logo





یادداشتی کوتاه بر
مذاکره طلبی مداوم سوریه و ایران و اجلاس "غیر متعهد ها"

شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۰۱ سپتامبر ۲۰۱۲

عطا هودشتیان

ata-houdashtian2.jpg
1- ماجرای نشست "اجلاس کشورهای عدم تعهد" در تهران به واقعه ای پرچنجال بدل شده است. این همه دست و پا زدن برای یک اجلاس! در هیچ کجای جهان دیده اید که یک دولت صاحب قدرت که در بجران اقتصادی پر پر میزند، ناگهان پنج روز طولانی تمامی کشور را برای یک نشست تعطیل کند ؟! مسلما که رژیم در هراس از پای گیری اعتراضات توده ای چنین تصمیمی را گرفته تا مردم از "تعطیلات" اجباری استفاده کرده و به "صحرا" زنند و شهر را خالی نمایند. در مقابل، برای اینکه در تهران پشه ای جرات جم خوردن بخود ندهد، رژیم تنها برای این چند روز 110000نیروی پلیس و 2500 موتور سوار بسیج کرده و عده ای تک تیر انداز حرفه ای در بالای برج های بلند بطور آماده باش گمارده تا به این ترتیب "امنیت" شهروندان حفظ شود! سهمیه بنزین را هم اضافه کرده تا مردم با خیال راحت تر پایتخت را ترک نمایند. درست گفته اند که فضای امنیتی تهران این روزها کاملا به حکومت نظامی شبیه است.

اما نه جنبش "عدم تعهد" دیگر معنایی دارد، نه تلاشهای دیپلماتیک رژیم ایران در باز سازی یک چهره قابل اعتماد از خود در جهان. آیا عربستان کشوری غیر متعهد است. آیا خود ایران که تمامی اقتصادش به چین و روسیه و هند متصل شده، "غیر متعهد" است؟ چگونه است که در اجلاس عدم تعهد ها، روسیه را دعوت میکنند؟

جنبش "عدم تعهد" هم در مفهوم و هم در عمل به تابلوی بی مصرفی تبدیل شده است. زیرا عصر "عدم تعهدها" سپری شده است! چرا؟ به دو دلیل ساده:

این جنبش ماحصل دوران جنگ سرد بود و نمودی از نفوذ سوسیالیسم دولتی شوروی بر نهصت ها و کشورهایی که تمایلی به غرب نداشتند. این دوران امروز بسر آمده است. شوری به روسیه بدل شده و تقریبا در هه تعهدهایش از سرمایه داری "اندکی معقول" غرب نیز گامی فراتر برداشته. دیگر رقابت با غرب از سوی روسیه یک رقابت ایدئولوژیک و تاریخی نیست، زیرا مدل نهایی و تاریخی روسیه امروز خود غرب است. این رقابت تنها برسر برتری و قدرت است.

اما دلیل دوم:

به اعتقاد من محور نزاع فکری در جنبش های اعتراضی قرن گذشته، بر گرد دو مفهوم "آزادی" و "استقلال" بوده است، و در این میان، استقلال دست برتر را داشت. نهضت های استقلال طلبانه و ضد استعماری قرن بیستم، نمود زنده برتری ایده استقلال بر ایده آزادی بود. شکل گیری جنبش عدم تعهدها نیز بر همین مبنا قابل درک میبود و در این فضا شکل گرفت. انقلاب اسلامی، از نگاه من، آخرین شکفه استقلال طلبانه در تاریخ نهضت های مردمی قرن بیستم بود.

اما، برعکس، قرن بیست یکم، آزادی را بیشتر به جلو کشاند و ایده و اهمیت استقلال را به حاشیه برد. این دگرگونی اساسی ماحصل دو امر بود: پدیده جهانی، و مهمتر، این واقعیت که دولت هایی بسیار مستقل در قرن گذشته به میدان آمدند و به نام استقلال کمر آزادی را شکستند و همگان دیدند و در زندگانی روزانه لمس کردند که استقلال بدون آزادی، همچون بدنی "سالم" ولی بدون قلب است!

بنابراین در قرن جدید، مفهوم "عدم تعهد" کاملا بی معناست.

اما چنانکه آمد، دولت درمانده و از همه جا رانده شده اسلامی برای مانورهای دیپلماتیک در صحنه جهانی، از این "فرصت طلایی" نهایت استفاده را میکند. مقصود رژیم اسلامی تنها باز آفرینی چهره بی ترکیبش در میان جهانیان نیست، بلکه، نجات اقتصادی هم هست. هند با یک گروه 100 نفر به تهران می آید. ایران میخواهد از این امکان استفاده نماید تا – چنانکه اعلام کرده اند- به "باروری اقتصادی" خود بپردازد. اما آیا کمی دیر نشده؟ و آیا ایران نمی داند که غالب کشورهای "غیر متعهد" عمیقا متعهد به غرب مانده اند و میزان این تعهد نیز در دو دهه اخیر بیشتر شده است؟ و اینکه پدیده جهانی شدن، نظام های اقتصادی کره خاکی را هرچه بیشتر در هم فرو برده است، و اینکه نمی تواند بیش از این، آن هم در روز روشن، به جهانیان دروغ گفت: پرچم کشتی های نفت کش را عوض کرد، نام کشورهای دیگر را برای انتقال نفت دزدید، و اینهمه راه حل های موقتی - که در صلاحیت یک دولت در قدرت نیست - را بکار گرفت و با قراداه های

جدید ولی نامطمئن "تحریم ها را دور زد"؟

تحریم ها که قرار بود، بنا به ادعای مضحک دولتیان تهران، درها را برای "باز آفرینی صنعت بومی" بگشاید، امروزه در واقع راه را برای تمنا کردن از قدرت های غیر بومی و عمیقا نامتعهد هموار کرده است.

خلاصه آنکه، سرنوشت پایانی این دور زدن های ناشیانه، شکست جمهوری اسلامی خواهد بود، زیرا غالب کشورهای به اصطلاح "غیر متعهد" نشان داده اند که تعهد خود را به غرب ترجیح میدهند تا وفاداری به یک رژیم در غلتان و رفتنی.


2- عصر صلح طلبی، مذاکره و مراوده مجال تازه ای برای مانور به دیکتاتورها و آدم کش های سیاسی داده است. لحظه ای بنگرید: مذاکرات اتمی باز هم ادامه دارد و نمایندکان حاکمیت ایران اجلاس پشت اجلاس، از هیچ فرصتی برای اثبات "حس نیت" بی وقفه خودشان برای نشستن پشت هر میزی دریغ نمی کنند. اما زمانی که میپرسیم که آیا ایران بلاخره در مسیر این مذاکرات اندکی به مصالحه تن داد، در میابیم که در میان انبوه لبخند های دیپلماتیک رژیم، نظام حاکم از ابتدا تا کنون، حتی نیم گامی به عقب نرفته است. این غرب است که عقب میکشد. احمدی نژاد چنان لجوجانه "توپ را در زمین دشمن" انداخت که چند سالی ست که هیچ کدام از کشورهای غربی قادر نبوده اند آنرا از زمین خود بیرون بکشند. چند روز پیش، در 24 ماه آگوست، دوباره مذاکرات نمایندگان ایران با آژانس بین المللی اتمی در وین بی نتیجه ماند. اما ایران باز هم آمادگی خود را برای ادامه مذاکره اعلام کرده است و نمایندگان آژانس به این ادامه "خوش بین" هستند!!

زمانی بود که دیکتاتورها تنفر خود را از دمکراسی به عیان بیان میکردند، تا به عیان نیز با آن مقابله نمایند. این تمامی فلسفه سیاسی دوران جنگ سرد بود. امروز به عیان با آن موافق هستند، لیکن در نهان با آن میستیزند. مگر جمهوری اسلامی خود نهاد "حقوق بشر" درست نکرد!

3- همین ماجرا در باره سوریه امروز تکرار شده است.

اندکی مضحک بنظر میرسد که دولت سوریه شهر 3 میلیونی حلب را زیر بمب باران های خود به نابودی کشانده، لیکن اتحادیه عرب و سازمان ملل "اخضر ابراهیمی" را، به عنوان فرستاده مشترک شان در امور سوریه برگزیدند و وی 24 ماه آگوست، کار خود را در سازمان ملل آغاز کرد. گویا ابراهیمی میتواند کاری بیشتر از کوفی عنان انجام دهد. ارتش رسمی سوریه مردمان خودش را زیر توب باران جت های جنگنده نابود میکند، و تاکنون بیش از بیست هزار کشته، ده ها هزار زخمی، صد هزار دستگیر و یک ملیون آواره داده و کشور را سراسر به میدان گورهای دست جمعی بدل کرده است، لیکن در همان حال نمایندگانش با تبسم گشاده ای، در برابر دوربین های تلوزیون ها، رضایت کامل خود را برای هرگوینه اقدام به مذاکره و "ادامه گفتگو ها" قویا اعلام کرده اند، و گفته اند که اساسا آنها کاملا صلح دوستند و قصدشان از این توحشات نظامی اتفاقا برقراری صلح است!!حتی جمهوری اسلامی که خود یک سوی اصلی این ماجراست و به وضوح از سرکوب نظامی ارتش سوریه دفاع میکند، اکنون در پی آن است که دامنه مذاکرات درباره سوریه را به برگزاری یک اجلاس بین المللی در تهران بکشاند تا حس نییت هر دو کشور، یعنی سوریه و ایران در ادامه گفتگو ها (بخوان ادامه سرکوب ها) کاملا برهمگان هویدا گردد. کوفی عنان صادق تر بود و حقیقت را دریافت : با دیکتاتورها نمی توان مذاکره کرد!

اکنون برای برخی، هرگونه بی اعتمادی به ادامه مذاکره درباره مسئله اتمی در ایران و نیز سرنوشت رژیم اسد در سوریه، به معنای تائید نظریه دخالت نظامی آمریکا تلقی میشود. که خود برداشتی پر خطاست. البته سرنوشت سوریه دیگر در پشت میز مذاکراه حل نمی شود. اما دخالت نظامی خارجی نیز راه حل آن نیست. حاکمیت سوریه را خود سوریه ای ها باید عوض کنند. این کار را هم البته اکنون دارند انجام میدهند.

... مسئله سوریه یک مسئله کاملا سیاسی ست که اتفاقا دیگر راه حل سیاسی ندارد.

28 اوت - مونترال
www.hoodashtian.com

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد