آقای هجری نمیبینند و نمیتوانند ببینند که ملت ایران هرگز معیار و مایهٔ دلیری را از عوامل مسلح و مفتخر به سلاح و پول بیگانگان نگرفته است.
سیاستورزی مستلزم حس مسئولیتی قوی در برابر حفظ جان و خانمان انسانهاست و سیاست میدان حضور زنان و مردان دلیر است. آنان که در این میدان داوطلبند تا به پشتوانهٔ تیغ قدرت دیگران «حضوری» نشان دهند و برای رسیدن به اهداف و آرمانهای خود آمادهاند به هر قیمت، حتا گذشتن از مرزهای خون رنج و ویرانی عبور کنند، نه بوئی از دلیری بردهاند نه بهرهای از مسئولیت.
پاسخهای مصطفی هجری، دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران به پرسشهای «لوموند» در مصاحبه چند هفته گذشته، بار دیگر، همچون سابقهای که ما از ایشان میشناسیم، نمایشی بود از این بیبهرگی. بیبهرگی از حس مسئولیت در برابر میهن و مردمانشن و فرصتی بود برای اعلام آمادگی پیشقراولی حزبشان برای برهم ریختن اوضاع ایران، برای آغاز نمودن درگیریهای خشومنتآمیز در مرزهای غربی کشور و تاختن به سوی سودای جدائی و استقلال این منطقه از کشور با مداخله دیگران. در این مصاحبه و برپایه پاسخهای هجری؛ بمباران تهران کارائی ندارد، تحریمها هم به تنهائی فاقد اثرند، «سیاست ملایم و غیرجنجالی و موفق باراک اوباما در گردآوردن ائتلاف گسترده بینالمللی علیه رژیم ایران» اگر تنها به منظور وادار کردن این رژیم برای در پیش گرفتن سیاستی منعطف باشد، نتیجهبخش نخواهد بود. به این ترتیب «لازمه کار»، به باور ایشان، عجبا به عنوان یک ایرانی!، نه مخالفت استوار و از اساس با حمله نظامی و بمبباران ایران، نه تن دادن اجباری به تحریمها به عنوان گزینهای بجای حمله نظامی و به منظور فشار بر حکومت اسلامی برای حل بحران بینالمللی اتمی از راه مذاکره و مصالحه، و در ترجیح فشار بر حکومت برای در پیش گرفتن سیاستی در جهت کاهش بیاعتمادی در صف ائتلاف بینالمللی علیه ایران، بلکه سراسر خواست «هماهنگی گسترده» میان همه برنامههای زدن و کوبیدن و بکاربستن و وارد کردن زور ـ زوری که اختیارش و همه امکاناتش از آن دیگران است از آمریکا گرفته تا اسرائیل و عربستان سعودی و دیگرکشورهای عربی منطقه ـ به منظور تغییر رژیم اسلامیست، راه چاره تنها «تغییر رژیم» با دخالت بیگانگان!
البته نگاه آقای هجری و حزبشان به تغییر رژیم اسلامی به دست بیگانگان محدود نمیشود، «افق» دید ایشان فراتر از سرنگونی رژیم اسلامی است. دامنه اهداف و برنامههای ایشان تا تجزیه کشور میرود، حتا به قیمت گذشتن از جهنم خون و کین و آتش و سوزاندن هستی مردمان کشور و در صف مقدم، بازی و به آتش کشیدن سرنوشت هممیهنان کُردمان. «چرا که نه!؟» اگر دستمزد همکاری احزاب کرد با آمریکائیان در سرنگون کردن صدام و اشغال عراق، در عمل استقلال این منطقه از دولت عراق بوده است، اگر بشار اسد، در هیستیری چسبیدن به قدرت، بجای تن دادن به تحولات دمکراتیک و آرام، تا تن دادن به از هم پاشی سوریه میرود و در رأس کشوری غرق خون و کشتار و جنگ داخلی و دخالت خارجی و با دستی در کشتار سوریها، از کلاه قدرتِ برباد، نمدی به کردهای سوریه میدهد، چرا آقای هجری، در رأس چند گروه جدائیخواه، خود را گامی نزدیکتر به آرزوی تجزیه ایران نبینند، بهای آن هر چه میخواهد باشد! ایشان و حزبشان و چند تنی دیگر، گردآمده در گروه اختراعی «کنگره ملیتهای ایران» آمادهاند! بعد از دو دههای ـ به گفتهٔ خودشان ـ آموزش و پرورش زیر چتر ایمنی آمریکائیان در کردستان عراق، با پول و اسحلهای که در آنجا ریخته است و آقای هجری و اعضای حزبشان برای به چنگ آوردن آن ـ جز ملاحظه منافع حزب بارزانی ـ مجبور به ریختن عرق جبینی نبودهاند، تمرینهای نظامی دائمی و بیمزاحمت در کرستان عراق، در منطقهای سراسر در جنگ، جنگ همه با همه، و هر از گاهی هم شبیخون زدن شبانه به خاک ایران که پاسدارن امنیتش امروز آنچنان سرگرم جنگ قدرت، دلالی سیاسی و اقتصادی هستند که فکرشان در هیچ جای دیگر به درستی کار نمیکند، همواره در این دو دهه فراهم بوده است. «چرا که نه!؟» چه «فرصتی» بهتر و چه امکاناتی فراهمتر از این!؟ آقای هجری ضمن اعلام آمادگی، خط و نشان را هم در آخر کلام خود در این مصاحبه میکشند: «تا زمانی که حقوق اقلیتهای ملی تضمین نگردد، تمامیت ارضی ایران هم تضمینی نخواهد داشت.»(1) و در این کلام هم روی سخنشان نه با رژیم اسلامی که قرار است به دست بیگانگان برداشته شود و آقای هجری با نگاه به فرتوتی رژیم، صف گسترده دشمنی علیه ایران، حوادث منطقه و ولع برخی کشورهای همسایه در از هم دریدن کشور، آن را حقیقتی تحقق یافته و کار آن را پایانیافته میپندارند، بلکه خطاب ایشان به همهٔ ایرانیان است.
از نظر آقای هجری که در حال حاضر بر بال دیگران احساس زورمندی و «دلیری» زیادی میکنند، همین است که هست! مرغ آقای دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران برای همیشه یک پا داشته و برای وی در همیشه بر این پاشنه چرخیده است؛ که ایران متشکل از شش منطقه قومی ـ زبانی است و تنوع قومی، زبانی و مذهبی نیز، نه یک رشته ناگسستنی نیرومندی ملی ایران، بلکه زمینهٔ جدایی و پاره پاره کردن کشور است. از نظر ایشان عنصر غالب در این تنوع، عنصر «ستم ملی» بوده و در گام نخست باید با طرح فدرالیستی کردن ایران ـ پس از الهامگیری از عراق ـ با برنامهٔ فدرالهای قومی ـ زبانی با قوه قانون گذاری مستقل بعنوان تنها راه حل دمکراتیک «مسئله ملی» وارد شد و آن را ابتدا تنها راه چارهٔ درد تمرکز گرائی و تبعیض، نمایاند و تحمیل کرد، تا بعد نوبت گام نهایی یعنی استقلال و جدایی فرارسد، آن هم به یاری فاکتورها و شرایط «مناسب» بینالمللی. این حزب بارها در مواضع رسمی و غیر رسمی خود بر استقلال کردستان و تشکیل کردستان بزرگ با صراحت تکیه و آنرا بعنوان اهداف رسمی خود اعلام نموده است. ازجمله در در کنفرانس «استقلال کرد، دمکراسی و آرامش منطقه» مصطفی هجری دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران به صراحت اعلام میدارد:
«حق تعیین سرنوشت در هرکدام از اشکال و فرمهای آن نظیر استقلال، فدرالیزم و خودمختاری حق مسلم و انکارناپـذیر ملت کرد بوده و حزب دمکرات کردستان ایران از آغاز فعالیت خود تاکنون مؤکداً براین حقوق طبیعی و اساسی پای فشرده است. حزب دمکرات کردستان ایران هیچگاه استقلال کردستان به عنوان یکی از اشکال حق تعیین سرنوشت را نه تنها رد نکرده است بلکه از آن به عنوان حق مسلم و مشروع ملت کرد در همهٔ بخشهای کردستان یاد کرده است.... حزب دمکرات کردستان ایران حق تعیین سرنوشت در همهٔ اشکال آن منجمله کسب یکپارچگی همهٔ بخشهای کردستان و ایجاد دولت مستقل کردی در خاورمیانه را حق مسلم ملت کرد دانسته و سوای آن براین باور است که همهٔ بخشهای کردستان نیز حق تشکیل دولت مستقل در شمال، جنوب، شرق و غرب کردستان را دارا میباشند. اما علیرغم اعتقاد راسخ حزب دمکرات کردستان ایران به این حقوق تاکنون این حزب مبارز شعار کردستان مستقل را مطرح نساخته است. مطرح نساختن این شعار از سوی حزب دمکرات کردستان ایران به این مفهوم نیست که این حزب مبارز استقلال کردستان را حق ملت کرد نمیداند، بلکه چنین شعاری از سوی حزب دمکرات کردستان ایران با توجه به فاکتورهای بینالمللی، منطقهای و داخلی و همچنین مدنظر قرار دادن وضعیت ژئوپولیتکی خاورمیانه و کردستان بوده و با وجود این عوامل حزب دمکرات شعار استقلال طلبی را برای مردم کردستان و بویژه مردم کردستان ایران مناسب ندانسته است.»(2)
پس مسئله دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران، با نگاه به سیاستهای ده سالهٔ این حزب، نه کوتاه آمدن از رؤیای استقلال کردستان ایران و تشکیل کردستان بزرگ و نه گامی در سهیم شدن با مردم ایران در مبارزه علیه رژیم اسلامیست و نه اصلاً به فکر تقویت جنبشی سراسری ـ در رأس آن جنبش سبز ـ برای آزادی و حقوق بشر و حق برابر تک تک ایرانیان در درون کشور است، که از آغاز هیچ روی خوشی به چنین جنبشی نشان نداده است. دلمشغولی ایشان در این دهساله، تنها انتظار کشیدن، همراه با آموزش و پرورش در خاک دیگران و شمارش لحظههاست، برای رسیدن آن لحظه نهائی. مشکل ایشان تنها در تشخیص و در ناشکیبائی فرارسیدن آن «شرایط مناسب» برای آغاز عملیات مستقلسازی و فراهم آمدن «فاکتورهای بینالمللی» است. و در این انتظار و ناشکیبائیست که ایشان هر روز، به محض پیدایش کانون بحرانهای جدید و برافروخته شدن آتش یک جنگ و بیثباتی تازه در منطقه، اختیار خیال و زبان از دست داده و از گزینش الگوئی به انتخاب الگوی دیگری از روی این نمونهها برای ایران در میغلتند.
یک روز، در هنگامهٔ حمله آمریکائیان به عراق و اشغال این کشور و تشکیل دولت فدرال کردستان با پرچم مستقل، ضمن تشویق آمریکا و متحدانش به حمله نظامی به ایران و درخواست دادن پوشش هوائی به پیشمرگان این حزب، میگویند:
«با توجه به معادلات و توازن قدرت در سطوح منطقهای و بینالمللی... و داخلی و همچنین مدنظر قرار دادن وضعیت ژئوپولیتکی خاورمیانه و کردستان.... مناسبترین شعار و مکانیزم حل مسئلة کرد در همهٔ بخشهای کردستان مکانیزم فدرالیزم بر مبنای جغرافیایی ـ ملی در چارچوب کشورهایی است که کردستان را میان خود تقسیم کردهاند.»(3)
برای حزب دمکرات کردستان و مصطفی هجری در حمله نظامی به عراق و در جهنمی که بعد از آن آمد، تنها آنچه مهم و درخور توجه بوده است، نه ویرانیهای حاصله از حمله نظامی به عراق، نه ناآرامیهای ناشی از مخالفت با تجزیه، نه کشته شدن صدها هزار عراقی طی ده سال گذشته، نه تکه پاره شدن این کشور در عمل و فقر فلاکت مردم بینوای عراق و دربدری و آوراه شدن هزاران هزار عراقی درمانده، از خانه و کاشانه خود، بلکه تشکیل اقلیم کردستان و استقلال آن از عراق است، تنها فاکتور با اهمیت بعد از حمله نظامی به عراق. همان گونه که تجزیه سودان به دو کشور، اهمیت نهائی را برای ایشان دارد. اینکه پیش از این در سودان چه گذشته و بر سر این مردمان تا جدائی و بعد از آنچه آمده و چه خواهد آمد، اصلاً اهمیتی ندارد، مهم آن است که این جدائی وقوع یافته و باید الگوئی بشود برای ایران! الگوی سودان برای ایران!، یعنی کشوری «از پیش شکست خورده» و دائم درگیر جنگ داخلی و دستخوش نآرامیهای سیاسی و بیش از دو میلیون نفر کشته و بیش از چهار میلیون نفر آواره در اثر این جنگها، نه تنها هم ارز ایران، بلکه الگوی آن قرار داده میشود! یعنی با نادیده انگاشتن ریشهها و هستههای سخت و ژرف و بهم پیوسته اجزای ملت ـ دولت کهنِ تاریخی ایران در طول بیش از سه هزار سال تاریخ کهنش، توافقنامه نیواشا و رفراندم در ژانویه ۲۰۱۱ سودان و جدایی مردم جنوب سودان و تاسیس کشور «مستقل» را «تجربهای ارزشمند و مهم» دانسته و «برای دستیابی به حق تعیین سرنوشت» «دستاورد بزرگ» قلمداد مینماید و آن را بعنوان الگو و سرمشق برای حل مطالبات اقوام ایرانی به پلنوم دهم حزب خود پیشنهاد میکند! تنزل تا کجا؟ بیمسئولیتی تا چه اندازه؟ غفلت تا چه حد؟ این سخنان چه معنایی جز غفلت از تاریخ و بازیچه قرار دادن آن و از سر بیمسئولیتی و بازی خطرناک با سرنوشت ملت ایران و سوءاستفاده سیاسی برای گرایشهای تجزیه طلبانه خود دارد؟ در این سخنان آشکارا چشم بر مسئولیت بسته است و نادیده گرفته میشود که برای تجزیه ایران، کشوری برآمده از تاریخ سه هزارهای، حداقل باید سههزار روز همه به جان هم بیافتیم! آقای هجری چنان، چنین سخنانی را میگویند که گوئی جبهه مقابل ایشان برهوت انسانیست و هیچ کس نیست که به پای این کشور بایستد یا در بدترین حالت احزاب قوم گرای دیگری نیستند تا برای وسعت دادن به مرزهای قومی خود دست به سلاح برند و بیگانهای را به طمع بردن و خوردن ایران به دنبال داشته باشند! از ابعاد احتمالی جنایت و ویرانی و انبوه کشتههای چنین جنگی درمیگذریم! هر جنگی شرایط خود را دارد و هیولاهای درندهٔ انسانی خود را میسازد!
با نگاه به این سخنان، به سیاستهای ده ساله این حزب به رهبری آقای هجری که تجزیه کردستان ایران را وظیفه تاریخی خود میشمرد، و از روی الگوها و راهکارهای عراقی، لیبیائی و سودانی که تا کنون این حزب برگزیده است ـ و از بیاعتباری و بیآبروئی آویختن به آنها هیچ به روی خود نمیآورد ـ حال چشم حسرت دوختن به سرنوشت سوریه و در سر پروراندن آرزوی کردستان آن، از سوی حزب دمکرات کردستان و آقای هجری هیچ دور از انتظار نیست؛ اعلام آمادگی ایشان برای بدرآوردن ایران به شکل سوریهای دیگر ـ بعد از آن همه مواضع ضد ایرانی ـ شگفتی برنمی انگیزد. هرچند مصطفی هجری در مصاحبه لوموند نامی از «الگوی سوریه» به زبان نمیآورند و اجازه میدهد این بار ـ برخلاف مورد عراق و سودان ـ «فرصت» معرفی «الگوی تازه» و «راه کار جدید» فوت شود ـ شاید به دلیل ترس از برانگیختن حساسیت و هوشیاری ایرانیان که خود ناظر صحنههای دلخراش هر روزه از سوریه در رسانههای بینالمللی هستند ـ اما بوی تغییر ز اوضاع منطقه خاورمیانه چنان مشام وی را پر کرده که سیاستهای تحریم باراک اوباما در باره ایران را ملایم و آنرا نتیجه بخش ندانسته و راه چاره را در تغییر این رژیم و لازمه این کار را در تلاشهائی گسترده و هماهنگ، اعم از تحریمها و پشتیبانی جدی از نیروهای اپوزیسیون در اشکال گوناگون دانسته و در پاسخ به این پرسش لوموند که: «بطور کلی، چه ارزیابی از سیاست غربیها نسبت به ایران دارید؟» میگوید: «باراک اوباما با پیش گرفتن سیاستی ملایم و غیر جنجالی، موفق به اجماع یک ائتلاف گسترده بینالمللی علیه رژیم ایران شد. ولی میدانیم که این امر تاثیرگذار نیست و امیدی به درپیش گرفتن سیاستی منعطف از جانب این رژیم از آن نتیجه نخواهد شد. راه چاره، تغییر این رژیم است و لازمه این کار، تلاشهائی گسترده و هماهنگ، اعم از تحریمها و یک پشتیبانی جدی از نیروهای اپوزسیون میباشد، این پشتیبانی میتواند، در اشکال گوناگون صورت گیرد.»(4)
به باور ایشان، این نیروی «اپوزیسیون» هم تنها حزب دمکرات کردستان ایران و گروههای ناشناخته در «کنگره ملل»شان به حساب میآیند، زیرا هر آن ایرانی را که ایران را یک ملت و یکپارچه بشمارد و از «ملل» انگاشتن ایران سرباز زده و الگوی فدرالیستی و تفکیک قومی زبانی و جنگهای مذهبی را بدور اندازد، و مسیر و آینده ایران را در جنبشی سراسری و بدور از خشونت برای آزادی و حقوق بشر و احترام به حقوق برابر تک تک ایرانیان، فارغ از جنسیت، قومیت، نژاد، دین، زبان آنان ببیند و برای تأمین حق مشارکت برابر هر فرد ایرانی در سرنوشت سیاسی کشور بکوشد و در این راه مبارزه کند، به چشم ایشان و حزبشان نمیآید و قدری ندارد. در این مسیر فداکاری و قربانی دادن هم، هر میزان که میخواهد باشد، در هر کجای ایران که میخواهد باشد، حتا اگر از سوی مبارزان و آزادیخواهان کرد رخ دهد، اگر به نام ملت ایران باشد، برای آقای هجری به هیچ نمیارزد، البته اگر توسط ایشان و متحدینشان به همکاری با رژیم اسلامی تبلیغ منفی و بدنام نگردد. برای آقای هجری یک چیز روشن است؛ از راه یک جنبش سراسری آزادیخواهانه و حقوق بشری و در احساس یگانگی و تقویت و پشتیبانی آن ـ که پایان حکومت اسلامی، بدون کوچکترین آسیبی به ایران را در خود حمل میکند ـ به تجزیه کشور نمیتوان رسید. تجزیه ایران از این راه ناممکن است. اما برعکس با دخالت بیگانگان و زیر پرچم زور آنان و آغاز درگیریهای خونی، قومی، قبیلهای مذهبی میان مردمان کشور و نغمه جدائی انداختن میانشان، و در انتها، از آنچه بر زمینهای سوخته و غرق در خون و انباشته از پیکر کشته شدگان به تیغ دشمنی، برمیخیزد، جز جدائی نیست؛ بر زمین زدن یک پرچم جدید و یک صندلی در سازمان ملل متحد!
اما آنچه در تمامی این خیالات و در این همارز کردن کشورهایی همچون عراق، سودان و لیبی، و اکنون نیز سوریه، با ایران کهن، کشوری با ریشهها و هستههای سخت و ژرف و بهم پیوسته اجزای ملت ـ دولت کهنِ تاریخی، مورد غفلت بوده و بازیچه آقای مصطفی هجری و حزب دمکرات کردستان ایران و همه سازمانهای تجزیه طلب قرار میگیرد، همان ندیدن: «یک «ثابت» در تصویر دگرگون شونده تاریخ ما» ست «و آن پابرجائی پیوندها و اراده شکست ناپذیر نگهداری این ملت است که یک نگاه به سههزاره گذشته نیازی به اثبات دوباره آن نمیگذارد. تجزیه ایران تنها به زور برتر بیگانه امکان یافته است و من دیگر چنان زوری نمیبینم. خطر حمله امریکا هنوز هست و گروههای تجزیه طلب و پشتیبانانشان در آن سوی مرزهای ایران در بهرهبرداری چنان فرصتی تردید نخواهند کرد ولی در پایان همه بازنده خواهند بود و ملت ما بیش از همه. ما از پیامدهای حمله نظامی به ایران سخت هراسناکیم ولی از خود و اراده این ملت نیز نومید نیستیم.
ایران یک هسته سخت دارد و لایههای پیرامونی. هسته سخت که هنوز برجاست ما را از مخاطرات وجودی مانند هجوم بنیان کن بیابانگردان عرب و ایلغار بیابانگردان «توندرا»های آسیای مرکزی و امپریالیسم بریتانیا و روس نگهداری کرد. اگر نقشههای ایران را در دورههای گوناگون ببینیم ایران کنونی را در قلب همه آنها مییابیم. آنها که در انتظار فرصت نشستهاند بهتر است به درسهای تاریخ بنگرند. یک هسته سخت هست...»(5)
آقای هجری در این مصاحبه درست دیدهاند؛ برای تجزیه ایران بر روی دوش ایرانیان آگاه و هوشیار نمیتوان حساب باز کرد، تجزیه ایران بدون دخالت خارجی نمیشود، اما در عین حال ایشان نمیبینند و نمیتوانند ببینند، که هشدارها و بیدارباشهای خردمندانه و امیدوارانه بالا دیریست که به راه افتاده و دامنه نفوذ خود را گسترده است. آن «هسته سخت»، سخت در کار است و نمیگذارد ایرانِ ایستاده بر لب پرتگاه، به قعر جنگ و دشمنی و خونریزی آرزوئی ایشان در غلتد. آنچه امروز در دستور کار این هسته سخت بیدار و هوشیار است، بیش از هر گامی، خودداری و همچنین پیشگیری از کشاندن ایران به آشوب و خون ریزی قومی، مذهبی و دینیست چه به دست حکومت اسلامی و چه به دست بیگانگان و کارگزارانشان! آقای هجری نمیبینند و نمیتوانند ببینند که ملت ایران هرگز معیار و مایهٔ دلیری را از عوامل مسلح و مفتخر به سلاح و پول بیگانگان نگرفته است. برای این ملت سرچشمه و الگوی دلیری، همانندهای آن روشنفکر و جامعهشناس برجسته ایرانی کردتبار درون کشور است که سالهاست دلاورانه دست برزانوی علم و جرأت روشنبینی مستقل، با مایه گذاشتن از خود و از خانواده خویش، از فراز قله آگاهی و دانش، به بلندی کوههای کردستان، به سرنوشت ایران و اقوام آن و قوم کرد، این سر سلسلهٔ ایران، نظر دارد و با شهامتی ستایشانگیز سختترین روشنگریها و نقدها را به سیاستهای کور و تفرقهافکنانه حکومت اسلامی از یک سو و تحریکهای بیمایه بیگانگان و احزاب جدائیخواه از سوی دیگر کرده و روشنبینانهترین راهحلها را ارائه نموده است و در این راه نه از شلاق سرکوب و تیغ زندان رژیم اسلامی هراسی به دل راه داده است و نه از زخم زبان و کینه «هموطنان» جدائیخواه بیمناک شده است. سرچشمه دلیری و حس مسئولیت آنجاست.
28 مرداد 1391
ـــــــــــ
1 ـ مصطفی هجری در گفتوگو با روزنامه لوموند فرانسوی
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?id=2191&besh=dreje
2 ـ سخنرانی مصطفی هجری دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران در كنفرانس "استقلال كرد، دمكراسی و آرامش منطقه"
http://www.talashonline.com/neshrye/matn_25_2_84.html
3 ـ سخنرانی مصطفی هجری دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران در كنفرانس "استقلال كرد، دمكراسی و آرامش منطقه"
http://www.talashonline.com/neshrye/matn_25_2_84.html
4 ـ مصطفی هجری در گفتوگو با روزنامه لوموند فرانسوی
http://www.kurdistanmedia.com/farsi/index.php?id=2191&besh=dreje
5 ـ ایران یک هسته سخت دارد / گفتگوی فرخنده مدرس با داریوش همایون
http://bonyadhomayoun.com/?p=4803
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد