logo





زنی در مِه

چهار شنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۲

رضا بی شتاب

reza-bishetab.jpg
صدایم زد کسی از دورِ نزدیک
صدایش آشنایِ شادِ معنا
دمی برگشتم اما؛
سکوتِ خلوتِ مِه بود بر جا
و مِه گویی حریرِ حیرتی زیبا
چنان پیچیده در خود شکلِ تومار
و مانندِ پَرَندِ روشنی بخشی به تاریک

دگر باره صدا آمد مُهَنّا
ز پُشتِ پُشته ای، پرچینِ دنیا
که حائل بود بینِ خوابِ بیدار
و مِه رقصان به ژرفایِ نسیمِ سبزه زاری
چنان مستی که نشناسد سر از پا

دو گاهی چند رفتم...
دو گامی چند برگشتم...
مقابل بود با من؛ «من» به اقصا
زنی شولا به بر زابریشمِ ابر
و قلب اش لاله ای در سینه پیدا

زنی در مِه که پرهیبِ لهیب اش
به سانِ هاله ای تابنده تنها

صدایش می زنم اینجا به نجوا
صدای من همین پژواکِ «من» ها

هوا در گرگ وُ میشِ شعله ی خویش
جهان چون مُشتِ خاری خوار وُ بیزار
به پهنایِ کبودِ بیکران می سوخت؛ می سوخت
2012 / 9 / 19
http://rezabishetab.blogfa.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد