در مورد بهترین و کاراترین گزینه موجود در صحنه سیاسی ایران برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری به ویژه بعد از کاندیداتوری رسمی آقای خاتمی نظرات متفاوتی از سوی کارشناسان و صاحبنظران ابراز شده است.برآنم تا در این مقال به طور گذرا به بررسی اهم این نظرات بپردازیم.عده ای بر این عقیده اند که : سید محمد خاتمی در دوران ۸ سال ریاست جمهوری خود به دلیل ضعف و سستی در برابر مخالفان اصلاحات باید پاسخ قانع کننده ای در جهت عدم تکرار چنین شرایطی در دوره جدید برای مردم و منتقدین خود داشته باشد. به نظر بنده برای اینکه رویکرد اقای خاتمی را در انتخابات اینده درک کنیم به ذکاوت و تیزهوشی انچنانی نیاز نداریم.چون نفس حضور یک نامزد ریاست جمهوری ان هم شخصیتی که همگان صبغه فرهنگی و علمی برای او قائل هستند در چنین کارزار خطیر و غیر عادلانه ای علاوه بر این که نشان از اوج مسئولیت شناسی و فداکاری او دارد، بیانگر جسارت و شجاعت مثال زدنی وی می باشد.این بر خلاف نظر بسیاری از منتقدین اوست که هنوز در چرایی رفتار متفاوت خاتمی در شرایط مختلف برای تحلیل های خود پاسخی نمی یابند. چون اکثرا در بیرون گود نشسته و از درد و رنج مردم ایران که ناشی از اقدامات دولت شدیدا ناتوان و بی صلاحیت فعلی می باشد یا بی خبرند و یا بی توجه. خاتمی با حضور قاطعانه اش در انتخابات وظیفه اجتماعی و سیاسی و تاریخی خود را به بهترین نحو ممکن انجام داد. حال این ما هستیم که باید به جای غرغر کردن ها و ایراد و بهانه جویی های شبه روشنفکرانه وظیفه خود را در برابر جامعه شناخته وبا ایجاد شور و نشاط انتخاباتی لازم در جهت تغییر اوضاع کشور به سمت عقلانیت و تعادل قلم زده و روشنگری کنیم. اشتباهات خاتمی و سایر اصلاح طلبان در دوره پیشین اصلاحات نباید چماقی شود بر سر با خلوص ترین و دلسوزترین فرزندان این اب و خاک. چنین رفتاری دقیقا ریختن اب به اسیاب اقتدارگرایان مخالف اصلاحات است. عده ای از منتقدین بر این نظرند که : چرا خاتمی در برابر رهبری فعلی و نیز پیشین اظهارات مقابله جویانه نداشته و ندارد؟ یا چرا اوخطا ها و یا جنایت های احتمالی حاکمان فعلی یا قبلی را یادآوری و پیگیری نمی کند؟این دوستان بهتر است حد اقل برای یک بار تکلیف خود را با رویکرد اصلاح طلبی روشن کنند. نکته ظریفی که این دوستان بدان کم توجه هستند این است که رویکرد یک سیاستمدار اصلاحگر با سیاستمداری انقلابی تفاوت های اشکاری دارد. هیچ اصلاح طلبی قصد مقابله و درگیری بی دلیل و غیر منطقی با نظم حاکم را ندارد.و اصولی هم نیست که با محدودیت های طبیعی که در برابر صاحبان قدرت وجود دارد فضای قهر و خشونت و درگیری را دامن بزند. امانوئل کانت به عنوان پدر فلسفه اصلاح و اخلاق در غرب بر این نظر است که : " یک پادشاه مخلوع رانم یتوان به جرم اعمالی که قبلاا نجام داده است، بازخواست کرد، چه رسد به مجازات". بنا بر این، واژه هایی همچون کینه و انتقام و قهر و خشونت, در اصلاحات دمکراتیک جایگاهی ندارد. اصلاحات دمکراتیک در پی اهدافی سیاسی و اخلاقی می باشد که رسیدن به آن ها از راه انقلاب، قهر و خشونت، تعصب و خشک اندیشی غیر ممکن است. واقعیت این است که یک اصلاحگر فقط در جایی منطقی و ضروری می داند در برابر نظام حاکم به ایستادگی و مقاومت بپردازد که اصول و پایه های دمکراسی را در خطر ببیند.اصولی همچون انتخابات آزاد و احزاب و مطبوعات آزاد. شاید عمده ترین عامل به گل نشستن کشتی اصلاحات در دوره قبل عدم ایستادگی بر روی همین مبانی و اصول دمکراسی از جانب شخص اقای خاتمی و سایر اصلاح طلبان بوده است. به نظر بنده اگر هم انتقادی به اصلاح طلبان در دوره قبل وارد باشد که هست دقیقا در همین نکته نهفته است. البته چنین خطاها و اشتباهاتی در مهندسی اجتماعی گام به گام قابل پیش بینی و طبیعی می باشد. در اصلاحات گام به گام و تدریجی، جامعه با ازمون و خطا به سوی ازادی و دمکراسی هرچه بیشتر پیش می رود. و چنانچه خطایی هم در روند اصلاحات باشد، جبران ان ممکن می باشد. با چنین دید و نگرشی به اصلاحات مناسب است عناصر اصلاح طلبی را که به صداقتشان شک نداریم و تنها به تاکتیک ها وروش های انان انتقاد داریم را همه جانبه حمایت کرده و ودر جهت نیل به اهداف والایشان یاری کنیم.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد