است.

دستگاه های رسمی اعلام می کنند که فلانی و فلانی را نمی گذاریم بیایند و افراد را به خاطر رابطه با آن ها تحت فشار و تهدید و حتی تنبیه قرار می دهند.

امروز برای شورای انتخابات شهر احضار می کنند، تشویق و تهدید می کنند که بکشید کنار، اجازه نمی دهیم بیایید. خوب با این وضعیت آمدن یعنی چه؟ و چه فایده ای دارد؟

برای برون رفت از مشکل باید هم رویکردها و هم کارکردها عوض شود.... حالا فرض کنیم ما بخواهیم در انتخابات شرکت کنیم؛ وقتی که خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی در حصر هستند، این همه زندانی سیاسی داریم و پرونده های زیادی معلق مانده است، آیا بخش قابل توجهی از مردم نسبت به شرکت در انتخابات اشتیاق نشان می دهند؟"

حال می توان پرسید آیا وضعیت انتخاباتی امروز تغییر کرده است؟ آیا رویکرد ها عوض شده است؟ یا با رد نامزی رفسنجانی طیف آنهایی را که نمیخواهند و نمیگذارند بیایند گسترده تر و اشتیاق مردم برای شرکت در چنین نمایشی بمراتب کمتر شده است.

در چنین شرایطی حمایت از روحانی، سرمایه سیاسی ای که خاتمی از دیر باز و رفسنجانی در حمایت از جنبش سبز و در مخالفت با سیاست های کلان حکومت اندوخته اند، باز داوِ بازی جدیدی قرار میگیرد که باخت آن مسلم است چه با مهندسی انتخابات و چه با اقبال ناکافی مردم به روحانی در یک "انتخابات بیروح وسرد". حمایت آنان از هر نامزدی نتیجه ای جز واقعی نمودن شبح یک انتخابات رقابتی ولو غیر آزاد ندارد.

من بعید میدانم که خاتمی و حتی رفسنجانی وارد ابن بازی دوسر باخت شوند. همانطور که تقی رحمانی میگوید : "رفتار رهبری و سپاهیان رهبر، به سمتی می رود که همه را علیه خود بسیج می کند. بایستی با همراهی هم این بسیج را به سمت ثمردهی برد. ثمرده کردن، این اعتراض به توافقی حداقلی همه نیازدارد؛توافقی که حفظ ایران وحق زندگی آبرومندانه وانسانی محور آن باشد...

باید توجه داشت که بعد ازحذف هاشمی ازکاندیداتوری می توان به مجموعه اهداف مشترکی فکر کرد، که یک سر آن روحانیون وسردیگرش روشنفکران را در بر می گیرد. بازاریان و کارگران هم در همین ردیف با هم همدرد هستند. خلاصه دربرابرحکومت نفت فروش ایران جبهه ای در حال شکل گیری است که بحران اقتصادی و فشار سیاسی وحمله و تحریم را نمی خواهد. به عبارتی همه می خواهند که اول ایران بماند. ظرف وطن نشکند. این خواسته را باید مسئله همه کرد و در کوچه و بازار برد وبا صدای بلند فریاد زد وبرحول آن برنامه عمل تدارک دید"۲.

بیژن حکمت – نهم خرداد ۹۲

----------------------------


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد