logo





پرنده از قفس رهید

"قفس طلایی شیرین" عبادی در انجمن سخن لندن

يکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ - ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲

عفت ماهباز



چشمانت بر پرده خیره می ماند و با هیجان با پرنده همراه می شوی تا قفس را بگشاید. لحظاتی فراموش می کنی کجای جهان ایستاده ایی. ضرب آهنگ قلبت با آهنگ فیلم سریعتر می شود. دست دراز می کنی تا به کمک پرنده در آیی. سرانجام پرنده با کمک منقار و دستانش در قفس طلایی اش را می گشاید. آغاز گر معرفی کتاب قفس طلایی ، فیلمی که انجمن سخن تهیه کرده بود. و پرواز پرنده همگام شد با لحظاتی از تاریخ ایران، جنبش مشروطیت ، جنبش ملی مصدق ، انقلاب بهمن تا جنبش سبز.

به دعوت انجمن سخن در سالن خلیلی دانشگاه سواز لندن نشسته ایم سالن پر از جمعیت است. مهمان این برنامه شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، است. شیرین این بار امده تا با ما در لندن از قفس طلایی، آخرین رمان اش، بگوید. سالن بیشتر از جوانان است. که برخی شان به انگلیسی راحت تر از زبان مادری سخن می گویند.

شیرین عبادی این بار با تمثیل قفس طلایی راوی قصه ایست که بر خلاف سایر کتاب هایش، روالی روایت گونه دارد و زندگی سه برادر با گرايش‌هاي سیاسی متفاوت که در تلاطم انقلاب، سرنوشت یکسانی پیدا می کنند. قفس طلایی اولین بار به زبان ایتالیایی و از آن پس تا کنون به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده است . این کتاب هنوز از «حق»‌ انتشار در ایران مثل بسیاری آثار مشابه، محروم مانده است.

ابتدا صبا انصاری از سوی انجمن سخن ، برای خوش امد گویی پای تریبون می آید و می گوید انجمن از خانم شیرین عبادی دعوت کرد تا در لندن به معرفی کتاب قفس طلایی بپردازد و خوشبختانه خانم عبادی دعوت انجمن سخن را برای روزی پذیرفت که نزدیک به دهم دسامبر، روز جهانی حقوق بشر، شد.

طبق برنامه نخستین سخن از آزاده معاونی است و صبا در معرفی او می گوید که کتاب بیداری ایران را همراه خانم عبادی تالیف کرده است. او روزنامه نگار و نویسنده ای شناخته شده در مقیاس بین الملی است.

آزاده ابتدا به فارسی به جریان اشنایی خود در سال 1381 با شیرین عبادی اشاره کرد و از در درگیری حکومتی ها با دانشجویان دانشگاه تهران و غارت خوابگاه ها گفت. سپس به نقش شجاعانه شیرین با موکلانش در دادگاه ها پرداخت و در ادامه شیرین تر به زبان انگلیسی ازشیرین و نوشته های او سخن گفت .

ونوبت سخن به دکتر شاداب وجدی، شاعر و روزنامه نگار صاحب نام رسید. صبا انصاری ضمن معرفی او یاد آورد که شاداب، در دبیرستان نوربخش (رضا شاه کبیر) معلم ادبیات فارسی بود شیرین عبادی نیز جزو شاگردان ایشان بوده است.

شاداب با کلامی صمیمی از قفس طلایی و داستان سه برادر گفت که هر یک ایدئولوژی مختلفی را برگزیدند: سلطنت‌طلبی، کمونیسم و اسلام‌گرایی. شیرین اعدام یکی از این سه برادر در زندان را نقل می کند و از ساکی می گوید که بعد از اعدام به خانواده تحویل می دهند. دو برادر دیگر از ایران مهاجرت می‌کنند. یکی از این دو برادر در تبعید به دستور حکومت ایران ترور می‌شود.

شاداب از صیمیت فضای داستان می گوید که بر دل می نشیند. آخر شیرین عبادی داستان واقعیِ دوستِ نزدیکِ دورانِ کودکی اش را نقل می کند. شیرین روایت می کند که چگونه دیوار بلند تعصب‌ها برادران را نابود و خانواده را از هم می پاشاند. شاداب اشاره می کند به دوران اول انقلاب که حتی برخی مادران هم آمدند و و فرزند خود را لو دادند. حقیقت تلخی که حتی در تصور هم نمی گنجد. او می گوید دراین سی سال در ایران داستان هایی به وقوع می پیوندد که هر برگش دل را به لرزه می اندازد و چشمان را به گریه می نشاند. داستان پر غصه حکایت آن سه پسر که هریک در قفسی طلایی ساخته خویش اسیر بودند و هرسه با تعصب گلو می بُرند، هریک جدا راه می سپارند و حتی گاه یک دیگر را می درند.

شاداب با صدایی پر خطاب به حضار می گوید: شما بیگانه نیستید. اگر اینجا نبودم دوباره گریه امانم را می برید. او از همه خواست که کتاب را بخوانند و خنده حضار که معنی اش این بود شما که همه حکایت را گفتید! و شاداب به شادابی پاسخ گفت: نه. نه. حتما بخوانید. داستان همچنان باقی است.

بعد از شاداب همان فیلم کوتاهی را نشان دادند که با تلاش دو طوطی برای رهایی از قفس شروع می شد. پس آنگاه صحنه های انقلاب را به یاد می آورد و وعده های انجام نشده و کشتارهای انجام شده را. و با ترانه ی Golden Cage به زبان انگلیسی. ترانه ای در توصیف رهایی پرنده از قفس طلایی خویش پایان می یافت.

نوبت به شیرین که رسید که همین که پای تریبون آمد لوله پوستر بلندی را بازگشود و به جمع نشان داد. سیمای معصوم و مهربان نسرین ستوده بود. شیرین پوستر را به پشت سر آویخت و سخن خود را با یاد و تجلیل از همکار اسیر خویش آغاز کرد. شیرین گفت بزرگترین نقص دستگاه قضایی ایران عدم استقلال آن است. اگر قوه قضائیه مستقل بود ما شاهد این فجایع نبودیم که با یک وکیلِ مدافعِ متهمانِ سیاسی اینطور برخورد کنند. شیرین تاکید کرد که متاسفانه نسرین ستوده تنها وکیل مدافعی نیست که به دلیل انجام وظایف قانونی به زندان افکنده شده. هم اکنون ۱۰ وکیل مدافع به خاطر دفاع صادقانه از متهمان به کنج زندان افکنده شده اند. شیرین عبادی خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی شد.

او روایت کرد چگونه سیمین دانشور، بانوی نویسنده ایران که اکنون در قید حیات نیست، مشوق او در نوشتن قفس طلایی بود. روایت روزهای سخت دهه 60، روزهای شوم تابستان 67، روزهایی که مادران داغدار خاک تازه قبرستان را با چنگ کنار می زدند و پیکر عزیز خود را پیدا می کردند؛ روزهایی که مادران جلوی زندان اوین صف می کشیدند که ساک دستی عزیزان اعدام شده خود را دریافت کنند.

شیرین از خواهر این سه برادر هم گفت. از تفاوت این دختر با آن سه بردار. او دوست نزدیک شیرین بود و تنها کس در میان آن چهار فرزند بود که خود را در قفس طلایی اسیر نکرد. شیرین در پایان گفت این خواهر نشان داد که چگونه زنان در بسیاری از جنبش ها ی مدنی در صف مقدم هستند. شخصیت پری در کتاب قفس طلایی سمبلی از زنان ایران است.

شیرین در ادامه گفت جنبش فمینیستی در ایران نیرومندترین جنبش خاورمیانه است. با وجود این جمهوری اسلامی علیه زنان تبعیض روا می دارد و به زندگی و حقوق آن‌ها اهمیتی نمی‌دهد. با این وجود آنان در تمام عرصه‌های جامعه حضوری پر رنگ دارند و نقش ایفا می‌کنند. بی شک زنان، ایران را دمکرات خواهند کرد. انان به جامعه خواهند آموخت چگونه می توان و باید قفس را درگشود و پرواز کرد

زنان در سالن آمفی تئاتر خلیلی به وضوح در اکثریت بودند. چشمان شوق زده شان حرف های صبا و آزاده و شاداب و شیرین را می پائید. وقتی شیرین عکس نسرین را به پشت سر آویخت اشک شوق و شور همدلی و همبستگی با هردو فضای سالن را در خود گرفت. همه پر گشوده بودند.

در پایان وقت پرسش و پاسخ رسید.

شیرین در پاسخ یکی از حاضران که پرسیده بود شما در کشوری بنام خارج از کشور چه می کنید

گفت: کار وکیل این است که زبان موکلینش باشد و از او دفاع کند راه را بر من و مردم بسته اند و من به اجبار در وطنم نیستم. دستم از موکلانم دور است. اما وظیفه خود می دانم صدای موکلانی باشم و باید این صدا را به دنیا برسانم. بجز نسرین ستوده، که 49 روز در اعتصاب غذا بود، ۹ وکیل دیگر برای دفاع از موکلانشان در زندان هستند. مگر نسرین ستوده و آن دیگران جز دفاع از موکلانشان چه کرده بودند؟ با وجود تمام مشکلات و فشارهای موجود در ایران باید به گفتن حقایق در مورد بی‌عدالتی‌ها ادامه داد.



وی در پاسخ زنی دیگر از حاضران گفت: من حق ندارم خسته یا ناامید شوم. وظیفه یک مدافع حقوق بشر کار و فعالیت در شرایط نامطلوب است. اگر اوضاع خوب و شرایط عادلانه باشد من و امثال من کاری و وظیفه‌ای از این قبیل برای انجام دادن نخواهیم داشت. امروز وظیفه من است صدای مظلومان در بند باشم. از اینرو من هر ماهه گزارشی از وضعیت حقول بشر در ایران را تهیه می کنم و در اختیار مردم ایران و جهان می گذارم.

تشویق های حاضران در جلسه نشان از رضامندی از حرف های شیرین داشت. زنان در پرسش گری هم پیشی داشتند. فضا علیرغم حضور پر رنگ مردان درجلسه شوری فمنیستی داشت. همه لبخندی آمیخته با غرور با رنگی از امید بر لب داشتند.

درانتهای برنامه لبخند گشاده صبا انصاری را می توانستی بر گونه هایش ببینی که حکایت ثمربخشیِ تلاش خود و همکارانش در انجمن سخن بود.

پس از پایان برنامه مراسم امضای کتاب برای علاقه مندان در محوطه مقابل سالن آمفی تئاتر خلیلی برگزار شد. صف بلند خریداران منتظر نوبت برای امضاء با چشمانی کنجاو و شوق زده در عین حال نمادی از یگانگی مردم با نخستین زن ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل بود.

عفت ماهباز
لندن یکشنبه 15 دسامبر
http://efatmahbaz.com/
efatmahbas@hotmail.com





نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد