logo





سخنی با خانم فرح دیبا با نگاهی به فیلم از تهران تا قاهره

سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۱ - ۳۰ اکتبر ۲۰۱۲

بهروز امید

هدف شما در این فیلم افشای ستم وستمگری نیست که اگرچنین بود باید به گونه دیگری بر خورد می کردید. هدف پنهان شما بر کشیدن فرزندتان و نشاندن او بر اریکه پادشاهی است. شما که وابسته و پیوسته به حکومت پیشین هستید حکومت کنونی را می کوبید آن هم نه در تمام زمینه ها و بطور اساسی بلکه تنها در ارتباط با خودتان وستمی که بر شما رفته است. آیا زندان شکنجه و اعدام هزاران زن ومرد مخالف جمهوری اسلامی از جمله اعدام های سال 67هیچ حسی در شما ایجاد نکرد که به عنوان بخشی از جنایات جمهوری ولایت فقیه به آن اشاره ای بکنید .
گفتن از زشت رویی دگران
نشود باعث نکو رویی

شما با بهره گیری از روانشناسی ستمگر ستیز مردم ایران و با تکیه به باور های دینی شان و رابطه عاطفی آن ها با ماجرای کربلا و مصیبت های خانواده امام حسین که سده هاست روضه خوانی می شود کوشیده اید آن چه از سال 57 تا کنون بر سر خانواده تان آمده است را مشابه سازی کنید و کفه ترازوی داوری مردم را به سوی و سود خودسنگین کنید. در این همانند نمایی خود را در جای زینب نشانده اید که در شام و در مجلس یزید به افشا گری بنی امیه و باطل بودن حکومت آن ها و پایمال شدن حق خانواده خود پرداخت. منتها بر حسب روایات شیعه او رو در روی یزید این کار را کرد و شما که چنین فرصت و امکانی را ندارید به فضای مجازی روی آورده اید.به این ترتیب این مفهوم را القا می کنید که رفتار یزید با مخالفان و حتا قیام کنندگان علیه حکومت اش به مراتب کم خشونت تر از خامنه ای و جمهوری اسلامی بوده است.

در میان عکس های خانوادگی که کنار دست شما در مصاحبه چیده شده است عکس دو فرزند جوان مرگ تان بر جسته تر است (در سوگ آن ها با شما همدردی می کنم). بی گمان چیدمان تصویر ها آگاهانه و برای بر انگیختن حس همدردی بینندگان و هزینه کردن آن برای هدفی بالا تر از افشا گری جمهوری اسلامی بوده است. همچنین شما کوشیده اید با سود جستن از نا رضایی مردم به ویژه طبقه متوسط شهری که آزادی های فردی شان نیز از دستبرد جمهوری اسلامی در امان نمانده است برای هدف اعلام نشده خود بهره برداری کنید. بدیهی است زنان و مردانی که درک و تجربه مستقیمی از حکومت شاه ندارند در کانون توجه شما در این فیلم هستند.

با بهره گیری از منابع مالی بسیار فرا تر از آن چه در فیلم به آن اشاره شده است(62 و 50 میلیون دلار) و به کمک رسانه ها و دیگر امکاناتی که جهان سرمایه داری با انگیزه روی کارآوردن احتمالی فرزندتان در اختیار شما گذاشته تمام بد بختی های خود را به گردن نظام استبدادی و ویرانگر جمهوری اسلامی می اندازید. این سخن دفاع از جمهوری ولایت فقیه یا چشم بستن برخشونت ورزی های حکومت نیست بلکه افشاگری تجاهل آگاهانه شما نسبت به عوامل اصلی سقوط حکومت پهلوی و روی کار آمدن یک حکومت قرون وسطایی حامل تعصب دینی بی تدبیری در مملکت داری با اشتهای سیری نا پذیر در غارت منابع کشور است .

مبارزه با ستم وستمگری کاری انسانی است به شرط آن که اگر خود ستم کرده ای به آن هم بپردازی و از مردمی که به آن ها ستم روا داشته ای پوزش خواهی کنی. اما شما چنین نکرده اید و حکومت شاه را یکسره در خدمت توسعه و ترقی ایران و رفاه و سعادت مردم معرفی کرده اید.

هدف شما در این فیلم افشای ستم وستمگری نیست که اگرچنین بود باید به گونه دیگری بر خورد می کردید. هدف پنهان شما بر کشیدن فرزندتان و نشاندن او بر اریکه پادشاهی است. شما که وابسته و پیوسته به حکومت پیشین هستید حکومت کنونی را می کوبید آن هم نه در تمام زمینه ها و بطور اساسی بلکه تنها در ارتباط با خودتان وستمی که بر شما رفته است. آیا زندان شکنجه و اعدام هزاران زن ومرد مخالف جمهوری اسلامی از جمله اعدام های سال 67هیچ حسی در شما ایجاد نکرد که به عنوان بخشی از جنایات جمهوری ولایت فقیه به آن اشاره ای بکنید .

من از رنجی که شما و خانواده تان کشیده اید خوشنود نیستم و آن را پاداش کردار گذشته تان نمی دانم که از جانب نیرویی ماورا طبیعی تعیین و اعمال شده باشد بلکه بر این باورم که سرنوشت یا سرگذشت شما ناگزیری سرانجام حکومتی است که آزادی ستیز بود و نه بر پایه انتخاب آزاد مردم که به یاری بیگانگان روی کار آمده بود و در دوران پادشاهی سی و هفت ساله اش جز برای هورا کشیدن و جاوید شاه گفتن مردم را به حساب نیاورد و اتکایش به نیرو های نظامی امنیتی بود و پشتیبانی عمدتا کشورهای غربی. به ظاهر با آخوند ها مخالف بود اما به جهل و خرافه میدان می داد روزنه های آگاهی بخشی را می بست زیرا که باور داشت آگاهی مردم حکومت خود کامه او را به چالش می کشد.

خانم دیبا!

شما نزدیک ترین شخص به شاه بوده اید و بی گمان بیش ترین آگاهی را از رخداد های ملی و بین المللی از آغاز دهه چهل داشته اید ممکن است از برخی تصمیم ها و جریان ها بی خبربوده باشید اما در سال 57به ویژه نیمه دوم آن که شاه روحیه خود را از دست داده بود و به همدلی و همدردی نیاز داشت قطعا بیش ترین درد دل ها وشکوه وشکایت از دستگاه اداری کشور ومتحدین خارجی اش را با شما در میان گذاشته است.انتظار بجایی است که در این فیلم پرده از سازش ها و زد وبند های آن دوران برمی داشتید.

.

در این دوره سی ساله مسوولان وکارشناسان نظامی امنیتی که از کشور گریخته اند و برخی دوستان غربی تان از جریاناتی چون گوادالوپ و آمدن ژنرال هایزر به ایران و دیگر ماجرا های پشت پرده چیزهایی برای شما وفرزند تان گفته اندکه دقیقا در ارتباط با تسریع فرو پاشی حکومت بوده است چرا در باره آن ها در این فیلم سکوت کرده اید؟ از کشتن عوامل سرکوب مردم و نشان دادن جنازه آن ها در تلویزیون ابراز انزجار می کنید. من با محاکمه افراد در داد گاه های در بسته بدون داشتن وکیل انتخابی و بی حضور هییت منصفه که نماینده وجدان عمومی باشد مخالفم و مجازات مرگ رابه ویژه در جرایم سیاسی غیر انسانی و جنایت می دانم. آیاحافظه تان یاری می کند اعدام گروهی زندانیان سیاسی را در سال های دهه پنجاه به یاد آورید؟ آیا یادتان هست بیژن جزنی و هشت نفر دیگر را که دوران محکومیت شان را می گذراندند به بهانه فرار کشتند؟ اگر در در سال 54 آگاه نشده باشیدحتما فیلم دادگاه تهرانی بازجوی ساواک را دیده اید که پرده از این جنایت برداشت. شاید فیلم و اسلاید جنازه های برهنه زنان و مردان مربوط به در گیری های با ساواک وشهربانی را دیده باشید. آیا از دیدن هیچ یک از آن صحنه ها و شنیدن خبر آنها اندوهگین

شدید و نسبت به آن رفتار ها حتا انتقاد کوچکی کردید و آیا اکنون نمی توانستید اظهار تاسفی بکنید؟ جمهوری اسلامی بد کرده است اما نگاهی به کارنامه خودتان هم بیندازید و مظلوم نمایی نکنید.

خانم دیبا

بیماری حکومت پهلوی تا آن اندازه گسترده بود که اعتراف شاه به وجود "ظلم وفساد "و وعده " تعیین دولت ملی و بر گذاری انتخابات آزاد و اجرای کامل قانون اساسی"هم نمی توانست جان دو باره ای به آن ببخشد همان طور که بیماری شاه هم به مرحله ای رسیده بود که کوشش پزشکان برای نجات او به جایی نرسید. شاه وشما با فرو کاستن علل و اسباب سقوط سلطنت به نیرو های ما ورای طبیعی و عوامل فرعی ازجمله بی مهری های متحدین تان که آگاهانه و هدفمند سرعت فرو پاشی را تشدید کردند از اشاره به دلایل اصلی پرهیز می کنید.

شاه در پاسخ به چرایی سقوط حکومت به با ربارا والترز(خبرنگار)می گوید"این خواست خدا بود"خبرنگار می پرسد چرا خواست خدا بود شاه می گوید"هیچ چیز ثابت نمی ماند و همه چیز تغییر می کند یک روز حرف خودم را می زنم اما نه فعلا". این پاسخ دانش آموخته سوییس وجانشین کوروش و داریوش است که خود را از سیاست مداران برجسته جهان می داند .شاه از تحلیل و چرایی رخداد ها می گریزد و به تحمیق پناه می برد در پاسخ خبر نگار دیگری می گوید "بسیار شب ها نخوابید م در عجب از این که چه اتفاقی دارد می افتد هنوز هم نمی فهمم چه اتفاقی افتاده است ".

جناب عالی در جایی می گویید سفیران آمریکا وانگلیس اصرار داشتند شاه هر چه زود تر ایران را ترک کند و لا بد گمان می کنید اگر مانده بود ایستادگی می کرد و سلطنت را نجات می داد. شما بارها بجای دادن اطلاعات و تحلیل رخداد ها دست بر هم می سایید و به گفتن "نمی دانم آدم نمی داند چه بگوید" بسنده می کنید .

در شرایطی که بسیاری از فرزندان ایران می خواهند براساس خواست خودشان سرنوشت کشور را رقم بزنندو بسیاری از باور مندان به جمهوری اسلامی نیز می کوشند گریبان سیاست را از چنگ دین به در آورند شما با پخش این به ظاهر باور شاه (خواست خدا)همچنان به انکار بی کفایتی وابستگی و ستمگری حکومت شاه می پردازیدو خواست مردم راکه از حکومت شما به جان آمده بودند به خواست خدا تنزل می دهید . با انکار توان مردم برای تغییر زندگی نگاه شان را به سوی خدا در آسمان و سایه اش درزمین که الزاما فرزند ارشد شماست سوق می دهید. شما حق دارید هر نوع حکومتی را دوست داشته باشید و برای تحقق آن کوشش کنید .شما حق دارید برای به قدرت رسیدن فرزندتان تلاش کنید اما نه با دست کاری در واقعیت یا تحریف تاریخ و گمراه کردن مردم .



خانم دیبا!

شاه و شما به تلاش او برای سعادت و رفاه مردم ایران اشاره می کنید.شاه در مصاحبه با یک خبر نگار خارجی ضمن شرح خدماتی که به مردم ایران کرده است می گوید ما را با بهترین دموکراسی ها مقایسه می کنند .این سرآمد دموکراسی پس از منحل کردن دو حزب شاه ساخته ایران نوین و مردم و ساختن حزب رستاخیز در اسفند سال 53 در حالی که شست های دو دست اش را توی جیب جلیقه اش کرده بود گفت"هر کس نمی خواهد عضو حزب رستاخیز بشودگذر نامه اش را بگیرد و به هر بهشت یا جهنمی که می خواهد برود "

یک بار دیگربه پیام او به مردم ایران پس از هفده شهریور 57 گوش کنید.او از "بپا خاستن مردم علیه ظلم و فساد " سخن می گوید و ادامه می دهد "انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تایید من......نباشد "یعنی می پذیرد ظلم وفسادی بوده است که مردم علیه آن بپا خاسته اند.همچنین بر این باور است که بسیاری از اعتصابات برحق بوده است. .آیا گمان می کنید اعتراف شاه به وجود ظلم و فساد ترفندی برای رهایی گریبان حکومت از چنگ مردم بوده است تا قدرت از هم پاشیده خود را باز سازی کند و دمار از روزگار مردم در آورد. شاه در دنباله پیام خود می گوید "متعهد می شوم که پس از بر قراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای بر قراری آزادی های اساسی و اجرای انتخابات آزادتعیین شود " یعنی پس از کودتای 28 مرداد 32 تا آن زمان دولت ملی وانتخابت آزاد نداشته ایم. شاه در ناگزیری و البته بسیار دیر هنگام به حقیقتی آشکار تر از خورشید و برای ایشان تلخ تر از شوکران اعتراف می کند. می بینید که تلاش مردم ایران که دنباله کوشش و فداکاری روشن فکران و گروه های پیشتازجامعه برای بر چیدن حکومت ظلم و فساد بود از سر شکم سیری یا به تحریک کشور های غربی به دلیل افزایش بهای نفت و خارج شدن قطارشاه از ریل فرمانبرداری نبوده است. گیرم که به دلایلی که از حوصله این نوشته بیرون است از جمله زدو بند های متحدان شما با خمینی حاصل آن همه جانبازی و فداکاری به کیسه کسانی سرازیر شد که روزگاری سیاه تر از دوران شاه را به ارمغان آوردند. آمریکا و متحدان اش در نا گزیری حکومتی ارتجاعی بی تد بیر و سرکوبگر رابر یک جایگزین مخالف سلطه غرب و خواهان توسعه و استقلال ایران ترجیح دادند.

خانم دیبا!

نمی دانم اشاره شما به دفاع شاه از مصدق و کمک به او در ملی کردن صنعت نفت را چه بنامم واژه تحریف تاریخ برای این کار شما کافی نیست. به حساب نا آگاهی تان از تاریخ هم نمی توان گذاشت .شما که فرصت و امکانات کافی دارید کمی وقت بگذارید و گفته های همسرتان را در باره دکتر مصدق بخوانید. سرگذشت او را دست کم از شبی که تیمسار نصیری شما برای بازداشت او رفت تا پاین عمرش در باغ احمدآباد مرور کنید.آیا بر این باور هستید اوباشی که به سر دستگی شعبان بی مخ و همراهی لباس شخصی های حکومت روز 28 مرداد خانه مصدق را غارت کردندو انها که او را بازداشت و دادگاهی کردندو دستور تبعیدش به احمدآباد را دادند از انگلیسی ها یا روس ها دستور می گرفتند؟ گمان نبرید کینه توزی جمهوری اسلامی به مصدق و پنهان داشتن حقایق از نسل های پس ازانقلاب بهمن مردم را به پذیرش گفته های شما در باره رابطه شاه و مصدق نا گزیر می کند.

خانم دیبا!

این روزها میگذرند و مردم ایران آزادی را تجربه خواهند کرد و به تاریخی که دست کاری نشده باشد دست پیدا می کنند آن گاه در باره حکومت شاه و شیخ به داوری خواهند نشست. آن داوری نه برای کینه توزی و انتقام که برای کشف حقیقت و درس گرفتن از گذشته با هدف ساختن آینده بهتر است.

25 مهرماه91


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


یک مخالف سابق
2012-11-04 17:23:53
آقای بهروز امید
آنهائی که در جریان سال 67 کشته شدند همگی انقلابی بودند و در انقلاب حلوا یا شیرینی تقسیم نمکنند.از کجا معلوم که کشته شدگان اگر قدرت داشتند همین رفتار را با مخالفان خود نمیکردند؟سعی کن منصفانه قضاوت کن.امیدوارم نوع حکومت شما را هم ببینیم که چگونه به قدرت میچسبید.فیدل کاسترو پایش لب گور است و هنوز ول کن قدرت نیست.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد