logo





خنیاگر

يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۱ - ۲۰ ژانويه ۲۰۱۳

یوسف صدیق (گیلراد)

روزگار غمسالار
و غربت غریب نفس ها
در بی هوایی مطلق.

. . . . . .

آه ، ما را چه می شود
که در این سرزمین
هیچ دستی گهواره ای را نمی جنباند
و لالایی شبانه ی عشق
کلافه ی بی خوابی های مزمن است؟
ما را چه می شود
که کلاف ارغوانی عصب هامان
از نسلی به نسلی دیگر می غلتد
و چون سرباز زخمی میدان های مین
زندانی تله های انفجاری شده ایم؟
ما را چه میشود
که تاریخ این دیار
جز قصه ی تنهایی های مکرر ما نیست
و هیچ دیواری رفیق پنجره ها نیست؟

. . . . . .

آزادی ! آه ، آزادی !
کاش بوسه ی آبی بودی
بر گلوی تشنگی ما
یا کلیدی در دستان خسته ی این نسل
که قفل میله های نامرئی میدان ها را می گشود.
کاش، کاش
خنیاگر خلوت پاییزی ما بودی، آزادی !

١ بهمن ١٣٩٢

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد