logo





چپ و جنگ غزه

"به نقل از کار داخل کشور – شماره ۷"

شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۷ مارس ۲۰۰۹

حماس ساخته و پرداخته "شين بت" برای مقابله با جريانات سکولار و در عين حال انقلابی فلسطين بود. البته از نقش دلارهای عربستان در راه اندازی نهادهای اجتماعی و آموزشی حماس نيز نبايد غافل بود. اسرائيل در آغاز کار حماس، به او کمک کرد، زمانی که سرويسهای امنيتی اسرائيل فلسطينيانی را که فعاليت سياسی داشتند، و حتی برای صلح فعاليت ميکردند، سرکوب مينمودند، همان سرويسها کاری به کار فعالين مذهبی و نيروهای حماس که در مساجد مستقر بودند، نداشتند.
حاصل جنگ ۲۳ روزه غره نزديک به يکهزار و پانصد کشته، پنج هزار زخمی بود. که مثل هر جنگ ديگری غير نظاميان بخصوص کودکان و زنان قربانيان اصلی آن بودند. در اين جنگ دهها هزار خانه، مدرسه و بيمارستان توسط بمبها و بولدوزرها ويران شد. تأسيسات زيربنايی و خطوط آب و برق و تلفن از بين رفتند و کارخانهها و مراکز اقتصادی نابود گرديدند. کارشناسان ارزش مادی خسارتهای وارده را بالغ بر دهها ميليارد دلار برآورد مينمايند. بطوريکه غزه را بايد از نو ساخت.
دنيا در جنگ غزه، در ابعادی گسترده شاهد و ناظر جنايت جنگی و جنايت عليه بشريت بود. آمريکا و اسرائيل غزه را به محل آزمايش سلاحهای جديد خود تبديل کردند. آزمايش نوع پيشرفت های از بمبهای خوشهای و سلاح کشتار جمعی جديد موسوم به (SQ) که در هوا هزاران ترکش به اطراف پرتاب ميکند، همراه با بمبهای ممنوعه خوشهای، حرارتی، فسفری و آغشته به اورانيوم، که فلسطين را ويران ميسازند، ميسوزانند و مردم را قتلعام ميکنند، تا امپرياليسم را از بحران کشندهای که گريبانگير آن ميباشد رهائی بخشند.
با فروکش کردن شعلههای جنگ جهانيان با صحنههای هولناکی از جنايات اسرائيل مواجه گرديدند. هزاران کشته و زخمی ناشی از سوختگی بمبهای فسفری تغليظ شده، بکارگيری بمبهای خوشهای، کشتارعمدی غيرنظاميان، آزمايش انواع پيشرفتهای از بمبهای ممنوع شده. نمودهائی از نسلکشی و جنايت جنگی در ابعادی گسترده بود. آنچه در غزه گذشت تداوم منطقی سياست "آپارتايد" و نژاد پرستی عريان اسرائيل، نسل کشی ددمنشانه، جنگ عام با مردمانی در محاصره و بيسلاح و بيپناه، توحشی مسلح و بربريتی خونآشام، تجسم عينی يک جنايت جنگی و جنايتی عليه بشريت بود. اين جنگ جز يک تهاجم يکطرفه و ازقبل طراحی شده اسرائيل به مردم غزه نبوده است. تهاجمی به غايت تبهکارانه که پس از سه هفته کشتار و ويرانگری، فعلاً باخروج يک جانبه اسرائيل به آتشبسی يکجانبه و شکننده منتهی گرديده است. هدف اصلی اسرائيل از اين جنگ، و از اين همه قتل و ويرانگری و خشونت جنگی، درهم شکستن روحيه مقاومت مردم فلسطين در برابر اهداف توسعهطلبانه اسرائيل بود.
جنگ غزه حاصل همکاری دولتهای سرمايهداری با رژيم نژادپرست و جنايتکار اسرائيل بود. با انتشار اخبار و گزارشات و تصاوير تکان دهنده از غزه، حاکمان و جنگسالاران اسرائيل بطورجدی درمظان ارتکاب به جنايت جنگی و آدم کشی و نقض آشکار مقررات رسمی شرايط جنگی و کنوانسيون ژنو قرارگرفتهاند. اين جنايات جنگی با همدلی، جانبداری و يا حداقل با سکوت و بيعملی دولتهای امپرياليستی، سران مرتجع عرب، رهبران الفتح- برای احيای قدرت سياسيشان در غزه- و خصوصاً دولت مصر همراهی گرديد. سران اين کشورها نيز بايستی همچون سردمداران اسرائيل بعنوان جنايتکاران جنگی به پای ميز محاکمه کشانده شوند. بايستی همراه با بشريت آگاه برای تشکيل دادگاه جنايات جنگی تلاش نمود. سکوت در برابر جنايات جنگی اسرائيل و تجاوزات مستمر به حقوق ابتدائی مردم فلسطين نه تنها به مفهوم مشارکت در جرم اسرائيل و آمريکا، بلکه بهمنزله يار رساندن به گسترش استبداد، بنيادگرايی مذهبی، جهل و ارتجاع و تضعيف نيروهای دمکراتيک و ترقيخواه است.
دو رژيم جمهوری اسلامی و اسرائيل نمونه بارز فاشيسم مذهبی هستند. عليرغم هياهوی تبليغاتی هر دو رژيم، آن ها مکمل همديگر و لازم و ملزوم يکديگرند. وجود و بقای تفکر حاکم بر هر دوی آنها با رشتههای متعددی به يکديگر وابستهاند. جمهوری اسلامی که طی ۳۰ سال گذشته از مسئله فلسطين برای کسب وجهه داخلی و منطقه ای سوء استفاده نموده است، اين بار نيز کشتار مردم فلسطين توسط ارتش اسرائيل را دستاويزی برای تکميل و اجرای برنامههای سرکوب جامعه مدنی ايران قرار داده. استبداد مذهبی حاکم بر ايران که به دليل مشاهده بيلان و عملکرد به شدت منفيشان، در کانون بنيادگرايی اسلامی، خود بشدت منزوی و منفور شدهاند. هياهوی تبليغاتی کرکنندهای را در حمايت از مردم غزه و فلسطين به راه انداختهاند. آنها از اين موقعيت پيشآمده برای تشديد اختناق و دامنه سرکوب، برای يورش به فعالين حقوق بشر، زنان، دانشجويان، برای توقيف روزنامه ها و مسدودکردن سايت ها و انحلال تشکل های مخالف، تشديد اعدامها و حتی حمله به گورستان خاوران برای محو بزرگترين پرونده جنايت سران جمهوری اسلامی استفاده ميکنند. حکومت صهيونيستی نيز ژست ضداسرائيلی ايران را مستمسکی برای کسب همدردی و کمک و مساعدت کشورهای جهان بخصوص کشورهای سرمايهداری غرب برای خود قرار داده است.
بدون شک حماس در زمره جريانات دست راستی و مذهبی- فاشيستی قرار دارد. اگر مردم فلسطين از موضعی ضد اشغالگری و عدالتخواهای بر ضد دولتنژادپرست و جنايتکار اسرائيل هستند و البته نه مردم اسرائيل؛ اما دشمنی حماس با اسرائيل از موضعی ارتجاعی و يهوديستيزی است. موضعی که از منظر اعتقادات دينی نه حرمت انسانی را پاس ميدارد، و نه از قتل و کشتار غير مسلمانان ابائی دارد. اگر کسانی به بهانه اينکه حماس با رأی مردم فلسطين انتخاب شده، آنرا نيروئی باورمند به ساختارهای دمکراتيک سياسی ميدانند، نخست بايد دمکراتيک بودن حماس را ثابت کنند، سپس در کنارش قرار گيرند. حماس بيانگر مطالبات و خواسته های مردم فلسطين نيست، بلکه جريانی است که در فقدان نيروی راديکال و انقلابی توانست بر موج خواستهها و مطالبات مردم سوار شود. در برنامههای اين سازمان نميتوان کمترين نمودهای دمکراتيک را سراغ گرفت. اينکه هنوز کارنامه سياهی مانند رژيم جمهوری اسلامی، طالبان و عربستان ندارد، موجب آن نخواهد بود که ما نيز حماقت بخرج دهيم و دوباره از همان سوراخ قبلی گزيده شويم. دفاع از حماس، تحميق تودهها و مخدوش کردن مرز نيروهای مترقی و انقلابی با نيروهای مرتجع و ضدانقلابی است. و دفاع از خلق فلسطين بدون مرزبندی با نيروهای مرتجع مذهبی ميسر نيست.
سياستهای اسرائيل و دولتهای امپرياليستی عامل اصلی قدرتيابی نيروهای بنيادگرا و مذهبی- فاشيستی، همچون حماس بوده است. متأسفانه دستاوردهای مردم فلسطين در جنگ غزه با کنار کشيدن الفتح و عدم حضور نيروهای چپ، به حساب حماس گذاشته شد. اين جنگ موجب تقويت حماس و جمهورياسلامی و دولت اسلامگرای ترکيه که بطور ابزاری در موضع مخالف اسرائيل قرار داشتند، شد. دو دهه بازی سياسی با مردم فلسطين آنها را به اين نتيجه رسانده است که از طريق مسالمتآميز چيزی دستگيرشان نخواهد شد. و اگر قرار است جنگی درگيرد فعلاً کسی بهتر از رزمندگان حماس وجود ندارد. و تا زمانی که نيروهای سکولار به اين سازش خفت بار خاتمه ندادهاند و نيروهای چپ به سکوت مرگبار خود ادامه ميدهند، اميدی برای گذر از اين وضعيت قابل تصور نيست.
حماس ساخته و پرداخته "شين بت" برای مقابله با جريانات سکولار و در عين حال انقلابی فلسطين بود. البته از نقش دلارهای عربستان در راه اندازی نهادهای اجتماعی و آموزشی حماس نيز نبايد غافل بود. اسرائيل در آغاز کار حماس، به او کمک کرد، زمانی که سرويسهای امنيتی اسرائيل فلسطينيانی را که فعاليت سياسی داشتند، و حتی برای صلح فعاليت ميکردند، سرکوب مينمودند، همان سرويسها کاری به کار فعالين مذهبی و نيروهای حماس که در مساجد مستقر بودند، نداشتند.
مردم فلسطين خواستار صلح و کشوری برای خود هستند. آنها برای رهايی از اشغال و رفع تجاوز مستمر به حقوق ابتدائيشان مبارزه ميکنند، مبارزهای که بايد از حمايت جامعه جهانی برخوردار باشد. مبارزه مردم فلسطين مبارزهای برای دفاع از حيثيت انسانی و در راه استقلال فلسطين است. ميان اين مطالبات و موجسواری حماس فرسنگها فاصله وجود دارد. محدود کردن مقاومت فلسطين به جنبش حماس و يا حتی ديگر گروههای سياسی چون الفتح، ستمی ناروا در حق مردم فلسطين خواهد بود. در واقع دفاع قاطع از خواستها و مبارزات مردم شاخصی برای ميزان نفوذ و اعتبار اين گروهها در بين مردم بوده است. و هرگروهی که تن به سازش با دشمن مردم داده، به سرعت پايگاه خود در ميان مردم را به سود رقيب ازدست داده است. حتی اگر اين رقيب نيروئی واپسگرا ولی "قاطع" درمبارزه بوده باشد. از طرفی ديگر سکوت در برابر جنايات اسرائيل و تجاوزات مستمر آن کمک به گسترش استبداد و بنيادگرايی و تحکيم ارتجاع و تاريک انديشی و تضعيف هواداران دموکراسی است.
نيروهای چپ و انقلابی نميتوانند به بهانه نبود جريانی مطلوب و انقلابی، خط و مرزهای خود را با حماس و نيروهای مشابه مخدوش سازند. آنها مجاز نيستند، صف مستقل مبارزه عليه استبداد، سرمايه، امپرياليسم، جنگطلبی و اشغالگری و بنيادگرايی مذهبی را با صف "مبارزهای“ که ازجانب واپسگرايان وبنيادگرايان با اهدافی ارتجاعی شکل گرفته درهم آميزند. آنها بايد صدای سومی را تقويت کنند، که صدای آزادی و برابری و رهائی، با مرزهای روشن ازديگر صداها و گرايشات متمايز است. صدای سوم، صدای مقاومت تودههای مردمی است، که ضمن مبارزه قاطع و همه جانبه عليه اشغال و سلطه طلبی اسرائيل و حاميان امپرياليست آن، و ضمن تلاش برای محکوم کردن دولت اسرائيل به مثابه جنايتکار جنگی، هرگز ازمبارزه همزمان عليه سيطره جوئی ارتجاع و از جمله جنبش بنيادگرای حماس برصفوف جبهه مقاومت غفلت نميکند و آنرا از هدفهای رهائيبخش و مردمی جنبش مقاومت جدا نميداند.
نکته آخر اينکه، جنگ غزه نتيجه سلطه طلبی و نژادپرستی جنايتکارانه اسرائيل و حاميانش بوده است. لازم است، که نقش هر کسی را از جنايات رخ داده، متناسب با سهمی که در اجرای آن داشتهاند مشخص سازيم. جداکردن خط و مرزهای خود با حماس و افشای چهره ارتجاعی آن همزمان با مبارزه عليه سلطهطلبی و تجاوزات جنايتبار اسرائيل بمنزله آن نيست که اين دو سهمی مساوی داشتهاند. نبايد فراموش کنيم عامل اصلی و تعيين کننده اين جنگ رژيم متجاوز و جنگطلب اسرائيل بوده است، نه پرتاب چند موشک قسام و... از جانب حماس. همانگونه که افشای حماس نبايستی به پنهانسازی نقش اسرائيل و حاميان امپرياليستی و رژيمهای مرتجع عربی منتهی گردد، بطور متقابل نيز نبايستی مبارزه حماس با اسرائيل، به تطهير اهداف ارتجاعی و ضدانسانی اين جريان فاشيستی - مذهبی منجر شود.
* دريافتی از طريق ايميل

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد