ضمیر جمعی مرکز آگاهی تاریخی یک جامعه است که بطور مجازی بر شهروندان محاط میباشد. ضمیر جمعی ۲ بخش عمده ناخودآگاه گروهی و مشعر/ مکتوب داشته؛ شامل آرکه تیپ، استریوتیپ، پند میشود. یونگ میگوید ناخودآگاه گروهی مملو از الگوهای رفتاری کهن بوده که در فرهنگ شناور بوده؛ به ذهن فرد داخل میشوند تا او در انطباق با محیط برای پاسخ به مسایل خود بکار برد. استریو تیپ نوعی تعمیم است که در ذهن انسانها برای پیش بینی نوع ناشناس بکار میرود. پند هم اطلاعات کلامی است که از گذشتگان به اخلاف برای ثبات جامعه میرسد.
آرکه تیپ یعنی نوع عتیق هم مترادف نوع کهن، الگوی قدیم، اسطوره بکار میرود. چون تبلور آن در فرهنگ اسطوره است؛ از اینرو ۲ واژه فوق مترادف هم قرار میگیرند. آرکه تیپ یونگ در بخش حافظه بصری پس کله احتمالا قرار دارد. استریوتیپ شاخصهای ظاهری یک مقوله رایج بین یک گروه است که در حافظه فردی برای تمیز ناشناس قرار دارد. پند کلامی در بخش حافظه زبانی کورتکس در بستر یک فرهنگ و زبان معین انبار میشود. هر ۳ مقوله برای حل مسئله نوین برای یک فرد کاربرد دارند.
غیر از آرکه تیپ در ناخودگاه گروهی، در ادبیات و قراردادهای اجتماعی، بین خلاقیت تولیدکنندگان ذهنیات و ارتباط مصرف کنندگان با هم و با آنها، ۳ مقوله زیر هم دیده میشوند: تصویر/ ایماژ ناشی از خلاقیت فردی، نماد/ سمبول با اسم عام نتیجه پذیرش جمعی، اسطوره/ میث با اسم خاص حاصل تاریخ مشترک در گروه.
از ۱۰۰ هزار سال پیش در ناخودگاه گروهی انسان آرکه تیپ الگوی رفتاری آغازین شکل گرفت. در فرهنگهای گوناگون، الگوهای دیگر برای افراد مشخص از آن مشتق میشوند. این الگوها در ادبیات اعصار گوناگون بازتابیده؛ در شخصیتهای نامدار تصویر میشوند. آرکه تیپ در ادبیات یعنی یک شخصیت، داستان، شیئ بر اساس یک شخصیت، داستان، شیئ مشهور میباشد. رل مدل در روانشناسی یونگ الگوی جهانشمول پنداری موجود در ناخودآگاه فرد است که از تجربه حسی انسانیت گذشتگان بارث برده میشود.
آرکه تیپ الگوی اصلی است برای افراد، اشیاء، نظرات مشابه که صرفا از آن مشتق، کپی، همگن، باز ساخته، پروتوتیپ/ نوع آغازین شده. زیرا واقعیات حسی روزمره در حافظه فیلتر شده؛ بخشهایی در خاطرات میمانند که با خودآگاه گروهی مراوده داشته؛ برای درک این واقعیتات تصعید شده از آرکه تیپها کمک گرفته میشود.
آنها بمعنی اعیان ثابته، انواع کهناند. ادبیات غرب بویژه یونان، آلمان، انگلیس تکامل انسان را از آغاز تا سده ۲۰م بطور همه جانبه مستند کردند. یونگ بر اساساین ادبیات نظریه زیر را فرموله کرد: انسانهای سترگ کهن با یک یا چند خصلت عمده در ناخودآگاه مشترک انسانهای معاصر نیز بسر میبرند. این نظریه تجریدات مبتنی بر انسان برتر، اسطورهای، آغازین- الگوی رفتاری برای اعضای گروه نیز میتواند باشد. برتر بمعنی محاط بودن است؛ زیرا در حافظه اعضاء حک شده. معمولا یک رهبر، فرزندان او در مسند قدرت، یا فرد خلاق پرتوان- پایه مادی آرکه تیپ میباشد.
یونگ نوشت: با کمی مبالغه میتوان گفت- پرسونا در حقیقت، آن کسی است که یک شخص، آن کس نیست، اما هم خود آن شخص و هم دیگران فکر میکنند که آن شخص، آن کس هست. او ۵ آرکه تیپ عمده خویشتن/ فردیت، سایه/ ایگو، زنانگی/ انیما، مردانگی/ انیموس، شخصیت/ پرسونا برشمرد.
شمار آنها در فولکلور افزونتر بوده؛ مثلا یک دست ورق تاروت گروهی از آرکه تیپها را تصویر میکند. ۱۲ تایشان بقرار زیرند: بیگناه، یتیم، قهرمان، ناجی، کنجکاو، شورشی، عاشق، آفریننده، جوک گو/ دلقک، حکیم، جادوگر، سلطه گر. پس میتوان گفت این مقولات در شخصیت رفتاری فرد تبلور مییابند؛ یکی خود را قهرمان، دیگری خود را قلدر، دلقک، دانا، یا ناجی میانگارد. اکثرشان بجز سلطه گر و جادوگر مثبت بوده؛ ولی آرکه تیپ، اسطوره، استریوتیپ منفی هم وجود دارند.
یونگ در فرهنگها ۳ گونه آرکه تیپ زیر را تشخیص داد: ۱- اپیزود/ رویدادی مانند تولد، مرگ، هبوط، ازدواج، عضو گیری. نمونهها: ورود به جهان سفلا مانند سفر گیلگمش، معراج به آسمان ارداویراف، جستجوی پدر مانند زال/ مادر، هبوط/ سقوط از پاکی مانند خروج آدم و حوا از بهشت. ۲- پرسوناژ/ شخصیتی مانند مادر، پدر، خدا، ابلیس، حکیم، شیاد، قهرمان از نوع اودیپ، قهرمان مانند رستم، مادر/ پدر مانند مهر/ میترا، مرشد مانند قطب درویشان، رانده، جادوگر، مقصر مانند مادرخوانده سیندرلا، یاغی مانند کاوه. ۳- موتیف/ تم/ موضوعی: روایات عضویت گروهی مانند ۷ مرتبه تصوف، پل چنوات آخرت، طوفان نوح، خلقت.
گویا اسطوره با تشخص یا نسبت دادن خصایل انسانی به اشیاء/ نیروهای نازنده مانند آتش، هوا، آب بعدها به خدایان ارتقاء یافت. گاهی اسطوره با افسانه همراه بوده؛ از جهان آغازین، پیدایش رسوم، نهادها، تابوها میگوید. تعبیر اسطورهها را یونگ ۱۸۷۳–۱۹۶۱ با آرکه تیپها، ر بارت در کتاب اسطوره شناسیها، لوی-شتراوس با ساختارهای ثابت ذهنی مانند ثنویت بد/ خوب، شقی/ منصف تشریح کردند. یونگ از تشابه اسطورهها در فرهنگها نتیجه گرفت: نیروهای روانی ناخودآگاه ذاتی در بشر بنام آرکه تیپ مشترکاند.
نماد/ سمبول چیزی ایستا برای تداعی معنای یک ایده، روند، عنصر جسمانی میباشد. نمونهها: نماد قرمز ۸ضلعی برای توقف در رانندگی، عدد ۳ برای شمردن چند قلم، حرف سی برای کربن است. فروید روی نمادها در خواب و ادبیات تاکید کرد. اکنون هم اسطورهها در ادبیات تخیلی فانتزی یا جادویی کاربرد دارند.
استریوتیپ بمعنی الگوی تقلیل یافته، نوع حک شده در ذهن است که در جامعه در مرحلهای برای شناخت و توصیف دیگران بکار میرود. در فرهنگ سده ۲۰م آمریکایی برخی نژادها برچسب تحقیرآمیز مانند چینکز برای چینی، نیگر برای سیاه، جپ برای ژاپنی، شترسوار برای ساکنان خاور میانه، کامی/ قرمز برای کمونیست وجود داشت. مثلا در هالیوود سده ۲۰م اغلب بزهکاران موسیاه و ناجیان موطلایی بودند. در پایتخت، برچسبهای تحقیرآمیز برای اقوام مرزی نیز برخی ملل دیگر، در افواه وجود دارند.
استریوتیپ کاربرد یک کارکرد مغز یعنی تعمیم است که با انبار مقوله بندیها، مغز میتواند پیش بینی و استقراء در باره یک عضو ناشناس مقوله کند. مترادف آن کلیشه، باسمهای، غلط انداز، ناخالص، تقلبی – در مواردی میتواند باشد.
برای یک قوم سادهسازی شخصیت، ظاهر، طرز عمل فرد میتواند با واقعیت توفیر داشته باشد. استریوتیپ معمولا با تعصب، غرض، تبعیض، نادانی همراه است. در فرهنگ فارسی اشخاص، اقوام/ اتنیک، ملل دیگر بشدت استریوتیپ میشوند. در فرهنگ آش همجوش پایتخت هر کدام از اقوام ایرانی برچسب تحقیرآمیز داشته؛ پایه جوکهای اتنیک قرار میگیرد. ملل دیگر هم استریوتیپ میشوند: آب زیرکاهی انگلیسی، خشونت روسی، نفهمی عرب، بیغیرتی غربی. فرهنگهای دیگر هم جوکهای اتنیک دارند.
چه رابطه بین آرکه تیپ و استریوتیپ وجود دارد؟ آیا هر ۲ از هزارههای دور آغازی مشترک دارند؛ یا اولی از دوران باستان، دومی مقوله متاخر است؟ این ۲ مربوط به دادههای حسی به مغزند؛ در حالیکه پند بر اساس توان زبانی است. نصیحت تجربه انطباق با محیط بخاطر غریزه بقاء در پندگو است. غریزه بقا کمک به مبارزه درازمدت در جامعه میکند.
ولی محیط در گذار است. از اینرو کاربرد نصیحت ناهمزمان با محیط کاربر میشود. سعدی نمونه عالی تز انطباق با محیط برای بقا است. ولی آیا بجز بقا مقولاتی دیگر مانند انسانیت، شجاعت، صداقت در انسانها اثرگذار نیستند؟ گاهی فرد توان کنترل تکانه ها/ تلنگرهای لحظهای در مقابل سنت، دولت، نیروی سرکوب را از دست میدهد. غریزه بقا در امام حسن را با شجاعت امام حسین و پیدایش ایثار چگونه میتوان مقایسه کرد؟
برای نصیحت نیاز به اقتدار و مرجعیت است. محتوای پند برای نظم و پویش اجتماعی میباشد. آیا حکیم دانا پند را برای خودنمایی میدهد؟ آیا گوشنده آنرا ملکه ذهن میکند تا بنوبه خود در موقعیتی مناسب تکرار کند؛ یا خود در زندگی آنرا بکار میبندد؟
هانای پسر عزیز دلبند/ بشنو ز پدر نصیحتی چند/ میباش به عمر خود سحر خیز/ وز خواب سحرگاهان بپرهیز. این پند را یک مومن، نظامی، کشاورز خلق کرده؛ زیرا وظایف او را به زودپاشدن تحریض میکنند. این پند بطور تلویحی سرشب خوابیدن را هم القاء میکند. البته با پیدایش برق، این پند برای شبکاران روز خواب، شیفت گورکنها، مصداق ندارد.
البته پند بزرگان برای انطباق فرد با حکومت، بقای فرد در برابر قدرت صاحب نهادهای سرکوب و برای ثبات اجتماعی میباشد. پندگویان ارزشهای متعارف اجتماعی خردگرایی، انسانیت، طبیعتگرایی، صلح طلبی را تبلیغ میکنند. کسانی چون سعدی، لقمان، کنفسیوس، حکیمان تائو را میتوان نام برد. آنها تجارب خود و نزدیکان را با ذکاوت چکیده؛ در فرمول کلام برای آموزش در جامعه ارایه میدهند. آیا این فرمولها جهانشمول، خارج از زمان، قابل اجرایند؟
گزینش پندگیران نیز دخیل است. برخی ماجراجو، کنجکاو، شکاک بوده؛ خودآزمایی پیشامدهای کترهای را با آزمون-خطا میگزینند. این اقلیت کنجکاو عنصر نوآوری در تمدن را پدید آورده؛ ولی عامه مردم به تقلید و تکرار نرمهای اجتماعی میپردازند. دین بمثابه مجموعه احکام/ دگمها، نقش موثری در انطباق تودهها با نرمهای دینی، اطاعت/ تقلید اعضای یک گروه از زعیمی، برنامه مرکزی کنترل جمعیت دارد. در جامعه پیشامدرن تغییر و ارتباط کند بود؛ لذا این دگمها سدهها قابل قبول بودند.
در مرحله مدرنیزم صورت مسئله از «همرنگ جماعت» به فردیت عوض شده؛ لذا در پناه قانون خلاقیت فردی الویت مییابد. اصولا شک، چالش جباریت اقتدارگرا، خرد و برابری برخی عناصر تمدن مدرناند که زیر حضور تحمیلی رهبر مادام العمر کل امر/ نهی کن پندگو میزنند.
جوامع نسبت بهم و هر کدام در طول تاریخ مدرن نرخ گذار متغیر دارند. پند مانده از یک دوره پیشین، میدان کاربردی ضمنی/ تلویحی دارد که ممکن است با وضع کاربردی کاربر منطبق نباشد. روشن است که هر پند شرایط کاربردی خود را دارد. برای نمونه پند در تمدن قبیلهای با پند در مرحله پدرسالاری، کلان-ملاکی، شهرنشینی تفاوتهای دارد؛ ولی برخی جنبههای انسانی تغییرناپذیرند. لذا ثنویت بومی-جهانی در پند هم مصداق دارد؛ مقولاتی مانند مهر، صلح، مرگ، قهر طبیعت از ۱۰۰ هزار سال پیش در گروههای انسان از آفریقا تا اروپا و آسیا ثابت بودهاند.
باید نقش شبکههای شخصیت مانند تنظیمگرهای گفتار، کردار، منافع، غریزهها، برنامه ریزی در کورتکس کاربر نصحیت در نظر گرفته شود. خودآزمایی، کنجکاوی، شگفتی، خلاقیت در شبکه کورتکس قرار دارند که تنظیمگرهای پیشانی آنها را با وضع، موقعیت، قدرت همسو یا متباین میکند. واکنش گلسرخی با دفاع از زحمتکشان، جیوردانو با صیانت از علم، گالیله در حمایت از منظومه شمسی بنا بر مدل کوپرنیک- واکنش متباین با قدرتاند. پندها متناظر با مدل اساطیری یونگ، بخشی از فرهنگ، رسومات، آداب قومی را میسازند که فرد در موقعیت ناشناخته این پندهای، یا اصول دینی را سرمشق قرار میدهد.
جوامع فعلی خاور میانه باشتاب عظیم در حال تغییرند. حتی مناسبات سرمایه داری رایج در غرب هم برای خاور میانه تبیین کننده نیستند. از اینرو جنایت، فساد، فحشا، اعتیاد گسترش مییابند. زیرا اینها طرق انطباق با شرایط جدید برای لایهای از قشرهای معلق، بقول الیوت پوک یا اشتاینبک بیریشه، میباشند. لذا پند یا مصالحه با محیط دور زده میشود.
از اینرو کاربرد نصیحت ناهمزمان/ غیرتاریخی با محیط کاربر میشود. جامعه گذاری شرایط نوین برای کاربر پند ناهمزمان/ اسینکرونوس با شرایط موجود پدید میآورد. در اینجا خلاقیت، بقا، منافع، آرمان، اعتقاد دینی کمک به حل مسئله میکنند.
کاربرد پند تابع علت و معلول در زمان است که در نشانه- دال- مدلول زبانشناسی سوسور و اصولا همه علوم طبیعی و انسانی دیده میشود. علت در زمان پیشتر از معلول اتفاق میافتد. پس پند جلوتر از کاربرد آن در جامعه اتفاق میافتد. در این فاصله جامعه هم ایستا نمانده؛ لذا شرایط تلویحی محاط بر پند تغییر میکنند. امثال و حکم دهخدا، نیرنگستان هدایت، کتاب کوچه شاملو برخی منابع برای حفاری جملات قصار فارسی میباشند. آیا پند جهانشمول است؛ آنچه که در یک اقلیم مصداق دارد با دیگر نقاط جهان هم سازگار است؟
گفتآورد گاهی غیر تاریخی، نامتناظر با شرایط جدید اجتماعی است؛ خلاقیت برخی طنز و ایهام را به پند میافزاید. وایلد یا سعدی آرایههای بلاغت مانند جناس، غلو، مجاز، استعاره، طنز را هم بکار میبردند. اینجاست که پند از فرمول جهانشمول علوم طبیعی جدا شده؛ زیرا با بلاغت/ ایهام هم قاطی میشود. تازه خود پندگو شرایط خاص بقای خود را دارد.
وایلد مدتها در دادگاه با اشراف لندن کش و قوس داشت. وایلد عنصر طنز را هم در بیانش بضد اشراف/ لردها همیشه گنجانده. پرسش: چگونه طنز را در جمله قصار وایلد از حقیقت مطلق جهانشمول یا نسبی انگلیس/ لندن سده ۱۹م میتوان تفکیک کرد؟ بخشی از آثار هدایت مانند داش آکل شیرازی انطباق/ تضاد فرد با فرهنگ سنتی در شرایط تغییر سریع جامعه منوط به داوری خود هدایت میکند.
البته کاربرد پند به ساختار پروگرمینگ حافظه فرهنگی کاربر بستگی دارد. کاربر معمولی مشد علی با خلاقیت و توان ضعیف حل مسئله با وایلد که خلاقیت ادبی، هنری، تیزبینی اجتماعی دارد توفیر دارد. لذا آموزش از پند هم مشروط به شرایط دماغی کاربر میشود. در بیت زیر سعدی با اشاره تلویحی به قدرتهای قهار، مرض، پیری- خود را مقابل قدرت مصون کرده: ضعیفان را مکن بر دل گزندی/ که در مانی به جور زورمندی. سعدی هم ۳۰ سال از زادگاهش در مهاجرت/ تبعید بود.
نکته مهم اینست که منبع این جملات قصار در اینترنت دیگر بومی و باستانی نبوده؛ بلکه جهانی و تعقلی هم میباشند. شاید در یک روند چند دههای با شبکههای مجازی مانند فیسبوک، کاربران به یک افق جهانی انسانی گرایش یابند که پند از هر زبان به زبانهای دیگر ارایه میشود.
در نهایت گزنیه گویی در جملات اتو شده با کمترین شمار کلمات در امساک زمانی و شتاب خلاصه گویی به زبانی غنی از نظر اطلاعات ارایه خواهد شد. البته درج پند در شبکه اجتماعی فیسبوک به کنجکاوی، پرسجوی گوگلی، وسعت و دقت اطلاعات هم منجر میشود. لذا آرکه تیپها، اسطورهها، نمادها با اینترنت ابعاد جهانی گرفته؛ اشکال مدرن میگیرند.
فیسبوک با ۸۰۰ میلیون کاربر در جهان به زیرشبکههای موضوعی تقسیم شده؛ نیز کاربران هم در حلقههای فراوان مورد علاقه دوستیابی میکنند. لذا فیسبوک برای سهیم کردن دیگران، رفع تنهایی، یافتن همفکر، ایجاد تشکلات مجازی مفید میباشد. نیز محل ارایه پند با تصویری مناسب، چکیده گویی، جمله قصار، نصیحت، تیزر، تراکت، نظر، خبر میباشد. در یوتیوب فیلم و موسیقی مربوط به اساطیر در هر زمان، هر جا، برای همه کس ارایه میشوند.
بیان نظرات به شفافی، دانستن در باره خود و دیگران میانجامد. روشن است که این جملات از گذشته بوده؛ زاییده مغزهای متفکر جهان بوده؛ برخی بجز دادن اطلاع، شیوه تفحص و نقد را هم میآموزند. بویژه جملات دانشمندان از تبار اینشتاین، راسل، هاکینک- آیا همان توان تغییر در حوزه علم را در حوزه اجتماع پیاده خواهند کرد؟ آیا این مارش جهانی برای هماهنگی افراد بیک اجماع بین المللی برای تخفیف بیعدالتی، حفظ محیط زیست، ترویج زیبایی، تقلیل خشونت، دسترسی به اطلاعات علمی، طبی، جوی، غذایی، هنری، سفری خواهد بود؟
هویت فرد در اجتماع با همرنگی او با یک قشر، گروه، قوم بروز میکند. این همرنگی شامل پوشاک، آرایش، زبان، باور، آداب میباشد. در مرحله پیشامدرن همرنگی تام تمام اعضاء با گروه و عدم تخطی از خصایل گروه مطالبه میشد. در جامعه مدرن فردیت در تمام ابعاد شک، پوشاک، حقوق مدنی سفر، رای، گزینش، آمیزش بنا به قانون مد نظر است.
گاهی قدرت سوءتفاهم در جامعه پیش میآورد. جوانان برای تبلور فردیت در جامعه مدرن پوشاک تکنمایی میگزینند؛ قدرت آنرا تخطی از نوامیس سنتی میخواند. نمونه: عربستان، ایران، افغانستان. لذا همرنگی ناخواسته، اجباری، تحمیلی برای شهروندان- نامطلوب، توجیه ناپذیر، ناهماهنگ با مدرنیت جهانی است.
رنگین کمان ظاهر مانند پوشاک و باطن مانند اعتقاد تبلور اجتماعی پلورالیسم/ کثرت گرایی میباشد. پس ناهمرنگی خصلت جامعه مدرن بوده؛ حق انتقاد، شک به دگمهای گذشته، گزینش، حق انتشار آثار ادبی و هنری- مشکلی برای سازمان یافتگی اجتماعی مدرن نمیباشند. در مدرنیزم نه تنها انسانها- بدون تبعیضات جنسی، سنی، عقیدتی- بلکه جانوران و محیط زیستی هم حقوق بقا پیدا میکنند.
در ادبیات، فولکلور، قصص کودکان ۱۲ آرکه تیپ اسطورهای که در فرهنگها و اعصار مختلفند، بقرار زیرند: ۱- تشخص انسانگونه جانواران با برخی خصایل مثبت و منفی: جغد دانا، روباه حیله گر، گرگ درنده. کلیله و دمنه، منطق الطیر عطار، شهر قصه ب مفید، شنگول و منگول، ماهی سیاه کوچولو بهرنگی، ۳ خوک کوچولو. ۲- بچه پاک، کنجکاو، خلاق که در داستان داناتر میشود. لوبیای سحرآمیز، آلیس در سرزمین عجایب.
۳- قهرمان هوشمند، چابک، تراژیک که از خوانهای مشکل گذشته؛ یا شکست میخورد. این آرکه تیپ در ادبیات بوفور آمده که یتیم، رانده از خانه، تحت جادو از خود لیاقت نشان میدهد. گیلگمش، سیاووش، شهرزاد ۱۰۰۱ شب، رستم، امیر ارسلان، هملت، اودیپوس. ۴- دلقک با کمبودهای انسانی. ملانصرالدین، بهلول، دون کیشوت. ۵- زنی در تنگنا. گاهی مرد با گذشتن از سد معبرها او را نجات میدهد. سیندرلا، زیبای خفته.
۶- اهریمن که قهرمان داستان را برای شهرت، ثروت، معرفت اغوا میکند. شیطان، ابلیس، جادوگر. ۷- مادر برای پرورش/ پرستاری، زن پدر محیل/ جادوگر، زنی وسوسه گر/ بیوفا- تغییر چهره میدهد. این زن میتواند طبیعت، مام وطن، فرشته نجات، سیندرلا، مادر هملت باشد. ۸- سقوط- قهرمان از مقامی عالی پایین میافتد. هبوط آدم و حوا، بهشت گمشده میلتون، مادرخوانده سیاووش. ۹- تحلیف. مراسم گذار سفر به مرحله بالاتر. ۷ مرتبت عرفان عطار، شاه آرتور در اکسکلیبر.
۸- سفر/ جستجو که مراحل زندگی را هم نمادین میکند؛ در پایان شیئیای بدست میآید. ۷خوان رستم، معراج ارداویراف، سفر گیلگمش به زیر زمین/ محل اموات. ۹- یاغی- از اصول متعارف جامعه سرپیچی میکند. مزدک، مانی، بهلول، حطه. ۱۰- غیبگو از آینده خبر داشته؛ با رمز از آن سخن میگوید.
۱۰- شیئی طلسمی که صاحب آن قدرت زیاد مییابد. انگشتر در ۱۰۰۱ شب، پر در امیر ارسلان، شنل پرواز سوپرمن، عصای موسی. ۱۱- وظیفهای باید انجام شود تا پیروزی بدست آید. ۷خوان رستم/ هرکول، ۷ مرتبت عرفان، کشتن دیو. ۱۲- حکیم دانا، مشاور، خوش نیت. وزیر در امیر ارسلان.
منابع.
http://englit.org/eiland_shared/critical/mythicons.htm ۲۰۱۳/۰۲/۴