logo





میانه ی بودنم

يکشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۵ مه ۲۰۱۳

رضا بایگان

bayegan.jpg
میانه ی خورشید و دیوار
پای بر جاده ای ناهموار
و بر پا کفشی ازجنس کتان ،
برنگ سفید .

میانه ی خورشید و دیوار
پای برجاده ای ناهموار
ونیمه نگاهی به سایه ای از جسمم ، بر دیوار ،
برنگی که نه من بودم و نه دیوار و نه زردای نور را داشت .

میانه خورشید و دیوار
پای بر جاده ای نا هموار
و نیمه نگاهی به سایه ای از جسمم بر دیوار ،
و سرگردان اینکه ، آفتاب چگونه مرا باز می سازد بر دیوار
دیواری نه آن چنان صاف که نقاشان را آرزو ست .

میانه خورشید و دیوار
پای بر جاده ای نا هموار
و نیمه نگاهی به سایه ای از جسمم بر دیوار
و سرگردان اینکه ‍‍‍‍‍‍‍، افتاب چگونه مرا باز می سازد بر دیوار

پای بر جاده ،
ـ میانه ی خورشید ودیوار -
و آن ناخواسته همراهم
،، آن سایه ،،
وحضورِ نا چسب جمع شاهدانِ تکیه دادهِ بر خیال خویش
و نگاه پُر معنای نا خوشایندشان ، بر من و سایه ،
که سنگینی کوهی را داشت ،
بر دوشم نشانده شده .
* ‌‌‌* ‌‌‌* ‌‌‌* ‌‌‌*

و این من بودم ،، من ِ من ،، با حضورِ زنده ام
که مانده بودم ،
درمیانه ی بودنم .

* ‌‌‌*‌‌‌ * ‌‌‌*‌‌‌ ‌‌‌

اینک این منم و چه باید کردن .
اینک این منم و زخم حاصل از نگاه ،
اینک این منم و کلمات معلقِ در هوا،
اینک این منم ، میانه بودنم و سایه ای که بر دیوار نیست
ـ تنها خودم بایدم که باشم ، و ضربه های نگاه ـ
و بوی گند مردابِ کهنه اندیشه ها.

اینک این منم که منم و منم که منم
فارغ از نگاه و
کلمات و
خورشید و
سایه و
دیوار و
آسمانی که تار بود و روشن بودنش
وحتا حضور یا عدم حضور خدایش و فرشتگانش
مرا از من جدا نتواند کردن .

آخر ماه مارس ۲۰۱۳
المان - رضا بایگان


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد