روزی نیست که حکومت اسلامی از قانون و عدالت سخن نگفته و برای پیشرفت ها و توانایی ها ی دروغین خود، به رهبر، دستگاه ولایت و کارگزارانش دسته گل ندهد. ولی آن چه که هر روز در جامعه ایران رخ می دهد به روشنی از سویی ازحقیقت به هم ریختگی، نبود آزادی، دادگری، برابری و از سوی دیگر دروغ، دزدی، چپاول سرمایه های ملی ایران و سیله میدان داری باندهای مافیایی حاکم سخن می گوید.
ستار بهشتی، مهدی هاشمی
زنده یاد ستار بهشتی کارگر زحمت کش و شرافت مند که گفته بود"این زندگی نیست، بردگی است" وبر همین پایه، در آن وحشت سرا، دلیری کرده و دیدگاه هایش را در صفحه خود در اینترنت نوشته بود با سنگ دلی آدم کشان حکومت زیر شکنجه قربانی شد. با افشا و جهان گیر شدن این جنایت، حکومت با اجبار یا ده ها بار راست و دروغ گفتن، سرانجام پذیرفت که او را در زندان به قتل رسانده اند و برای فریب مردم اعلام شد که شکنجه گرانی دستگیر و فرمانده ای نیز بر کنار شده است ولی در جهلمین روز بر سر مزار این قربانی بر خانواده او هجوم برده، آنان را مورد آزار و ضرب و شتم قرار داده وبدین وسیله بک بار دیگر دست خود را رو کرده و نشان دادند که ستم گری و تبه کاری، استخوان بندی این حکومت است و خون و کشتار آب حیات زندگی او. نشان داد کار این حکومت ریا کاری و فریب است.
ولی مهدی هاشمی که متهم به سوء استفاده از توانایی های مافیایی پدر خود، غارت، دزدی، آدم ربایی، رشوه گیری، باج گیری و اتهام های دیگر بوده، چه در ایران، چه در نروژ و چه کانادا پرونده داشته و حکم محکومیت او به پرداخت 13 میلیون دلار به هوشنگ بوذری در کانادا به اجرا نهاده شده است و به همین سبب به توصیه پدر خود و با برنامه ریزی او، با فرار از انگلستان به ایران بازگشت، تنها 80 روز در زندان به سر برد! در این مدت او بارها با خانواده ملاقات داشته، به بیمارستان برده شد و در آن جا با آسودگی به دیدارش رفتند. هاشمی رفسنجانی برنامه ریزی کرده بود تا او را از بیمارستان به خانه ببرد که درگیری با دیگرگروه مافیایی در قدرت، آن زمان چنین اجازه ای نداد و به گفته خانواده هاشمی او را از بیمارستان ربوده و دوباره به زندان باز گرداندند! سرانجام ولی قدرت مافیای رفسنجانی او را سرحال و سالم با وثیقه گفته شده 10 میلیارد تومانی(که این هم می تواند بازی و صحنه ساری ای بیش نباشد) از زندان به در آورد.
این وضع دادگری و "عدالت" در آن کشور ملا زده و ویران شده است! کسان تهی دست، ناشناخته ولی شرافت مندی چون ستار بهشتی به سادگی آب خوردن قربانی می شوند، خانواده او بدهکار نیز شده و مورد آزار و پی گرد هم قرار گرفته و کتک هم می خورند ولی آقا زاده بزه کاری که رشوه گیری، دزدی، آدم ربائی، باج گیری و شکنجه دیگری از سوی او حتا در دادگاهی نیز تابت و حکم صادر شده است، به سادگی آب خوردن از مجازات رها می شود!
اکنون می توان اندیشید که ما به چه فلاکتی دچار شده ایم که دختر رفسنجانی دموکراسی خواه شده است و زندان را آزادتر از بیرون می شمارد! به چه فلاکتی دچار شده ایم که مادر او زمانی که فرزند دیگرش مهدی، نمایشی به زندان می رود، نامه دادخواهی نوشته وخود را مادر همه فرزندان ایران می خواند! این بانو از همسرش نمی پرسد که در سال های قدرت مطلق خود، با جوانان و فرزندان این سرزمین چه کرد؟ قتل ها در برون مرز، بمب گذاری ها، دستگیری ها و اعدم ها ی پر شمار در ایران که نمونه روشنش اعدام هزاران زندانی سیاسی در دهه 60 است مگر با این ترفندها فراموش می شود؟ آیا انبوه این قربانیان مادر و خانواده نداشتند؟ این است دادگری در کشور ملا زده و ویران شده ایران اسلامی!
کوروش گلنام
چهار شنبه 29 آذر 1391ـ 19 دسامبر 2012
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد