logo





باغ ایرانی

دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۹ مارس ۲۰۰۹

محمود کویر

kavir.jpg
(گزارش سرجان كمپل به دربار بریتانیا،در بیست و دو ژون هزار و هشتصد و بیست و پنج. یا... نه!چه میدانم، چندم کدام ماه از سال چند هزار و سیصد و هشتاد و چند: عجیب تر این كه مردم عوام به جای این تعزیت به یكدیگر تهنیت می گفتند و به رسم اعیاد روبوسی می كردند. امروز عصر شخصی از جانب امام جمعه به دیدنم آمد تا دستگیری قائم مقام را به من تبریك گوید و همچنین مراتب شادمانی و خرسندی امام جمعه و تمام طبقات مردم را ابراز دارد، این اشخاص همگی معتقدند كه بر اثر كوشش های من بود كه خوشبختانه توانستند از این آفت بدتر از طاعون رهایی یابند.)
**
حاشا چرا!
ما فقط رفته بودیم تماشا.
باغ بود.
باغ بود و بادگیر و عمارت کلاه فرنگی و بهار خواب و حوضخانه ی شاهی و آب نمای مرمر و حوض کاشی و چندین هندوانه ی محبوبی و انار ملس بر آب.
تنها بغ بغوی چندین کبوتر نا هنگام...
یا ...
یا.... خاکریزهای خیس خاوران بود!
گلزار خاوران!
یا باغ های نیشکر هفت تپه...
یا که شاید باغی
در خانقاهی آبی در گناباد.
یا باغچه ی شعله ور خانه ی کدام دخترک بهایی.
یا باغ داغدیده ی دانشگاهی به نام امیر کبیر.
باغ پر از دار و درخت اوین بود
یا باغ های سوخته حصار!
یا باغ فین!!
نه!
باغ، باغ لاله زار بود
در آن غروب ماه صفر
و باد در آستین جبه ی ترمه پیچید و
قلمدان بلور نقره کوب
از لب پاشویه ی مرمر
در حوض کاشی شاه افتاد
و آب قنات باغ شاه بنفشید و کبوداکبود و سرخ.
ما صدا زدیم:
آهای ساری اصلان!
تسمه ی تازی ها را کدام حرام لقمه بریده بود!
سفیر بریتانیای کبیر
در کشیک خانه ی شاهی
نامه ی مهد علیا را روی چراغ چرا گرفته بود!
پیام مادر شاه
چرا به جوهر لیمو
با پر طاوس
بر حریر!
ضامن آهو کجا بود!
وقتی که از باغ لاله زارتا باغ نگارستان
وزیر بزرگ را به آخرین پابوس شاه می بردند.
و خون، روی ساغری سرخ شاه پیدا نبود.
و شاه غضب کرده بود
جبه، شمسه ی سرخ.
و میر غضب، غضب کرده بود.
جامه، مخمل سرخ.
یرغو به بام باغ دلگشا کشیده بودند
و یک قلیان مرصع
و پانصد تومان وجه رایج ممالک محروسه ی ایران
برای امام جمعه ی تهران
فرستاده بودند.
و قزاق و گزمه و محتسب و داروغه بود که میآمد
شمشیر، برهنه
تازیانه،چرم
رعیت، بر طشت خون.
ما که نبودیم.
این فاخته را آیا کسی به سنگ از این درخت نخواهد راند؟
این جغد بر درخت های باغ لاله زار
چه زار می خواند!
قبله ی عالم در کدام هزار توی
کدام مشکوی خویش
خوابشان برده؟
تشریف چرا نمی آرند؟
این ملیجکان عذاب بر دربخانه برای چه می کوبند؟
بر بام نقاره خانه ی دارالخرافه ی خوف
کدام بی گناه را امشب بر نقاره می کشند!...
آقا!
امر قبله ی عالم بود
طغرا به نام قبله ی عالم
حضرت خاقان بن خاقان بن خاقان
سلطان بن سلطان بن سلطان.
ما فقط گفتیم:
مهر و قلمدانتان کو؟
شال صدارت از کمر وا کنید!
کمی بخسبید!
این سیاهی که ایستاده به درگاه
اسماعیل خان قراچه داغ نیست.
این نعش
این رگ بریده
این گلو دریده
امیر کبیر نیست
وزیر بزرگ نیست
پس کیست؟
شمایید.
شما که انگشر نقره و شال ترمه و قبای قدکتان را شاید باد برده باشد؟
باغ لاله زار آذین مرگ شماست.
بازار، چراغان.
شیرینی از سفارت.
شربت از بیت آقا.
شما که نبودید یا که بودید و بوده نبودید
شما خودتان بودید
در میدان مشق باغ شمال
بر چوبه ی دار
با یک لا پیراهن و زیرجامه
با تنی سپید
اما پر از نگار.
باغ شمال نبودید
باغ شاه که بودید
که قزاق بود
قمه بود و قداره بود
طناب بود و گردن بود
سیم بود و مفتول بود و قناره بود
محمد بود و سعید بود و پروانه بود
باغ شاه اگر نبود، باغ عشرت آباد که بود
باغ عیش آباد که بود
دار و درخت که بود
و قبله ی عالم که بود
که هست!
سگ های شمس العماره
به تیر طپانچه ی میرزای کرمانی
اگر نترسیده بودند
چندین و چند آهوی شیر مست
که با شلیک برنوی طلا کوب حضرت خاقان
به خاک غلطیدند.
قصه، باقی
خیابان، قیامت
قشون و قورخانه، راهی باغ دانشگاه.
اسماعیل خان قراچه داغ
حاج علی خان مراغه ای
حاج مهدی کربلایی هم هست
شما نمیآیید؟
*
هنوز داره بارون می آد... می رم سر خیابون سیگار بخرم. شاید یه کم زیر بارون قدم زدم... برکه گشتم دنباله شو می نویسم. شاید هم ...



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


m.sahar
2009-03-10 14:27:37
dorood va afarin

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد