logo





مرثیه هایی برای زالزله قاراداغ

چهار شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۵ اوت ۲۰۱۲

محمد حسن صفورا

1
نه یازیم
دردیم آزالسین
بو درد آزالان دئیل
تاریخ یاراسینا بنذیر
بو درد ساغالان بیر درد دئیل
آزالماز بیر درد،ساغالماز بیر درد
یازماق تسلی وئرمیر آغلاماق گرگ
گوز یاشلارینی کیم سیلسین آنان اولن یرده
کیم سنی گولدورسون بالالارین قیریلان یرده
کیم؟

2
کار ما
پرداختن به مرده هاست
مرده های مرده
کار ما
جمع کردن مرده هاست
مرده های زلزله
مرده های خیابان
مرده های زندان
مرده های اعدام
مرده های عشق
کار ما
انتظار تدفین مرده هاست
مرده های زلزله
مرده های عاشقان
که میهن را میهن می کنند
و هنوز می میرند
می میرند
می میرند
چه کدخدایی دارند!
آب در هاون می کوبد

3

میان اینهمه غوغا
اینهمه دوستت دارم
و میان اینهمه عاشقانه ها
که گاهی با یک دلار جابجا می شود
کاش
یادم باشد که کمی زلزله آمده است
معشوقی زیر خاک آواز می خواند
بریده بریده
ب ر ی د ه
د و س ت ت.. م ی د ا ر م / ن ف س/ ن ف....

4

نه آبی
نه شربتی
نه خرمایی
نه حتی لباس عزایی
عزادار بی تسلی........
تسلیت برتو دردی دوا نمی کند
دست یاری باید
آب و نانی باید
قلب گرمی باید
آن چشم خونین انتظار را
این درد را درمان چیست؟
مسئول این همه درد بی درمان کیست؟
خدا داند، تو دانی ، او هم نیز نیک می داند
جز من بیچاره
کز آغاز مرده ام.


5
من می دانم
نیلوفرها حسودی کردند
تو
در آغوش من جیغ کشیدی
یاس هاس سفید
عطر شامگاه را در سحرگاه افشاندند
تو
دوباره در آغوش من خوابیدی
زمین هرگاه بلرزد
حوادث ابدا عاشقانه نمی شوند
حتی اگر نیلوفر ها جیغ برکشند
یا یاس ها
عطر شامگاه را سحرگاه برافشانند
تو در آغوشم بخواب
شاید
اشک هایم زمین را آرام کنند
زیرا هرگاه زمین برقصد
حوادث هرگز عاشقانه نمی شوند
دوباره باید خانه عشق بسازم
امن تر از دیروز
این درس هنوز تکراری است
مثل خواب های ترسناک تو
لای لای بالام لای لای
لای لای جانیم لای لای
مثل شکاف زمین
در قلب ما
6

همیشه
از تو آعاز می کردم
همیشه
از هر راهی به تو می رسیدم
این بار نیز
از تو آغاز کردم
مانند پرنده ای بر شاخسار
همه راه ها
به زمین سرد ختم شد
آه نازنین
مرا هم ببر
تاب ماندن ندارم در زمین سرد
چگونه بی تو برخیزم
راه سخت ناهموار است
من مست آغاز تو
تو بیصدا خوابیده ای
فریاد این بچه
مرا کشته است:
آنا
آنا
اولدوردی منی
سنسیز دوشومده سوت یوخدی
گل آپار منی

7

گوزن
بر کوهستانت رقصیده است
چشم کدام دیوانه
پیکان قله هایت می شود
تو
قلب بر مرکز گشوده ای
تیغ است که بر تو می بارد
حالا دیگر تپه ها هم کلاه دارند
تو
هزار کوهستان داری
چرا می لرزی
هنوز زمستان در قله هاست
گوزن ها می رقصند
بگو
دشت ها چرا خونین اند؟
گورستان ها مرده می خوابانند
تو هنوز نفس داری
برخیز
با گوزن هایت برقص
هوراند
پناهگاه جنگلی ست
قاراداغ به عاشقانش معروف است
با سازت مرثیه آواز کن
کوهستان گریستن آغاز کرده است
یئر سنه جیرماخ چکیر
آتینی تاپ
آتینی


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد