logo





سه شعر

«گربه»، «پنجره ياد» و «پسين»

يکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۱ - ۲۴ فوريه ۲۰۱۳

بیژن باران

bijan-baran.jpg
گربه

ميو ميو- گربه دالان گرسنه ست.

خود را به قوزك پایم مي مالد.
چپ و راست رَود
بر نك پا با دم افراشته حلزوني –
تجسم وحش مدنيت.
با كش و قوس نرم
كت پشم سفيد
پشت پنجره
گذر فصول نظاره كند:
حركات بيرون مد نظر دقيق
جنبيدن ماهي در حوض، گنجشگ بر شاخه تاك،
سمور روبرو، آویز شاخه انجیر.

گربه گاهي
از حياط براحتي
از مو ميرود بالا بر چينه ديوار.
ناپدید می شود در عمود کوچه و بازار.
در اين تفحصات حركت ميبيند؛ نه سكون. نتيجه:
نعش مار‏ يا موش به در حياط كنار پله گذارد-
به من حالي كند كه شكارچي اين محله اوست.
دربرابر سهم غذا و ماوا
او صيد كيد كند.

120605

************

پنجره ياد

پنجره ناظر تغییر فصول:
از بهار گلباران
تابستان سبز
پاییز آتشین
زمستان سفید
تا برق و باران
باد و پرواز کبوتران..
گریز تنهایی من - ياد تو پنجره من به تو.
بکنجی خزيده در خلسه ی خاطره زيبای تو-
با چند ثانیه /کلمه /تصوير ذهنی تو

۰۹۰۳۰۶

************

پسين

قايق ما سوی دقایق غروب مي رود.
ماکيان دريايی راهی ساحل-
با نخل تنهای نظاره گر آفتاب نارنجی.

دست در دست تو
بر اوج موج-
بزیر آسمان آتشین
در اين خزان سرخ.

در گوش من گفتی:
عشق چون افق دايره است.

۱۰/۱۴/۰۶


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد