شما تاریخ جریان هر قیام یا انقلابی را که مطالعه کنید میبینید که آن جریان به طور کاملاً مسالمتآمیز و با خواستها و تغییراتی ناچیز از حاکمان موجود آغاز گشته است. و فقط در جریان مبارزه و مقاومت و پافشاری مردم برای بدست آوردن آن خواستها از یک سو و از سوی دیگر مقاومت حاکمان در برابر مردم و اِعمال قهر و خشونت توسط حاکمان برای سرکوب مردم بوده است که به مردم توسل به شیوههای قهرآمیزتری را تحمیل کرده است. | |
آقای محمد اعظمی در نوشتهٔ خود با عنوان «اشکال مبارزه و شیوه گذار» به طور عمده به بحث پیرامون شیوههای مسالمتآمیز و خشونتآمیز مبارزه پرداختهاند. و اینکه اختلاف نظر در اینکه «چپ» کدام شیوه را در مبارزهاش با استبداد مذهبی حاکم در ایران به عنوان شیوهٔ عمده باید برگزیند، یکی از موانع اساسی بر سرِ راهِ «شکلگیریِ همگرائی و اتحاد و وحدت چپ» دانستهاند.
ولی اشکال اساسیِ بحث ایشان این است که آقای اعظمی در سراسر بحث خود دچار یک خطای مهم در مصداق مفهومها شدهاند. ایشان در بحث خود فقط در یک جا از شیوه قهرآمیز سخن میگویند. آنجا که مینویسند «... به جای توجه به این شیوهها، شیوهٔ قهرآمیز نزد برخی از «چپها» بیش از پیش مقدس و دگم شده است.» بدینسان ایشان شیوهٔ قهرآمیز را برابر با شیوهٔ خشونتآمیز دانسته آنها را به صورت مفاهیم مترادف که یکی را میتوان بدون تفاوت در معنی جانشین دیگری کرد بکار میگیرند. در حالی که میان معنای این دو مفهوم تفاوت بسیار است.
کاربرد قهر، واژهای عربی که همان زور در فارسی باشد، در همهٔ دورانهای تاریخی و در همهٔ جوامع و نظامهای تاکنونی مشروعیت داشته و جزئی از قانون قضائی بوده است.
در همان جامعهٔ فرانسه، محل تبعید آقای اعظمی، که الگوی دموکراسی آن الگوئی است که ایشان میخواهند در ایران مستقر شود، مقامات اجرائی، پلیس، دادگاهها، زندانها و... هر روز و هر ساعت برای اجرای قانون از قهر استفاده میکنند. اگر آقای اعظمی مالیاتاش را سر موعدی که قانون مقرر کرده نپردازد، ادارهٔ مالیات برای ایشان همراه با جریمه قرار صادر میکند و اگر ایشان باز هم از پرداخت بدهی مالیاتی خود سر باززند کار به دادگاه میکشد و پس از صدور حکم دادگاه اگر ایشان باز هم حاضر به تن دادن به حکم دادگاه نشود پلیس برای اجرای حکم قانونی دادگاه ایشان را به طور قهرآمیز یعنی به زور جلب کرده و احتمالاً روانهٔ زندان میکند.
دولت یعنی مجموعهٔ دستگاههای قانونگذاری، قضائی و اجرائیِ جامعه که مسئوول وضع قانون (قوهٔ قانونگذاری)، نظارت بر اِعمال عادلانهٔ قانون (قوهٔ قضائی) و اجرای قانون (قوهٔ اجرائی) است، بدون اِعمال قهر در مواردی که برای اجرای قانون ضرورت پیدا میکند قادر نخواهد بود وظیفهٔ قانونیاش را انجام دهد.
در حالی که خشونت به معنای اذیت و آزار است و قانون آن را منع میکند و با استفاده از قهر، هر جا که ضرورت ایجاب کند، جلوی آن را میگیرد. اگر آقای اعظمی را به دلیل تخلف در رانندگی و خودداری از پرداخت جریمه با استفاده از نیروی قهر به زندان بیاندازند، کاری غیر قانونی و نامشروع انجام نشده است. ولی اگر در زندان با ایشان رفتاری خشونتآمیز انجام گیرد، یعنی ایشان را اذیت و آزار رسانند، مثلاً به هواخوری نبرند، یا در بدترین حالت شکنجه کنند، آنگاه نسبت به ایشان اِعمال خشونت شده و کاری غیر قانونی انجام گرفته که در صورت اثبات، قانون، مرتکبان به آن خشونت را مجازات خواهد کرد.
در کتاب قانون هر جامعهای، تفاوت میان قهر و خشونت به روشنی تعریف میشود و مرز آنها از نظر قانونی مشخص میگردد و یکی، قهر، مشروع و قانونی و دیگری خشونت نامشروع و غیر قانونی تعیین میگردد. در فرهنگ سیاسیِ جوامع غربی نیز با کاربرد واژهٔ force زور و violence خشونت، میان آن دو تفاوت میگذارند.
بنابراین، متضاد مقولهٔ مبارزهٔ مسالمتآمیز مبارزه قهرآمیز است و نه مبارزهٔ خشونتآمیز. مبارزهٔ خشونتآمیز در هر جا و در هر موردی مردود است. حتا استبدادیترین رژیمها نیز خشونت را تقبیح میکند و منکر استفاده از آن است. حتا نظام اسلامی توتالیتر ایران نیز استفاده از خشونت را غیر قانونی میداند و منکر استفاده از آن است. آنجا که به نظر ما از خشونت استفاده میکند آن را به طور صوری یا با قانون مصوب ارگانهای قانونیاش یا با شریعت اسلام توجیه میکند.
حال، در هر مبارزهای، چه مدنی، چه سیاسی، چه نظامی، چه ورزشی و... هر طرف میکوشد با زور اراده و خواست و هدف خود را بر طرف دیگر تحمیل کند.
این زور اشکال گوناگون دارد. میتواند زور قانون باشد- دعوای دادگاهی. میتواند زور عضلات باشد- در ورزش. میتواند زور اسلحه باشد- در جنگ. میتواند زور استدلال باشد- در بحث. میتواند زور اعتصاب باشد- در مبارزات سندیکائی. میتواند قیام مسالمتآمیز مردم یا انقلاب باشد در برابر حکومتی استبدادی. در تمام این موارد از قهر یعنی زور استفاده میشود. تفاوت در درجات استفاده از قهر است. حتا در مبارزهای مسالمتآمیز نیز درجهای از قهر بکار میرود. زیرا مردم میکوشند با استفاده از این شیوه ارادهٔ خود را یعنی ارادهشان را در برانداختن استبداد و استقرار نظام مورد نظرشان، هر چه باشد، بر بخشی که تا کنون حاکمیت استبدادی داشته است، تحمیل کنند.
اما اساساً این بحث که آیا بهتر است نظامی استبدادی را، مانند جمهوری اسلامی، با شیوهٔ مسالمتآمیز یا قهرآمیز یا از طریق اصلاحات در چارچوب نظام موجود یا از طریق انقلاب برانداخت و آن را با نظامی مورد نظر مردم جایگزین ساخت، بحثی مدرسهای، تجریدی و بیخود و بیهوده است.
زیرا اگر حق انتخابِ چگونگی تعویض نظام با مردم میبود، البته اشکار است که آنان همواره کم هزینهترین شیوه یعنی شیوهٔ رجوع به مردم یعنی به خودشان را برمیگزیدند. و اگر این طور میبود در تاریخ تاکنونی نه قیامی انجام میگرفت و نه انقلابی. ولی متاسفانه حرکت تاریخِ تاکنونی بدینگونه نبوده است. حاکمان هیچگاه داوطلبانه و با منطق و استدلال و به رضایتِ خویش حاضر به ترک حاکمیت و از دست دادن منافع و امتیازات مادی و معنوی که آن حاکمیت برایشان به همراه داشته است نبودهاند. شیوهٔ مبارزه را نه مردم و احزاب و نیروهای اپوزیسیون که در نهایت همواره حاکمیت تعیین و بر مردم تحمیل کرده است.
شما تاریخ جریان هر قیام یا انقلابی را که مطالعه کنید میبینید که آن جریان به طور کاملاً مسالمتآمیز و با خواستها و تغییراتی ناچیز از حاکمان موجود آغاز گشته است. و فقط در جریان مبارزه و مقاومت و پافشاری مردم برای بدست آوردن آن خواستها از یک سو و از سوی دیگر مقاومت حاکمان در برابر مردم و اِعمال قهر و خشونت توسط حاکمان برای سرکوب مردم بوده است که به مردم توسل به شیوههای قهرآمیزتری را تحمیل کرده است.
نگاه کنید به مبارزه در سوریه که هم اکنون در برابر چشمان ما در جریان است. اشکالی از مبارزه که مردم در روزهای اول برای طرح خواستهای خود و برگزاری تظاهرات خیابانی برای قوت بخشیدن به آن خواستها اتخاذ کردند کاملاً مسالمتآمیز بود. ولی حاکمان نه تنها ترتیب اثری به آن خواستهای مشروع و قانونی ندادند بلکه حتا برگزاری تظاهرات مسالمتآمیز را غدغن اعلام داشته آن را سرکوب کردند. حال برای مردم دو امکان باقی میماند. یا تسلیم شوند و به خانههایشان بروند و شرایطی را که به طرح آن خواستها انجامیده بود بردهوار بپذییرند یا مقاومت کنند و به اشکالی از مبارزهٔ قهرآمیز روی آورند که با قهری که رژیم حاکم بر آنان اِعمال میکند مناسب باشد.
این نمونه و صدها نمونهٔ تاریخی دیگر نشان میدهد که بحث انتخاب میان شیوهٔ مسالمتآمیز یا شیوهٔ قهرآمیز مبارزه که این روزها به مشغولیات بخشی از اپوزیسیون و به ویژه بخشِ با سابقهٔ چریکی تبدیل شده است بحثی انتزاعی بیمعنی و بیهوده است.
آنچه اصل است مبارزه با استبداد است و استفاده از تمام اشکال مشروع آن و از جمله شیوهٔ قهرآمیز. اینکه در عمل حاکمیت بر اپوزیسیون و مردم چه شیوهای را تحمیل خواهد کرد، مانند تمام چیزهای دیگر در زندگی، بستگی دارد. بستگی دارد به شرایط روزِ مبارزه و توازن نیروها میان حاکمیت و مردم و بسیاری چیزهای دیگر.
نظرات خوانندگان:
تفکیک ناپذیری شکل ومحتوای جنبش سبز masoud memar 2013-04-09 22:40:43
|
بحث برسر معانی قهر و خشونت نیست بلکه خیلی بنیادی و تعیین کننده است.
بنظرم بیشترین تمایز بر سر براندازی نظام و گذر از نظام بشکل مسالمت آمیز است.
اتفاقأ تعیین کننده ترین عامل در تحولات سیاسی ایران محسوب میشود و سوال چگونه ؟ و بدست چه کسی ؟ و چشم انداز هر جایگزینی ؟٫ در روند جنبش سبز بوضوح دیده میشود ٫ تجارب کشورهای عربی بخصوص سوریه این نکته را ثابت کرده ٫ بخصوص تجربه انقلاب ۵۷ که فقط سرنگون کردن حکومتی برای رسیدن به دموکراسی کافی نیست چه بسا این روند را طولانی هم میکند.
به باور من در مجموع نسل امروزی دو تفاوت اساسی با نسل ۵۷ دارد
۱. جامعه امروزی آرمانی نیست بلکه کاملأ سیاسی ( خواستش را نسبت به توانش ) عمل میکند
۲. صف بندی اپوزسیون را بشکل کلاسیک قبل از انقلاب در قالب مذهبی و غیرمذهبی لحاظ نمیکند |
|
با سلام به رفیق محمود راسخ. نوشته شما را خواندم. شما در مجموع تناقض بسیاری دارید. در همین نوشته می گوئید "آقای اعظمی در سراسر بحث خود دچار یک خطای مهم در مصداق مفهومها شدهاند. ایشان در بحث خود فقط در یک جا از شیوه قهرآمیز سخن میگویند" و سپس همه نوشته خود را پلمیک با شیوه قهرآمیز می کنید که به قول خودتان فقط در یک جا از آن استفاده شده است. بنابر این اینکه ادعا کرده اید سراسر بحث آقای اعظمی دچار خطای مهم در مصداق مفهوم است وارد نیست. چون به قول خودت فقط در یک جا از شیوه قهرآمیز حرف زده است. نکته دیگر در نوشته شما که ربطی به نوشته رفیق اعظمی ندارد این است. گفته اید:"این بحث که آیا بهتر است نظامی استبدادی را، مانند جمهوری اسلامی، با شیوهٔ مسالمتآمیز یا قهرآمیز یا از طریق اصلاحات در چارچوب نظام موجود یا از طریق انقلاب برانداخت و آن را با نظامی مورد نظر مردم جایگزین ساخت، بحثی مدرسهای، تجریدی و بیخود و بیهوده است." اولا در مقاله رفیق اعظمی بحث بر سر اصلاحات در چارچوب نظام نیست. بحث بر سر شیوه مبارزه است. در درجه بعد اگر این بحث بیخود و بیهوده است شما چرا وقت خود را روی این بحث بیهوده گذاشته اید؟ معلوم است حداقل برای شما این بحث در حدی که وقت روی آن گذاشته اید نه تنها بیهوده و بیخود نیست بلکه مهم است. من نظرم را بعدا در این زمینه می نویسم و با ایرادات و تناقضات شما برخورد خواهم کرد. چون احساسم اینطوری است که شما حرف های خودتان را فراموش می کنید. پیش از این باز در مورد پروژه وحدت هم یادتان رفته بود چه حرف هائی زده اید. من برای اینکه خودتان بدانید که در مورد وحدت چه گفته اید متن سخنرانی شما را در کنگره سازمان اکثریت می آورم تا بدانید از اعضای شرکت کننده در کنگره سازمان اکثریت چه تقاضائی داشته اید. آنها را تشویق به وحدت می کردید. حالا علیه وحدت شورش کرده اید.در رابطه با وحدت به سازمان اکثریت می گفتید از چه می ترسید؟ از آنها تقاضا کردید که متن فراخوان را تائید کنند بعد انگار نه انگار که این شما بوده اید. متن سخنرانی خودتان در کنگره اکثریت در سایت وحدت چپ موجود است. لطفا دوباره ببینید چه گفته اید تا شاید در آینده کمتر متناقض حرف بزنید:
"اگر به این سی سال نگاه کنیم در این سی سال چه آنها که ماندند و چه آنها که از سازمان ها بریدند در جهات مختلف تکامل پیدا کرده اند. این ها با هم بحث جدی نکرده اند. آنچه مورد نظر ماست تجربه سی سال و یا بیشتر که ما حاملش هستیم و امروز نسل جوان در ایران پیدا شده که تمایل زیادی به این چپ دارد و او هم با پرسش های زیادی روبروست که بر ای آنها پاسخی نمی تواند پیدا کند. اگر ما وظیفه ای داشته باشیم در وحله اول انتقال این تجربه نظری و عملی از یکسو به جنبش چپ در ایران و از یکسو هم روشن کردن این که ما چه می گوئیم و چه می خواهیم. اگر سوسیال دموکرات هستیم صریح بگوئیم. ما نوآور که نیستیم. تمام اینها در جنبش سوسیالیستی سنت دارد. هم چپ افراطی و هم راست افراطی و هم میانه سنت دارند. اگر معلوم شود چه هستیم و مرزها روشن باشد بهتر می توانیم با هم کار کنیم. اگر در جمع مخلوطی باشیم هر جناح برای اینکه جناح دیگر جلو نیفتد در عوض کمک به پیشرفت کارها مانع انجامشان می شود. دوستمان گفت(منظور رفیق بهزاد کریمی است) اتحاد عمل بر وحدت ارجحیت دارد. (در پاسخ) ما اتحاد عمل داریم. یک اتحاد عمل در 5 جریان و یک اتحاد عمل در گروه 9 سازمان. در خارج کشور کار مشترک در سطح دموکراتیک است. ما کارهای خاص چپ نمی توانیم انجام دهیم. کارهای عام چپ را انجام می دهیم. در آخرین جلسه هیئت های نمایندگی سه سازمان برای توافق روی فراخون مشترک ما روی 6 محور کار توافق کردیم. یکی دادن اعلامیه مشترک. مثلا اول ماه مه خوبست سه تائی اعلامیه بدهیم. اما چرا 5 تائی و 9 تائی اعلامیه ندهیم؟ محور دیگر گذاشتن سمینار و کنفرانس بود. خوب بگذاریم. در کلن هم سمیناری گذاشتیم. من اصلا بحث رفقا را متوجه نمی شوم. اشکال چیست؟ شما یک سازمان بزرگ با یک سازمان از نظر کمی کوچک چه ترسی دارید؟ چه چیز را می خواهید از دست بدهید؟ ما می خواهیم بحث های نظری سیاسی، تشکیلاتی و برنامه ای جنبش چپ را سازماندهی کنیم. سمینار و کنفرانس بگذاریم و سعی کنیم اگر استعداد و زورش را داشته باشیم به این مسائل پاسخ دهیم. سازمان فعلا سازمان شما و ما و اتحاد فدائیان سرجایشان می مانند. می رویم جلو. روشن نیست چه می شود. ممکن است همه به یک نتیجه برسیم و ممکن است سه نظریه بیرون بیاید. شروعش را تضمین می کنیم ولی پایانش دست ما نیست. توجه کنید در خارج کشور بیشترین ریزش از سازمان شما شده است. این افراد خانه اشان نرفته اند و مبارزه را تعطیل نکرده اند. می توان آنها را به جنبش باز آورد. با اشکال موجود نمی توانند فعالیت کنند. ظرفش را درست کنیم تا حرف دارند، بزنند و ... من در واقع هیچ مانعی نمی بینم به جز گله از ما ... ما نمی خواهیم برای خودمان نقلی و فال گردوئی باقی بمانیم. ما دیدیم اینجوری چیزی بدست نمی آید. چیزهای بیشتری بدست می آوریم. اگر واردش شدیم اینطور نیست که حتما به نتیجه مطلوب برسیم. آدم سیاسی یک تصمیم می گیرد و تشخیص می دهد و شروع می کند. ممکن است درست یا غلط تشخیص بدهد. آنچه که فعلا می توانیم تشخیص دهیم ضرورت یک چنین اقدامی است و من از کنگره خواهش می کنم این فراخوان را تائید کند." |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد