logo






رهایی بخشی آمریکای لاتین:
بین ابرها ی سیاه و طلوع صبح نوین

چهار شنبه ۳ آبان ۱۳۹۱ - ۲۴ اکتبر ۲۰۱۲

حسن نادری

در دنیای پر شتاب تغییرات و پیچیده ،میدان" جهانی شدن" در تعیین رابطه بین مسائل ملی و بین المللی بیش از پیش در ذهن متبادر می شود. اگر جهانی شدن را نه بمثابه یک عا مل ثانوی در امور داخلی هر کشور در نظر بگیریم، بلکه بعنوان عاملی که بتواند در انجام اصلاحات قابل توجهی به مشکلات محلی کمک کند آنگاه این واقعیت فراگیر در درون هر کشور در زندگی دولتها،جوامع وافرادقرار میگیرد.اما ملتها و خلقها در برزخ "جهانی سازی" گرفتار آمده ودر اشکال گوناگون در برابر آن مقاومت میکنند.

در دستیابی به این پاسخ در راستای گسترش طرح مقاومت از طریق تحقیقات و ترویج یک آلترناتیو همبستگی بین المللی نوین و دموکراتیک نیاز مبرمی وجود دارد. بر این اساس مقایسه ایده ها، تبیین گرایشات و مسائل مورد مناقشه و نیروهای سازماندهنده و همچنین مبارزات وتناقضات اجتماعی درونی و همبستگی بین المللی که از خلال آن حاصل میشود، شاید در اینگونه مقالات روشنگری نمایند.

در اوایل دهه 1990 ، چپ آمریکای لاتین در احتضاربود. سوسیال دموکراسی به نئولیبرالیسم لجام گسیخته پیوست. پس از فرو پاشی اتحاد شوروی ،هسته هائی چند از چریکها و رژیم کوبا به حیات خود ادامه میدادند ودر دوره ای از نبود مبارزات علنی، بعبارتی دیگر در" دوره ویژه مبارزات اجتماعی" بسر میبردند و تز " پایان تاریخ" فرانسیس فوکویاما را به چالش میکشیدند. پس از دوره ای که آمریکای لاتین به آزمایشگاه نئولیبرالیسم تبدیل شده بود، اما از اوایل 2000، این قاره به آزمایشگاه اعتراضات علیه نئولیبالیسم تبدیل شد. این اعتراضات و اپوزیسیون به روشهای گوناگون وبصورت غیر منظم سر بر آوردند.

شورش های " کاراکازو" در ونزوئلا، زاپاتیستها در مکزیک،مبارزات موفقییت آمیز علیه خصوصی کردن آب و گاز وجنبش دهقانان در مزارع کشت کاکائو در بولیوی و کارگران کشاورز " بی زمین" در برزیل نمونه هائی از این نوع جنبشها بودند. در فا صله سالهای 2000 و 2005 ، شش رئیس جمهور تحت فشار مطالبات خیابانی از قدرت بر کنار شدند: پرو در سال 2000، اکوادور در سالهای 2000 و 2005، بولیوی در پی درگیریهای مربوط به ملی کردن گاز در سالهای 2003 و 2005، و سرانجام در آ ژانتین در هنگام بحران مالی و پولی که به فاصله دو هفته ،پنج رئیس جمهوری یکی پس ازد یگری به این مقام رسیدند. در مدت بیش از ده سال از این خیزشها اکنون در ده کشور این قاره قدرت سیاسی به چپ سپرده شد . البته کوبا را هم باید بر آنها افزود که برادران کاسترو همچنان در قدرت هستند. دولتهای جدید چپ هر یک با روشها و راه کارهای گوناگون و با کمک جنبشهای قدرتمند اجتماعی به قدرت رسیدند: یک نظامی کودتاگر در ونزوئلا، یک فعال کارگری دربولیوی،یک سندیکالیست از حزب کار برزیل،یک اقتصاددان مخا لف تبدیل پول ملی به دلار در اکوادور،یک کشیش از کلیسای الهیات آزادیبخش در پاراگوئه... . در اغلب این کشورها این احزاب سوسیال دموکرات نبودند که از طریق رعایت قواعد دموکراسی آلترناتیوی به قدرت رسیدند. بلکه این جنبشهای چپ رادیکال حاشیه ای هستند که در کشورهای خوداز طریق انتخابات به بقدرت رسیدند. این بر آمد به قدرت چپهای ناهمگون اما کم و بیش رادیکال، نشانه ای از بازگشت به مسئله مرکزی یعنی مسئله اجتماعی است که سالها بواسطه عملکرد نئو لیبرالیسم پس زده شده بود و اینک به خواست عمومی و نظارت و بازسازی نقش دولت در دستگاهای دولتی و کاربستن دموکراسی مشارکتی را در برنامه خود دارند. البته باید دیگر عناصر و ابعاد مختلف و مسائل اجتماعی را به این خواست افزود. از جمله اینکه برخی از این احزاب چپ با در نظر گرفتن توارن قوای اجتماعی مطابق با برنامه های سازمان های مالی بین المللی(برزیل، شیلی) حکومت میکنند، برخی دیگر با اپوزیسیونی روبروهستند که در پی انجام کودتا علیه دولتند (ونزوئلا)، در بعضی از کشورها ئیکه ترکیب حاکمیت با برتری بومیان میباشد ،علاوه بر مسئله شکاف اتنیکی، شکاف قومی ـ ملی (بولیوی) مزید بر علت هستند.

بر آمد این دولتهای چپ در درجه نخست پاسخ به مسائل حاد اجتماعی ایجاد شده توسط حاکمیت دهه نئولیبرالیسم هستند که برنامه های کمک رسانی به فقیرترین اقشار اجتماعی جامعه را در برنامه خود دارند. پس زدن فقر، یکی از بزرگترین دستاوردهای این دولت ها است. گسترش دولتهای ترقیخواه در آمریکای لاتین همواره در چالش بزرگی همچون پارامتر ایالات متحده آمریکا و رهائی از آن قرار دارد. اگر چه روابط تجاری با ایالات متحده و اروپا حفظ شدند، اما دولت های چپگرا موفق به ایجاد یک دیپلماتیک آلترناتیو شدند تا در صورت ضرور بتوانند برنامه های ایالات متحده در چارچوب ایجاد منطقه تجارت آزاد را خنثی و قادر به ایجاد سازمانهای به همپیوسته منطقه ای شدند. ازجمله این توافق های چند جانبه عبارتند از : اتحادیه کشتکاران کوکا، تشکیل اتحادیه ملی کشورهای آمریکای جنوبی در سال 2008( در برگیرنده همه کشورهای آمریکای جنوبی)، تشکیل جامعه کشورهای آمریکای جنوبی و کشورهای کارائیب در سال 2011، "ائتلاف بولیواری" از کشورهای آمریکای لاتین با گرایشات ضد امپریالیستی و با تشویق و پشتیبانی کوبا و ونزئلا.

مسئله با اهمیت تر در چالش با مسائل بین المللی موضوع ملی کردن بخش صنایع استراتژیک در ونزوئلا، بولیوی یا آرژانتین میباشد که در حال رشد است. این داده های جدید بین المللی در پسا 11 سپتامبر 2001 قابل درک است که آمریکا لاتین ـ حداقل در این دوره ـ دیگر به عنوان یک اولویت در برنامه ایالات متحده قرار ندارد. زیرا هم اکنون درجبهه خاور میانه بزرگ ودر جنگ خود در افغانستان و عراق سرگرم میباشد. استفاده از این فرصت در هنگام " کم توجه ای" ایالات متحد ه به آمریکای لاتین به یک عرف تبدیل شده است. مثلا در سالهای 1930و 1940، رهبران آمریکای لاتین با بهره گیری از فرصت پیش آمده در بحران 1929 و شروع جنگ جهانی دوم و درگیری ایالات متحده آمریکا توانستند،نظامهای معروف به " پوپولیستی" را گسترش دهند. در دهه 60 واوایل دهه 70 ،تجربیاتی چند در چپ آمریکای لاتین و انقلاب کوبا در طول جنگ ویتنام رخداد. این گونه رهایی از سلطه ایالات متحده، دارای محدودیتهای جدی در روند مبارزات و فرآیند رهایی از سلطه ایالات متحده میباشند. چند سالیست که ، تهدیدات کودتا آسمان آمریکای لاتین را تیره کرده است. در ماه ژوئن سال 2009، رئیس جمهور چپ هندوراس، مانوئل زلایا، توسط نیروهای نظامی و نخبگان هندوراس و با حمایت ضمنی بخش هایی از دولت ایالات متحد آمریکا سرنگون شد. اخیرا، در ژوئن 2012، رئیس جمهور چپ میانه پاراگوئه، فرناندو لوگو با "کودتای پارلمانی" وبا تحریک الیگارشیهای قدیمی که در مجلس سنا اکثریت را دارند، سرنگون شد. ناتوانی دولتهای چپ در دفع اینگونه طرحها در برابر خود، یکی از خطرات عمده برای سالهای پیش رومیباشد. در داخل کشورهائیکه که چپ دارای قدرت سیاسی است، چالش های بزرگ پس از یک دهه از حکومت همچنان وجود دارند . اگرپسروی شاخص های فقر، بهبود قابل توجهی را نشان می دهند،اگر پیش نویس تجارت آزاد ایالات متحده آمریکا در شرایط کنونی در این بخش از آمریکا خنثی شد، با این حال، به نظر می رسد که این دولتهای جدید در ارائه یک آلترناتیو با چشم انداز روشن برای جامعه با شکست یا حداقل با تردید مواجه شدند. بنظر میرسد که هدف "سوسیالیسم قرن بیست و یکم" تدوین شده توسط هوگو چاوزبواسطه ساختار دولت رانتی وابسته به نفت در ونزوئلا و یا هدف از "دموکراسی مشارکتی " حزب کار،لولا در برزیل به علت سیاستهای منطقه ای و حامی پروری با شکست مواجه شدند. دولت های گوناگون چپ با درجات مختلفی ازپدیده ای بنام نهادینه سازی دستگاه دولتی و کاهش محبوبیت خود رنج میبرند. واین امر نهادینه سازی که بویژه ازسال 2005 دربولیوی، اکوادور و نیکاراگوئه آغاز شده است، بیشتر مشهود میباشد. همانطوریکه در ونزوئلا، هوگو چاوز مشروعیت خود را بر پایه قواعد انتخاباتی بنا نهاده است، در هر دوره از انتخابات از میزان رای اش کاسته میشود(انتخابات 2012 با 55.25 % ، اپوزیسیون 44.13%. در سال 2006 با 62.84% و اپوزیسیون 36.90%). حتی اگر اپوزیسیون بخاطر عملکرد گذشته اش در قدرت بی اعتبار بوده اما برگشت به قدرتش در کوتاه مدت نا محتمل بنظر میرسد. اگر الیگارشی سابق قدرت سیاسی خود را از دست داد ، اما قدرت اقتصادی و رسانه ای را کاملا در اختیار خود دارد و رویا برگشت به قدرت سیاسی و انتقامگیری را در سر میپروراند. مثلا به تعویق انداختن مکرر محاکمه دیکتاتورهای نظامی سالهای 70 و 80 حاکی از وجود مشکلات برای درهم شکستن نظم غالب بر دستگاههای اداری میباشد. با این حال چشم اندازها مسدود نیستند.

بازگشت راست به قدرت در سا ل 2010 در شیلی بمعنی پایان جنبش های اجتماعی نیست. جنبش بی سابقه دانشجویان پس از بازگشت دموکراسی در شیلی، به نام "پنگوئن انقلابی" در طول زمستان 2011، خواهان آموزش رایگان در دانشگاهها بوده است. این احیای جنبش های اجتماعی فقط به کشورهای با حاکمیت راست محدود نمیشود. بسیج همبودهای بومی، با وجود سرکوب علیه پروژه بهره برداری از معادن طلا و مس(کونگا) در پرو یا مخالفت در برابر احداث جاده تیپنیس دربولیوی حاکی از پویائی جنبش اعتراضی برخاسته از دهه اخیر میباشد.آیا این جنبش های اجتماعی نوید دهنده طلوع صبح نوین از یک دوره جدیدمیباشند ؟

بدن شک دولت های چپ یکی از ابزار های جنبش های اجتماعی در یک زمان معین بودند وخظا خواهد بود تا وظایفشان رادر مرحله کنونی پایان یافته تلقی کرد. چرخه اعتراضات وتشکیل آلترناتیو علرغم خطرات کودتا و یا فراموش کردن وعده ها به رفع فقراقشار مردمی به بهانه نظم غالب در دستگاههای اداری و در برابراقتصاد جهانی همچنان در دستور روز قرار دارد. راه رهایی یابی در آمریکای لاتین هنوز طولانیست.این رهائی لزوما حاصل جنبشهای اجتماعی نوین وبیشترو مستقلتر از ابتکارات دولتی و هوشیاری در برابر توطئه های کودتا که کم و بیش از حمایت آشکار سرمایه های فراملی برخوردارند،خواهد بود. استقلال کامل سیاسی و اقتصادی کشورهای آمریکای لاتین به بهای دستیابی و اعتلا به این جنبشها حاصل میشوند.

حسن نادری
24 اکتبر 2012

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد