logo





رهبری مجاهدين، خود را برای ليبی و سوريه کردن ايران کانديدا می کند

چهار شنبه ۳ آبان ۱۳۹۱ - ۲۴ اکتبر ۲۰۱۲

محمدعلی اصفهانی

esfahani.jpg
قبل از شروع:
ـ اجزا و بند های اين مقاله، نه به طور جداگانه، بلکه فقط در پيوند با يکديگر به صورت يک کل واحد و تفکيک ناپذير، معنا می يابند.
ـ هدف از اين مقاله، ورود به جزيياتی نيست که هر کدام نيازمند شرح و تفصيلی جداگانه هستند. اين مقاله فقط اشاره يی است گذرا، به عنوان پيش درآمدی کلی و کوتاه بر متن آن جزييات.
ـ سعی شده است که چپ و راست قضايا تا حد زياد (و قطعاً بسيار بيش از حد لازم) در اين مقاله رعايت شود.
ـ کسانی که کاری انجام می دهند:
اگر آن کار را کار خوبی می دانند نبايد از علنی شدن آن در محدوده يی وسيع تر از دایره ی مخاطبان معمولی خود، کف بر دهان بياورند و رگ های گردن خود را متورم سازند و به هرزه گويی و هرزه نويسی، دل خويش را آرام کنند، و برای ترسانيدن موجودات جبون و سست عنصری که می ترسند و جا می خورند و جا می زنند و تن به ذلت سکوت می دهند، غداره بر زمين بکوبند و قمه و چاقوی ضامن دار دور سر بچرخانند و تهدید به اجرای وصيت و دستورالعمل و «فتوا»يی کنند که خيلی ها می دانند چيست و چه حکايتی دارد. بلکه بايد از کسی که کار خوب آن ها را در سطح گسترده تر منعکس می کند متشکر باشند؛
و اگر آن کار را کار بدی می دانند نبايد انجامش دهند.

يک
ــــــــــ

نقل قول مستقيم، از نوار ويدئويی هنوز پياده نشده ی تازه ترين سخنان «رهبر مقاومت»، آقای مسعود رجوی، در ۲۱ مهرماه امسال، با عنوان «عيد مجاهدين ـ بازگشت به بند سين در انقلاب مريم رهايی»:

«رژيم، تلاش می کند که با جنگيدن در سوريه، با حضور ارتجاع و تروريسم، با پشتيبانی همه جانبه در جميع جهات، آب رفته را به جوی برگرداند و سوريه را هم تبديل بکنه به شرايط سياسی و امنيتی ايران تحت حاکميت ملايان.
«متقابلاً ارتش آزادی ستان و پيشتازان مردم ايران، رو در روی رژیم آخوندی می خواهند که ايران رو از بابت شکستن طلسم اختناق، و از بابت شعله های نبرد آزادی بخش، و از بابت قيام مردم، ارتقا بدهند به حد سوريه.
«بگذاريد در آينده ببينيم که کداميک از اين دو طرف، پيشی خواهد گرفت.
«يکی می خواهد شرايط رژیم حاکم بر ايران رو به سوريه و مردمِش و ارتش آزاديش تحميل بکنه و آب رفته رو به جوی بازگردانه؛ و ديگری، يعنی شما می خواهيد که همون موج و آتشی رو که در بساط ديکتاتوری و استبداد در سوريه افتاده، گسترش بديد به ميهن خودتون.
«سوری ها قبلاً شهر «حمص» شو نو، شهر خواهر ِ [«شهر»] اشرف اعلام کردند و همه ديديم و شنيديم خلق های برادر، خلق های برادر ايران و سوريه و پيشتازان اون ها در ارتش آزاد و ارتش آزادی بخش ملی، دوشادوش صف کشيده اند در برابر دو استبداد خونريز و خودکام.
«وقتی ما حاضر به پرداخت بهای اون باشيم چه در اشرف، جه در تهران، چه در تهران، و چه در حمص و دمشق حلب، نتيجه پيشاپيش روشن است.».

و نيز:
«رود خروشان خون شهيدان، در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی مردم ايران [عنوانی که برای خانم مريم رجوی به کار می رود و در همين ويدئو هم با نمايش چهره و حرکات و دست تکان دادن او بر آن تأکيد می شود] ضامن پيروزی محتوم خلق ماست.».


دو
ــــــــــ

نقل قول مستقيم و مکتوبِ منتشر شده در سايت های مختلف مجاهدين، از فردی واقعی ـ مجازی که حرف های او، در موارد گوناگون، تحت عنوان اظهارات «سخنگوی مجاهدين در اسلو» توسط رسانه های مجاهدين منتشر می شود:

«سخنگوی مجاهدين در اسلو درباره ترس و وحشت بيکران ولی فقيه ارتجاع و پاسدارانش از لغو برچسب ارتجاعی و استعماری گفت: پيش لرزه های سرنگونی نظام جهل و جنايت در لابلای تمام ياوه گوييهای سپاه پاسداران ارتجاع محسوس و مشهود است و شايان پاسخگويی نيست، جز اين که بگوييم اين هنوز از نتايج سحر است. و باش تا ارتش بزرگ آزادی ملت ايران بند از بند رژيم پليد ولايت بگسلد.

«سخنگوی مجاهدين افزود: تنها در مورد سوريه و نبرد آزاديبخش در اين کشور عليه متحدان و دست نشاندگان و پاسداران ارتجاع، به صراحت بايد خاطرنشان کرد که مجاهدين در هر زمان برای به اوج رساندن نبرد آزا ديبخش در سوريه و کمک به خلق برادرشان به ارتش آزادی سوريه آمادگی داشته و دارند. آن قدر که اگر خامنه ای و مالکی و شرکای آنها که تحت نام ملل متحد عمل می کنند ممانعت نکنند همين امروز تمامی مجاهدان اشرف و ليبرتی نيز آمادگی دارند با صرف نظر کردن از تمامی داراييها و اموالشان به کمک ارتش آزادی سوريه بشتابند.
«مجاهدين هم چنان که قهرمانان اشرف بارها اعلام کرده اند، نه در فکر کشور ثالث و رابع بلکه در هر کجا و در هر زمان و در هر شرايطی در جنگ و ستيز با رژيم پليد آخوندی و در مقابله با صدور ارتجاع و تروريسم از جانب اين رژيم هستند. مناسبات برادرانه ارتش آزادی سوريه با مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملی ايران نيز بر کسی پوشيده نيست.».

بعد از آوردن چند نقل قول از چند تن از رزمندگان «بلندپايه» ی سوریِ تحت قيموميت عربستان سعودی و قطر و شيخ نشين های خليج فارس و ترکيه و سيا و ناتو، در يکی دانستن «مبارزات» خودشان با کار های مجاهدين، و وعده ی اين که بعد از آزاد سازی سوريه، در نبرد برای آزاد سازی ايران در کنار مجاهدين خواهند کوشيد که بر خلاف مورد غافلگير شدن تاجران خون و سلاح و نفت، در تونس و مصر، اين بار مثل مورد ليبی و سوريه، بازمانده ی احتمالی «بهار عربی» را به نفع جلوگيری از گسترش آن به کشور های عربستان و قطر و خليج فارس و قلمرو های مرتجعين دست نشانده در منطقه، به خون و آتش بکشند و از آن خزانی برگريز تر از خزان کنونی بسازند:

«سخنگوی مجاهدين افزود: از اين رو مجاهدين تا آنجا که بتوانند مانع از دست اندازی اياد رژيم پليد ولايت و همگنان آنها در سوريه و سراسر منطقه از يمن تا مصر و آذربايجان هستند. با توجه به ساختار ويژه رژيم آخوندی و تکيه کردن آن به صدور ارتجاع و تروريسم از يک سو و بمب اتمی از سوی ديگر مجاهدين به دلايل واضح استراتژيک و ژئوپلتيک در هر کجا که اين رژيم برای بقای موجوديتش به جنگ اشتغال دارد، آماده مقابله و جنگ صد برابر هستند. ما زن و مرد جنگيم، بجنگ تا بجنگيم. بنابراين طبيعی است که در شرايط کنونی ياری رساندن به خلق قهرمان سوريه که برای آزادی از ستم ديکتاتور خونريز اين کشور روزانه صدها شهيد می دهد، از اولويت برخوردار است. رژيم آخوندی به صراحت اعلام کرده است که سوريه را پشتوانه و تکه گاه استراتژيکی موجوديت و بقاء خود می داند. مجاهدين سرنگونی ديکتاتور سوريه را به خاطر حمايتهای همه جانبه نظامی و سياسی و مالی و تبليغاتی رژيم ولايت فقيه بخشی از نبرد سرنگونی استبداد مذهبی حاکم بر ايران می دانند، هم چنان که مردم سوريه نيز با تظاهرات و اعتراضهای پيوسته خود خواهان واژگونی رژيم آخوندی در ايران هستند.».

سه
ــــــــــ

سخن قاضی «تد پو»، نماينده ی جمهوری خواه کنگره ی آمريکا از تکزاس، و يکی از سرشناس ترين و فعال ترين «حاميان» مجاهدين، به خصوص در سال ها و ماه های اخير، و در جريان فعاليت برای خروج نام سازمان آن ها از ليست سياه آمريکا، بلافاصله بعد از انتشار خبر تأييد شده ی خروج نام سازمان مجاهدين خلق از ليست کذايی، به نقل از صفحات رسمی خود او در سايت کنگره ی آمريکا (۱) و اخبار خبرگزاری ها و رسانه های بين المللی، در سپاسگزاری از تصميم هيلاری کلينتون:

«سازمان مجاهدين، مدت زيادی است که خشونت را کنار گذاشته است؛ و در سال های اخير، با سازمان های اطلاعاتی آمريکا، برای کسب اطلاع از فعاليت های داخل ايران، فعالانه همکاری می کند.».

عين متن، در صفحات رسمی قاضی «تد پو»، در سايت کنگره ی آمريکا:
The MEK long ago renounced violence, and in recent years, has been actively working with US intelligence agencies to get information on activities inside Iran


چهار
ــــــــــ

خروج نام سازمان مجاهدين از ليست سازمان های تروريستی آمريکا، همانطور که خيلی پيش از اين خروج، بار ها تأکيد کرده بودم (۲) امر مثبتی است؛ و بر خلاف نظر پاره يی ازکسانی که خود را طرفدار «جنبش سبز» معرفی می کنند، نه تنها کوچکترين زيانی به جنبش نمی رساند، بلکه از جنبه های مختلف به نفع جنبش است.
واکاوی اين موضوع، خارج از محدوه ی اين مقاله ی خاص است؛ و بايد جداگانه به آن پرداخته شود. اما به طور بسيار مختصر و ساده:

ـ جنبش خرداد يا جنبش سبز و يا هر چه نامش را می گذاريم، تکيه بر توده ها دارد؛ و مشروعيت خود را نه از مقبوليت به نزد قدرت های خارجی، بلکه از محبوبيت در ميان مردم ميهن خود می گيرد؛ و آنچه برايش تعيين کننده است نظر و اراده ی قدرت های خارجی و توان ويرانگری آن ها و شکسته شدن تغاری توسط آن ها در ايران و ريخته شدن ماستی بر زمين خون آلود ميهن ما و بقيه ی قضايا نيست؛ بلکه توان پايان ناپذير خلق است.
نه «خلق در زنجير». که خلقی که هرگز در زنجير شدنی نبود و نيست و نخواهد بود. و نه «خلق قهرمان». که خلقی با همه ی خوب و بدش و افزون و کمش.

اگر کسانی در ميان حاميان جنبش خرداد يا جنبش سبز و يا هرچه نامش را می گذاريم، می خواهند مشروعيت خود را از قدرت های خارجی بگيرند، يا به آن قدرت ها بياويزند، همان بهتر که هرچه زودتر و هرچه بيشتر دست های خود را رو کنند و صفوف جنبش را از حمايت بدتر از دشمنی اشان، پاک سازند و جنبش را به خودشان و تفکر و راه و رسم خودشان آلوده نکنند.

ـ خروج نام مجاهدين از ليست سياه آمريکا، و برخورد با واقعيت های پس از آن، توهماتی را که سال هاست رهبری مجاهدين در مورد يکسره شدن کار «رژيم آخوندی» به وسيله ی اين سازمان در صورت کسب اين «پيروزی بزرگ» و «برداشته شدن بزرگترين راهبند از سر راه آزادی مردم ايران»، دچار آن است، و يا دستکم بخش بزرگی از پيروان خود را به آن دچار کرده است فرو خواهد ریخت.
کار نظام ملايان را خلق ايران، خلق مستقل و آزادی خواه و برابری طلب و متکی به خويش ايران، به برکت جنبش بزرگ و سراسری خود، يکسره خواهد کرد.
و معلوم نيست که دور باشد آن روزی که چنين شود.
اين، بستگی به همت تک تک ما و تشکل های اپوزيسيون مردمی دارد.

ـ مطرح شدن فعل و انفعالاتی از جنس همانچه قاضی تد پو مورد اشاره قرار داده است، و نيز از جنس آنچه خود «رهبر مقاومت»، و سايت ها و رسانه های مجاهدين، و آن سخنگوی واقعی ـ مجازی که با نام «سخنگوی مجاهدين در اسلو» به آن می بالند و خود را به آن مفتخر می دانند، شناخت و ارزيابی خوب يا بد بودن رفتار ها و آرزو ها و ايده آل های رهبری مجاهدين در هیأت کنونی اش و با ماهيت کنونی اش (که در ادامه ی پروسه ی شکل گيری تدریجی ماهيت است) را به معرض قضاوت عمومی می گذارد.
خوب بودنش را يا بد بودنش را.
هرگونه که مردم، داوری کنند.

ـ فرصتی فراهم آمده است تا بدنه ی مجاهدين، و آسيب پذير ترين افراد آن، از پاره يی آسيب های محصول آن نامگذاری و آن ليست سياه در امان بمانند.
و ای بسا ـ اگر به آن ها اجازه داده شود و با جملاتی از قبيل سخنان «رهبر مقاومت» که کسی که به ارتش آزادی بخش پشت می کند و از آن می گريزد «نفس کشيدنش حرام و ناشی از يک تقصير است» ترسانيده نشوند ـ خواهند توانست در فضايی متفاوت با فضايی که فعلاً در آن قرار دارند، در انتخاب آنچه می خواهند و آنچه نمی خواهند تأمل کنند و به نتيجه يی متفاوت يا غير متفاوت برسند.

تا آنجا که به موضوعی از نوع موضوع اخير بر می گردد، قربانی، رهبران اصلی مجاهدين نبودند و نيستند. و اگر فرضاً می بودند هم باز، مسائل ميان آن ها و مردم ايران ربطی به ديگران نداشت و ندارد و نخواهد داشت.
قربانی در اين موضوع، آن پايینی ها هستند؛ نه کسانی که با وجود در ليست بودن، از امکانات امنيتی و حفاظتی و رفاهی و مالی بسيار در هر جا که باشند، و همچنين از امکانات تبليغی وسيع مثل برگزاری مراسم متعدد در کنگره ی آمريکای صاحب ليست سياه، و جا به جای آن کشور، برخوردار بودند و هستند و از اين پس نيز خواهند بود.

«تروريستِ» واقعی، و نه «تروريستِ» روی کاغذ، از نظر آمريکا کسی است که اگر با او حتی کمی گرم بگيری، بايد پيشاپيش، خودت را برای زندان های رسمی و غير رسمی، و يا گوانتانامو های معروف و غير معروف آماده کرده باشی.

محاسن متعدد ديگری نيز که همه محصول خروج نام سازمان مجاهدين از «ليست تروريستی» آمريکا هستند را می توان برشمرد. اما همانطور که اشاره رفت، جايشان در کادر اين مقاله نيست.

پنج
ــــــــــ

وقتی همچنان که «سخنگوی مجاهدين در اسلو» گفته است، لازم است برای مبارزه با ملايان، آتش جنگ داخلی در سوريه را شعله ور تر کرد، و به الهام علی اف «رييس» کشور آذربايجان (حياط خلوت اسراييل) که يکی از «پادشاه ـ رييس جمهوران موروثی» خاندان علی اف، و همچون پدر خود، حيدر علی اف، بی نهايت «خوشنام و شريف و خدمتگزار و آزادمنش و دموکرات و سالم و عاری از فساد مالی و سياسی» است، برای حفظ تعادل «ژئوپلتيک منطقه» ياری رسانيد، خيلی کار های ديگر را هم «می توان و بايد» کرد.
که بماند فعلاً.

اما انسان، بی اختيار به ياد نامه ی همين تابستان گذشته ی يکی از ديرپا ترين و وفادار ترين «حاميان» آمريکايی مجاهدين از کمی بعد از اشغال عراق تا همين امروز، «دانا روهر باکر» می افتد که خطاب به هيلاری کلينتون نوشته است، و در آن از او خواسته است که کمک کند تا مردمانِ جدا شده از آذربايجان و گرفتار شده در آنچه آذربايجان ايران ناميده می شود، بتوانند بخش غصب شده ی آذربايجان به وسيله ی ايران را در جمهوری تحت حاکميت الهام علی اف در آن طرف مرز ادغام کنند و آذربايجان واحد را به رهبری آن رييس خردمند و مشابهان او بازسازی نمايند.
متن و کليشه ی نامه ی آن سفله را می توانيد در صفحات رسمی او در سايت کنگره ی آمريکا (۳) بخوانيد و ببينيد...

۳ آبان ۱۳۸۹
http://www.ghoghnoos.org

توضيحات
ـــــــــــــــ

۱ ـ لينک اظهارات قاضی تد پو، در صفحات رسمی خودش در سايت کنگره ی آمريکا:
poe.house.gov/index.php?option=com_content&task=view&id=8808&Itemid=

۲ ـ به عنوان نمونه، مقاله ی راقم اين سطور با عنوان «خانم ها و آقايان محترم! لطفاً نام جنبش را آلوده ی کار و کاسبی خود نکنيد» - ۲۳ مرداد ۱۳۹۰
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/liste.html

کسانی بر زبان «تند»، و به نظر آن ها «ناشايسته» ی راقم اين سطور خطاب به آن «خانم ها و آقايان محترم» که تلاش می کردند مانع خروج نام سازمان مجاهدين از ليست سياه آمريکا شوند، خرده گرفتند. ولی پاسخ من به اين خرده گيری اين بود و هست که: در مقطع معين نوشته شدن آن مقاله، می بايست طوری نوشت که کسانی را که ممکن بود وسوسه شوند و به آن «کمپين» در حال شکل گيری بپيوندند، متوجه ابعاد واقعی و معنای عينی کاری کند که نه درخور آن هاست، و نه شايد درخور تعدادی از افرادی که خود را آلوده ی آن کرده اند.

متن و کليشه ی نامه ی «دانا روهر باکر»، در صفحات رسمی خودش در سايت رسمی کنگره ی آمريکا
rohrabacher.house.gov/news/documentsingle.aspx?DocumentID=304840

٭ و يک نکته که پيوسته در مواردی از اين دست بايد به خاطر داشت و به زبونی و دون مايگی و رذالت و در همان حال نيز حماقت ملايان بيش از پيش پی برد:
رذل و فرومايه و زبون ـ و در همان حال نيز ابله ـ هستند ملايان که بر مظلوم ترين و بی پناه ترين انسان ها به خاطر هوادار و يا مظنون به هواداری مجاهدين بودنشان، زندان و شکنجه و اعدام روا می دارند تا در ذهن کوچک و دل سياه خود، از بزرگتر ها و رهبرانی انتقام بگيرند که از دسترس آن ها خارجند و ای بسا که خودشان آرزوی چنين چيزی را داشته باشند تا بر روال سنت ديرين خویش، همه گونه مورد بهره برداری قرار دهندش.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد