Shahbaznakhai8@gmail.comخودکامگان، بویژه هنگامی که در تنگنای خودکردههای بیتدبیر گیر میافتند، میکوشند از راههای دراختیارخود، ازجمله رسانههای زیرکنترل، این را در ذهنهای ساده بخشی از عامه مردم بنشانند که: «فلانی خودش خوب است اما اطرافیانش بدند»!
این سخن که براثر تلقین و تکرار در ذهن بخشی از مردم نیز جا میافتد، به چند دلیل مهمل و یاوهای بیش نیست. نخست: به این دلیل که اصولا «خودکامه» که جایگاه خود را از دست اندازی و غصب حقوق مردم به دست میآورد و حفظ میکند، بنابرتعریف واژه نمیتواند «خوب» باشد و ترکیب «خودکامه خوب» به همان اندازه آلوده به تناقض است که ترکیبهایی مانند «جنایتکار معصوم» یا «دژخیم مهربان» و...
دودیگر، خصلت و سرشت خودکامگی این است که با شایسته سالاری سرسازگاری ندارد زیرا در شایسته سالاری منطقا یک فرد نمیتواند برای مدت طولانی درمسند قدرت باقی بماند و این امر خود نقض اصل شایسته سالاری است.
سه دیگر، در نبود شایسته سالاری درمدار مدیریت جامعه، ناگزیر زمینه برای راه یافتن جمعی از فرومایهترین مردمان که برای اصول اخلاقی و حتی قانون پشیزی ارزش قائل نیستند و جز به اندوختن ثروت به چیزی نمیاندیشند به گرد کانون قدرت فراهم میشود و اینان بذر ویرانگر فساد میفشانند و درنهایت نیز –تا آنجا که تجربههای تاریخی نشان داده- توفان خشم مردم به ستوه آمده را درو میگنند.
چهارم، با شکل گیری حلقه اصلی قدرت و فسادی که ناگزیر میپراکند، انسانهای شایسته و شریف و پایبند به اصول که حاضر نمیشوند با دغلبازی و چاپلوسی و تملق به خواستگاری ثروت و قدرت یا حتی تأمین معاش بروند، سردرلاک خود فرومی برند و جلای وطن یا سکوت و انزوا پیشه میکنند و یا بدتر از اینها سروکارشان با زندان و شکنجه و سرکوب حاکم نادان و خودکامه میافتد.
پنجم، فرومایگان گردآمده دور حاکم خودکامه پس از دستیابی به ثروت و قدرت به بهای ترویج فساد و پایمال کردن حقوق مردم، به فکر تثبیت موقعیت خویش میافتند و دراین امر مسابقهای برای تقرب به خودکامه و کنار زدن حریفان شکل میگیرد. نگفته پیداست که دراین مسابقه با توجه به خصلتهای این فرومایگان، نمیتوان انتظارعدالت، انصاف، مدارا و پایبندی به اصول را داشت.
بجز اینها، دلیلهای دیگری دیگری نیز وجود دارند –ازجمله مبتلا شدن خودکامه به اختلالهای روانی، توهمات، خودبزرگ بینی و جنون قدرت- که شرح و بسط همه آنها در گنجایش این نوشتار نیست
در همین زمینه، چندی پیش سیدعلی خامنهای، درجلسهای خصوصی با حضور پایوران بلند پایه نظام، به شیوه آخوندی که گریز زدن به صحرای محشر و روزقیامت است (نقل به مضمون) گفت: اگر درروزقیامت خداوند تبارک و تعالی از من بپرسد که چرا مسئولانی که مدام باهم اختلاف دارند و بازدن به سروروی هم شیرازه امور کشور را ازهم میپاشند را به کار گماردی، خواهم گفت جزاین آدمها کسانی دیگر دراختیار نداشتم. با این گفته، سیدعلی خامنهای به شیوه خود همان سخن –مهمل و یاوه- را تکرار میکند که: «من خودم خوبم اما اطرافیانم بدند».
این گفته سیدعلی خامنهای، فزون بر مهمل و یاوه بودن به دلیلهایی که در بالا برشمرده شدند، جای حرف بسیارنیز دارد. نخست اینکه او آشکارا در گزینش حلقه مقربان و نزدیکان خود تعمد دربکارگیری افرادی داشته که درزمینه فساد مالی، قتل، جنایت و آدم کشی سابقه، تجربه و مهارت داشته باشند. نمونههای این افراد کم نیستند: علی فلاحیان که خود و پسرش سابقه قتل نفس دارند، روح الله حسینیان که به گفته خود قاتل بوده، مصطفی پورمحمدی که دستش تا آستین به خون جوانان درکشتار تابستان ۱۳۶۷ آلوده است، سعید امامی که درقتلهای نویسندگان و روشنفکران موسوم به قتلهای زنجیرهای دست داشت، دری نجف آبادی که درزمان وقوع قتلها وزیر اطلاعات و امنیت و مافوق سعید امامی بود، حسین طائب که متهم به تجاوز و قتل دلخراش ترانه موسوی است، سعید مرتضوی که پرونده قطوری از قتل و آدم کشی از زنده یاد زهرا کاظمی، که پس از شکنجه و تجاوز با برخورد جسم سخت به سر، یا سر به جسم سخت! به قتل رسید گرفته تا جوانان نازنینی که در کهریزک کشته شد ند و درهمه این سالها از حمایت سیدعلی خامنهای و گماشتهاش برمنصب ریاست جمهوری برخوردار بوده و نه تنها به مجازات نرسیده بلکه ارتقاء مقام و پاداش نیز گرفته است.
درواقع، بیاغراق میتوان گفت که سیدعلی خامنهای دردوران فاجعه بار به اصطلاح رهبری خود در حکم آهنربایی بوده که برادههایی ازجنس فاسد، جنایتکار و قاتل را به جذب کرده و دربیت رهبریاش جاداده است.
درروی دیگرسکه، او با آدمهایی که درعین آلودگی به توهم و باور به نظام ولایت مطلقه فقیه، از اندک سلامت نفس و استقلال شخصیتی برخوردار بودهاند سرناسازگاری و دشمنی داشته است. نمونههایی ازاین افراد سید محمد خاتمی، میرحسین موسوی و بویژه آیت الله حسینعلی منتظری هستند که صابون عناد و دشمنی سید علی خامنهای به جامهشان خورده است.
بنابراین، سیدعلی خامنهای که بنابرمنش حیله گر و ترفندباز خود حتی میخواهد در روز قیامت سر خداوند متعال هم کلاه بگذارد، نمیتواند بگوید که فقط همین آدمهای فاسد، جنایتکار و قاتل را در اختیار داشته و با این گفته خود را تبرئه کند.
آنچه که درروز یکشنبه این هفته در مجلس فرمایشی شورای اسلامی رخ داد و رسوایی بزرگی به بار آورد که یقینا آخرین مورد نیز نخواهد بود، نتیجه منطقی منش و رهبری کسی است که خود را ولی امر مسلمین جهان میداند و رأی خود را بر برآیند رأی ۷۵ میلیون ایرانی ارجح میشمارد امابا وجود همه توپ وتشرهای توخالی حتی توانایی مهار نزدیکترین گماشتگان خود را نیز ندارد و ناگزیر با درماندگی مینشیند و نگاه میکند که در مهمترین تریبون «نظام مقدس» او را سکّه یک پول کنند!