logo





آقاى مسعود نقره كار با فرافكنى مى توان ايز گم كرد
اما روشنگرى نه

چهار شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۱ - ۳۱ اکتبر ۲۰۱۲

نیکروز اولاداعظمی

nikrouz-owladazami-s.jpg
جامعه ما ايرانيان با وجود برخى عنصر مدنى و دموكراسى و همچنين برخى آگاهى هاى اجتماعى از بستر تحولات اجتماعى، و آغاز برخى پرسشگرى ها و نقد قدرت، همچنان جامعه ايست با رفتارهاى فرهنگىِ مردمانى بغايت غوغاسالار، فرافكن، كينه و نفرت و خشونت ورز كه نخبگان سياسى و روشنفكرى اش از آلودگى هاى آن در امان نيست.

از نگاه روشنگرى، كينه ورزيدن و نظرى را تخطئه كردن،مذموم است. روشنگرى اساس اش سنجش و نقد است كه جا افتادن چنين روشى در مناسبات ما انسان ها حد اعلاى روش هاى اعتدال بر آن محرز مى شود. مى خواهم به بازگویی آشکار سازم که آيا آقاى مسعود نقره كار در دو مقاله و نيز نوشته اش در ميلينگ ليست "اتحاد جمهورخواهان ايران" به جو اعتدال دامن زده يا آتش خشم خويش را نسبت به مخالفان نظرى اش فروزان ساخت؟

روانشناسى، حوزه تخصص من نيست تا نماد كينه ورزی را از طريق اين دانش مورد كنكاش قرار دهم و حدود صدمات احتمالاً روانى كينه ورز را معيين سازم، اما قادرم از منظر روشنگرى به كينه ورزىِ آقاى نقره كار و نفرت تلمبار شده در ذهن ايشان بپردازم. لازم به ذكر است آنچه در اين بحث برايم مهم است رهانيدن روش روشنگرى و نقد از ذهنيت كينه و نفرت است.

اما قبل از آن، نكته اى را لازم به بيان و قابل پرسش مى دانم و آن اينكه آقاى مسعود نقره كار در دو مقاله عليه "اتحاد جمهورى خواهان ايران" كه حكومت سكولار و جدايى دين از دولت اساس روند سياست گذارى آن است، و مقاله دوم را که با شتاب در "خبرنامه گويا" منتشر ساختند، و مشحون از كينه و فرافكنى است، و نیز در ميلينگ ليست اتحاد جمهورى خواهان ايران که تنها يك مورد از نوشته آقاى بابك امير خسروى را قابل پاسخگويى دانستند اما به محض انتشار نوشته در سايت "خبرنامه گويا"، آقاى نقره كار چه چيز تازه اى در نوشته آقاى اميرخسروى يافتند كه بى معطلى نوشته غير قابل پاسخ را قابل پاسخ دانستند؟ به باور من بيرون آمدن نوشته آقاى بابك امير خسروى با عنوان "نبودِ انصاف و اخلاق در گفتار آقاى نقره كار" از ميلينگ ليست "اتحاد جمهورى خواهان ايران" به سايت " خبرنامه گويا" و قرار گرفتن اين نوشته در دسترس تعداد بيشترى، منجر به سراسيمگى آقاى نقره كار شده و نوشته به گفته خودشان غير قابل پاسخ آقاى امير خسروى را قابل پاسخ يافتند. تا جوابیه ایشان در این زمینه چه باشد؟

قابل ذكر است، تلاش من در نقد مقاله آقاى نقره كار از طريق نگاه روشنگرانه صورت مى گيرد و مى خواهم استدلال كنم كه اين مقاله بر ضد روشنگرى و روش نقد است كه روشنگرى يعنى سنجش موضوع جهت به موضوعيت در آوردن آن و يا نفى آن در قالب مفهومى و يا اثبات بى ارزشى آن. با اميد به اينكه مورد "هجمه" و "عصبيت" به طرز تلقى فرافكنى ايشان قرار نگيرم كه در ميلينگ ليست "اتحاد جمهورى خواهان ايران" به منِ عضو اين اتحاد روا داشتند.

مقاله آقاى مسعود نقره كار كه در سايت "خبرنامه گويا" درج شده است، با عنوان " بحران اعتماد، چشم اسفنديار اپوزيسيون"، مى باشد.

آقاى نقره كار مى نويسند: " طى هفته هاى گذشته حضور عناصرى كه اپوزيسيون حكومت اسلامى نيستند اما خود را اپوزيسيون حكومت اسلامى جا زده اند، و با استفاده از امكانات اپوزيسيون به حمايت از "پوزيسيون" اى ويرانگر و جنايت كار مبادرت مى ورزند را در همايش تازه ى يك اتحاد سياسى در خارج كشور شاهد بوديم. " اتحاد جمهورى خواهان ايران" براى چندمين بار سبب ساز اين جديدترين فرايند اعتماد زدايى از اپوزيسيون خارج از كشور شده است."

آقاى نقره كار شروط و مشخصه هاى اپوزيسيون را معلوم نمى سازد اما بطور حتم و يقين از آنجائيكه خود را در قاموس اپوزيسيون مى پندارد، مى توان معنای اپوزيسيون از نظر ايشان را گمانه زد. این معنا از اپوزیسیون مخالف هر گونه باز شدن فضاى باز در ايران و اميدشان این است كه حكومت به خواست مردم تمكين نكند تا مبادا به صدق اپوزيسيون بودنِ شان در صورت فضای باز سیاسی و با اجبار تن دادن به برخی سازش ها از فضای باز، لطمه اى وارد شود غافل از اين كه سياست پيشه بودن و سياست ورزى اپوزيسيون از همين نوع سازش ها معنا مى يابد. اپوزيسيون سياسى در قدم نخست بايد به نيرويى مبدل شود تا بدور از قهر انقلابى حكومت را به تمكين خواست ملت وا بدارد، اين صرفاً يك پيش داورى است اگر گفته شود اين حكومتِ "هيولا" به خواست ملت تمكين نمى كند، زيرا در صحنه سياست ورزى و تغییر آرايش سياسى نيروها، هر ناممكنى مى تواند ممكن و هر بی قابليتى داراى قابليت شود. و باز ايشان را بر اين نظر است كه اپوزيسيون"، اپوزيسيون نيست اگر از حكومت درخواست تمكين به اميال ملت كند(نقل به مضمون از نظر ايشان به معنای اپوزیسیون) اين موضع ايشان صرفاً بازتعريف اپوزيسيون در جنبه انقلابى آن است كه فضای جامعه امروز ايران، قريب به يقيين ديگر عرصه اى براى فروش چنين كالاهای انقلابیون نيست. اپوزيسيون يعنى مخالف پوزيسيون، مخالفت ها ى اپوزيسيون روش هاى گوناگون و متنوع اند يك نمونه این روشها را مى توان در ارتباط با "كنگره ملى آفريقاى جنوبى" كه رهبر آن نلسون ماندلا در چنگال رژيم آپارتايد قرار داشت مشاهده نمود؛ نلسون ماندلا از درون زندان سيگنال سازش را از سوى رژيم آپارتايد دريافت كرد و "كنگره ملى......" را بدان تحریض و ترغيب نمود و آنگاه جهان به سازشِ نقض كننده ترين حكومت آپارتايد در جهان با "كنگره ملى...." كه به روند دموكراسى در آفريقاى جنوبى انجاميد، ناظر و شاهد شد و اين همان ناممكنى بود كه ممكن شد.

بر كدام معيار آقاى نقره كار تلاش اپوزيسيون بر تمكين پوزيسيون به خواست ملت و در صورت تمكين حكومت، سازش با آن را "تطهير" حكومت مى نامد و شرط واقعى اپوزيسيون را در قهر انقلابى سازش ناپذيرى برداشت مى كنند؟ در صورت مذاكرات احتمالى حكومت اسلامى با امريكا بر سر مناقشه هسته اى، آيا اپوزيسيون نبايد بر آن مُهر تأييد بكوبد؟ و اگر در جمهورى اسلامى بر سر چنين امرى و يا لغو تحريم ها كه تحريم ها كمر مردم را به لحاظ معيشتى خم كرده است عقلانيت پيدا شود، نبايست با اين عقلانيت سازش نمود؟ آقاى نقره كار اگر سازشى ميان اپوزيسيون و حكومت اسلامى مطرح باشد در اين نوع اقدام هاى احتمالى جمهور اسلامى مى تواند باشد و نه تأييد بر تبهكارى هاى آن در سى و اندى سال گذشته.

آقاى نقره كار در مقاله شان، ابتدا از واژه همايش براى "اتحاد جمهورى خواهان ايران" مى گويند اما در ادامه بحث خود از آنجائيكه به واژه هايى همچون "ويرانگر و جنايتكار" اكتفاء مى كنند گويى رگ هاى گردن او به حجت قوى مى شوند و احتمالاً به دليل غلبه حس تنفر بر او در اين لحظه، ترجيح مى دهند كه به جاى واژه "همايش" به اتحاد........ از "نمايش" سخن بگويند. بدين صورت: " در اين نمايش افراد و ناصحان شناخته شده ى حامى حكومت اسلامى عريان تر از نمايش هاى پيشين اين اتحاد، سياست توجيه و تطهير حكومت اسلامى را به نمايش گذاشتند." از اين گذشته ايشان بدليل جنس انقلابى خود كه بر ذهن اش درونى شده و بر او حكم مى راند، استفاده ى كسانى كه به زعم او اپوزيسيون نيستند از "امكانات اپوزيسيون" كه همايش هاى اتحاد..... باشند (به زعم ايشان نمايش ها) "جنايتكاران" ، "ويرانگر"ان و "ناصحان" ، که گویا " سياست توجيه و تطهير حكومت اسلامى را به نمايش گذاشتند" القاء می نماید.

چند نكته در جملات فوق بر اين بيان آقاى نقره كار كه گفته بود من در باره "افراد و عناصر" شركت كننده در اين "نمايش" سخن گفته ام و نه در باره "اتحاد جمهورى خواهان ايران" مهر باطل مى كوبد آنجا كه اين "نمايش" "امكانات" را در اختيار "جنايتكاران" قرار مى دهد و يا "جنايتكاران" از اين "امكانات اپوزيسيون" به "تطهير حكومت اسلامى" مشغول اند.

١-اگر شما، هدف گيرى تان همايش اتحاد نبود تغيير واژه همايش به "نمايش" به چه كار آمد؟

٢- در اختيار قرار گرفتن "امكانات اپوزيسيون" همانند امكانات همايش اتحاد جمهورى خواهان ايران براى "جنايتكاران" جهت "سياست توجيه و تطهير حكومت اسلامى" را چگونه توجيه مى كنيد كه در مقاله دوم خطاب به آقاى بابك امير خسروى ميگوييد: من در مقاله ام به نقش "اتحاد جمهورى خواهان ايران" در رابطه با سازش با حكومت اسلامى.......... اشاره هم نكرده ام چه رسد به داورى." آيا شما مى فرماييد "امكانات" اتحاد جمهوريخواهان ايران در اختيار "جنايتكاران" كه مرقوم فرموديد، "اشاره هم" به اين اتحاد نبود؟

برحسب "اشاره" شما به در اختيار قرار گرفتن "امكانات" اتحاد جمهورى خواهان ایران" به "جنايتكاران" جهت "توجيه و تطهير حكومت اسلامى" بود كه من نوشته اى انتقادى خطاب به شما در ميلينگ ليست اتحاد قرار دادم و به همراه ساير اعضاى اتحاد از سوى شما به " خشونت و برآشفتگى اى نمونه وار" و "عصبيت ها و هجمه ها" برچسب خوردم. من براى روشن شدن اين مسئله عين نوشته ميلينگ ليست را در اينجا مى آورم تا معلوم گردد چه كسى فرافكنى مى كند و آنچه را كه خود است به ديگرى لقب مى دهد.

نوشته من در ميلينگ ليست اتحاد جمهورى خواهان ايران خطاب به آقاى نقره كار:

با سلام به آقاى مسعود نقره كار
"روشنگرى يعنى از واقعيت موجود موضوع ساختن.

رفتار روشنگرانه و اغراض هر دو منشأ آگاهانه دارند اما عميقاً متضاد هم اند. روشنگرى يعنى آگاهى و احاطه بر واقعيت موجود و اغراض يعنى كينه ورزى به واقعيت. غرض ورزيدن از آنجائيكه از روى عمد است در نتيجه مى تواند با آگاهى به واقعيت صورت گيرد.

مقاله شما در ليست خواندنيهاى من بود كه با نوشته بابك اميرخسروى عزيز آن را در اول ليست قرار داده و مطالعه نمودم. و آن را نه روشنگرانه كه ناشيانه- مغرضانه يافتم، به چه دليل؟

مقاله شما ظاهراً مستند و متمركز به پنجمين همايش اتحاد جمهورى خواهان ايران است اما هيچ اثرى از سند هاى منتشر شده اين اتحاد در محضر "روشنگرانه" شما يافت نمى شود و اين اولين نقض روشنگرى است زيرا روشنگرى يعنى با واقعيت هاى موجود روبرو شدن و از طريق تحليل آن واقعيت، طرح موضوع كردن و مقاله شما فارغ از اين نوع بيان روشنگرانه بوده است.

آقاى نقره كار هنگامى كه مى خواهد همايش اخير اجا را مورد مداقه قرار دهد و به زير ذزبين برد، قاعداً بايد به سراغ اسنادى رود كه آن اسناد گوياى تمام عيار هويت آن هستند اما ترجيح بند ايشان به برخى شركت كنندگان و سخنرانى هاست، براى آقاى نقره كار مهم نيست كه در اسناد منتشره همايش جدايى دين از دولت و حكومت سكولار درج شده باشد، مهم براى ايشان فرخ نگهدار و برخى شركت كنندگان در همايش اند كه به دليل به باور من كينه ورزى به آنها حاضر مى شود كه سخنان آنها را تا سطح همايش تعميم دهد و هر دو را يكجا مسخ نمايد و اين اغراض آگاهانه را هم به زعم خويش روشنگرى بداند در حاليكه روشنگرى يعنى واقعيت موجود را همانگونه كه هست ديدن و از آن موضوع ساختن. به نظر من شما در اين زمينه با توضيحاتى كه دادم موفق به موضوع ساختن نشديد زيرا قضاوت شما بر بستر واقعيت موجود اجا نبوده و از آنجائيكه اين قضاوت جنبه آگاهانه داشته در نتيجه غرض در آن عيان است.

با اميد به اينكه شما را در جرگه روشنگرى ببينم. نيكروز اولاد اعظمى

بعد از نوشتن اين سطور بود كه جوابيه شما را خطاب به آقاى امير خسروى ملاحظه كردم. نوشتيد كه در مطلب تان به "افراد و عناصر" اشاره داشتيد، با اپوزيسيونى همچون اتحاد جمهورى خواهان چطور؟ آقاى نقره كار شما طلب مى كنيد كه مقاله تان را بدون عصبيت بخوانيم و درست هم مى گوييد اما شما نيز يك بار ديگر مقاله تان را از دريچه روشنفكر روشنگر بخوانيد، در اينصورت مطمئنم كه تجديد نظر خواهى كرد و به اين نظر خواهى رسيد كه مقاله شما از منظر عصبيت نوشته شده تا روش روشنگرانه.

اين كل نوشته من خطاب به شما در ميلينگ ليست اجا بوده است. شما با تأسى از وجدان بيدار روشنگرى نشان دهيد كه نوشته من به شما تحريض و منبعث از "عصبيت" و "هجمه" بوده است كه شما به برخى از اعضاء اجا از جمله من نسبت داده ايد.

آقاى نقره كار اولين نشانه زبان گوياى روشنگرى، نقد منصفانه به دور از بكار گيرى واژه هايى همچون "جنايتكاران" ، "ناصحان"، "آشفتگى" و غيره، به مخالف نظرى است. دومين نشانه روشنگرى اعتماد بنفس و دور شدن از، از خودباختگى است. و اينها می تواند منجر به آن شوند که منتقد بتواند "ارزشها و معيارهاى اسلامى" محمد خاتمى را نقد كند، منجر به آن شود كه مفاهیم جعلی از سر جهالت همچون "روشنفكر دينى" و "دموكراسى دينى" و يا مدارا جستن بدون نقد، به نقد روشنگرانه سپرده شود و يا سياست اتحاد جمهورى خواهان و اصولاً هر نظر و مفهوم ديگرنيز به همين ترتيب، اينچنين روشنگرى، به غوغاسالارى و فرافكنى نيازمند نيست.

دوست گرامى آقاى نقره كار به صراحت بگويم ، همايش پنجم اتحاد جمهورى خواهان ايران يكى از موفق ترين همايش بوده است بگونه اى كه كيهان حسين شريعتمدارى براى خراب كردن آن دو مقاله سراسر توهين و افترا بدان اختصاص داده است. موفق از اين نظر كه شرکت کنندگان و سخنرانان با هیچ ارگان رسمی اجا مواجه نبودند كه بدليل احتمال برخى معذوريت از ابراز نظر و سخن شفاف باز بمانند، در اين اجلاس "سفيران سبز"، "ملى- مذهبى ها" و نمايندگان سابق مجلس و نيز سكولارها ى غير دينى بگونه اى شفاف و بدور از سايه ترس و وحشت از اتهام خوردن،به ابراز نظر پرداختند من خود منتقد بسيارى از آن سخنان هستم و برخى را به دور از مصلحت به نقد گرفتم، سخنرانان و منتقدان هر دو چه در همايش و چه بيرون از آن شفاف سخن گفتند، بر يك چنين بسترى از شفاف سازى ها و نقدها چه لزومى به فحاشى ها و تهمت زدن ها مى رود؟ و شما آقاى مسعود نقره کار به جای فرافكنى کردن نقد روشنگرانه را پیشه سازید که خالی از حب و بغض و مدارای واقعی است.

نیکروز اولاد اعظمی
niki_olad@hotmail.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد