logo





رای دادن در انتخابات غیر آزاد، پذیرش مشروعيت نظام نیست

دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۲ مارس ۲۰۰۹

تارا عظیما

آقای خاتمی علی رغم نظرات خود در مورد ولی فقيه، مانند علی خامنه ای و احمدی نژاد فرقه گرا نيست و کوشش دارد سیاست های مخرب جمهوری اسلامی را تقلیل دهد. او باين جهت کانديدا شده که متوجه خطرات بنیادگرائی شده است. به نظر من او از روی احساس مسئوليت کاندیدا شده است. اقدامی که میتواند برای او خطرناک نیز باشد. اینکه آیا وی اينبار نسبت به دوران گذشته تواناتر و متعهد تر به منافع ملی عمل خواهد کرد؟ آیا وضع رعایت حقوق زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، آزادی مطبوعات، تشکیل احزاب، فعالیت تشکل های صنفی و سندیکائی و آزادی اعتراضات مسالمت آمیز و در یک کلام رعایت حقوق بشر بهتر میشود؟ این سوال ها را آینده پاسخ خواهد داد.
انتخابات وسيله ای برای ابراز نظر آزاد و شرکت مردم در تعیین سرنوشت کشور است. اما در کشور ما انتخابات آزاد نيست. علاوه بر اینکه وزارت کشور، شورای نگهبان و هيئت نظارت هر کدام به دلخواه خود داوطلبان را از حق انتخاب شدن محروم میکنند، پس از اخذ آرا نیز رژيم افرادی را که رای بیاورند ولی مورد نظرش نباشند را به صور مختلف و برای نمونه از طریق باطل کردن صندوقهای رای از میدان خارج مینمايد.

سوال اينست: حال که نمیتوانیم با شرکت در انتخابات نماینده واقعی خود را انتخاب کنیم آیا امکانی برای تاثیر گذاری هر چند کم رنگ، در آینده کشور برای ما باقی میماند؟ برای پاسخ به این سوال بد نیست نتیجه کاندیدا شدن کسانی را که در جمهوری اسلامی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح شده اند کمی تحلیل و بررسی کنیم.

کاندیداهای اصولگرايان:
بین آقاي احمدی نژاد و آقایان قاليباف، ولايتی و لاريحانی تفاوت اساسی وجود ندارد. هر کدام از آنان "انتخاب" شود، کم یا بیش سیاست اصولگرایان را دنبال خواهد کرد. شايد مثلا آقای قاليباف از آقای احمدی نژاد در بعضی موارد کمی بهتر باشد ولی به يقين ميتوان گفت که رئیس جمهوری او در اساس ادامه همان سیاست های احمدی نژاد و تداوم وضع اسفناک کنونی خواهد بود.

کاندیداهای دیگر:

آقای محمد خاتمی
در کارنامه دو دوره رياست جمهوری آقای خاتمی نقاط مثبت و منفی وجود دارد. از ديد نگارنده ايشان شخصی روشنفکر، صالح و علاقمند به مملکت است. در زمان رياست جمهوری وی نشريات و مطبوعات نسبتاً آزاد، وضع اقتصادی بهتر از امروز و ذخيره ارزی بالا بود. فشار و تضییق حقوق بانوان و گروه های اجتماعی تقلیل یافت. وی از بخشی از استعدادها و اشخاص کاردان برای پيشرفت مملکت استفاده نمود و سعی کرد ایران را از انزوای سیاسی بیرون آورد. از طرف دیگر در زمان همين آقای خاتمی مطبوعات بطور فله ای بسته شد، وی از لاجوردی جلاد و شکنجه گر تقدير کرد و دانشجويان که بخصوص در انتخاب وی سهم به سزائی داشتند را اوباش و اراذل ناميد.

تجربه سی سال حکومت اسلامی تغییری در افکار آقای خاتمی بوجود نیاورده و ایشان همچنان معتقد به ولايت فقيه و حفظ نظام کنونی است! او در لحظات حساس از نيروی مردمی یاری نگرفت زيرا بيم آن را داشت که اگر مردم وارد صحنه شوند حرکت بعدی آنان زير سوال بردن خود نظام خواهد بود.

ایشان معتقد به مردمسالاری دينی و دخالت دین در حکومت است، حال آنکه دين يک امر خصوصی و منافع ملی و مملکت داری چيز ديگری است و بدون جدائی کامل دين از حکومت اداره درست کشور ممکن نمیباشد. نتيجه دخالت دين در حکومت همان ميشود که شاهد آنیم: هم معنويت از بين ميرود و هم کشور سقوط ميکند. آقای خاتمی چون طرفدار دخالت دین در حکومت است، هیچگاه در برابر زورگویان دينی ايستادگی نکرد و این زورگويان هر بار با حربه "حفظ نظام" او را مجاب کرده، به مقاصد خود رسيدند. یک نمونه دست دادن آقای خاتمی با خانمها است که اصولگرایان این امر را پيراهن عثمان کردند و آفای خاتمی هم همواره در موضع دفاعی کامل قرار گرفته است.

وی به گفته خود در زمان رياست جمهوری اش هر نه روز با يک بحران روبرو بود. فقدان قاطعیت و عدم ايستادگی در برابر زورگويان باعث شد که او بخصوص در دوره دوم رياست حمهوری اش بسيار ضعيف عمل کند.

امروز بحران ها از گذشته نیز بیشتر شده اند. در تمام دوران دولت احمدی نژاد حزب طرفدار آقای خاتمی يعنی حزب مشارکت از بیم رد صلاحيت شدن در انتخابات مجلس اعتراض موثری نسبت به حبس و زندان زنان، دانشجويان، معلمان، کارگران و ... ننمود. همين اواخر هم که دانشجويان دانشگاه اميرکبير به علت تبدیل دانشگاه به آرامگاه افراد گمنام مورد ضرب و شتم چماقداران حکومتی قرار گرفته و عده ای از آنان دستگير شدند، اعتراضی از طرف ایشان و یا حزب طرفدارش شنیده نشد.

آقای عبدالله نوری
ايشان در زمانيکه مصدر وزارت کشور جمهوری اسلامی بود و نیز زمانيکه نماينده مجلس بود در مواردی در برابر علی خامنه ای، ولی فقيه ايستاد و مدتی هم به زندان رفت. اما از آن پس جز سخنرانی های خانگی کار مثبتی از ايشان ديده نشده و در مورد اينکه چه برنامه دارد و چه ميخواهد بکند ایده ای در دست نیست. احتمال اینهم که ايشان از غربال شورای نگهبان عبور کند، اندک است.

آيت الله کروبی
ايشان فردی فرصت طلب است. او بود که بعنوان رئیس مجلس ششم حکم حکومتی مربوط به لايحه مطبوعات را به تائید مجلس رساند

آقای مير حسين موسوی
وی در اوائل حکومت جمهوری اسلامی مدتی نخست وزير بود و پس از آن بيش از بيست سال در برابر همه بلاهائی که بر سر ملت آمد سکوت اختیار کرد. برنامه او نیز روشن نیست.

نتیجه:
حال با این کاندیداها و در شرائط کنونی که انتخابات آزاد نیست آیا امکان اقدامی که به تقلیل خطر جنگ و ادامه تخريب کشور توسط جمهوری اسلامی تاثیر گذار باشد وجود دارد؟

روشن است که کشور به یک حکومت ملی که در آن کلیه حقوق و آزادی های مردم رعایت و بلکه تضمین شود و امکان انتخاب افرادی لایق، کاردان، صالح و قاطع نیازمند است. اما اگر بر فرض محال سیستم حذف کاندیدا ها نیز ملغی شود، چون آزادی انتخابات منوط به عوامل گوناگون از جمله ارتباط وسیع کاندیداها با مردم و استفاده از رسانه های عمومی نیز هست، امکان اینکه حکومتی مطابق ميل و اراده اکثريت مردم روی کار بیآيد نیست و تشکل های ملی و دموکرات امکان شرکت موثر در انتخابات را ندارند.

در چنین شرائطی چه ميتوان کرد؟ آيا بهتر است با عدم شرکت خود در انتخابات به جهانيان نشان دهیم که اين حکومت از آن ما نيست و مشروعیت ندارد و منتظر روزی شویم که جمهوری اسلامی در هم بریزد یا آنقدر تغییر یابد که شرائط انتخاب آزاد در کشور فراهم شود؟ تا آنزمان آيا چيزی از ايران باقی خواهد ماند؟

مشکل اینجا است که اینبار ممکن است عدم شرکت در انتخابات به معنی راحت تر کردن کار افراطی ترین جناح جمهوری اسلامی و به معنی تشدید دیکتاتوری و بازتر گذاشتن دست آنان باشد. آیا درست است هر کدام از ما در حد خود، اجازه دهیم شخصی مثل احمدی نژاد، بدون در نظر گرفتن منافع ملی و بدون اطلاع از مملکت داری، رئيس جمهور شود و کشور را بيشتر از این بر باد دهد؟ اگر صف آرائی کانديدا ها بهمين صورتی که اشاره شد باقی بماند و برای مثال احمدی نژاد در مقابل محمد خاتمی قرار گیرد، راهی که به نظر میرسد اینست که ضمن عدم قبول جمهوری اسلامی و حکومت ولایت فقیه با شرکت فردی در انتخابات، کوشش شود از انتخاب فردی مانند احمدی نژاد جلوگیری شود. زيرا سیاست های جزمی احمدی نژاد و امثال او ميتواند ما را گرفتار جنگی فاجعه آمیز، اقتصادی ویران و فقری گسترده تر سازد.
این امکان وجود دارد که دادن رای به خاتمی در مقابل اصولگرایان بتواند خطر بنیادگرائی را برای کشور تقلیل دهد اما ما را گرفتار همان دور تسلسل کند و او چند سال دیگر راه را برای احمدی نژاد دیگری باز بگذارد. بنظر من موضوع دفع خطر امروز و تهدید بزرگی که متوجه کشور و زندگی مردم در صورت ادامه حکومت مطلقه اصولگرایان است بزرگتر از خطر تسلسل است.

آقای خاتمی علی رغم نظرات خود در مورد ولی فقيه، مانند علی خامنه ای و احمدی نژاد فرقه گرا نيست و کوشش دارد سیاست های مخرب جمهوری اسلامی را تقلیل دهد. او باين جهت کانديدا شده که متوجه خطرات بنیادگرائی شده است. به نظر من او از روی احساس مسئوليت کاندیدا شده است. اقدامی که میتواند برای او خطرناک نیز باشد. اینکه آیا وی اينبار نسبت به دوران گذشته تواناتر و متعهد تر به منافع ملی عمل خواهد کرد؟ آیا وضع رعایت حقوق زنان، اقلیت های قومی و مذهبی، آزادی مطبوعات، تشکیل احزاب، فعالیت تشکل های صنفی و سندیکائی و آزادی اعتراضات مسالمت آمیز و در یک کلام رعایت حقوق بشر بهتر میشود؟ این سوال ها را آینده پاسخ خواهد داد. اگر واقعا منافع ملت برای آقای خاتمی مهم باشد امید اینست که وی زمانی به این نتیجه برسد که این منافع را در جدائی کامل دین از حکومت ببیند.

اگر صف کشی آنطور که در بالا گفته شد باقی بماند و بخش وسیعی از مردم عليرغم فقدان یک آلترناتيو ملی و دموکرات و نيز با عدم اعتقاد به جمهوری اسلامی، نه با طيب خاطر بلکه از روی ناچاری و برای فرار از وضعيت اسفناکی که در تمام زمينه ها بدان دچار شده اند، در این انتخابات شرکت کرده و برای جلوگیری از خطر عظیم بنیادگرائی رای دهند، چنین رائی اگر نوعی مقاومت منفی نباشد مسلماً به عنوان تائید و یا پذیرش مشروعیت نظام نخواهد بود.
11 اسفند 1387
taraazima@gmail.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


ایرانی
2009-03-04 03:48:11
با سلام آقای ياشار
ما که هيج چيزی از فرمايشات شما دستگيرمان نشد جز اينکه فهميديم اوه شما خيلی بيشتر از "ما" میدانيد.
در سطح ديپلم جناب بفرماييد من يک کارکر با يک معلم يا مغازه دار که ضمنا کفش خودمان را نيز خودمان واکس می زنيم چه کنيم.
پیشنهاد شما چیست؟


تارا عظيما
2009-03-03 17:52:20
با سلام
بحث بر سر اینست که چه اقدامی عاقلانه است تا وضع مردم و مملکت از آنچه که هست بدتر نشود. من سعی کردم شرايط را بررسی کنم و توضيح هم داده ام که تقلب در انتخابات وجود دارد، به نظر من خاتمی ایرادهای اساسی دارد که برشمرده ام و گفته ام که در شرائطی که نیروهای ملی و دموکرات به خاطر عدم آزادی انتخابات نمیتوانند آلترناتیوی ارائه دهند، با شرکت در انتخابات که آن را نوعی مقاومت منفی میدانم سعی کنيم که بنیادگرایانی مانند احمدی نژاد و هم مسلکانش انتخاب نشوند. اگر پیشنها من ایراد دارد، پیشنهاد شما چیست؟ در هر صورت بايد راه حل داشته باشیم و حتی الامکان مشترکا اقدام کنیم.
تارا عظيما

تلاش نافرجام يا حرفهاي بي سرانجام !
ياشار
2009-03-03 12:17:36
با سلام ، پر واضح است که حق با خانم عظيما است که ميگويد " راي دادن در انتخابات غير دموکراتيک ، به معني پذيرش مشروعيت نظام نيست . "
هم من و هم همه کساني که با خانم عظيما اتفاق نظر دارند همه آنچيزهائي را که شما خانم يا آقاي " ايراني " و سرکار خانم هشترودي ميفرمائيد ميدانيم و شايد بسيار بيشتر از شما .
بگذار بي پرده بگويم که در شرائط دموکراتيک مطمئن باشيد نه من و نه خانم عظيما ، حتي کفشهايمان را براي واکس زدن به هيچيک از کانديداهاي فوق الذکر نمي سپرديم !
اتفاقا اين شما هستيد که با پيش کشيدن مشروعيت نظام و ربط آن به انتخابات ، عليرغم ژست انقلابي تان ، باعث بل گرفتن مسئولين نظام ميشويد تا فرداي انتخابات و فارغ از نتيجه آن ، حضور مردم را به حساب تائيد خودشان بگذارند !
تاريخ شکست نهضت هاي مردمي پر است از شعارهاي انقلابي و چپ روانه کساني که خودشان حاضر به پرداخت حداقل هزينه ها هم نبودند ليکن حرفي به جز تکفير و تحريم نداشتند و کاري جز تخطئه و ريشخند مبارزات مسالمت آميز ديگران بلد نبودند .
درسهاي تاريخ بيرحمانه و مکرر نشان داده که ( کساني که بدنبال يا " همه چيز " و يا " هيچ چيز " هستند ، معمولا همان " هيچ چيز " نصيبشان ميشود . )
ياشار از ايران

همراه شو تا کی قهر با سرنوشت خود
ایرانی
2009-03-03 11:57:04
خانم تارا عظیما من با شما موافقم. با رای ندادن هيج مشکلی حل نمی شود. آيا ممکن است بپرسم اگر جناب ديکتاتور از اصلاح طلبی احساس خطر نمیکرد و نمی کند چرا تمام توان خود را در چهار سال گذشته و 8 سال قبل آن به کار بست (از صدا و سيما و پول خوراندن به بسيج و سپاه گرفته تا رد صلاحيت و ارعاب و اعدام) تا با هر صدای اصلاح طلبی مبارزه کند و بالاخره احمدی نژاد را علم کردند که به مثابه کامل يک ديکتاتور بی عقل و خودخواه و بی ادب در مجامع بين المللی به عنوان نماينده يک ملت بزرگ(صفاتی که حداقل خاتمی هيچ يک را ندارد و نداشت) خاک بر سر ملت نمود. ما نمی توانيم منتظر آمريکا با شيم که حمله کند و ما را نجات بدهد! يک سال پيش برنامهای از تلوزيون الجزيره می ديدم در مورد عراق و یکی از دانشمندان عراقی و 2 تن ديگر مهمان برنامه بودند،دانشمند بيچاره با بغض می گفت از زمان شروع جنگ تاکنون صدها دانشمند عراقی و دوستان خودش را حتی در اروپا و امريکا، اسراییلی ها ترور کرده اند و خودش هم در امان نيست.اين تنها يک مورد کوچک بود که بر سر ملت عراق آمد و ايران هم که برایشان برادری را تمام کرد! هيچ کس دلش به حال ما نسوخته، ما خودمان بايد حرکتی کنيم. اول خاتمی و بعد و بعد... اصلا اول هرچه غير از احمدی نژاد و بعد ادامه مبارزه. این جمله نظر شخصی بنده است که با تمام وجود درک کرده ام و اصراری به اثبات آن ندارم: خاتمی هيچ اعتقادی به ولايت فقيه بر جامعه ندارد حتی اگر بر زبان براند. اين را هم با تمام وجوددرک کرده ام که آخوندها تداوم سلطه گری خود را بر تداوم ولايت فقيه می بينند و از جاه طلبی شان همه پشتيبان ولايت فقيه هستند. اما اين را همه قبول داريم که اکثر تیم خاتمی به ولايت فقيه اعتقادی ندارند و خواستار اصلاح قانون اساسی هستند، حتا اگر به زبان نياورند. همین غنيمتی است برای شروع و یا تداوم مبارزه برای ریشه کنی اين بند از قانون اساسی و .... خاتمی هم چندين بار در سخنرانی های اخير خود باز بر لزوم اصلاح قانون اساسی و حاکميت مردم بر سرنوشت خود تاکيد کرد (اابته باز هم با رندی!). اصلا خودش با صراحت گفت که تمام مسایل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی وسياسی که که آقايان مراجع دنبال راه حل برايش در دين میگردند، در دنيای مدرن و علم روز برايش راه حل مدون ارایه شده است و زحمت آقايان را کم کرد!. نتيجه ای که برادرخدمتگزار از قافله جاماندمان! رفسنجانی عزيز بعد از سالها تحقيق! و احتمالا با راهنمایی فايزه و شايد نوه های از انگليس برگشته به آن دست يازيده اند، که يک عالم با 30 سال تفحص در علوم حوزوی را چه رسد به دخالت در همه علوم و فرمايش نمودند که فقه بايد تخصصی شود (احتمالا آقايان با يد چند واحد درسی فيزيک هسته ای هم کم کم در حوضه فرا گيرند). ای عزيز با تحريم انتخابات مشروعيت نظام ذرهای خدشه دار نمی شود. آنها همه افراد بسيجی و سپاهی را پای صندوق 100 بار از تلوزيون نشان می دهندالبته با چند تا خانم بد حجاب! و آقای ريش بزی! و چندتا کراواتی و حتی يک تيکه فيلم صف در سفارت آلمان هم با کلی آدم باحال می چپانند لابلاش و حالا بريم 4 سال ديگه جلو جلوبريم بوق بوق کنيم یا عقب بيفتيم دود شو جمع کنيم . تازه ديگه باخيال راحت از بين خودشون بدون دعوا یکی رو از صندوق می ارند بيرون بعد هم بقيه شون نامردای از خدا بی خبر غنایم رو تقسيم میکنند (یکیشون میشه شهردار، مجلسم می دن به یکی ديگه و رياست شورای امنيت ملی هم به ديگری می رسه و


2009-03-03 09:29:12
موافقم انها که در بالا نظر داده اند 30 سال است می گویندرای ندهیم تا تحریم شود
ولی شما 3 میلیون از حائزین رای کم کنید و 3 میلیون به رای دهندگاه اضافه
به همین سادگی 10 درصد بر تعداد رای دهندگان اضافه می شود
حالا شما بنشینید مدام محمل ببافید

تلاشی نافرجام
منیره هشترودی
2009-03-02 23:27:47
خانم تارا عظیما در شروع بحث انتخابات (انتصابات )خودتان با آوردن نام شورای نگهبان و... پوچ بودن شرکت در این نمایش مضحک راشرح دادید و سپس در توضیح اثر گذار بودن در این انتصابات بیشتر قلم فرسایی نمودید من فقط نمیدانم در حالی که اکثریت بزرگی از دانشجویان و مردم ایران خاتمی را خوب شناخته اند و بقول معرو ف میدانند که از این امامزاده شفاعی و یا فرجی حاصل نخواهد بود شما و یا بعضی از ایرانیان تلاش نافرجامی را برای پر کردن حوزه های قلابی رای گیری بکار میبرید و این دقیقا همان آرزوی قلبی فاشیستهای جمهوری اسلامیست که به هر ریسمانی بقول خودشان ! دست میاندازند وانواع و اقسام جنگهای زرگری را در روی صحنه تائتر شان دربین خود میکنند تا بلکه هر بار با نیرنگی نو دوباره تنور انتخاباتشان گرم شود و از راه فیلم و گزارشگران داخلی و خارجی مشروعیت قلابیشان را برای 4 یا 8 سال دیگر تمدید کنند ! چرا بعضی از ما خودمان را به ندیدن و ندانستن میزنیم و با سر هم کردن یک مشت حرفهای به ظاهر روشنفکرانه در مسیر خلاف جهت آب حرکت میکنیم ؟ البته خودتان اعتراف دارید که حاکمان این رژیم فاشیستی همان کسی را هنرپیشه اول این فیلم انتخاب میکنند که برایشان مقبول است آیا عدم شرکت اکثریت بزرگی از ملت بنفع رژیم است یا برعکس ؟


ایرانی
2009-03-02 18:07:19
سرکار خانم محترم تارا عطیما با درود
حضرتعالی میفرمایید:
((( اگر بخش وسیعی از مردم عليرغم فقدان یک آلترناتيو ملی و دموکرات و نيز با عدم اعتقاد به جمهوری اسلامی، نه با طيب خاطر بلکه از روی ناچاری و برای فرار از وضعيت اسفناکی که در تمام زمينه ها بدان دچار شده اند، در این انتخابات شرکت کرده و برای جلوگیری از خطر عظیم بنیادگرائی رای دهند، چنین رائی اگر نوعی مقاومت منفی نباشد مسلماً به عنوان تائید و یا پذیرش مشروعیت نظام نخواهد بود. )))
اینک پرسش بنده کمترین اینستکه آیا براستی جنابعالی یه این سخن و نوشتار خود معتقد و پایبند هستید؟ آیا واقعا بر این باورید که سردمداران این رژیم سفاک از چگونگی احوال ملت بیخبرند؟ آیا بر این باورید که حکام جبار و آدمکش حاکم بر ملت اسلامزده ما که تا آخرین تار و پودشان آغشته به این باور سخیف و جنایت پرور 1400 ساله است برای رای مردم پشیزی ارزش قائلند؟ من حتی یک لحظه هم نمیتوانم بخودم بقبولانم که بانوی فرهیخته ای همچو سرکارعالی از تاریخ و رویدادهای گذشته میهن اسلامزده و تیره بخت مان نا آگاه باشید!
حضرتعالی چگونه و بر چه پایه ای و با چه سوابق مستدلی استدلال میفرمایید که: ((( آقای خاتمی علی رغم نظرات خود در مورد ولی فقيه، مانند علی خامنه ای و احمدی نژاد فرقه گرا نيست و کوشش دارد سیاست های مخرب جمهوری اسلامی را تقلیل دهد. او باين جهت کانديدا شده که متوجه خطرات بنیادگرائی شده است. به نظر من او از روی احساس مسئوليت کاندیدا شده است. ))) جای بسی شگفت است که با تکیه بر تاریخ و رویدادهای گذشته دور و نزدیک و آشنایی حضرتعالی با این باور سخیف 1400 ساله به آخوند اطمینان میفرمایید و چنین صفاتی را که در ضدیت کامل با مرام و رفتار سخیف آخوندی است به این طایفه ظاله نسبت میدهید؟؟؟
آیا من اشتباه میکنم؟ آیا حقیقت راستین چیز دیگریست؟
استدلالات و نوشتار حضرتعالی مرا بینهایت شگفتزده کرده است!
برای شما بانوی فرهیخته شادی و تندرستی آرزومندم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد