خامنهای وضعیت کشور را درسال ۸۸ به میدانی غبارآلود و زایل کننده بصیرت تشبیه کرده بود. هم او در نشست اخیرو درونی سه قوه وضعیت کنونی جمهوری اسلامی را چنین توصیف کرده است: هم چون حرکت یک تریلی (و یا کامیون) در جادهای یخ بندان، مه آلود و طوفانی که نه میتواند ترمزبکند و نه سبقت بگیرد!
این سخنان درحالی مطرح گردید که خود وی پیشاپیش با عملیاتی کردن سناریوی مهندسی انتخابات توسط سپاه و اعلام «انتخابات آزاد» به مثابه رمزفتنه جدید، و گردن کلفت خواندن رفسنجانی از زبان جنتی در نماجمعه تهران به عنوان کسی که در فتنه ۸۸ مستحق اعدام بود، و فعال کردن تیم کاندیداتوری موسوم به دو باضافه یک ریاست جمهوری، مشغول سبقت گرفتن از سایررقبا بود و اولین کسی بود که پیشاپیش سخن خویش را نقض کرده بود. باین ترتیب توصیف وی در نشست درونی سران را باید این گونه فهمید که او به دیگران اخطارمی دهد که کناربکشند و راه را برای حرکت تریلی بیترمزی که او رانندگیاش را برعهده دارد بازکنند! نگاهی به هدایت این ماشین درچند سال گذشته نشان میدهد که حرکت در منطقه کور توسط این سکاندارتریلی نظام کم اتفاق نیفتاده است. از جمله مهمترین این گونه موارد را میتوان در قبال روند محاصره اقتصادی و تنیده شدن گام به گام تارها بردست و پای نظام از یکسو و مردم ایران ازسوی دیگرمشاهده کرد. در حالی که دولت آمریکا سپاه را در لیست سیاه قرارداده بود و بدنبال شواهد و قرائنی بود که با نشان دادن چنگ اندازی سپاه درکل اقتصاد و سیاست کشور، نظرمساعد متحدین اروپائی و ژاپن... را به تحریم اقتصادی ایران و بطو رمشخص پیرامون نفت و مناسبات بانکی و حمل و نقل در لیست سیاه جلب کند، رژیم ایران از خامنهای تا رئیس جمهور و سایردولتمردان، از هیچ تلاش زبانی و عملی برای فراهم آوردن دستاویزهای لازم برای پیشبرد آسان تراجماع حول تحریم اقتصادی و تنیدن آسانتر تارها دریغ نکردند. به عنوان مثال گزینش یکی از فرماندهان سرشناس سپاه به منصب وزارت نفت فقط یکی از آنها بود. انتصابی که سخن گوی روابط عمومی سپاه اعلام کرد ان شاء الله بار دیگر مردم ایران، طعم شیرین و با برکت پیوستن فرماندهان فداکار و ایثارگرخود به مجموعه مدیریتی کشور را خواهند چشید! البته پیش گوئی ایشان و ابعاد فعالیت وخدمات غیرمتعارف و قربتا الی الله سپاه درست از آب در آمده و مردم مدت هاست که این برکات را باپوست و گوشت خود لمس میکنند!. اکنون نیز سپرده شدن رسمی مهندسی انتخابات به سپاه ادامه همان نوع خدمات بیغل و غش و غیرمتعارف سپاهیان است. عنوان برازنده «برادران قاچاقچی خودمان» توسط احمدینژاد احتمالا بیادماندنیترین جمله قصار وی خواهد بود.
سبقت در جاده لغزنده!
باوجود هشدارهای خامنهای به رقبا که لال شوید، کورشوید و کناربکشید، تا تریلی وی بتواند با سهولت بیشتری سبقت بگیرد، اما ظاهرا گوش شنوائی پیدا نمیکند. او میگوید بردن اختلافات به میان مردم و تحریک احساسات آنها خیانت به نظام و کشوراست، اما گویا دیوارها مخاطب وی هستند. چنان که از احمدینژاد و عسکراولادی تا رفسنجانی همه برطبل سهم خواهی از قدرت میکوبند. اما آنچه که در این میان مهم است، دهن کجی احمدینژاد به این فرامین رهبری است. چنان که او نه فقط ماشین خود را برای عبورتریلی رهبری کنار نمیکشد، بلکه بر فشارگاز هم میافزاید. افشاگری وی علیه رؤسای دو قوه و برادران لاریجانی، و حمله حامیان او برای بهم زدن سخنرانی رئیس مجلس در قم و مهم تراز آن مفاد سخنرانی وی در جشن سالگرد ۲۲بهمن-مهمترین مراسم رسمی سالانه رژیم- ازجمله موارد بارز آن است. در آن مراسم او بار دیگر برعزم خود مبنی برمقابله با مهندسی انتخابات و شرکت سلایق گوناگون در آن تأکید کرد. هم چنین به موضوع داغ مذاکره با آمریکا و آمادگی خویش برای گفتگو، علیرغم آنکه از اختیارات ویژه رهبری شمرده میشود، پرداخت و سخنانش را با تکرار چندباره شعارزنده باد بهار پایان داد (شعاری که رقبا و مخالفیناش آن را اسم رمز فتته جدید خواندهاند). او به نواختن این نت ناهم خوان با آهنگ خامنهای ادامه داده و مدعی است که تا پایان آخرین ساعات مسئولیت قانونیاش به آن ادامه خواهد داد و حتی مدعی است که تاپای جان ناقابلش در خدمت به مردم و اسلام ایستاده است!. اگراین خط و نشان کشیدنها را در کنارژستها و شعارهای پوپولیستی و باصطلاح مستضغف پناهی او، چون چند برابرکردن پول یارانهها اگرکه رقبا بگذارند، یارانه عیدانه، گذاشتن جنگلها در اختیارگله داران و کشاورزان و استخدام صدها هزارنفردر ماههای پایانی عمر دولت وصدور فرمان اجرای آن – که البته توسط مجلس رد شده است- و در خواست ابطال انتخابات مهندسی شده نظام پزشکی و نظایر آن قراردهیم، آنگاه ابعادمعضلی به نام دولت احمدینژاد برای خامنهای و یا رقبایش در قوای دیگر روشن ترخواهد شد. افشاگری او علیه سران دوقوه و بویژه بهم زدن مراسم سخنرانی علی لاریجانی در قم و پرتاب مهر و تسبیح و نعلین توسط کفن پوشانی که احتمالا درهمکاری با حامیان مصباح یزدی صورت گرفت، مراجع و روحانیت قم را بشدت برافروخته ساخت. بطوری که ضن دادن هشداربه مقامات نظام خواستاربرخورد قاطع با دست اندرکاران این رویداد و معرفی و دستگیری و محکوم ساختن برپاکنندگان این غائله شدند. تحت چنین شرایطی بود که خامنهای پس از تقریبا دو هفته سکوت به میدان آمد و با غیرقانونی و غیرشرعی و غیراخلاقی عنوان کردن اقدام احمدینژاد درمجلس و البته بهمراه انتقاد نرمتر به استیضاح وزیرکار و دفاع اندکی تند رئیس مجلس ازخود، در واقع با تغییر سیاست رسمی تاکنونیاش در قبال دولت، آشکارا لب به انتقاد و مذمت آن گشود و تلاش کرد که اوضاع را تحت کنترل خود بگیرد. او اعلام داشت که فعلا به نصیحت بسنده میکند. اما این عبارت درعین حال نشان دهنده آن است که احتمال برخوردهای شدیدتر و چه بسا ازنوع سخت افزاری هم منتفی نیست. آنچه که در روند تحولات دیده میشود و در صورت تداوم آن، بنظرمی رسد که احتمال آنچه که فرود آرام هواپیمای احمدینژاد بر باند فرودگاه نامیده میشود و خامنهای تاکنون بارها بر پایان طبیعی و بدون تنش دوران ریاست جمهوری تأکید کرده است، و حتی در بسیاری موارد با مداخله خود مانع تهاجم رقبای احمدینژاد به او و ازجمله استیضاح و هموارکردن مسیر برکناریش شده است، هر روز ضعیفتر میشود. روندی که موقعیت شخص خامنهای را نیز به عنوان حامی سرسخت وی و سهیم در کارنامه احمدینژاد و حتی مسئول اصلی وضعیت بوجود آمده، سخت آسیب پذیرمی کند.
انگیزههای احمدینژاد از مقابله جوئی و تشدید منازعات را در ماههای پایانی باید قبل ازهمه در میراث شومی دید که از او بجای گذاشته میشود ومی توان از آن به عنوان ویرانه و سرزمین سوخته نام برد: کشوری در محاصره سنگین وهمه جانبه اقتصادی و تحت شدیدترین فشارهای جهانی، افت تولید و سرمایه گذاری بهمراه یک نقدینگی عظیم سرگردان و بورس باز، اقتصادی وارداتی و نیمه ورشکسته ووابسته به نفتی که تولید و صدورش با راه بندان مواجه شده است، و با رشدی نزدیک به صفر درصد و با تورمی سهمگین و شتابان که رتبه کشور را در انتهای لیست کشورهای منطقه (۲۸) و جهان (رتبه ششم ازدارندگان بیشترین تورم) رسانده است، پول ملی سخت بیارزش شده و با تکانی در بازار دستخوش تب و لرزمی شود. فساد بیدادمی کند. بیکاری و فلاکت و شکاف طبقاتی و ناهنجاریهای اجتماعی هم چون طاعونی درحال گسترش است. ابعاد شکست و ناکامی علیرغم درآمدهای نجومی و بیسابقه نفتی درطی سالهای اخیر آن چنان عظیم است که هیچ کس حاضرنیست مسئولیت آن را برعهده بگیرد. فراافکنی و انداختن بارسنگین آن بردوش یکدیگر سکه رایج سیاست امروز ایران است. ایجاد گردو خاک و فضای کاذب و تیره برای پوشاندن این گندکاریها و شکستها و ناکامیها، و مقابله با شکستن همه کاسه و کوزهها برسرو صورت خود و اطرافیانش بخصوص پس از پایان ریاست جمهوری، نیازمند داشتن جاپائی در ساختارقدرت است. علاوه بر استفاده از امکانات قوه مجریه برای چنین هدفی، برگ برنده دیگراو پرونده هائی است که علیه رقبای خویش در چنته دارد (زمانی او از صدهاهزار سند سخن گفته بود). ناگفته نماند که مدت هاست که باندهای قدرت مشغول جمع آوری و پرونده سازی علیه یکدیگر در عرصههای گوناگون و ازجمله فساد مالی و شخصی و... هستند. اگر احمدینژاد برادر لاریجانیها را به دام میاندازد، در سوی مقابل علی لاریجانی هم، همانطورکه خود نیزگفته است، نشست هائی با برادراحمدینژاد به عمل آورده و این قصه جمع آوری اسناد و پرونده سازی علیه همدیگر در کل دستگاه حکومت اسلامی سردرازی دارد.
نزاع اصلی برسرکنترل صندوقهای رأی است
وقتی درسال ۸۸ رژیم مبادرت به تقلب آراء میکرد هرگز بفکرش خطورنمی کرد که ممکن است روزی با چندقطبی شدن تضادهای درونیاش، با معضلی بنام رقابت برسرکنترل صندوقها مواجه شود.
در واقع کانون اصلی جدال درشرایط مشخص کنونی، مهندسی انتخابات است و اینکه چه کسی صندوق رأی را کنترل نماید. چنان که علی اکبرولایتی که از کاندیدهای نزدیک به رهبری است و در طراحی نقشههای بارگاه ولایت فقیه مشارکت فعال دارد و از پیش برندگان سوداهای خامنهای است، طی سخنانی درقم ابرازداشته است: اگراصول گرایان پیروز انتخابات نباشند، آنهم درهمان دور اول، مصیبت خواهیم داشت. منحرفین و فتنه گران در انتخابات آینده جائی نخواهند داشت.
چنان که بروشنی دیده میشود نقشه راه و محدوده شرکت کنندگان توسط بارگاه رهبری به دقت ترسیم شده است و او در این سخنان بطور تلویحی خواهان متحد شدن همه اصول گرایان در زیرخیمه ولی فقیه و کاندیدای مورد نظر وی است. ازهمین رو کنترل صندوق برای جلوگیری از مصیبت درپیشبرد این نقشه اهمیت کلیدی دارد. گرچه مجلس مصوبهای را برای بیرون آوردن نسبی انحصار شمارش و کنترل آراء ازدست دولت و وزارت کشور تصویب کرده است، اما خود آنها هم میدانند که دولت هیچگاه این گونه مصوبات را جدی نگرفته است و احمدینژاد هم بارها به تلویح و یا به صراحت خاطرنشان ساخته است که کنترل قانونی صدوق به عهده وی است و آن را بدست کسی نخواهد سپرد. امری که بیرون کشیدن آن ازچنگ دولت-چه ازطریق باج دهی و یا چه بسا انجام شبه کودتائی علیه علیه دولت و... - بیتردید یکی از پردههای مهم و مهیچ سناریوی تنظیم شده «انتخاباتی» در بارولایت خواهد بود.
نگرانی عمده دیگر رژیم سرریزشدن بحرانها به متن جامعه انباشته از نارضایتی، هم چون برخورد چاشنی با بشکه باروت، است. و این در شرایطی است که یکی از مهمترین انگیزه رقبا در کشاندن دعواها به متن جامعه، یارگیری و بهره گیری از پایگاه اجتماعی رقبائی چون اصلاح طلبان و خاتمی و سبزها و یا حامیان رفسنجانی و نظایر آن هست که احتمالا خود قادر به کاندید شدن و شرکت مستقیم در انتخابات نخواهند بود. مثلا هدف اصلی انتقادات و اظهارات نافذ و خلاف مواضع رسمی حاکمیت توسط عسکراولادی که از باصطلاح استوانههای اصول گرایان محسوب میشود، مبنی براینکه موسوی و کروبی را فتنه گرنمی شناسد و... جز جذب پایگاه حمایتی آنها در انتخابات و خنثی کردن تاکتیک مشابه حریفی چون احمدینژاد و... در استفاده از آن نیست. البته خامنهای بدلیل داشتن جایگاه ممتاز درساخت قدرت و در میان باندهای قدرت و بینیازیاش به صندوق رأی، سخت مخالف کشاندن منازعات بالائیها به میان مردم است که بزعم وی موجب سوء استفاده دشمنان نظام میگردد. اما نگرانی اصلی وی چیزی جز اصابت جرقه به خرمن و شعله ورشدن آتش نهفته در زیرخاکسترنیست (گرچه نباید از نظردورداشت که شرایط کنونی عینا مشابه ۸۸ نیست و گسترش شعلهها از بالا به میان مردم نیازمند بسترها و کانالها و سازوکارهای دیگری است). از همین رو تمامی هم و غم واهتمام رژیم در درجه اول صرف ایجاد دیوارحائل و ممانعت ازگشوده شده هرگونه رخنهای دراین دیوار بین بالائیها و منازعات اشان و مردم است. و دراین رابطه است که ازهم اکنون با اعلام نوعی حالت فوق العاده، رصد کردن اوضاع و مقابله با هرگونه تحرک و اقدامی که از آن بوی باصطلاح فتنه برخیزد در کنارمهندسی انتخابات به عنوان مهمترین وظیفه سپاه و بسیج و نیروهای انتظامی و سایر دستگاههای ریز ودرشت ماشین سرکوب است. حمله به روزنامه نگاران و جرم اعلام کردن هرکونه تبلیغ تحریم و تشویق به عدم شرکت در انتخابات و لینک دادن و نحوه کنترل شده منازعات و یا مناظره کاندیدها و داغ نکردن بیش از حد تنورانتخابات و تشدید فضای سرکوب و اعدام و فشاربه زندانیان و فعالین و دهها موارد مشابه، همگی با هدف ایجاد دیوارقطور بین بازیگران صحنه برگزیده و «تماشاچیان» آن سوی دیوار است. با این همه برگزاری همین انتخابات نمایشی هم برای رژیمی که در لبه گور و چنبره بحرانهای چندوجهی و همزمان و گره خورده باهمدیگر قرارگرفته است، به یک امر دشوار و دارای ریسک تبدیل شده و آرامش وی را مختل کرده است. وخامت اوضاع درحدی است که عملا بدلیل شدت تنشهای داخلی و گسیخته شدن هم آهنگی درونی ارگانهای رژیم و بیافقی، عملا گردش عادی امور رژیم و روند بازتولید اقتدارآن دچاروقفه و گسست و فلجی بویژه در سطح برنامه ریزهای کلان و درازمدت شده است. حتی بودجههای یک ساله نیزافاقه نمیدهد و تنخواههای چندماه تبدیل شده تاچه برسد به برنامههای ۵ ساله و بلندمدتتر. اغراق نخواهد بود اگر بگوئیم که مدتهاست جز روزمرگی و رفع و رجوع کارهای عاجل و جاری و البته به استثنای عرصههای سرکوب و اختناق که با تمامی ظرفیت بکاراست، کارمهمی در عرصه تولید و برنامه ریزی صورت نمیگیرد.
چند قطبی شدن تضادها
گرچه در وضعیت کنونی شاهد چند سره و یاچند قطبی شدن تضادهای درونی حاکمیت از یکسو و بیخاصیت شدن نقش فصل الخطابی ولی فقیه به عنوان سکانداراصلی و هم آهنگ کننده مفصلهای نظام ازسوی دیگر هستیم. امری که تداوم آن میتواند کنترل اوضاع را از چنگ رژیم خارج کند. با این همه محتمل است، سیرتشدید بحران و رویدادها این وضعیت چند قطبی و واگرائی را ولو موقتا به سمت نوعی همگرائی در جهت دو قطبی کردن پیرامون انتخابات جهت دهد. تقریبا تمامی باندها و جریانات عمده چه اصول گرایان سنتی و چه رفسنجانی و چه اصلاح طلبان و... در مقابله با احمدینژاد و آماج قرار دادن آن هم نظرند و در این میان تاکنون این رهبرجمهوری اسلامی بوده است که برای حفظ موازنه قوا و موقعیت آسیب پذیرش بدلیل عملکرد دولتِ برکشیده و تحت حمایتش، مانع دو قطبی شدن اوضاع بر محور فوق بوده است. اما شتاب رویدادهای اخیر و رفتارهای غیرقابل کنترل احمدینژاد ظاهرا خامنهای را مجاب ساخته است که تغییراتی دراین رویکرد خود بدهد و همین مسأله زمینه را برای شکل گیری دوقطبی فوق و نوعی همسوئی و ائتلاف ضمنی بین رقبای گوناگون احمدینژاد با همراهی نسبی خامنهای و البته تحت رهبری وی فراهم ساخته است. البته هنوز از قطعیت چنین چرخشی نمیتوان سخن گفت ولی نشانهها و قرائنی تازه و دال برآن برآن وجود دارد. سوای موضوع گیری اخیرخامنهای که مبین فاصله گیریاش از مواضع تاکنونیاش میباشد، دیداراخیر وی با سه تن از اصلاح طلبان شناخته شده نیز حاکی ازهمین واقعیت است. گرچه اصلاح طلبان از خاتمی تا عبداله نوری، و مجیدانصار و لاری یعنی دوتن از دیدارکنندگان با خانهای، مدتهاست که دلنگران ذوب و نابود شدن نظام هستند و با دور زدن محترمانه موسوی و کروبی، میکوشند که امکان شرکت در انتخابات و ساختاردر قدرت را ولو به طورحاشیهای پیدا کنند. و برای تعبیرچنین رؤیائی سخت درانتظار رؤیت سیگنال و کورسوی چراغ سبزی از آنسو هستند. بیتردید اشارتی از آن سو کافی است تا اینان با سربدوند. سخنان اخیرعبداله نوری بخوبی بازتاب دهنده حسرت این نوع کنشگری ولو درحاشیه متن قدرت قرارگرفتن است. رفسنجانی هم تمام نیروی خود را برای لابیگری در بالا و گشودن رهی به دل خامنهای بکارگرفته است و مدعی است که راهی به جزاین وجود ندارد. در این میان خامنهای که در مقابل پیچ خطرناکی آن هم درجادهای سخت لغزنده قرارگرفته است و با تریلی بدون ترمز و ناتوان از سبقت گرفتن، شاید بیمیل نباشد ولو بطورتاکتیکی هم شده در چنین شرایط خطیری که نظام در چنبره فشارهای جهانی، بحران همه جانبه اقتصادی، جامعه انباشته از نفرت و نارضایتی عمومی و مهمتر از همه با کسی که از درون- از درون قلعه قدرت- به دروازه خودی گل میزند قرارگرفته، چشمکی به این حسرت خوردگان ایستاده در پشت درب قدرت بزند. او با کسی مواجه است که در وسط معرکهای چنین هولناک و در دمدمه پایانی مأموریتش رقص شتریاش گرفته است، و چه بسا با تمهیدات و تهدیدات معمولی نتواند او را به کنارنهادن رقص شتری و فرود آرام ترغیب کند، و نیاز به جراحی باشد. شاید، شاید او بیمیل نباشد که در عبور از چنین گردنه پرپیچ و خم، چشمکی به این تشنگان قدرت بزند و پس از طی کردن این گردنه آنها را هم چنان تشنه و گرسنه نگهدارد.
آری! جاده یخنبدان است و هواطوفانی و مه آلود! راننده کامیون نه دید دارد ونه ترمز و نه قدرت سقبت گرفتن! و اصلاح طلبان (رانده شده از قدرت و وابسته به آن) در وانفسای این پیچ خطرناک و نفس گیر، بفکرنجات نظام و تقویت موقعیت ولی فقیه افتادهاند، تامگر به این تریلی جهت عبور از این گردنه خطرناک و رسیدن به نقطهای امیدبخش یاری رسانند. و این همه درشرایطی صورت میگیرد که سکاندارنظام حتی آماده انداختن طعمهای دندانگیر به سمت آنان نیست! و باین سان است که آنها میکوشند در فضای غبارآلود به جای نشانه گرفتن قلب نظام، ولی فقیه، و کلیت آن، نقطه دیگری را به مثابه آماجی کاذب در برابرمردم قرار دهند!
******
در چنین وضعیتی خطوط اصلی تاکتیک اپوزیسیون رادیکال نیز قاعدتا نباید دچار ابهام و سر درگمی باشد:
الف- آماج قراردادن کلیت نظام و دررأس آن دستگاه ولایت فقیه به مثابه قلب تپنده نظام. بستن راه فراافکنی، و سرشکن کردن همه شکستها و تباهیها بردوش همه جناحهای رژیم و افشاء رویکرد آن هائی که در عبور از این گردنه نفس گیر، به فکر نجات نظام و سکاندار آن افتادهاند.
ب- تلاش برای یک تحریم همه جانبه و فعال برای به نمایش گذاشتن ابعاد انزوای رژیم پوشالی و هم چون عاملی نیرومند در خدمت تشدیدتضادهای درونی رژیم، تقویت مسیرمستقل جنبش و سرنگونی حکومت اسلامی.
ج- در ادامه و تعمیق جنبش اعتراضی و ساختارشکن سال ۸۸، تمرکز برپیوند مطالبات سیاسی و معیشتی- اقتصادی و گره خوردن جنبشهای گوناگون اجتماعی و طبقاتی با یکدیگر برای شکل دادن به صفی متکثر، گسترده و مستقل از جناحهای حکومتی و دیگراقشاربورژوازی و حامیان جهانی آنها، و برپایه مطالبات فرارونده و تعمیق یابنده جنبش ضداستبدادی-مطالباتی
******
کسی چه میداند! چه بسا خیزش احتمالی موجهای بلند بحران، متراف با تکانهها و شروع فصل نبردهای بزرگ باشد و یا دستکم زمینههای عروج چنین امواجی را برای مراحل بعدی فراهم کند. بادبانها را باید با در نظر گرفتن این احتمال و سمت و سوی طوفان بر افراشت.
۲۰۱۳-۰۲-۱۹ ۰۱-۱۲-۱۳۹۱
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
taghi_roozbeh@yahoo.com
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد