|
در فرهنگ ایرانی بسیاری واژگان ریشه در جشن دارند مانند: یسن. یشت. یزد. ایزد.
فرهنگ ما، روی به جشن و شادمانی داشته و مرگ اندیشی و موی کندن و مویه کردن را خوش نداشته است. از همین روی در پیوند با طبیعت و آدمی، بساط شادمانی گسترده و جهان را به رقص و موسیقی و شادخواری می آراسته است. ما ستایشگران شادی و شادکامی بوده ایم. ارزشهای والای انسانی را که نیاکان ما به ما سپرده اند پاس داریم. اینک که شاهبانوی بهار، درخت، تاج از گل بر سر و گوشوار از شکوفه بر گوش دارد؛ سبزای چمن، به کوس و کرنای نسیم ار دیبهشتی، میدان رقص ارغوان و قمریان، هلهله گوی هر ارغنون شده اند؛ ما نیز، رخشه هایی از نور برداریم، تا به نبرد با تاریکی درشویم. با شاخه شاخه اردی بهشت پرشکوفه و نورانی، آتش به جان شب سرد زمستانی زنیم... ** باز جهان گشت چو خرم بهشت خوید دمید از دو بناگوش مشت ابر به آب مژه در روی کشت گل به مل و مل به گل اندر سرشت باد سحرگاهی اردیبهشت کرد گل و گوهر بر ما نثار منوچهری شاعر هزار ساله ی ایران، شاعر طبیعت است و رنگ و عطر در قلم دارد و ستایشگر اردی بهشت است: کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش سوسن کافور بوی، گلبن گوهر فروش وز مه اردیبهشت کرده بهشت برین و حافظ عزیز نیز سودا زده ی نوشیدن می بهشتی در اردی بهشت است: کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت چمن حکایت اردیبهشت میگوید نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت به می عمارت دل کن که این جهان خراب بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت سعدی نیز کوس خوشباشی و شادمانی و دست افشانی و پاکوبی جان و جهان را در اردی بهشت به هلهله در میارد: نظاره ی چمن، اردیبهشت خوش باشد که بر درخت زند باد نوبهار افشان مهندسان طبیعت ز جامه خانهی غیب هزار حله برآرند مختلف الوان ز کارگاه قضا در درخت پوشانند قبای سبز که تاراج کرده بود خزان به کلبهٔ چمن از رنگ و بوی باز کنند هزار طبلهٔ عطار و تخت بازرگان بهار میوه چو مولود نازپرور دوست که تا بلوغ دهان برنگیرد از پستان نه آفتاب مضرت کند نه سایه گزند که هر چهار به هم متفق شدند ارکان اوان منقل آتش گذشت و خانهٔ گرم زمان برکهٔ آبست و صفهٔ ایوان بساط لهو بینداز و برگ عیش بنه به زیر سایهٔ رز بر کنار شادروان تو گر به رقص نیایی شگفت جانوری ازین هوا که درخت آمدست در جولان ز بانگ مشغلهٔ بلبلان عاشق مست شکوفه جامه دریدست و سرو سرگردان و در اردیبهشت است که شعر قاانی ولوله و قیامت آواز و پرواز پرنده می شود: باز برآمد به کوه رایت ابر بهار سیل فرو ریخت سنگ از زبر کوهسار باز به جوش آمدند مرغان از هر کنار فاخته و بوالملیح صلصل و کبک و هزار طوطی و طاووس و بط سیره و سرخاب و سار هست بنفشه مگر قاصد اردیبهشت کز همه گلها دمد بیشتر از طرف کشت وز نفسش جویبار گشته چو باغ بهشت گویی با غالیه بر رخش ایزد نوشت کای گل مشکین نفس مژده بر از نوبهار در اوستا سومین یشت به نام امشاسبند اردیبهشت است. امشاسبند اردیبهشت نماینده ی قانون و داد و راستی و درستی در جهان و همچنین ایزد آتش و نور است. از این جهت این امشاسبند نماد پاکی و راستی و درستی است. ابوریحان می نویسد: "اردیبهشت ماه؛ روز سوم آن اردیبهشت است و آن عیدی است که اردیبهشتگان نام دارد برای اینکه هر دو نام با هم متفق شده. اردیبهشت به معنی بهترین راستی است؛ بعضی گفته اند بمعنای منتهای خیر و خوبی است. اردیبهشت فرشته آتش و نور است و این دو با او مناسبت دارد و خداوند او را به این کار موکل کرده و نیز ماموریت داده است علل و امراض را بیاری ادویه و اغذیه زائل کندو صدق را از کذب و حق را از باطل تمیز دهد." در کتاب پهلوی بندهش از میان گلها ، مرزنگوش یا مرزنجوش ،گل ویژه اردیبهشت معرفی شده است. این گل یک گیاه علفی چند ساله است که در مناطق جنگلی و روی دیوارهای پرشیب و گاهی در میان صخره ها می روید. اردیبهشتگان یا گلستان جشن از جشن های دوازدگانه ایران باستان بوده است و از شمار جشنهای آتش است. روز سوم از هر ماه باستانی به نام اردیبهشت میباشد و بر اساس گاهشماری امروزین، دوم اردیبهشت خورشیدی، برابر با جشن اردیبهشتگان است. ایرانیان از هزاران سال پیش در روز جشن اردیبهشتگان، لباس سپید رنگ میپوشیدند که نمایانگر پاکیزگی است. زمان برگزاری جشن اردیبهشتگان همزمان است با زمانی که در بسیاری از مناطق ایران، گلها شکوفا شدهاند. پس جشن گلها نیز هست. اردیبهشت دومین امشاسپند است. این نام در اوستا اشه وهیشته و یا ارتهوهیشته میباشد. اشه یا ارته به معنی درستی و راستی و نظم وهیشته به معنی بهترین پس رویهم به معنی بهترین راستی یا بهترین نظم و قانون میشود. این امشاسپند در جهان مینوی نماینده پاکی و راستی و نظم و قانون اهورایی و در زمین نگاهبان آتش است. در این مورد منظور از آتش نظم و داد و راستی و پارسایی است. دراوستا، اهریمن با آمدن زرتشت میگریزد با فریادی این چنین که «زرتشت مرا بسوزانید با اشاوهیشه و از زمین براند مرا» خلف تبریزی آورده که در این روز نیک است به معبد و آتشکده رفتن و از پادشاهان حاجت خود خواستن و به جنگ و کارزار شدن. نیایش «اشم وهو» را نیایش اشه يا ارديبهشت نيز گفتهاند، چرا كه معنای آن چنين است: راستی ، بهترين نعمت و مايه سعادت است. سعادت از آن كسي است كه خواستار بهترين راستي است. و به پایان برم نوشته را با شعری از خود: سماع بال بنفشه از اردی بهشت آورده ام برای زخم سینه ی پوینده با چند قطره آواز قناری برای گلوی مختاری سماع عاشقان کجاست!!! ** سبز باشید بهشت پر اردی بهشت باد جان و جهانتان نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|