مقدمه
این که گذار دشوار به دموکراسی در ایران بدون برنامه ریزی استراتژیک اتفاق افتد یک امر نادری است. به همین لحاظ ملاحظات برنامه ریزی استراتژیکی و تاکتیکی برای گذار به دموکراسی امری اجتناب ناپذیر می باشد. هنگامی که جنبشی برنامه ریزی استراتژیک خود را شکل می دهد، گفتگوی سازمان یافته و هدفمند یکی از مهم ترین اجزاء این برنامه ریزی استراتژ یک می باشد.
گفتگو یکی از مهم ترین مو لفه ها و عناصر هماهنگی و انسجام است و بدون آن هیچ تحول دموکراتیکی رخ نمی دهد. با گفتگو می توان سنت های لازم برای تحقق دموکراسی را، در روابط بین گروه های مختلف و کلاء همه مردم نهادینه کرد.
از این رو باید سازماندهی هر نوع گفتگو و دیالوگ را در میان نهادهای سیاسی و مدنی و فعالین و شخصیت های سیاسی و شهروندان ایرانی به فال نیک گرفت واز آن استقبال نمود. بدیهی است که گفتگو ها را باید چنان سازماندهی کرد که به حداقل نتایج مثبت منجر گردد و به این دلیل چهار نکته مرکزی در سازماندهی گفتگو ها حائز اهمیت اساسی می باشد.
الف - سازمان دهندگان و برگزارکننده گان این گفتگو ها چه کسانی هستند؟ این موضوع پذیرفته شده است که سازمان دهندگان و برگزارکنندگان گفتگو ها در تمامی فرآیند ها نقش تعیین کننده ای را دارا می باشند آن ها نه تنها چهارچوب های عمومی گفتگو، بلکه محتو ا و شرکت کننده گان در گفتگو ها را مشخص می کنند.
ب – گفتگو ها در چه زمانی در کجا و با کدام امکانات و در چه سطحی از شفافیت سیاسی برگذار می شود؟
ج- قعطنامه ها و پایان نامه های گفتگو چگونه تنظیم می گردد و آیا محتوای آن برای شرگت کننده گان تعهدآور و الزام آور است؟
د- نتایج نهایی این گفتگو ها چه خواهد بود آیا منجر به نهاد سازی خواهد شد؟
تجربه و نتایج برگذاری سه کنفرانس استکهلم و بروکسل و پراگ موید این است که :
سازمان دهنده گان و برگزارکنندگان این کنفرانس ها از یک سو دچار کوری سیاسی هستند. آن ها نه تنها به این چهار نکته مرکزی توجهی نداشتند بلکه از درک چهارچوب های فضای سیاسی در میان نهاد های سیاسی و مدنی، فعالین و شخصیت های سیاسی در ایران و خارج از کشور ناتوان بوده اند.
اما مسئله اساسی دیگر که موضوع اصلی این گفتارمی باشد این است که سازمان دهندگان و برگزارکنندگان این کنفرانس ها از نقطه نظر ملاحظات برنامه ریزی استراتژیک گذار به دموکراسی در ایران نیز فاقد بصیرت لازم هستند و این ادعا را در مولفه های زیر می توان اثبات نمود.
الف- دیدگاه و رویگردهای سازمان دهندگان و برگزارکنندگان این کنفرانس ها به نحو افراطی دچار نخبه محوری است.
دیدگاه نخبه محور پیدایش دموکراسی را فرآیندی از بالا به پایین و حاصل کنش نخبگان سیاسی می داند. فرم افراطی این دیدگاه حتی جنبش های اجتماعی را ابزار عوام الناس تلقی می کند و یا این که این جنبش ها را متعلق به طبقه اجتماعی و اقتصادی خاصی هستند، از این رو توجه ای به نهاد های سیاسی اجتماعی این جنبش ها ندارند.
منتقدین براین نظر هستند که تاکید یک جانبه در رابطه با نخبگان، باعث کم توجهی به نهاد های سیاسی شده و همچنین با محدود نمودن فرایند گذار دموکراتیک به محدوده زمانی کوتاه، نقش و وزن توسعه اقتصادی نادیده گرفته می شود و این تصور را دامن می زند که گویا نخبگان سیاسی در یک شرایطی رها از مجموعه جامعه می توانند فعالیت کنند.
این واقعیت است که توسعه نیافتگی نهاد های سیاسی به معنی شخصی و شخصیتی شدن سیاست در ایران و خارج از ایران شده است. بدون شک در خارج از کشور تلاش گروه های نخبه محور در جهت نهادزدائی از سیاست و گسترش روابط به واسطه علائقه مشترک حرفه ای، خانوادگی،مذهبی، فکری کمکی به دموکراسی در ایران نخواهند کرد زیرا که مسئله اساسی دموکراسی سازمان یابی می باشد
ب - دیدگاه ها و رویگردهای سازمان دهندگان و برگزارکنندگان این کنفرانس با مشخصه های گذار دموکراتیک در ایران در رابطه با نقش عوامل داخلی و تاثیر عوامل خارجی و هم چنین جایگاه جنبش های سیاسی- اجتماعی و نهاد های سیاسی وابسته به ان دچار توهم و اغتشاشات نظری – سیاسی است
تلاش می شود که مشخصه های سیاسی گذار دموکراتیک در موج های اول و دوم و سوم که توسطه محققین جامعه شناسی سیاسی بر پایه رویداد های تجربی و پراکتیکی این گذار ها تحلیل و تبیین شده است، دسته بندی گردد:
الف – مشخصه های سیاسی تحقیقات گذار دموکراتیک در سالهای ۱۹۷۰- ۱۹۶۰
تحقیقاات گذار دموکراتیک در این دوره مبتنی بر تجارب تاریخی ارو پای غربی در قرن نوزدهم و کشور های ازاد شده در سال های پس از جنگ جهانی دوم می باشد. تئوری مدرنیزاسیون و تحلیل جامعه شناسی تاریخی دو کرایش نظری این تحقیقات هستند. اما هر دو آن ها بر نقش تعیین کنندگی متغییر اقتصادی بر ساختار های اجتماعی در تحولات ناشی به کذار دموکراتیک تاکید دارند.
" مورد های تاریخی " با استفاده از بررسی های moore تشریح می شود و از سه مورد تنها در یک حالت منجر به دموکراسی شد و آن ها عبارتند از :
۱- انقلابات انگلیس ، فرانسه و آمریکا که منجر به سیتم سرمایه داری و دموکراسی شد ( از پائین ).
۲- در آلمان و ژاپن، تلاش های جناح مرتجع سرمایداری به فاشیسم منجر شد ( از بالا )
۳-از پائین با انقلابات دهقانی، سیستم کمونیستی در روسیه و چین برقرار شد که نتوانست به دموکراسی منجر گردد.
ب – مشخصه های سیاسی تحقیقات گذار دموکراتیک در سال های
۱۹۸۰
گذار دموکراتیک در اروپا ی جنوبی و امریکای جنوبی مبنایی برای تحلیل های جدیدی در رابطه با مشخصه های سیاسی این گذار ها شد. در این تحقیقات نگاه به گذار، نگاهی فرایندی است که از شکاف درون رژیم اقتدارگرا آغاز و به تغییر سیستم منجر می شود.
دترمینیسم حاکم در رابطه با تاثیر ساختارهای اقتصادی تا حدودی مرتفع شد و نقش کنشگرایی اهمیت بیشتری یافت
نتایج خروجی چنین فرایند های کم تر به ساختار و شالوده های اقتصادی - اجتماعی بلکه بیشتر به عملکرد سیاسی فعالین و نخبگان در اوضاع سیاسی مشخص وابسته است
به اختصار می توان اینگونه تفسیر نمود که دمکراسی محصول جبری توسعه اقتصادی- اجتماعی نیست، بلکه نتیجه فعالیت احزاب و گروه ها و فعالین و نخبگان سیاسی است.
در این تحقیقات بگونه ای سیستماتیک این سئوال مطرح می شود که "چگونه این تغییر سیستم انجام خواهد شد؟ در کدام مرحله و در چه فازی، کدام استراتژی و با چه نیروئی ائتلاف یا اتحاد و یا وحدت صورت خواهد گرفت؟ انتخاب این یا آن مسیر چه تاثیری در پروسه دمکراتیزاسیون خواهد داشت؟ فاکتورهائی که در این جا نقش بازی می کنند عبارتند از: اهداف و علائق، الویت ها، دریافت ها، تصمیم گیری ها، استراتژی، رفتار نخبگان سیاسی و تمامی اپوزیسیون و همچنین مسائل مربوط به گذشته تاریخی.
ج-فاز جدید مشخصه های سیاسی تحقیقات گذار دموکراتیک و برجستگی نقش جنبش های اجتماعی
با تغییر رژیم در پرتقال«سومین موج» دمکراتیزاسیون اغاز شد. این موج رژیم های آمریکای لاتین را در برگرفته و با تغییر رژیم های سوسیالیستی در اروپای شرقی گسترش یافت. و در ادامه آن در سال های ۹۰ پاره ای از کشورهای آفریقائی نیز در مسیر تحولات دمکراتیک قرار گرفتند. مهم ترین ویژگی موج سوم دموکراتیزاسیون در این است که کشورهای مختلفی را در قاره های متفاوت و در سطوح متنوع توسعه اقتصادی و اجتماعی را در بر گرفته است.
تغییر سیستم در اروپای شرقی نیتجه فاکتور های داخلی و خارجی بوده است، بدیهی است بدون تغییر در سیاست خارجی شوروی سابق، روند دمکراتیزاسیون در اروپای سرقی غیر ممکن بوده است.
محقق سرشناس Collier در یک بررسی تطبیقی تغییرات دموکراتیک در اروپای شرقی و آمریکای لاتین نشان می دهدکه نیروی محرک پروسه دموکراتیزاسیون در اولین و دومین موج دموکراسی اقشار بالای جامعه بوده اند در حالی که در موج سوم کارگران وزن بیشتری داشته اند. در این بررسی های تحقیقاتی او نتیجه می گیرد که در موج اول و دوم در رابطه با نقش کارگران بسیار مبالغه شده است و در موج سوم به کارگران در پروسه دموکراتیزاسیون بهای اندک داده شده است.
نتایج موج سوم کذار دموکراتیک در تحقیقات عبارتند از:
- پرهیز از تفکیک مکانیکی دوران گذار و بی اهمیت قلمداد نمودن عناصر پویای رژیم پیشین
- در کنار توجه به نقش نخبگان به زمینه های اقتصادی و اجتماعی گذار به دموکراسی توجه بیشتری شد.
- با تمرگزبه نقش تعیین کننده عوامل داخلی در فاز جدیدبه اقتصاد و سیاست بین المللی توجه بیشتری می شود
- در فاز جدید بازیگران صاحب نقش در گذار دموکراتیک بسیار متنوع هستند و نقش جنبش های اجتماعی در این فرایند نقش برجسته ای پیدا نموده است.
- منش و شخصیت دموکراتیک و رفتار مدنی نخبگان سیاسی، نقشی موثر در موفقیت گذار دارا می باشد.
در مجموع می توان گفت که تحقیقات در فاز جدید با اهمیت دادن به متغییر های ساختاری و تمرکز به عامل داخلی و نیز عوامل اقتصادی- اجتماعی ناشی از آن و با تاکیدبه نقش اقتصادو سیاست بین المللی و همچنین نقش ویژه جنبش های اجتماعی، تلفیقی از چهار پارامتر را در بردارد در ثانی منش و شخصیت دموکراتیک و رفتار مدنی نخبگان سیاسی نیز مهم می باشد.
با مراجعه به مبحث تئوریک بالا و تمرگز بر مشخصه های سیاسی گذار دموکراتیک در فاز جدید می توان در رابطه با فعالیت های سازمان دهندگان و برگزارکنندگان "اتحا برای دموکراسی در ایران"به این نتیجه رسید که چهارچوب های برنامه ریزی استراتژیک آنها بر دو اصل متکی است :
الف - اقتصاد و سیاست بین المللی نقش تعیین کننده دارد
ب - ایران در لحظات حساسی بسر می برد و این فرصت سیاسی را نباید از دست داد
و با این تحلیل می توان نهاد های سیاسی و اجتماعی را دور زد و همچنین جنبش های اجتماعی را نادیده گرفت.
از سوی دیگر منش غیر شفاف آن ها معیاری برای سنجش میزان خودمحوری و اقتدار طلبی می باشد که خود مانع مهمی در راه گذار دموکراتیک براساس این تحقیقات می باشد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد