logo





آگهی استخدام سوژه

دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۸۷ - ۰۸ سپتامبر ۲۰۰۸

نادره افشاری

پس از استعفا و اخراج سوژه ی پیشین، در صددم مرد یا مردان دیگری را به عنوان «خوراک قصه» و «پرسوناژ اصلی» داستانهام استخدام کنم؛ مردانی خوش قیافه، که حتما لازم نیست چشمانی سبز یا صدایی عارف مآب و عاشق پیشه داشته باشند. لازم هم نیست که نقش عاشقی قدیمی را بازی کنند؛ میتوانند تازه نفس باشند، یا نقششان را آنقدر خوب بازی کنند که بتوانند سر زن هفت خطی مثل مرا کلاه بگذارند.
لازم نیست حتما «روشنفکر» باشند، اصلا «روشنفکر» نباشند بهتر است، به ویژه از نوع «روشنفکران» زن کش وطنی.
میتوانند در همه جای دنیا باشند و البته اگر در اروپا یا امریکا باشند، بهتر است که بتوانند گاه به آلمان بیایند و ناهاری میهمانم باشند، و خطوط چهره شان را «زنده» به من بنمایانند، تا مردان قصه هام «چهره» داشته باشند. اگر هم از وطن به یغما رفته خودشان را کاندید این نقش کردند، حتما بساط یاهو مسنجر – آن هم با سرعت بالا - را علم کنند و از طریق «وب کم» یا دوربین، خودشان را به من نشان دهند، که احوالاتشان را از هوا و خیالات ننویسم.
مردی که خودش را برای ایفای نقش «خوراک قصه» نامزد میکند، بهتر است بداند که هر چه بین من و او – در هر زمینه ای – میگذرد، تنها در قصه جریان دارد و هیچ واقعیت مادی و عینی ندارد و هر یک از ما – من و آن مردها – میتواند و باید زندگی شخصی خودش را داشته باشد و به زندگی آن یکی سرک نکشد، یا مثلا یک باره رگ حسادتش گل نکند، که هنگام مسیج زدن یا گفتگوی تلفنی – اگر خبردار شد همسرم اینجاست - خودش را لوس کند که: «پس مرا برای چه میخواهی؟ اصلا جایگاه من کجاست؟ من فقط خوراک قصه های توام؟» و از این حرفها...
اگر مردی حسود است، بهتر است اصلا خودش را نامزد این نقش نکند، چون من در نقش قصه نویس از مردهای حسود، فضول و کنجکاو کلی ضربه خورده ام و حاضر نیستم تجربه های پیشینم را چند باره تکرار کنم.
اگر پس از آشنایی های اولیه بین من و نامزدهای ایفای نقش، ملاقاتی صورت بگیرد، تنها برای این است که قصه نویس – یعنی من – تصویر و تصوری از تن و بدن و چهره و صدای این افراد داشته باشم و نه چیز دیگری... نامزدها باید بدانند که هر چه در داستانهام نوشته میشود، فقط مقداری واژه ی پوچ و بی معنی هستند که پشت سر هم ردیف میشوند و هیچگونه ضمانت اجرایی و قانونی ندارند.
سن و سال نامزدها مهم نیست، چون برای قصه های گوناگونم گاه به مردانی در سنین گوناگون نیاز دارم. برای همین هم شاید در آن واحد چند نفر را استخدام کردم. اما بهتر است که این نامزدها جوان باشند، یا دست کم فکری جوان و مدرن داشته باشند. مردانی که از برخی نوشته هام «وحشت» میکنند و خیال میکنند من «انفجاری» مینویسم، لطفا خودشان را نامزد این نقش نکنند. مخصوصا مردانی که عرضه ندارند – اگر لازم شد - «اقدامی جدی» بکنند... اینطرفها آفتابی نشوند، تا قصه ها و اعصابم خراب نشوند.
به رنگ چشم نامزدها خیلی اهمیت میدهم، همچنین زیبایی و دلپذیری صدای آنها موضوع مهمی برای انتخاب است... به وِیژه این که نامزدها باید حتما دروغگویانی قهار باشند. ضمن این که اهل مطالعه باشند و بتوانند با من در مورد کتاب و قصه و شعر و روانشناسی و هنر و موسیقی چت کنند، یا تلفنی حرف بزنند، یا سر میز شام یا ناهاری حرفی برای گفتن داشته باشند.
از مردهای فضولی که تو دکانشان مینشینند و در مورد سایز ماتحت من و معشوقهای تاق و جفت فلان زن شاعر مضمون کوک میکنند، خوشم نمیاید؛ مخصوصا اگر زبانم لال اشتباها ناهاری با من کوفت کردند، وسط حرفهای جدی، یک باره از آن سمت میز دستشان را دراز نکنند و لپ مرا نچلانند. اه... از این مردهای لوس و بیمزه و نچسب خوشم نمیآید و اصلا دوست ندارم داستانی در موردشان بنویسم. خیالشان راحت باشد.
دوست ندارم این نامزدها خدایی داشته باشند، به وِیژه خدایانی زن کش... تا بتوانند مرا به عنوان یک زن و یک قصه نویس آدم حساب کنند و بدانند که اگر نقشی در داستانهام به ایشان واگزار میشود، در واقع رئیس پروژه منم و هرچه من میگویم و من میخواهم، باید همان بشود. و هر وقت من حوصله ام سر رفت، لطف کنند و بدون اعصاب خرد کردن، غزل خداحافظی را بخوانند و راهشان را بگیرند و بروند و.... دیگر مزاحم کار من و نامزدهای دیگر نشوند.
داوطلبین با آدرس و شماره تلفنم در بخش «تماس» وب سایتم «تماس» بگیرند.
30 اوت 2008 میلادی





نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد