تهمتی نیست بر ما زین بیش دیگر
خوب و آرام و نجیبیم
نه بازارمان آشفته است چندان
نه آشفته بگردانیم هیچ بازاری
به موسی هم که چندیست داده ایم پیغام
عصا یش را نگه دارد
همنشین اژدهاییم
خو کرده ایم دیگر
نباشد باکمان از مار
و اما نکتهای دیگر اگر باشد
اندکیمان بهت و حیرت از زمستانیست
که ماندابی گشته است اینبار
و چه طولانی ،
چه طولانی تر از خود مانده است
انگار!
***
شعر : علی آلنگ
تصویر : چیدی اوکایو ، نیجریه