logo





چگونه طرحی برای امنیت بین المللی؟
برای صلح، خلع سلاح و حل مناقشات!

يکشنبه ۳ دی ۱۳۹۱ - ۲۳ دسامبر ۲۰۱۲

حسن نادری

طرح بحران موجود و اثرات آن بر روابط بین المللی، مسا ئل مربوط به امنیت بین المللی. چه راه حلی میتوان ارائه داد؟

طنز زمانه اینست که کشورها ی مواجه با بحران اقتصادی، ضمن تحمیل برنامه ریاضت اقتصادی بر جامعه، بطور تناقض آمیزی افزایش بودجه نظامی را در برنامه خود دارند. بنابر این مسائل فوق را نمیتوان بدون طرح یک راهبرد عمومی در باره امنیت و نگاه به روابط بین المللی در جهان مطرح کرد. در نتبجه لازمست یک رویکرد ی پویا برای آینده در پیش داشته باشیم. با این حال میبینیم که در فضای کنونی در روابط بین المللی دیدگاه دیگری با زبان و ادبیات ایستا و سنتی، پافشاری به آن نوع سیاستی دارد که دیگر نمیتواند در جهانِ جهانی شده به راهبرد یکجانبه گرائی اعتبار بخشد: زبان برخورد با مسائل، طرح های بکار گرفته شده توسط هر کشور بر استفاده از وزن خود در رابطه با تعادل نیروها، پیوند دادن امنیت با موقعیت کشوری، مقدس شمردن جغرافیای کشوری،استراتژی متمرکز شده بر منافع حیاتی و حفاظت از کشور.. . اما ناگفته نماند که علاوه بر این "دلمشغولی" کلاسیک رهبران،بویژه در کشورهای غربی،باید مسائل وخطرات عصر ما را که در بطن هر جامعه بحران زده جاریست و نگرانیهای عمیق را تقویت میکنند،اشاره کرد: خشونت،پول،تحقیر اجتماعی .. . در شرایط کنونی حاصل از بحران ذاتی(سیستمیک) نظام سرمایه داری و مالی و رسا لت "تمدن سازی" آن، احساس حاکی از هم پاشی جهان و ناتوانی دولتها بیش از پیش تقویت میشود. ما در برابر بن بستهای تاسف آور نوعی از رشد و توسعه اقتصادی هستیم که کار آئی خود را از دست میدهد. ما در برابر یک سیستم مسلط و استثمار کننده خشن و خطرناکی هستیم که نهایت توانائی خود را به عرصه آورده است.

تا زمانیکه پاسخ های راهبردی بر اساس همان گزینه های تاکنونی که مولد بی عدالتی، فقر، بیکاری، استبداد و جنگ هستند، چگونه میتوان به بازسازی و ترسیم آینده ای امیدبخش اقدام نمود؟ مسئولیت مان و بویژه نیروهای چپ آنست که به تعریف و ارائه دیدگاه دیگری ازجامعه، جهان و روابط بین الملل ارائه دهیم. باید ایده " ترقی و پیشرفت" را اعاده و بازسازی نمود و نشان دهیم که امکان پروژه ای دیگر برای تغییرات ضروری و فوری وجود دارد. در واقع باید اثرات مخرب بحران سرمایه داری، بن بست نئولیبرالی، شکست اروپا، مداخلات نظامی در آفریقا و خاور میانه را ارزیابی و نشان دهیم که تا چه اندازه راهبردهای تا کنون بکار گرفته شده توسط این قدررتها حاکی از ناتوانی آنها در برخورد با باچالش های دنیای جدید ما میباشند. ریاضت اقتصادی بی رحمانه برای خلقها،نادیده گرفتن حقوقشان، شوک از جنگ و دخالتهای نظامی نئوامپریالیستی .. . این راهبردهای تاکنونی که اساسا بر پایه حفاظت از "سرزمین ملی" نهاده شدند دیگر موثر نیستند زیرا در واقع خطر "سرزمین ملی" برای این قدرتها وجود ندارد. این راهبردها اما حاکی از اصراربرامتناع مداوم همفکری در برابر چالش های امنیتی جدید در قرن بیست و یکم،امتناع از گفتمان عمومی در بین شهروندان، شفافیت لازم در راهبردها ی مربوط به آینده خلقها میباشند. همه اینها حاکی از بن بست از بحران عمده و بی آینده میباشند. ما برسر دو راهی قرار نداریم. باید راه نوینی از جمله طرح کاملا متفاوت در روابط بین خلقها و جوامع و دولتها را پیشنهاد داد. در نگاه نخست باید به تغییرات قطعی در روابط بین المللی که بر پایه زور و قدرت نظامی پایه گذاری شده اند اهتمام ورزید. بویژه ادغام بیش از پیش همه کشورهای اتحادیه اروپا در ائتلاف سازمان پیمان آتلانتیک(ناتو) جامعه جهانی را مطمئنا به سمت در گیریهای نظامی بیشتر سوق میدهد. این در حا لیست که جهان ما قبل از هر چیز به جستجوی امنیت جمعی از طریق خلع سلاح و حل سیاسی مناقشات نظامی نیاز دارد.

بنابراین ما به تعریف یک رویکرد مناسب تر و پویاتر و سازنده و منطبق به زمان ما و با ابتکاربیشتر برای تغییر شرایط و مفاهیم از امنیت بین المللی برای حل و فصل اختلافات، خلع سلاح چند جانبه و نظارت شده در فضای تفاهم در روابط بین المللی نیاز داریم. ما بایددر قبال چالشهای دنیای کنونی از خود شایستگی نشان دهیم. در شرایط کنونی، جستجو برای صلح باید یکی از خواسته های مثبت و در همه حال بویژه برای نیروهای چپ باشد. در واقع باید مفهوم" قدرت" با شرایط کنونی را نفی کرد. یک قدرت مثبت نباید برای نمایش قدرتش بر پایه نیروهای نظامی عمل کند بلکه باید به ایفای قدرتمند سیاسی، به اراده ای در اعتلای چند جانبه گرائی، به اصول و اهداف منشور سازمان ملل متحد برای صلح و عدالت متکی باشد. مفهوم سنتی قدرت در ارتباط با ظرفیت نظامی و جنگ کردن است. پس باید تلاش به تغییر این مفهوم و گذار از آن نمود و قدرت را نباید مترادف با منطق نیروها و دخالت نظامی دانست که بیش از پیش تداعی کننده مولد بی ثباتی و تنش زا میباشد. بلکه بر عکس باید مبتنی بر رویکرد ها ی نوین بین المللی برای ساخت و سازیی از روابط امنیت حمعی،اعتماد دو و چند جانبه ،همکاری و خلع سلاح باشد. قدرت مثبت را نباید به معنای قدرت منفی تلقی نمود. زیرا دقیقا این قدرت میتواند ابزاری در دگرگونی توازن نیروها و در همسوئی و ائتلافها و در اتحاد با خلقهای جهان که آرزوی امنیت و صلح را دارند،باشد. در این میدان نیروهای چپ میتوانند حامل شکلی از انقلاب در خصوص دفاع، امنیت و صلح باشند. آلترناتیو در برابر نیروهای جنگ طلب نباید در حد فاصل خط دفاعی تخیلی قوی و غیر مفید و طرح ریزی قدرت بیشتر باشد. بلکه باید مبارزه برای صلح و خلع سلاح در شرایط کنونی جهان را بار دیگر به حرکت درآورد. باید نشان دهیم که چگونه میتوانیم توارن نیروهای نوین را در تامین امنیت بین المللی بوجود آوریم. نباید فکر کرد که دفاع، مستقل از مسائل امنیت بین المللی است. مطالبات ما باید در راستای راهبرد برای صلح باشد. این رویکرد جدید گریز ناپذیر میباشد زیرا مفهوم و طرح سنتی از قدرت محدودیتهای خود را آشکار کرد. در واقع این طرح ناسازگار و در تضاد با خواست امنیت بین المللی است. چنانکه مشاهده میکنیم در شرایط کنونی بحرانهای فاحش بین المللی همچون عراق،افغانستان،ایران،لیبی... سوریه و فلسطین، در نهایت به عدم ثبات منطقه ای، عدم امنیت بیشتر، تنشها و خطرات منجر میشوند.این بحرانها، ما را در یافتن راه حل پایدار به خواسته های اساسی مان برای صلح،توسعه و دموکراسی کمک نمیکنند. استراتژیهای نئو امپریالیست و بکارگیری منطق قدرت نهفته در این بحرانها، مسائل را وخیمتر کردند.اوضاع غیر قابل مهار و کنترل در مناطق کناره های جنوبی آفریقا(لیبی،مالی،نیجر،الجزایر،موریتانی،بورکینا فاسو، چاد) و خاورمیانه بوجود آمدند. در این دنیا بحرانی و آشفته،از دست دادن نسبی سیاست مسلط در استراتژی ایالات متحده آمریکا، که از نظر نظامی همچنان ابر قدرت نخست باقی مانده است،حاکی از به بن بست رسیدن استراتژی بکار گرفته شده توسط این کشور میباشد. این در حالیستکه این بحرانها در مرکز مسائل امنیت بین المللی قرار دارند. بنابراین با در نظر گرفتن این مسائل حاد است که نیروهای چپ باید راهبردی را در یافتن راه حلهای مسالمت آمیز در مناقشات پیگیری کنند. سئوال اینست که چه کاری برای حل مناقشات از راه سیاسی و برای صلح،باید انجام داد؟ و چگونه میتوان از استراتژی اتحادیه اروپا و اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد در تشدید بخشیدن بحرانها جلوگیری کرد؟ این پرسش ما را به سوی تدوین طرحی نوین از امنیت هدایت میکند که همان خوا ست اساسی در مسئولیت جمعی(کلکتیو) میباشد. در همین حال باید ابزارهای ممکن و منطبق در راه یابی به حل بحرانها،خطرات و تهدیدات مربوط به واقعیات کنونی را ارائه دهیم. ضروریست از مناسب بودن ابزارهای دفاع در اتطباق با ماهیت خطرات و تهدیدات در شرایط امروزی را ارزیابی کنیم. این خطرات و تهدیدات واقعی حاصل از دگرگونی در روابط بین المللی، ریزش دیوار برلین و بلوک شرق، فراگشت فضای استراتژی جهانی با ترکیب نیروهای جدید، ظهور قدرتهای جدید، بحران ذاتی نظام سرمایه(سیستمیک)، گسترش نئو لیبرالیسم افسار گسیخته اما فاقد برون رفت از بحران، بحران نوع توسعه و.. در برابر یک نیروی چپ قرار دارند. با اهمییت تر از همه اینها، مسئله اجتماعی است. یعنی امنیت برای بشر( طرح سازمان ملل متحد) مبتنی بر ارضای نیازهای اجتماعی در چارچوب همکاریهای اصول اخلاقی،اکولوژی و همبستگی بین المللی است. اما سئوال مرکزی اینست که جایگاه سلاح اتمی و استراتژی بازدارنده این سلاح در تامین امنیت در کجا قرار دارد. بمب اتم بخشی از بودجه کشورهای دارنده را تشکیل میدهد اما در استراتژی بازدارندگی اتمی،تقریبا همه امکانات دفاعی کشورها اتمی در ارتباط تنگاتنگ با قدرت نظامی متعارف قرار دارند. اگر احتمال حمله اتمی یک کشور به کشور دیگر را بسیار بسیار کم بدانیم پس نقش بازدارندگی این سلاحها و داشتن آن غیر منطقی بنظر میرسد. اگر چنین است چرا کشورهای دارنده سلاح اتمی که تعداد کل آن به 20000 کلاهک و استفاده آنها باعث تخریب هزاران بار کره زمین میشود،شروع به خنثی سازی آنها نمیکنند؟ من فکر میکنم این امر زمانی میتواند نوید بخش باشد که همه شهروندان بر ضرورت یا عدم ضرورت داشتن سلاح اتمی بطور فعال شرکت کنند.از نگاه ما بعنوان یک نیروی چپ مسئله امنیت در دنیای جهانی شده امری بین المللی است. در رویکرد موثر و مسئولانه، خلع سلاح باید همه جانبه و بر اساس طرح پیمان عدم اشاعه سلاح اتمی(ان. پی. تی. = ت. ان.پ) باشد.

اقدام برای خلع سلاح اتمی . امروزه مسئله هسته ای را باید از سه زاویه مورد بررسی قرار داد:

1 ـ خودِ مسئله وجود سلاح اتمی.

سلاحی ساخته شد که قابلیت تخریب کره زمین و حیات بشریت است. تصور تخریب آن آنقدر وحشتناک است که بر اساس پیمان ان. پی. تی. آزمایش آن هم ممنوع اعلام شد. آیا این منطقی است تا در حفظ و یا در جستجوی داشتن آن تلاش نمود؟ حذف کامل سلاحهای اتمی یک تخیل و رویا نیست،بلکه باید یک هدف و دارای جایگاه رفیع در خواسته های ما چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی باشد: سخنرانی اوباما در سال 2009 در پراگ برای از بین بردن سلاحهای اتمی؛ رای قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در همین سال.طرح برنامه ممنوعیت کامل آزمایشهای اتمی زیر زمینی در سال 1996 (1)؛ ابتکار شخصیتهای شناخته شده بین المللی حول " جهان صفر"(2)؛ پیش نویس کنوانسیون حذف کامل سلاح های هسته ای ارائه شده به سازمان ملل متحد با حمایت 140 کشور.. . همه این ابتکارات فرایند خلع سلاح را به اجرا در نیاوردند( پیشنهاد اوباما هم دیگر مطرح نیست). با این همه، اینها حاکی از آنستکه موضوع خلع سلاح بیش از پیش در اذهان عمومی مورد توجه میباشد. بحث و گفت و گوی و مناظره در باره مسائل هسته ای، مشروعیت سلاح های هسته ای و استراتژی بازدارندگی دیگر یک قلمروه ممنوعه( تابو) نیست. در گذشته نه چندان دور درایران هم این مباحث تابو بودند. اما اینک کم و بیش فضائی ایجاد شد که در صحن و نیروهای شریک در قدرت به این مسئله میپردازند و دامنه تنش به بیت سید علی خامنه ای هم رسیده است.در این بین بخشی از اپوزیسیون و پوزیسیون و فعالین مدنی مواضعی نوسانی از غرور داشتن سلاح اتمی و یا رد هرگونه فعالیت اتمی توسط رژیم دارند. طیف کوچکی ازگروه اخیر هم حل مسئله اتمی را به بعد از سرنگونی رژیم ارجاع میدهد.حال آنکه بحران کنونی اتمی یکی از بحرانهای بیشماررژیم در داخل و بمراتب پرتنش زا در روابط بین المللی ایران میباشد. بنابراین هیچگونه اجماع ملی در داشتن یا نداشتن سلاح اتمی وجود ندارد. اما میتوان در راستای اجرای کامل و روشن پروتکل عدم اشاعه سلاح اتمی و امضاء پیمان الحاقی آن به اجماع رسید.پاشنه آشیل رژیم هم در این توافق است و ادامه تنش آن بیش از پیش میدان مبارزه برای آزدی،دموکراسی و تغییر رژیم را تنگتر و با دشواری مواجه میسازد.لازمست در کنار مبارزه برای اجرای کامل پروتکل درسطح ملی،در پیوند با مبارزات درعرصه بین المللی در راستای حمایت از پیش نویس پیمان خلع سلاح اتمی همه جانبه تلاش کنیم. در واقع سلاح اتمی یک سلاح راهبردی در تائید قدرت برای کشورهای برخوردار از این سلاح میباشد.ضرورت این تلاش هم، مبارزه علیه منطق نهفته در قدرت است

2 ـ مسئله سوءاستفاده از سلاح اتمی

طرفداران این سلاح میگویند که این سلاح "مصلح" است. این گفتارهای وقیحانه فراموش میکنند که در سا ل 1962 بحران کوبا میتوانست به سمت فاجعه ای جبران ناپذیر منتهی شود. بدیهی است که سلاح هسته ای روابط بین المللی دارندگان این سلاح را برای چندین دهه بدون جنگ سامان میداده است. اما رویارویی بلوکهای قدرت اتمی در دیگر حوزه های جغرافیائی منتقل و گسترش یافت و به بسیاری از درگیری ها و بحران های کشنده منجر شد. و نمی توان گفت در دوره ای از تاریخ کره زمین بعد از جنگ جهانی دوم بواسطه نیروهای آنتاگونیسم برخوردار از ساختارهای هسته ای – سلاحی که فضای استراتژی بین المللی را مجذوب خود کرده ـ - یک دوره ای از صلح بوداست. این نیزبدور از انصاف است تا ساده لوحانه و مبهم گونه بگوئیم که این سلاح یک ابزار "مصلح" و یا به سادگی بگوئیم که در نهایت یک سلاح برای "عدم استفاده" است. با توجه به ماهیت و خطرات عمده این سلاح، نمیتوان غیر ممکن بودن استفاده از این سلاح را هم تائید کرد و بگوئیم که این سلاح دارای ماهیت "مصلحانه" است. دقیقا به دلیل ماهیت این سلاح به عنوان سلاح کشتارو انهدام کننده مطلق وبمثابه سلاحی که به قول فیزیکدانان قادر به ایجاد" زمستان هسته ای بر کره زمین" است و صدمات عمیق پایدار برحیات زمین وارد میکند، موظف هستیم تا برای حذف آن اقدام کنیم. در واقع هیچ چیزی نمیتواند عدم استفاده از آن را تضمین کند. کما اینکه استفاده از آن در سال 1945 در هیروشیما و ناکازاکی منجر به مرگ بیش از 250000 نفرشد. اینک اما بطور مشمئز کننده ای صحبت از بمبهای اتمی مینیاتوری میشود که میتوانند در بعضی از میادین جنگی بکار گرفته شوند.

3 ـ مسئله اشاعه سلاح اتمی.

این یک مسئله اساسی استراتژیکی در امنیت بین المللی است. پیمان عدم اشاعه سلاح اتمی(ان. پی. تی= ت. ان. پ) تدوین شده در سال 1970 به درستی اجرا نمیشود. کره شمالی و ایران مظنون به تلاش در دستیابی سلاح اتمی هستند.این در حالیست که این دو کشور رسما این پیمان را امضاء کردند. اما ایران از امضاء پیمان الحاقی تا کنون خود داری ورزید. کره شمالی اعلام نمود که از این پیمان خارج میشود. هرچند که این اعلام بصورت رسمی و عملا تاکنون صورت نگرفته است. اسرائیل،هند و پاکستان سه کشور دارای سلاحهای اتمی هستند که پیمان عدم اشاعه سلاح اتمی را امضاء نکردند. 5 کشور دارنده "رسمی" سلاح اتمی( 5 عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد) هم از اجرای ماده 6 پیمان مبنی بر خلع سلاح اتمی و " خلع سلاح عمومی و کامل زیر نظارت دقیق و موثر بین المللی" خودداری میکنند. خلاصه اینکه همه این کشورها به دلایل مختلف از اجرای پیمان خودداری یا اصلا توجه ای به این پیمان ندارند. فشار به ایران در اجرای کامل به پیمان عدم اشاعه باید شامل همه کشورهای خاورمیانه باشد.درغیر اینصورت شرایط کنونی میتواند خطری برای امنیت بین المللی باشد. از این زاویه تهدید آمریکا و اسرائیل در برخورد با ایران و اعلان همه گزینه ها از جمله حمله نظامی فاقد مشروعیت وغیر قابل پذیرش است. در صورت حمله نظامی علیه ایران،نتایج فوق العاده خطرناک برای منطقه و امنیت بین المللی در پی خواهد داشت. باید علیه چنین ماجراجوئی بود. هر فراخوانی که مشوق به جنگی دیگر در این منطقه پرآشوب از جمله علیه ایران را باید محکوم کرد. بنابراین در اینجا مسئله در باره سیاست رژیم ایران نیست،بلکه به مسئله امنیت و صلح خاورمیانه و بطور عام به موضوع امنیت در سطح بین المللی برمیگردد. این مهم، ماهیت و اهمیت مسئولیت جنبش صلح و اعضای دائمی شورای امنیت در تلاش برای خلع سلاح اتمی و سلاحهای شیمیائی و بیولوژیکی را به وضوح نشان میدهد. این ابتکارات همچنین میتوانند در راستای حل سیاسی مناقشات بکار گرفته شوند. اما آنچه که مهم است، این است که همه این مسائل در ارتباط با هم قرار دارند و نمیتوان بطور مجزا بررسی کرد. مثلا چگونه میتوان موضوع ایجاد منطقه عاری از سلاح اتمی در خاورمیانه را بدون حل مناقشه اسرائیل و فلسطین پیشبرد؟( کنفرانس منطقه خاورمیانه عاری از سلاح اتمی پیش بینی شده در پایان سال 2012، زیر فشار آمریکا به 2013 ارسال شد). شرایط امنیت تقسیم ناپذیرند. با این حال تعدادکمی از مسئولین سیاسی اصراردر تفکیک این مسائل امنیتی دارند. آیا این بخاطر نرنجاندن اسرائیل است؟ اسرائیل،هند و پاکستان امضاء کننده پروتکل نیستند اما عضو سازمان ملل متحد هستند و با همین عنوان مسئول شرایط سیاسی امنیت بین المللی هستند. به طریق اولی تهدید به نابود اسرائیل که خود تهدیدی علیه امنیت بین المللی است،قابل محکوم است. موضوع امنیت یک موضوع جمعی است و این سه کشور نمیتوانند از مسئولیت خود شانه خالی کنند.

مفاهیم امنیت و دفاع دردنیای پر خطر،بی ثبات و جنگ زمانی میتوانند درک شوند که بخشی از چشم انداز خلع سلاح و صلح را نوید دهند. نا گفته نماند که اکثر رهبران کشورهای جهان برای برون رفت از بحران اقتصادی برنامه ریاضت اقتصادی را بر کشورهایشان تحمیل میکنند. این در حالیستکه کل هزینه های نظامی در سال 2011 به 1740 میلیارد یعنی بیش از سطح هزینه ها در دوران جنگ سرد سالهای 80 میلادی رسید.

پیشنهادات

1 ـ برگزاری مباحثات در سطح ملی و بین شهروندان برای صلح،خلع سلاح اتمی و امنیت بین المللی.این اقدام در سطح بین المللی و همچنین تلاش در سطح ملی برای چنین اهدافی میتوانند درتنویرو اعتلای اذهان شهروندان وبالا بردن درکشان به ضرورت کاهش تنش بین کشورهای همجوار و منطقه و به طریق اولی بر ضرورت دستیابی به تفاهم بین المللی در راستای امنیت جمعی،نقش مثبت داشته باشند. مباحثات مربوط به راهبردهای استراتژیکی را باید از چارچوب دالانهای قدرت به شبکه های اجتماعی انتقال داد. مسئله امنیت بین المللی درقرن بیست و یکم و با درنظر داشت شرایط کنونی جهانی سازی بر اساس یک پروژه توسعه پایدار و استفاده بهینه از فنآوری در راستای منافع عموم بشری،چند جانبه گرائی و خلع سلاح،حل سیاسی مناقشات و تنش زدائی بین المللی تعریف میشود. باید به خلقها، آینده ای بهتر بغیر از جنگ را ارائه دهیم. در شرایطی که ترس و واهمه از بیکاری ناشی از بحران سیستمیک نظام سرمایه داری مالی کم کم بر رفتارهاو چا لشهای اجتماعی و تبعیض گرائی به "دیگران"چیره میشود،باید اعتماد و امید در حل بحران و تنش زدائی را در سرلوحه برنامه های خود قرار دهیم.

2 ـ خواسته های ما و جنبش صلح و خلع سلاح اتمی.افشاء و محکوم کردن کشورهائیکه برای مدرنیزه کردن سلاحها و تقویت بمب اتمی بمثابه نیروی بازدارنده،تلاش میکنند. زیرا این تلاشها مغایر پیمان عدم اشاعه سلاح اتمی(ان. پی.تی) هستند.

ـ خروج سلاحهای تاکتیکی آمریکا در اروپا و واداشتن آمریکا و روسیه به گفتگوی جدی در حذف سلاحهای اتمی.

تدوین و اجرای پیمانی جدید علیه آزمایشهای اتمی.امضای این طرح توسط همه کشورهای مربوطه و بویژه ایالات متحده آمریکا.

ـ خواست صریح در ایجاد منطقه عاری از سلاح اتمی در خاورمیانه در سال2013. حل مسئله فاجعه آمیز مردم فلسطین در چاچوب قطعنامه 1967 در راستای دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین.

ـ حمایت از کنوانسیون سازمان ملل متحد برای حذف سلاحهای اتمی که تاکنون 140 کشور آنرا امضاء کرده اند.

ـ متعهد کردن کشورهای دارنده این سلاح در عدم بکارگیری آن قبل از دیگری به بهانه بازدارنگی.

ـ علاوه بر اقدام برای حذف سلاحهای اتمی،باید علیه دیگر سلاحها و تجارت آنها تلاش نمود.

ـ مخالفت با استقرار سپرهای دفاعی در اروپای شرقی به بهانه خطرات ناشی از موشکهای ایران.

ـ مخالفت با گسترش پایگاههای نظامی ابر قدرتها و بویژه سمت گیری استراتژی آمریکا در تقویت پایگاههایش در آسیا و شرق و جنوب شرقی آسیا.

ـ خلع سلاح را یکی از اهداف مهم سازمان ملل متحد بدانیم تا در منشور سازمان ملل تدوین شود. چنین پیشنهادی این امکان را میتواند بوجود آورد که مسئله خلع سلاح اتمی در مرکز مباحثات و مسائل بین المللی قرار گیرد تا به جهانی صلح آمیزو عاری از سلاح های هسته ای دستیابیم.

(1)این طرح در سال 1996 در نیویورک به اعضای سازمان ملل ارائه شد.اما بعلت عدم امضاء بعضی از کشور ازجمله ایالات متحده آمریکا،چین،اسرائیل،ایران،مصر،کره شمالی،پاکستان و هند،باجرا در نیامد.

(2)گلوبال صفر، نخستین فراخوان با امضاء300 شخصیت سیاسی،نظامی برای حذف سلاح اتمی است در سال 2008 است: جیمی کارتر،برژیسکی،هانس دیتریش گنشر،خانم میتران،پُل کیلس(وزیر دفاع سابق فرانسه)، خاوری سولانا.. و تا کنون بیش از 450000 نفر این فراخوان را امضاء کردند.

حسن نادری
21 دسامبر2012=1 دی 1391

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد