logo





امير کبير و شورش بابيان

دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۶ فوريه ۲۰۰۹

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
در نيمه دوم دومٌين دوره رياست جمهوری آقای جورج دبليو بوش، مسئولين عالی رتبه سياست بين المللی آمريکا به اين اصل و اين واقعيت پی بردند که سياست نظامی آمريکا در خاورميانه به ناکامی و شکست منجر شده است.آمريکا و انگليس در اشغال نظامی عراق افغانستان به اهداف خود نائل نشدند. اين جنگ ها با هزينه های سنگين چه از جنبه انسانی و چه از جنبه مالی يرای آمريکا و انگلستان و همپيمانان اين دوکشور گران تمام شد.درعين حال که به اهداف خود نرسيدند و تا امروزهم در باطلاق عراق و افغانستان و حتی پاکستان گير کرده اند وبحران اقتصادی همراه با هزينه يک بيليارد دولاری اشغال عراق نتيجه اين سياست غلط آمريکا در دوران رياست جمهوی آقای جورج دبليو بوش است. اين تحليل و نتيجه گيری ها را آقای روبرت بائر(۱) درکتابی با عنوان:صعود غير قابل مقاومت ايران در۳۸۳ صفحه که به زبان انگليسی و فرانسه چاپ و منتشر کرده است توضيح می دهد.البته اين توضيحات اين مامورسيا که مدت ۲۵ سال در خاورميانه ماموريت داشت ولو اينکه بخشی از آن حاوی يک واقعيت است. ولی درنهايت دادن تغير طيف استراتژی سياسی نظامی آمريکا و همپيمانان غربی اين کشور در خاورميانه است.
اين استراتژی جديد آمريکا و غرب و اسرائيل گشودن جبهه جنگ روانی در درجه اوٌل و جنگ واقعی با تحريک و تکيه بر اختلافات مذهبی قومی فرهنگی بين ايران شيعی مذهب با اعراب پاکستان افغانستان سنی مذهب و اختلافات قومی فارس وترک فارس و کرد فارس و بلوچ است. در اين سياست کهنه استعمار يعنی تفرقه بيانداز و حکومت کن متاسفانه يک عده ايرانيان صاحبان قدرت وتشنگان ثروت يعنی روحانيون حکومتی آگاهانه و يا نا آگاهانه در اين دام افتاده اند. توهين علنی و رسمی از تريبون های مساجد شيعه به هموطنان اهل تسنن سخت گيری عليه هموطنان پيرو بهائيت دامی است که قدرت های استعماری بر عليه وحدت ملی تماميت ارضی و استقلال ايران گشوده اند.آخوندی بنام حجت الاسلام مهدی دانشمند علنأ با نهايت بی شرمی پيروان اهل تسنن را حرام زاده می نامد.(با تمام معذرت از پيروان اهل تسنن).وا ز طرف ديگر انواع سختگيری و بی عدالتی و ظلم عليه ايرانيان هموطن پيرو بهائيت در ايران انجام می شود.متاسفانه در اين سياست تفرقه بيانداز و حکومت کن استعمار بخشی از هموطنان چه شيعه چه سنی چه بهائی به دام اين سياست ايران بر باد ده افتاده اند.من صاحب اين قلم در آينده نزديک به عنوان يک جامعه شناس ومتخصص در جامعه شناسی سياسی کتاب روبرت بائر مامور سيا را که همين امروز هم يک پايش خاورميانه منجمله ايران است و مدعی است که از سازمان سيا استعفا داده است را تحليل و تفسر خواهم کرد ودر اختيار هموطنان گرامی ام خواهم گذاشت.(اين اصل را هموطنان هرگز فراموش نکنند که يک مامور اطلاعاتی تا آخرين روز حيات اش مامور اطلاعاتی می ماند و تمام نوشته ها و رفتار و زندگی او حتی بعد از استعفا و باز نشستگی اش کاملأ تحت کنترل سازمان اطلاعاتی کشور خود با قی می ماند. آقای روبرت بائر اين کتاب را برای چشمان سياه و زلف مشکی ايرانيان ننوشته است)
قبل از آن لازم دانستم متن نامه ای را در اين رابطه به مدير يکی از تلويزيونهای فارسی زبان ايرانی در واشنگتن:بنام تلويزيون مردم به مديريت آقای پارسا سربی در اختيار هموطنان گرامی و ايران دوست بگذارم تا اين بحث اختلافات مذهبی قومی و فرهنگی در يک جوٌ آرام بدون دخالت و تحريک بيگانگان در بين ايرانيان مخصوصأ قشر تحصيل کرده ايرانی مورد بحث قرا بگيرد.هموطنان عزيز مطمئن باشيد با در نظر گرفتن شرايط ژئو پوليتک خاورميانه منابع عظيم گاز و نفت و احتياج روز افزون کشور های عظيم صنعتی به اين ماده حياتی وجود اسرائيل با سياست سلطه گرانه و زور گوئی ها يش که تبديل به ژاندارم منطقه در راستای منافع قدرت های استعماری قرار گرفته است برای حفظ تماميت ارضی استقلال وامنيت ملی ايران و ما ايرانيان راهی جز ايجاد جبهه ملی و ميهنی در برگيرنده تمام ملت ايران بدون کوچکترين تبعيض قومی نژادی مذهبی فرهنگی جنسيتی نيست. اميد است که هيچ هموطن ايرانی در دام اين سياست ايران بر باد ده يعنی جنگ مذهبی سنی شيعه جنگ بهائی شيعه جنگ فارس و ترک و کرد و بلوچ جنگ عرب و عجم جنگ با دين و بی دين نيافتند. ای کاش نيز اين روحانيون حکومتی که برای تحکيم قدرت و شهوت ثروت اندوزی ملتی را در طول ۳۰ استبداد دينی به زنجير کشيده اند بر سر عقل و وجدان بيايند و دست از اين سياست ايران بر باد ده بردارند.شما خواننده گرامی رابرای خواندن نامه ای را که به دوست ناديده ام آقای سربی نوشته ام دعوت ميکنم. با نهايت احترام: کاظم رنجبر –پاريس ۱۴ فوريه ۲۰۰۹




دوست گرامی و ناد يده ام آقای پارسا سربی،
با عرض سلام و ادب.
چند روز پيش در تلويزيون مردم هموطنی بدون معرفی خود پای خط تلفن آمد و از امير کبير با عنوان جلاد ياد کرد و گفت اين مرد با دست خود چشمان جٌد مرا در آورد.آقای پارسا سربی، شما کم وبيش مرا می شناسيد و حتی در نامه سرگشاده ايکه دوسال پيش به پاپ اعظم نوشتم به اين امر اشاره کرده بودم که از سال ۱۹۰۸ تا کنون يعنی در طول يک قرن در خانواده من، که درنقاط مختلف دنيا پخش شده اند بخاطر ازدواج با مليت های مختلف با پيروان اديان مختلف چون ارتدکس کاتوليک پروتستان يهودی بهائی مسلمان خانواده من از اين عزيزان تشکيل شده اند و در نقاط مختلف زندگی می کنند.اما هيچکدام از افراد اين خانواده هرگز در باره دين و مذهب و يا تبليغ دين خود صحبت نمی کنند. خود من هم دو هفته پيش عريضه يا به قول زبان های انگليسی و فرانسه „پتی شن“ در دفاع از حقوق انسانی اجتماعی، فرهنگی تمام انسانها بدون کوچکترين تبعيض قومی نژادی مذهبی جنسيتی را خصوصآ بهائيان ايران را امضا کردم. به عبارت ديگر بزرگترين خواسته وآرزوی من اين است که در ايران آينده هيچ ايرانی از هيچ ايرانی نپرسد که دين داری؟ دين ات چيست؟ بلکه بپرسد چقدر می توانی صادقانه به ملت و مملکت ات خدمت بکنی؟آری اين است آرزو وهدف من وبرای اين هدف نيز دست به قلم می برم.
اينکه اين هموطن ناشناس گفتند که امير کبير جدٌ مرا با دست خود کور کرد ما از جنبه منطق در مقابل ۳ احتمال قرارمی گيريم. يک- اين آقا ممکن است يک واقعيت صد در صد حقيقی را بيان کردند.دوم- اينکه ايشان يک دروغ صد درصد غير واقعی را گفتند. سوم- اينکه بخشی از گفته ايشان درست و بخش ديگر آن با دروغ وتهمت قاطی است. در اين صورت وظيفه ما و آن فرد ايرانی اين است که ما بينندگان و شنوندگان تلويزيون مردم را از يک بخش از تاريخ ايران آگاه سازيم
در باره ظهور باب و شورش بابيان من سه کتاب به نوشته سه شخصيت معتبر ايرانی رجوع کردم که هيچکدام طرفدار و پشتيبان دستگاه آخوند و آخونديزم نبودند وحتی يکی از آنان را آخوند های مرتجع در کاخ دادگستری تهران توسط چاقوکشان خود شکم اش را پاره کردند يعنی زنده ياد احمد کسروی که خود آخوند زاده و آخوند بود بعدأ گفت من نان آخوندی را نمی خورم درباره شيعه گری صوفيگری و بهائيگری کتاب بسيار با ارزشی نوشته اند.شخص دوم زنده ياد دکتر فريدون آدميت است که من به محقق با دانش و صاحب انظباط علمی در تحقيق او اعتقاد را سخ دارم.دريکی از کتاب های معروف او تحقيق در باره زندگی اميرکبير با اين عنوان اميرکبير و ايران در۷۹۱صفحه انتشارات خوارزمی است که از صفحه ۴۴۲ تا صفحه ۴۵۸ را با عنوان „داستان باب „ اختصاص داده است. کتاب ديگر کتابی است با عنوان:برخی از برسی ها درباره جهان بينی ها و جنبش های اجتماعی در ايران به قلم احسان طبری که خود او نيز برخاسته از خانواده روحانی بود که به مارکسيسم کشيده شد. اين کتاب به تاريخ ۱۳۴۸ در آلمان شرقی توسط حزب توده ايران چاپ و منتشر شده است.او يک فصل از کتاب خود را با اين عنوان:جنبش بابيان –آخرين و بزرگترين جنبش قرون وسطائی - اختصاص داده است.اين فصل از صفحه ۳۸۴ تا به صفحه ۳۹۳ پايان می يابد.
در آثار اين سه محقق ايرانی هيچ کجا اشاره نشده است که بابی گری و يا بهائی گری ساخته قدرت های استعماری است. درست برعکس هر سه نفر متفق القول هستند که اين فرقه های دينی ساخته و پرداخته خود ايرانيان است که ريشه در خرافات اديان دارند. ما اين خرافات را چه در اديان گذشته و چه اديان و مذاهب امروزی و چه فرقه های مذهبی که هروز مثل قارچ می رويند و يک عده آدم های ساده را به دام خود می اندازند شاهد هستيم. همين امروز هر از چند روزی دولت اسلام ناب محمدی از دستگيری يک شيادی را خبر می دهد که ادعا می کند که امام چهاردهم است رابط امام زمان است وووو.وقتی که آيت الله (چه القاب با مسمائی است آيت الله!!!) خمينی را امام می کنند شما چه انتظاری داريد که ديگران چنين حقه بازی نکنند؟ وقتی که آيت الله مشکينی می گفت: ليست کانديدا های مجلس خبرگان را امام زمان امضاء می کند و بعد ما به ملت معرفی می کنيم، آن هم در هزاره سوم عصر مسافرت های کيهانی شما چه انتظاری داريد که جوانی ۱۵۰ سال پيش بنام سيد علی باب ادعا نکند که من همان امام زمان هستم؟
اما اينکه قدرت های خارجی از وجود اين اختلافات قومی مذهبی قبيله ای فرهنگی برای پيشبرد اهداف خود سوء استفاده می کنند بر هچکس پنهان نيست. همين الان يک آخوند نادان بی وجدان به نام حجت الاسلام مهدی دانشمند علنأ از راديو و تلويزيون می گويد: تمام سنی ها حرام زاده هستند.(با تمام معذرت از تمام پيروان تسنن)
اين آخوند جاهل و نادان به کمک چه دستهائی کمک مالی می شود؟ اصلأ بيان چنين مزخرفاتی توهين به حضرت محٌمد پيامبر اسلام است. خواهيد گفت چرا؟ برای اينکه: دختر ابوبکر و دختر عمر هردو همسران حضرت محمد بودند. دو دختر حضرت محمد بنام های رقيه و ام الکلثوم يکی بعد از ديگری همسران عثمان خليفه سوم بودند. خواهر معاويه يکی از همسران حضرت محمد بود.شمر قاتل حضرت حسين دائی حضرت ابولفضل بود.اين آخوند احمق که اسم اش را دانشمند گذاشته است چگونه اين مزخرفات را می گويد؟ چه کسانی اجازه می دهند که اين مزخرفات را بگويد؟ آخر بی حيائی هم حد دارد. چگونه پبامبر اسلام دختران حرام زاده را به همسری انتخاب می کند؟ چگونه پيامبر اسلام دو دختر خود را به همسری به حرام زاده می دهد؟ اين دستهائيکه در راستای تجزيه ايران جنگ شيعه و سنی و عرب و عجم ترک وفارس و کرد فارس راه انداخته اند بايد اين مزخرفات و حتی توهين را به اهل تسنن بکنند.
خود خانواده بنی هاشم و بنی امٌيه عمو زاده بودند عبد المناف پدر جد حضرت محمد سه پسر داشت. بنام های هاشم-عبد المطلب –عبدالشمس.از شاخه عبدالشمس ابوسفيان بعد پسر او معاويه بعد پسر معاويه يزيد بدنيا آمد.از شاخه هاشم عبد الله و بعد از عبدالله حضرت محمد بدنيا آمد. بعد چون حضرت محمد فرزند ذکور نداشت سلاله او قطع شد:در فرهنگ عرب نمی گويند: حضرت محمد ابن آمنه. بلکه می گويند حضرت محمد ابن عبدالله يعنی محمد پسر عبدالله.کارخانه سيد سازی و اما م زاده سازی هم يک نوع مردم فريبی است که رهبران فرقه ها دينی راه انداخته اند. ازشاخه عبدالمطلب که برادر هاشم و عبدالشمس بود ابوطالب و از ابو طالب هم علی امام اول شيعيان بدنيا آمد. امروز ۱۴۰۰ سال است يک مشت آدمهای تشنه قدرت و ثروت اين فرقه گرائی که در نهايت باعث قرنها جنگ ويرانی و قتل و غارت است با ايجاد فرقه های مختلف دينی مذهبی اين جنگ ها را راه انداخته اند.بابی گری و بهائی گری نيز در همين راستا است.
سربی عزيز من برای پيشبرد بالابردن شعورو آگاهی فرهنگی سياسی ملت ايران، که يکی از اهداف تلويزيون مردم است اين پيشنهاد را می کنم. يک-شما از آن هم وطن که فرمودند:اميرکبير „جلاد“ چشمان جد بزرگ مرا با دست خود در آرود را نيم ساعت به تلويزيون دعوت بکنيد ايشان بيايند نيم ساعت صحبت بکنند و بگويند اسم جدشان چه بود؟ در کجا در کدام تاريخ و چه شاهدانی دارند که جدشان را اميرکبير بدست خود اور کور کردند و تاريخ بابی گری و جنبش بابيان چه بود؟ چرا قيام مسلحانه کردند؟ در مقابل نيم ساعت يک مورخ ايرانی آشنا به تاريخ قرن نوزدهم ايران را دعوت بکنيد که ايشان در باره فرفه بابی گری و بهائی گری صحبت بکنند، تا اين چنين شعور ودانش ملت ايران با اين نوع تبادل افکار وانديشه پيش برود. من شخصأ هزينه مالی اين بحث را بر عهده می گيرم.
با نهايت احترام: کاظم رنجبر.پاريس ۱۲ فوريه ۲۰۰۹

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------۱- Robert Baer Iran l’irrésistible ascension.
The Devil WeKnow Dealing With the New Iranian Superpower.



google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

حرف حساب
خراسانی
2009-02-17 13:04:01
آفرين بر تو دكتر رنجبر كه جان كلام را گفتی اميدوارم اين سايت از فرمولهای كمونيستی پيروی نكرده و قدر دانی از اين نويسنده(رنجبر) را منعكس كند

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد