بحران اکولوژیک سیارهای با پدیده دگرگونی جوی چرخش قطعی پیدا کرده است. نخستین تراز نامه منفی عبارت از این است: همه چیز بیش از پیش شتاب میگیرد. انباشت گاز کربنیک، بالا رفتن درجه حرارت، ذوب شدن یخهای قطبها و «برفهای همیشگی»، خشکسالیها، جاری شدن سیلها: کوتاه سخن، همه چیز شتابمندانه، پیش میتازد.. ترازنامههای دانشمندان به محض اینکه مرکب سندهایشان خشک میشود، بسیاری از خوش بینیهایشان رنگ میبازد. اکنون آنها برای پیش بینیهای ده، بیست، سی سال آینده به دوربینهای بسیار پیشرفته توسل میجویند. به اینها باید برخی خطرهای کمتر بررسی شده را افزود که البته، خطر برانگیختن جهش کیفی در زمینه تأثیر فشار ولغزش کنترل ناپذیر گرم شدن سیاره را در بر دارد. ۴۰۰ میلیارد تن گاز co۲ اکنون در یخبندان دایمی محبوساند. این توندرای یخ بسته که از کانادا تا سیبری گسترش یافته، اگر یخچالها رفته رفته ذوب شود، چرا یخبندان دایمی ذوب نشود؟ به تقریب سناریوی بدتر، یعنی درجه حرارتی فراتر از ۲-۳ درجه وجود دارد. دانشمندان از برپایی جدولهای فاجعه بار میپرهیزند. بدیهی است، اکنون از خطرهایی که در کمین ماست، آگاهیم: بالا رفتن سطح دریا و جاری شدن سیلها نه فقط در داکا و دیگر شهرهای کنار دریای آسیا، بلکه هم چنین در لندن و نیویورک، کویری شدن منطقهها در مقیاس بسیار بزرگ، نبود آب آشامیدنی، فاجعههای پی در پی «طبیعی» (گردبادها، سونامیها و غیره) در شمار این خطرها هستند. در این زمینه میتوان فهرست بلندی پیش رو نهاد و در سطح معینی از گرما- در مثل شش درجه- آیا زمین برای نوع ما سکونت پذیر خواهد بود؟ شوربختانه، ما سیاره یدکی در کیهان شناخته شده ستارهشناسان در اختیار نداریم.
بحران اکولوژیک و دگرگونی جوی
پاسخگوی این وضعیت بیسابقه در تاریخ بشریت کیست؟ دانشمندان «انسان» را پاسخگو میدانند. این پاسخ درست است، اما اندکی کوتاه است: انسان هزاران سال است که روی زمین زندگی میکند؛ اما تمرکز co۲ تنها طی چند دهه رفته رفته به یک خطر تبدیل شده است. به عنوان مارکسیست پاسخ ما این است: این خطا بر عهده سیستم سرمایه داری، منطق پوچ و ناعقلانی توسعه و انباشت بیانتها و تولیدگرایی آن به وسوسه جستجوی سودها است.
بنابر این، پیشنهادها، راه حلها، بدیلهای پیشنهادی توسط «مسئولان» نخبگان سرمایه دار مدیر، کداماند؟. در این باره کم گفته شده است که آنها در بلندای مصاف نیستند. گاهی آنها نزدیک به چیز خنده دارند؛ وقتی میگویند در واپسین نشست گروه ۸ (ژوئن ۲۰۰۷)، این دیدار ساختگی قدرتهای جهان خودنمایانه تصمیم گرفت با موافقت ژرژ بوش، اتحادیه اروپا، ژاپن و کانادا – آلوده کنندگان مهم سیاره – پیشنهاد کاهش انتشارهای گاز co۲ را «به طور جدی مورد توجه قرار دهند». آیا این شگفتی انگیز نیست؟ وانگهی نیکولا سارکوزی با هیاهو از متقاعد شدن ژرژدبلیو بوش در گنجاندن واپسین قید «به طور جدی» را در قطعنامه تبریک گفته است».
یک نمونه روشنگر دیگر: آب شدن یخچالهای منطقههای قطب شمال بسی بیش از پیش بینیها شتاب گرفته است؛ به طوری که واپسین بررسیهای علمی (در اکتبر ۲۰۰۷) ذوب شدن کامل آنها را نه بیش از ۲۰۵۰، بلکه نزدیک به ۲۰۲۰پیش بینی میکنند! این رویداد نتیجههای فاجعه بار خواهد داشت. از یک سو، یک نتیجه، پس رفتن مواد تغذیه است. وانگهی در حالی که یخ مانند آینه گرمای خورشید را باز تاب میدهد، دریا یا زمین آن را جذب میکنند و بدین ترتیب دگرگونی جو را شدت میدهند. از سوی دیگر، خطر ممکن بالارفتنِ سطح دریا، همه کشورها را در آب فرو میبرد (بنابر گزارش اتحادیه اروپا یک خطر دایمی در کمین هلند است). بنابر این، دولتهای هم مرز منطقه، ایالات متحد، روسیه و کانادا چه خواهند کرد؟ آنها پیرامون لشکرکشی نظامی میهن پرستانه! نقشه منطقههای فرمانروایی مربوطشان به منظور بهره برداری آینده از نفت که اکنون زیر یخچالها مدفوناند، با هم در کشمکشاند.
موافقتهای کیوتو، گفتار دولتهای (بورژوایی) «آگاه»تر از دیدگاه اکولوژیک چه میگویند؟ دستگاه مرکزی آن، «قرار داد حقوق انتشار» کارکرد حزن انگیز – خنده داری را برملا کرده است: سهمیههای انتشار که توسط «مسئولان» تقسیم شد، آنقدر سخاوتمندانه بود که همه کشورها سال ۲۰۰۶ را با مازادهای مهم «حقوق انتشار» سپری کردند. نتیجه: بهای هر تن co۲ از ۲۰ یورو در ۲۰۰۶ اکنون به کمتر از یک یورو سقوط کرد... هم چنین باید از واپسین داروی معجزه که توسط بوش و لولا پیشنهاد شد و مورد توجه اروپا قرا گرفت یاد کرد که عبارت از جانشین سازی نفت توسط سوختهای کشاورزی است که به هر رو رو به پایان است. غلهها یا ذرت بیش از تأمین کردن غذای مردمان گرسنه جهان سوم ذخیرههای اتومبیلهای کشورهای ثروتمند را تشکیل میدهند. بنابر گزارش فائو (سازمان مواد غذایی و کشاورزی) سازمان ملل متحد، قیمت غلهها اکنون به علت تقاضای زیاد سوختهای کشاورزی به طور چشمگیر افزایش یافته است، در حالی که میلیونها افراد کشورهای فقیر از گرسنگی رنج میبرند. وانگهی، تولید این سوختها که مستلزم بارور کردنها، آفت کشها و غیره است، به اندازه انرژیهای فسیلی خطر تولید گاز co۲ را دارد.
گستردگی و کرانمندیهای اکولوژی
کمک مهم اکولوژی آگاهی یافتن ما از خطرهایی بوده و هست که سیاره را به دلیل شیوه کنونی تولید و مصرف تهدید میکنند. رشد بالا رونده یورشها به محیط زیست و خطر فزاینده گسست موازنه اکولوژیک سناریوی فاجعه باری را تصویر میکنند که خود بقای زندگی بشر را به پرسش میکشند. ما با یک بحران تمدن روبروییم که نیازمند دگرگونیهای بنیادی است.
مسئله این است که پیشنهادهایی که توسط اغلب سازمانهای نادولتی (ONG) و جریانهای فرمانروای اکولوژی سیاسی اروپا ارائه شده، بسیار نارسا هستند، یا به بن بستهایی میانجامند. ضعف اساسی آنها ناآگاهی از پیوستگی ناگزیر میان تولیدگرایی و سرمایه داری است. این ناآگاهی به پندار «سرمایه داری خا ص» یا اصلاحهای شایسته کنترل کردن «زیاده روی»ها ی آن (در مثل مانند مالیاتهای زیست بومی (Ecotaxes میانجامد. به بیان دیگر، آنها که بنا بر اقتصادهای بوروکراتیک دستوری، تولیدگرایی غربی را به دستاویز تقلید به کار میگیرند، دوشادوش سرمایه داری و «سوسیالیسم»، چونان گونههای همان مدل- به برهانی باز میگردند که پس از فرو پاشی «سوسیالیسم واقعیِ» ادعایی بسیاری از فایدهمندی خود را از دست دادهاند.
اکولوژیستها اشتباه میکنند، اگر بیندیشند که میتوانند اقتصاد نقد مارکسی سرمایه داری را بیافرینند: اکولوژیای که رابطه میان «تولید گرایی» و منطق سود را در نظر نگیرد، وقف ناکامی- یا بدتر وقف بهبود یابی از راه سیستم میگردد. نمونهها کم نیستند. نبودرفتار ضد سرمایه داری منطقی، اغلب حزبهای سبز اروپایی- فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک- را به تبدیل شدن ساده شریکان «اکورفورمیست» مدیریت سوسیال لیبرال سرمایه داری توسط دولتهای چپ میانه سوق داده است.
برخی از اکولوژیستها که زحمتکشان را به طور چاره ناپذیروقف تولیدگرایی میبینند، در برخورد به جنبش کارگری به بن بست رسیدهاند و روی پرچمشان نگاشتهاند: «نه چپ، نه راست». مارکسیستهای سابق که به اکولوژی روی آوردهاند، مانند آندره گرز اعلام داشتهاند «خدا حافظ طبقه کارگر»! در صورتی که دیگران چون «آلن لی پیتز» روی ضرورت ترک کردن «سرخ» - یعنی مارکسیسم یا سوسیالیسم برای پیوستن به «سبز» پارادیگم جدیدی که برای همه مسئلههای اقتصادی و اجتماعی پاسخ فراهم میکند، پافشاری میکنند.
اکو سوسیالیسم
بنابر این، اکوسوسیالیسم چیست؟ مسئله عبارت از یک جریان اندیشه و کنش اکولوژیک است که آزمونهای اساسی مارکسیسم را ضمن آزاد کردن آن از ضایعههای تولید گراییاش از آن خود میکند. برای اکوسوسیالیستها منطق بازار و سود، همان طور منطق اقتدارگرایی بوروکراتیک از میان برخاسته «سوسیالیسم واقعی» با نیازهای حفظ محیط زیست طبیعی ناسازگارند. آنها ضمن انتقاد از ایدئولوژی جریانهای فرمانروایی جنبش کارگری، میدانند که زحمتکشان و سازمانهایشان یک نیروی اساسی برای هر دگرگونی بنیادی سیستم و برقراری یک جامعه جدید سوسیالیستی و اکولوژیکاند.
این جریان از حیث سیاسی همگون نیست. اما، اغلب نمایندگاناش، در برخی قضیههای مشترک سهیماند. در گسست از ایدئولوژی تولید گرایی پیشرفت- در شکل سرمایه داری و / یا بوروکراتیکاش – و تقابل باتوسعه شیوه تولید و مصرف ویرانگر طبیعت در بینهایت، نمایشگر کوشش نوآورانه پیوند زدن اندیشههای اساسی سوسیالیسم مارکسیستی با آزمونهای نقداکولوژیک است.
برهان آوری اکوسوسیالیستی استوار بر دو برهان اساسی است:
۱ – شیوه تولید و مصرف کنونی کشورهای پیشرفته سرمایه داری، استوار برمنطق انباشت ناکرانمند (سرمایه، سودها، کالاها)، غارت منابع، مصرف خود نمایانه و ویرانی شتابمند محیط زیست به هیچ وجه نمیتواند در مجموع سیاره با توجه به بحران عظیم اکولوژیک گسترش یابد. بنابر محاسبههای تازه اگر مصرف متوسط انرژی ایالات متحد را به مجموع جمعیت جهان تعمیم دهیم، ذخیرههای شناخته شده نفت طی نوزده روز به پایان میرسد. بنابر این، این سیستم ناگزیر استوار بر حفظ و شدت یابی نابرابری فاحش بین شمال و جنوب است.
۲ – به هر رو، ادامه «پیشرفت» سرمایه داری و گسترش تمدن استوار بر اقتصاد بازار – حتا در شکل بشدت نابرابر، به طور مستقیم در میان مدت (هر پیش بینی اتفاقی خواهد بود) به ویژه به دلیل نتیجههای فاجعه بار دگرگونی جوی، بقای نوع بشر را تهدید میکند.
خرد ورزی کرانمند بازار سرمایه داری، بامحاسبه زیانها و سودهای آن در کوتاه مدت به طور ذاتی متضاد با خرد ورزی اکولوژیک است که گذرا بودن دراز سیکلهای طبیعی را در نظر میگیرد. مسئله عبارت از رویارو قرار دادن «بد» با سرمایه داران «خوب» سبز نیست. این خود سیستم است که استوار بر رقابت بیرحمانه ضرورتهای بهره وری، مسابقه برای سود شتابمند است که تعادلهای طبیعی را ویران میکند. سرمایه داری فرضی سبز تنها یک کارزار تبلیغاتی یا یک برچسب است که فروش یک کالا یا در بهترین حالتها، یک ابتکار محلی هم ارز با یک قطره آب در زمین بایر بیابان سرمایه داری است.
برخلاف فتیشیسم کالا و مستقل شدن شی واره اقتصاد توسط لیبرالیسم نو، داو آینده اکولوژیستها برای به کاربردن «اقتصاد اخلاقی» در مفهومی است که ا. پ. تامپسون به این اصطلاح، یعنی به سیاست اقتصادی در اکولوژیک اجتماعی و سیاسی داده است.
اصلاحهای جزیی به کلی ناکافیاند: باید میکروخردمندی سود را توسط ماکرو اقتصادی اجتماعی و اکولوژیک جانشین کرد، آنچه که نیازمند دگرگونی تمدن واقعی است... این امر بدون سمت گیری ژرف دوباره تکنولوژیک، که جانشینی منابع کنونی انرژی توسط منابع دیگر ناآلوده کننده و تجدید پذیر مانند انرژی بادی یا خورشیدی را در نظر دارد، ناممکن است. بنابر این، نخستین مسئله که مطرح میشود، مسئله کنترل وسیلههای تولید و به ویژه تصمیم گیریها در باره سرمایه گذاری و دگرگونی تکنولوژیک است که باید وابسته به بانکها و مؤسسههای سرمایه داری برای تبدیل شدن به ثروت مشترک جامعه باشد. البته، دگرگونی بنیادی نه فقط به تولید بلکه هم چنین به مصرف مربوط است. بنابر این، مسئله تمدن بورژوایی- صنعتی – همان طور که اغلب اکولوژیستها مدعی آن هستند- مصرف بیش از اندازه مردم نیست و راه حل نیز، «کرانمندی» عمومی مصرف، به ویژه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری نیست. این نوعِ مصرف کنونی است که استوار بر خودنمایی، غارت، از خود بیگانگی فروشنده و وسوسه انبار کننده است که باید مورد پرسش قرار گیرد.
اکولوژی و آلتر موندیالیسم
آری، آیا پاسخ خواهیم داد که این اوتوپی دلپذیر است؟ آیا ضمن انتظار کشیدن باید دست روی دست گذاشت؟ به یقین نه! باید برای هر پیشرفت، هر تنظیم، هر کنش دفاع از محیط زیست نبرد را رهبری کرد. هر کیلومتر اتوبان متوقف شده، هر اقدام به نفع وسیلههای حمل و نقل جمعی مهم است. نه فقط به خاطر اینکه آنها مسابقه در سمت و سوی پرتگاه را کند میکنند، بلکه هم چنین به خاطر اینکه آنها سازمان یافتن، مبارزه کردن، و آگاهی یافتن از داوهای مبارزه، درک کردن از راه آگاهی یافتن جمعیشان، شکست سیستم سرمایه داری و ضرورت دگرگونی تمدن برای اشخاص، زحمتکشان و افراد را ممکن میسازند.
در جو این روحیه است که نیروهای بسیار کوشای اکولوژی از همان آغاز وارد جنبش آلترموندیالیستی شدهاند. این نبرد با آگاهی یافتن که از شرطهای مهم رفع بحران اکولوژیک است، مطابقت دارد؛ و بنابر این فقط میتوان با اقدام مصممانه جهان میهنی، فراملی، جهانی با آن مقابله کرد. جنبش آلترموندیالیستی، بدون شک، پدیده بسیار مهم مقاومت ضد سیستمی آغاز قرن ۲۱ است. این مه آلودگی گسترده، این نوع از «جنبش جنبشها» که به شکل دیدنی هنگام گرد هماییهای اجتماعی – مذهبی یا جهانی – و تظاهرهای اعتراضی- علیه سازمان جهانی تجارت، گروه ۸ یا جنگ امپریال در عراق رونما شد-، با شکلهای عادی کنش اجتماعی یا سیاسی مطابقت ندارد. شبکه گسترده نامتمرکز چند گانه، گوناگون و ناهمگونی که سندیکاهای کارگری و جنبشهای دهقانی، سازمانهای نادولتی و سازمانهای بومی، جنبشهای زنان و انجمنهای اکولوژیک، روشنفکری و جوانان کنشگر را گرد هم میآورد. این چند گانگی فارغ از ناتوانی، یکی از منبعهای قدرت رشد یابنده و گسترش پذیر جنبشها است.
میتوان گفت که زایش آلترموندیالیسم نمود برجسته سیاستی است که در ۱۹۹۹ نشست سازمان جهانی تجارت در سیاتل را رد کرده است. چهره نمایان این نبرد همگرایی شگفتی انگیز دو نیرو: turtles and teamsters (لاک پشتها و رانندگان کامیون) است. اکولوژیستها پوشش لاک پشتها (نوع در حال نابودی) و سندیکالیستهای بخش ترابری را به تن دارند. بنابر این، مسئله اکولوژیک، از آغاز، در کانون بسیجها علیه جهانی سازی نو لیبرالی سرمایه داری بوده است. شعار مرکزی جنبش «جهان کالا نیست» به روشنی، هوا، آب، زمین، در یک کلمه، محیط زیست طبیعی بیش از پیش تابع حفظ سرمایه را، نظر دارد.
میتوان گفت که آلترموندیالیسم سه جنبه را در بر میگیرد: ۱) اعتراض بنیادی علیه نظم چیزهای موجود و نهادهای فاجعه آفرین آن: صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، سازمان جهانی تجارت، گروه ۸؛ ۲) مجموعی از اقدامهای مشخص وپیشنهادهایی که میتوانند بیمیانجی به اجرا در آیند. مالیات بندی سر مایههای مالی، حذف وام جهان سوم، پایان جنگهای امپریالیستی؛ ۳) اوتوپی «دنیای ممکن دیگر» استوار بر ارزشهای مشترک مانند آزادی، دموکراسی مشارکتی، عدالت اجتماعی، دفاع از محیط زیست است.
بُعد اکولوژیک در این سه جنبه وجود دارد و این به شورش علیه سیستمی الهام میبخشدکه بشریت را به بن بست مصیبت بار سوق داده است. بنابر سندهای جنبش، مجموعی از پیشنهادهای مشخص برای رهایی از این بن بست طرح ریزی شده است: مانند معلق کردن تولید ارگانیسمهایی که از حیث ژنتیک تغییر یافتهاند. گسترش ترابریهای جمعی رایگان و نیز طراحی جامعه زنده در هما هنگی با اکو سیستم... البته، یکی از ویژگیهای بسیار مثبت گرد هماییهای اجتماعی و آلترموندیالیسم در مجموع آن، امکان دیدار، بحث و گفتگو و آزمون دو جانبه گونههای گوناگون جنبشها است.
باید افزود که خود جنبش اکولوژیک همگون نیست: این جنبش بسیار گونه گون طیفی را پوشش میدهد که از سازمان نادولتی میانه رو، مأنوس با فشارهای لابیگری تا جنبشهای رزمنده سرمایه گذاری شده در کار رزمندگی پایه، از مدیریت «واقع گرایانه» دولت (در سطح محلی یا ملی) تا مبارزهای که منطق سیستم را به پرسش میکشد، از اصلاح «زیاده روی»های اقتصاد بازار تا ابتکارهای سمت گیرانه اکوسوسیالیسم پیش میرود. وانگهی، این ناهمگون بودن، خصلت هر جنبش آلترموندیالیستی است؛ در صورتی که حساسیت ضد سرمایه داری به ویژه در آمریکای لاتین فرمانرواست. همان طور که دوست ما شیکو ویتاکز آن را به خوبی بیان کرد، این دلیلی است که به خاطر آن گردهمایی اجتماعی جهانی، مکان گرانبهای دیدار که در آن ابتکارهای گوناگون ریشه میدوانند، نمیتواند به جنبش اجتماعی- سیاسی ساختاری شده بنا بر «خط» مشترک، تصمیمهای سازگار بر پایه مشترک و غیره تبدیل شود.
تصریح کردن این نکته اهمیت دارد که وجود اکولوژی در «جنبش جنبشها» به سازمانهای اکولوژیک مانند صلح سبز (گرین پیس در میان سایرین) – محدود نمیگردد. این وجود بیش از پیش به بعدی تبدیل میشود که در کنش و اندیشه ورزی توسط جنبشهای مختلف اجتماعی، دهقانی، بومی، زنان و مذهبی (یزدانشناسی رهایی) در نظر گرفته میشود.
یک نمونه بر جسته این در آمیختگی «ارگانیک» مسئلههای اکولوژیک بنابر جنبشهای اجتماعی دیگر، Mst، جنبش زحمتکشان روستایی بدون زمین برزیل است که با رفقای شبکه بین المللیاش campesina via، یکی از ستونهای فوروم اجتماعی جهانی و جنبش آلترموندیالیسم را تشکیل میدهد. جنبش زحمتکشان روستایی بدون زمین برزیل، از همان آغاز، دشمن سرمایه داری و نمود روستایی آن، دادوستد سود ورزانه کشاورزی بیش از پیش، بُعد اکولوژیک را در مبارزهاش برای اصلاح ارضی بنیادی و برای مدل دیگر کشاورزی گنجانده است. هنگام برگزاری بیستمین سالگرد جنبش در ریو (۲۰۰۵)، سند سازمان دهندگان این جنبش تصریح میکند: رؤیای ما «یک دنیای برابر است که این ثروتهای مادی و فرهنگی را اجتماعی میکند». راه نوینی برای جامعه، «استوار بر برابری میان موجودهای انسانی و اصول اکولوژیک است». این امر در کنش- فارغ از قانونیت- جنبش زحمتکشان روستایی بیزمین برزیل علیه ارگانیسمهای به طور ژنتیک دگرگون شده نمودار میگردد که هم زمان یک مبارزه علیه کوشش چند ملیتی ها- syngenta، Monsanta، syngenta - کنترل کردن تمامی بذرها، ضمن تابع کردن دهقانان به فرمانروایی آنها و مبارزه علی آلودگی و آلایش کنترل ناپذیر مزرعهها است. از اینرو، جنبش زحمتکشان روستایی بیزمین برزیل در ۲۰۰۶ به یاری اشغال «وحشیانه» به سلب مالکیت از مزرعه ذرت و سویای تغییر ژنتیک داده syngenta seeds در دولت پاناما پرداخت که به اردوگاه دهقانان «زمین آزاد» تبدیل شد. هم چنین باید از رویارویی آنها با چند ملیتیهای تهیه کننده خمیر کاغذ یاد کردکه روی صدها هزار هکتار «صحرای سبز» واقعی جنگلهای اوکالیپتوس (تک کشتی) را افزایش دادند که همه منبعهای آب را خشکاندند و گوناگونی بیولوژیک را نابود کردند. این مبارزهها برای کادرها و کنشگران جنبش زحمتکشان بیزمین برزیل از چشم انداز ضد سرمایه داری رادیکال جدایی ناپذیرند. تعاونیهای کشاورزی MST، بیش از پیش کشاورزی بیولوژیک دلواپس زیستِ گونه گون و محیط زیست به طور کلی و از این رو، تشکیل نمونههای مشخص یک شکل تولید آلترناتیو را گسترش دادند. در ژوییه ۲۰۰۷. MST. شریکان جنبش via campesina در curitiba (دولت patana) روز آگرو- اکولوژی، را در حضور صدها هیئت نمایندگی، مهندسان کاردان کشاورزی، دانشگاهیان و یزدانشناسان رهایی (لئوناردوبوف، فرای بتو) سازمان دادند. البته، این آزمونها و این مبارزهها محدود به برزیل نیستند. آنها را در شکلهای گوناگون، در بسیاری کشورهای دیگر و نه فقط جهان سوم مییابیم. آنها بخش گویای زرادخانه پیکار آلتر موندیالیسم و فرهنگ جدید جهان میهنی حامل آن را تشکیل میدهند.
برگردان: دی ماه ۱۳۹۱
منبع: آکتوئل مارکس شماره ۴۴ پاریس، انتشارات PUF
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد