دو سال پيش در شب ۶ مارس۲۰۰۷ پوران بازرگان زندگی را به درود گفت.پوران همچون آندره لئو تربيتی مذهبی داشت و نيزهمانند او به سوی زحمتکشان،برعليه فشاروناروايی بر زنان وبرضد ديکتاتوری و رژيم سلطنتی به پاخاست. وی به عنوان اولين زن مجاهد به سازمان مجاهدين خلق ايران پيوست. اما دايره ی تنگ تئوری و عملی سازمان مجاهدين و محدوديت های آن درعرصه ی طبقاتی و گرايش پوران به عدالت اجتماعی برای کارگران و زحمتکشان، عامل پيوستن وی به صفوف کمونيست های سازمان مجاهدين در بخش منشعب و سپس به سازمان پيکارگرديد. با روی آوردن به مبارزه در راه توده های محروم، پوران از تمام امکانات مالی و شغلی که در ايران،در رژيم سابق و در رژيم نکبت بار کنونی، می توانست داشته باشد چشم پوشيد. در سال ۱۳۶۰ به دنبال يورش همه جانبه رژيم جمهوری اسلامی به مخالفانش، پوران همچون بسياری ديگر، راه مهاجرت اجباری در پيش گرفت و مقيم پاريس شد و کار جان فرسا دراين شهر و دوری از وطن را بر رفاه خفت بار درسايه ی جانيان حاکم بر ايران ترجيح داد و هرگز از مبارزه انقلابی در راه سوسياليسم وعليه رژيم ايران از پای نايستاد. ما بار ها از زبان وی ستيزه جوئی اش را با دين و روحانيت همچون آندره لئو شنيده بوديم. درهمه حال در انجمن ها و تشکلات دموکراتيک برای برگزاری راهپيمائی اول ماه مه، روز جهانی کارگران، همکاری وهمياری با کميته ضد سنگساروبرگزاری برنامه های ۸ مارس و در انجمن دفاع از زندانيان سياسی و عقيدتی، هميشه حاضر و آماده برای هرگونه کمک بود.
مقاله ی خانم ميشل ونسان (Michèle Vincent) به نام" آندره لئو: زنی در کمون پاريس" (Une femme dans la Commune de Paris:André Léo) مندرج در شماره ۵۳۱ نشريه ی "خرد" (La Raison)ماهنامه ی انجمن "آزاد انديشی“ (La Libre Pensée)به ياد پوران بازرگان و شباهت ها ئی در زندگی سياسی اين دو زن انقلابی و سوسياليست و نيز به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن ترجمه شده است. اين مقاله به علت طولانی بودن نسبی آن با يک پيش گفتار و سه بخش با عنوان های زير به مرور منتشر می شود:
آندره لئو، زنی اديب و شديدا" آنتی کلريکال
۱ـآندره لئو فمينيست ۲ـآندره لئو ضد روحانيت و خرد گرا ۳ـآندره لئو انقلابی و کمونارد
آندره لئو: زنی در کمون پاريس
نويسنده: ميشل ونسان
آندره لئو در روز ۱۸ اوت ۱۸۲۸ در شهر لوزينيانLusignan متولد شد و درسال ۱۹۰۰ در پاريس در گذشت. نام حقيقی اش لئوديل برا Léodile Bera بود و يکی از زنان فراموش شده ی تاريخ و مشخصا" تاريخ کمون پاريس می باشد که در کنار لوئيز ميشل و بسياری ديگر بطور فعال در کمون پاريس شرکت داشت. اما بايد يادآوری کرد که فعاليت و مبارزات وی به چند ماه وقايع کمون پاريس در سال ۱۸۷۱ محدود نمی شود.
آندره لئو زنی اديب و شديدا" آ نتی کلريکال
پدرآندره لئو محضردار بود و دوران کودکی اش در محيطی بورژوائی گذشت. مادرش کاتوليکی دوآتشه که اورا تحت آموزش وتربيتی مذهبی قرار داد ه و برخلاف ميل اش اولين مراسم مذهبی تعميد communion)) را انجام داد. لئوديل با وجود اينکه از زندگی مرفه ای برخوردار بود، به سرعت به وجود فقر پی برد و از طبقه ی بورژوازی فاصله گرفت. مطا لعه،از علائق زندگی اش بود. در آن دوره، ماری ژان کندرسه (Marie Jean de Condorcet)مشغوليت ذهنی اش بوده و در کتابش به نام " نوشته های سياسی“ (Ecrits Politiques) از اوونويسندگان ديگری از جمله ژان ژاک روسو) Jean Jacques Rousseau (و دنی ديدرو) Denis Diderot (يادکرده است.
خانواده ی لئوديل هرچند بورژوا،اما احتمالا" جمهوری خواه بوده ا ند، زيرا پس از کودتای ۱۸۴۸، مجبوربه جلای وطن شده و درمحلی در نزديکی شهرلوزان در سويس اقامت می کنند. درآنجا لئوديل با پييرگرگوارشامپکس) Pierre Grégoire Champeix (آشنا و در سال ۱۸۵۱ با او ازدواج کرد. پی ير آموزگاری فرانسوی بودکه بعد از کودتای ۱۸۴۸ او نيز به سويس پناهنده شده بود. پی ير شامپکس مريد پی يرلورو) Pierre Leroux (فيلسوف فرانسوی، متفکرسوسياليست، مسيحی و صلح طلب، بود.
دراثرمصاحبت با اين مرد، لئوديل با سوسياليسم آشنائی پيدا کرد.(اما برخلاف او، درتمام طول حيات اش شديدا" ضد روحانيت و ضد دين پايدار ماند).
در ۸ ژوئن ۱۸۵۳، لئوديل، دوقلوئی به نام های آندره و لئو به دنيا آورد ودر تمام زندگی نويسنده گی اش ازنام های کوچک اين دو فرزند پسرش به عنوان نام مستعار استفاده کرد.آيا لئوديل می توانست با اسم واقعی اش به همان اندازه مشهورشود؟ مشکل بتوان اين امررا تائيد کرد، زيرا درآن زمان، زنان ديگری، از جمله ژرژ ساند) (George Sand مجبور بود ه اند همين تدبير را (استفاده ازنام مردانه) برای مورد قبول واقع شدن به کار برند.
لئو ديل به حق شايسته نام موءلف می باشد، زيرا اين زن اديب بيش از پانزده رمان و چندين داستان و رساله به رشته ی تحرير در آورده و روزنامه نگار نيز بوده است. در همين رابطه از وی دعوت به عمل آمد در هفته نامه ی " برابری " (l’Egalité) نشريه ی انجمن بين المللی کارگران که در سويس توسط باکونين (Bakounine) انتشارمی يافت، بنويسد. درسال ۱۸۶۹ لئوديل به عنوان يکی از اولين نويسندگان سوسياليست فرانسوی مورد تقدير قرار گرفت. او نشريه ی " اجتماعی“(La Sociale) را در طی کمون پاريس منتشرمی کرد.
اولين رمان اش به نام: ازدواجی رسوائی برانگيز(Un mariage scandaleux) و به دنبال آن طبيعتا" رمان " يک طلاق " (Un divorce) را آفريد. اين دو رمان مورد توجه و نقدی مساعد قرار گرفتند و برای لئو ديل شهرتی نسبی به ارمغان آوردند.از اين پس، لئو ديل فقط به نام آندره لئو شناخته خواهد شد.
او بين سال هاي۱۸۶۴و ۱۸۶۹ چندين اثر منتشر کرده،از جمله: (L’ Idéal du village) آرمان روستائيان، Une vieille fille) (يک پير دختر و (Attendre et espérer) انتظار و اميد. در سال ۱۸۶۴ لئو ديل برا به عضويت در جامعه ی نويسندگان پذيرفته شد.در سال ۱۸۶۷ وی اولين رساله ی سياسی اش را به نام " زن و آداب و رسوم "(La femme et les mœurs) به پايان رساند. در اين رساله، پرودن (Proudhon) و ژول ميشله (Jules Michelet) به علت درک شان از جايگاه ونقش زنان در جامعه موکدا" مورد انتقاد لئوديل قرارگرفته اند. بايد ياد آوری کرد که دو نفر نامبرده بطوری قاطعانه ضد زنان فمينيست بوده اند.
ازهمين زمان، لئوديل، برای رهائی زنان وبرپائی جمهوری، درچارچوب نبردی فمينيستی، به مبارزه ای کامل روی می آورد. وی يکی از موءثرترين چهره های فمينيسم و آرمان های سترگ جهانشمول در آن عصر می باشد. لئوديل، با ماريا درم(Maria Deraisme)، پل منک(Paule Minck) وبسياری ديگرآشنائی پيدا کرد. درسال ۱۸۶۸درطراحی برنامه ی (La Société des Droits de la Femme) "جامعه ی حقوق زن" با لوئيز ميشل(Louise Michel)، اليزه و نوئه می رکلو (Elisée et Noémie Reclus) و ماريا درم به همکاری پرداخت و هم زمان در انتشار روزنامه "حقوق زنان " (Le Droit des femmes) مشارکت داشته است.
لئوديل در همه جا آموزش دينی را افشا می کرد و برای دختران همان سيستم آموزشی را پيشنهاد می کرد که پسران از آن برخوردار بودند.
همان طورکه درمقدمه ياد آوری کرديم، لئوديل بسيار فعالانه درکمون پاريس شرکت داشته و روزنامه ی "اجتماعی "(La Sociale) را منتشرمی کرد ه است.
پس از کمون پاريس، لئوديل، با دوست همراه اش بنوا ملون(Benoit Malon) که در سال ۱۸۶۸ با وی آشنا شده بود، تبعيد شدند. در آن زمان بنوا ملون يکی از رهبران انترناسيونال اول بود.
بنابرآنچه بر شمرديم، امروزمی توان ادعا کرد، آندره لئو زنی با استعداد های گوناگون،که قبل از بسياری، برغير قابل تفکيک بودن آرمان های جهانشمول از يکديگر، پی برده بود.
آندره لئو فمينيست بود ولی اعتقاد راسخ داشت که نمی توان بدون پرداختن به مسائل اجتماعی در کليت آن، به مساله ی فمينيستی پرداخت. برای ا و به همين منوال مبارزه در راه صلح امری اساسی بود و به طور کلی تمام مبارزات را زمانی موءثر می دانست که به صورت ا نترناسيوناليستی صورت گيرند.
اين بينش را نزد تمام فمينيست های آن زمان می توان يافت. مضافا" برای آن ها، جدائی کليسا از دولت امری مسلم به نظر می رسيد.
حال به آندره لئو و مبارزاتش می پردازيم. در اين باره به گفتاری مفصل احتياج نيست، کافی است آنچه را که در" نوشته های سياسی " اش (Ecrits Politiques) بيان کرده،مطالعه کنيم.
پايان بخش اول