در نزديکی اش به من،
ازرگ گردن گذشته است و حالا،
شده است خود رگ،
خود گردن،
خود من.
حيرانم کرده است اين خدا.
پريشانم کرده است اين خدا.
ديوانه ام کرده است اين خدا.
آواره ام کرده است اين خدا.
بيچاره ام کرده است اين خدا.
آه! کجا است آن که مرا، از هست اين خدا برهاند؟!
او، خدا نيست آقای سيف!
او، من هستم،
شيطان.
http://www.cyrushashemseif.blogspot.com/
نظرات خوانندگان:
http://zgtafrih.persianblog.ir/ بی پروبال 2009-03-11 05:41:46
|
سیف عزیز سلام نقدت را بر ایرج شکری خواندم وباهت آشنا شدم خوشحالم که مشترکاتم با شما بیشتر است. از این که به اسلام افتخار می کنی بهت به عنوان یک برادر مسلمان افتخار می کنم اما عییب بزرگ من سنی بودنم است !. |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد