logo





آیا جنگ قدرتی جناح های حکومت با وال استریت ایرانی روبرو می گردد؟

پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۲ اوت ۲۰۱۲

محمد ایرانی

طبیعی است که مسولین نظام که چندیست از گسترش جنبش کارگران بهراس افتاده و دستگیری های گسترده اخیر خود گواه این موضوع است ، در پی خاموش کردن نطفه وال استریت ایرانی و اعتراضات مستمر کارگران خواهند بود ، اما سیل اگر راه بیافتد هیچ سدی قادر نخواهد بود که جلوی آنرا بگیرد ، بخصوص اگر این سیل سازماندهی گردد .
چنانچه در مقاله جنگ قدرتی جناحهای حکومت در غیاب جنبشهای داخلی شرح داده شد ، دو جناح عمده جنگ طلب و خواهان توافق با غرب همچنان ثبات رژیم را در رهبری خامنه ای دانسته و هرکدام تلاش دارند تا با دلایلی سیاستهای وی را در جهت منافع جناحی خود متمایل کنند . رهبر جمهوری اسلامی که با همه تبلیغات مزدبگیران سپاهی ، روحانی ، سیاسی ، دلالان جناحهای حکومتی و خیل گروه مشاورانش نتوانست در مورد مرجعیت و قدرت سیاسی به کاریزمایی خمینی دست یابد ، همچون توپی در میان دو جناح عمده در گردش است و سیاستهای متناقض وی گواه این موضوع است . فشار تحریمهای غرب بهمراه سیگنالهایی که از طریق لابیهای جمهوری اسلامی به رهبری منتقل میگردید ، موجب شد تا وی جناح خواهان توافق با غرب را پیش بیاندازد و کنفرانس اول در ترکیه و سخنان جلیلی نشان از چنین راهکاری میداد . فرماندهان جنگ طلب سپاه و همپیمانان اصولگرای آنها در آغاز مذاکرات هیچ سخن مخالفی برزبان نیاوردند تا اینکه زمزمه صلح در داخل و خارج کشور پیچید ، سپس در ادامه مذاکرات آنها به انجام مصاحبه های مکرر توافق را مورد سوال و صلح چنینی را دومینویی دانستند که به سقوط رهبری و نظام منجر خواهد گردید و با ترساندن رهبری ، تلاش جناح دیگر را بهمراه تیر در تاریکی رفسنجانی مبنی بر قدرت رهبر برای صلح با امریکا را خنثی و یا حداقل مورد تردید قرار دادند . هرچند این کش و قوسهای جناحی ناچارا ادامه یافته تا ضمن تحلیل یافتن یک جناح و یا دگرگون شدن جناحهای در قدرت در کشاکش مذاکرات با غرب به نتیجه ای دست یابد ، با توجه به اینکه قدرتهای شرقی نیز به سیاست فشار بیشتری برای توافق حکومت روی آورده اند . باید دید در کنار جنگ قدرتی جناحهای حاکم بهمراه سرکوب داخلی و مذاکره با قدرتهای بزرگ ، عامل گرانی و بیکاری موجب افزایش اعتراضات اقشار مردم نظیر آنچه در شهر نیشابور روی داد ، گردیده و وال استریت ایرانی در خیابانها تشکیل خواهد گردید یا اینکه این موج هم کنترل ویا سرکوب میگردد .
برخلاف اعضای دو حزب قدرتمند کشورهای غربی ( که گاهی احزاب کوچکتر نیز نقشی در توازن قوا بازی می کنند ) که دقیقا سیاستهای حزبی ( و نه نیازهای موکلین خود ) را رعایت می کنند ، افراد منفردی در ترکیب جناحهای حکومتی هستند که گاهی روزانه بسته به منافع فردی و یا اطاعت از قدرت برتر به اتخاذ سیاستهای خود می پردازند . عدم وجود حزب در چنین حکومتی که اکثرا در کشورهای جهان سومی رواج دارد ، از طرفی منجر به جناح بندی متغیری میگردد که همواره در حال دگرگونی بوده و ثبات نمیگیرد و از طرف دیگر موجب عدم پایداری سیاستی در مقابله با قدرتهای غربی و شرقی میگردد . این موضوع در دوران سلطنت قاجار و مقاطعی از سلطنت دو شاه پهلوی در میان جناحهای حکومت نیز دیده میشد ، مگر در زمانهایی که ایندو شاه به قدرت مطلق دست یافته و دیگر جناحهای حکومت تنها به بازیچه های امربر تبدیل میشدند . کاریزمای خمینی در بلوای سقوط شاه با واگذاری کلیه منابع اقتصادی و سیاسی به افراد ناهمگون روحانی ، سیاسی ، نظامی و فرصت طلبان همراه گردید و لذا هیچکدام از آنها انتقادی از جنایات و کشتار سالهای اولیه رژیم نکرده و با ایجاد جناحهای سیاسی و نظامی در پی تثبیت نظام برآمدند . هیچ گروهی از جبهه ملی ، ملی مذهبی ، نهضت آزادی ، فداییان اسلام تا گروههایی همچون چریکهای فدایی و مجاهدین بدلیل سرکوب هر نوع آزادی شاه سابق ، نمیتوانند مدعی گردند که پیش از سقوط سلطنت از سازمان متشکلی برخوردار بوده اند . جملگی آنها بهمراه سایر گروههای پا گرفته تنها پس از استقرار جمهوری اسلامی که با مکانیزم غرب همراه بود ، توانستند بدلیل آمادگی ذهنی مردم به سازماندهی گروههای خود بپردازند و چون این امر بشکل توده وار و بدون داشتن دانش لازم و فرهنگ مورد نیاز صورت پذیرفت ، در ادامه تثبیت نظام و شدت سرکوب به سرعت پاشید . تنها گروه مجاهدین انقلاب اسلامی و موتلفه و حجتیه با گسترش خود توامان پایه اولیه تثبیت نظام را با ایجاد ارگانهای امنیتی و سپاهی ریختند و سپس با تکیه برقدرت سیاسی به چپاول منابع اقتصادی پرداختند . دگرگونی این گروههای نیمه حزبی همچنان در اشکال اصلاح طلبان و اصولگرایان خود را نشان داده و باید باور کرد که آنها همواره مدافع نوعی از حکومت اسلامی خواهند ماند . اما سایر احزاب تشکیل شده فرمایشی و از بالای روحانیت ، روحانیون و غیره پس از مرگ خمینی بسرعت پاشیدند ، در ادامه رفسنجانی و خاتمی نیز با وجودیکه شخص اول کشور بودند بدلیل نداشتن حزب و نهاد قدرتمند ، توسط خامنه ای که به نهادهای امنیتی و سپاه و بخشی از روحانیت تکیه کرده بود با کودتایی از قدرت حکومتی سرنگون گردیدند .
امروزه در کشورهای غربی صحنه های تراژیکی فراوانی از سخنان و بیانیه های افراد و گروههای سیاسی وابسته پیشین حکومتدیده میشود که در سالهای گذشته براثر جنگ جناحی از قدرت حذف شده و اکنون خود را در دادگاه خودمانی از وابستگی به جنایات رژیم تبرئه مینمایند . در تمام سالهای اولیه نظام اگر هم مخالفت و یا نقدی از جانب برخی مسولان صورت میگرفت تنها در جهت تثبیت نظام بوده وگرنه همه افراد و گروههای وابسته رژیم با قبول خمینی و حاکمیت به تمام جنایات رژیم صحه گذاشته و لذا ادعای آنها مبنی بر نفی حاکمیت بی اساس است . بنی صدر با انقلاب اسلامی خود که تلاش دارد نوعی از حکومت اسلامی را موجه جلوه دهد ، همچنان خود را رییس جمهور منتخب مردمی میداند که در وهم سقوط سلطنت و عدم آگاهی بر آنچه میگذرد ، در تقابل با روحانیت بوی رای دادند . مزروعی ، مهاجرانی ، کدیور ، سروش ، گنجی ، واحدی ، سازگارا و دیگرانی که اکنون با نوعی حمایت از حکومت ابتدایی و اصلاح حکومت ، یا با پوشش سکولار سیاسی ، لیبرال دموکرات همچنان یا از دوران طلایی خمینی سخن گفته و یا بنوعی موسوی و کروبی و برخی مراجع مذهبی را با همه شرکت در جنایات پیشین رژیم موجه جلوه داده ولی در تمام مراحل علاقه ای به افشای همه اطلاعاتی که از جنایات رژیم داشته تن نمیدهند تا پایشان گیر نکند . همه این افراد و گروهها با وجود تفاوت سیاست فکری ، همچنان خود را پیرو اسلام دانسته و آینده نشان خواهد داد که در دگرگونیهای آینده چه اندازه حاضرند از دین حکومتی بسود دموکراسی دینی و یا حکومتی سکولار دست بردارند که گاها شعارش را میدهند . طبیعی است در هر کشوری که مدعی دموکراسی است باید آزادی اندیشه چه با تفکر مذهبی و چه با سایر افکار و ایدئولوژیها برقرار باشد ، اما سلطه ایدئولوژیکی یک گروه در حکومت را نپذیرد که به دیکتاتوری ختم گردد . بیجهت نیست که در میان ادعای این مخالفان وابسته حکومت ، کسانی همچون رضا پهلوی با حمایت مشاورانش و ذخیره مادی خانوادگی و لابیهایش نیز داعیه سلطنت داشته و بخواهد ضمن تبرئه پدرش و چشم پوشی از استبدادش که پذیرش حکومت اسلامی را تسهیل کرد . تاسف به حال افراد و گروههایی که خود را سکولار ، جمهوریخواه ، دموکرات و حتی سوسیالیست میدانند و برای ایجاد آلترناتیو کذایی با کمک مکانیزم غرب به این شاهزاده چسبیده و وی را قابل رهبر شدن میدانند .
آنچه اکنون جناحبندی حکومت تحت نام کلی اصولگرایان وجود دارد ، برعکس سران اصلاح طلب که بنادرستی خود را از جنایات پیشین رژیم مبرا میدانند ، کاملا کلیت حکومت اسلامی را تحت ولایت خامنه ای قبول دارند . دو جناح اصلی حاکم که افرادش هرکدام در گروهبندی و جناحی متفاوتی همچون جبهه اصولگرایی ، پایداری ، موتلفه ، احمدینژاد ، روحانیت سنتی و غیره نیز شرکت داشته و مدام از گروهی به گروه دیگر پرواز میکنند ، اما همگی ضمن تایید و شرکت در سرکوب همه مخالفان نظام به چپاول منابع اقتصادی میپردازند . جناحی که توافق با غرب را تلاشی خود میپندارد بطور روشن با شعارهایی همچون ؛ بیثمر بودن تحریم ، بستن تنگه هرمز ، ناچیز شمردن قدرت نظامی غرب ، اخلال در مذاکرات مربوط به انرژی هسته ای ، ایجاد ترور و بحران از طریق سپاه قدس در کشورهای مختلف ، تبلیغات در مخالف بودن رهبری در توافق با غرب ، مانور نظامی ، پیگیری غنی سازی و موارد دیگر فضای سیاسی کشور را اشغال نموده و مذاکرات کشدار را تنها برای پیشبرد مقاصدشان قبول دارد . جناح دیگر که به تاثیر تحریمهای اقتصادی ، محدودیتهای فروش نفت و امور بانکی ، مصادره حسابهای بانکی و شرکتهای فامیلی و وابسته ، ممنوعیت خروج افراد از کشور و موارد دیگر باور داشته و لابیهای آنها فشار برای توافق را زیاد کرده اند ، ادامه تندروی بیشتر را به کودتایی سپاهی و کاهش و یا سقوط جناح خود از قدرت تعریف نموده و در انتها جنگی را با آینده نامعلوم پیش بینی میکنند . این جناح برخلاف جناح تندروتر ضمن تکرار بخشی از شعارهای آن جناح ، از طریق لابیها تلاش دارند تا در مذاکرات بسته نشده تا بتوانند مجددا رهبری را قانع سازند که برعکس ، عدم نتیجه گیری در مذاکرات موجب سقوط نظام خواهد گشت . گروه دولتی احمدینژاد گرچه در جنگ قدرتی تا حد حذف بخش دیگر بسرکردگی لاریجانی داشته و مصاحبه های روزانه این دو گروه در مورد گرانی و افشای فساد اقتصادی یکدیگر مطبوعات را پر کرده است ، اما هردو در مقابله با جناح تندروتر ، موافق آشتی با غرب میباشند . گروه دولتی که همچنان در حال تضعیف شدن است ، تلاش دارد با فریبکاری و بردن جنگ قدرتی در میان اقشار مردم ، گناه بحران را بگردن سایر گروهها بیاندازد . پا فشردن احمدینژاد در ابقای مرتضوی که سمبل کشتار خرداد ۸۸ است در مقام مسول بیمه اجتماعی و سایر عوامل وابسته بهمراه روشن شدن چپاول منابع اقتصادی توسط یارانش ، برای اکثریت مردم روشن کرده که جملگی مسولان کشوری از یک قماشند .
جنگ قدرتی جناحهای حکومت برسر کسب قدرت سیاسی مطلق ، به چپاول بیشتر منابع اقتصادی منجر گردیده و چون افراد جناحها بویی از انسانیت نبرده اند ، از انجام هرگونه جنایت بیشتری در پوشش مذهب که به آنها امکان تطهیر را هم میدهد ، ترسی ندارند . اگر خمینی منابع قدرتی سیاسی و اقتصادی را بین پشتیبانان خود تقسیم کرد و اگر رفسنجانی منابع قدرتی سیاسی و اقتصادی را بیشتر در میان وابستگان و افراد فامیل کانالیزه کرد ، خامنه ای واگذاری منابع قدرتی سیاسی و اقتصادی را علاوه بر خانواده ، به فرماندهان سپاه تقدیم نمود که آماده هر نوع جنایتی بودند و در این میان مراجع و سایر اصولگرایان نیز سود کلانی بردند . افزایش قیمت نفت در سالهای اخیر موجب گردید که بذل و بخشش رهبری نه تنها حامیان داخلی وی را پوشش دهد ، بلکه وی را قادر ساخت به پروژه انرژی هسته ای سرعت بخشیده و حامیان تروریست بین المللی را برای ایجاد بحران تقویت نماید . حلقه ای که در داخل و خارج کشور بدور رهبری جمع شده اند ، تنها در فکر امور دنیوی بوده و آن جهان را برای کسانی باقی گذاشته اند که همچنان تلاش دارند دموکراسی و آزادی را درون مذهب جستجو کنند و در این میان ساده اندیشانی هستند که با وجود اسارت و زندانی شدن هنوز چنین راهی را تبلیغ میکنند . در سالهای اخیربا وجودیکه قدرت یابی سرداران سپاه و چنگ اندازی آنها بر منابع قدرتی سیاسی و اقتصادی افزایش یافت ، اما عطش سیری ناپذیر آنها در افزایش مال و قدرت موجب گردید که به منابع قدرت سیاسی و اقتصادی همپالکان روحانی و اصولگرا خود نیز دست بیاندازند و بخصوص که این اواخر بیت المال ! با محدودیت فروش نفت و تحریمهای اقتصادی و سیاسی کاهش یافته است . سرداران پوشالی سپاه نه تنها به منابع اقتصادی و پروژه های نفتی قانع نیستند ، بلکه در همه امور حتی در ورزش نیز نفوذ کرده و هزینه های میلیاردی در فوتبال ناشی از دست اندازی آنها به رانت ورزشی در جهت کنترل جمعیت انبوه هوادران میباشد . سخنان محسن رضایی مبنی براینکه آمریکا باین دلیل نمیتواند به ایران حمله کند که توانایی سپاه در اقدامات تلافی جویانه بالا است ، خود نشانه استیصال و پشت کردن به واقعیتها است . اعتراضات افراد جناحهای مختلف از روحانی و اصولگرا در مورد گرانی ، واردات قاچاقی ، رانتهای بانکی ، به فرماندهان سپاه و اینکه در انتخابات نیز دست داشته اند ، همه ناشی از کوتاه شدن دست آنها از قدرت پیشین بوده و ربطی به این ندارد که مسولین در فکر مردم هستند .
طبیعی است که برخی از جناحهای حاکم و فرماندهان سپاه و مخصوصا بخش سپاه قدس که در طی چند سال صاحب مملکت شده و بزور سرنیزه جنبشهای داخل را نیز سرکوب کرده اند ، حاضر به تغییر وضع فعلی نبوده و لذا فشار بیشتری بر رهبری برای حداقل کش دادن مذاکرات هسته ای وارد آورند . مصاحبه های ابتدایی جلیلی مهره آینده دار و مطیع رهبری در آغاز مذاکرات در ترکیه نشانه این بود که جناح موافق محدود کردن غنی سازی توانسته بودند رهبری را بدلیل تحریمهای غرب ترسانده و بستر کنفرانس ترکیه و عراق را آماده سازند . جناح تندروتر برای از دست ندادن سلطه قدرتی ، با ترسیم آینده تاریکتری خامنه ای را وادار به گفتن عقب نشینی ما دشمن را گستاخ میکند ، نموده و لذا جهت مذاکرات در عراق کند گردید . روشن است که زیان و آسیب تحریمهای اقتصادی مستقیما به کارگران و مزدبگیران و سایر اقشار پایین جامعه وارد میگردد و اثرات آن کاملا مشاهده میگردد ، بطوریکه دیگر خرید گوشت و میوه و لبنیات و سایر مایحتاج ضروری برای آنها غیرممکن گردیده است . تحریمهای اقتصادی تنها درآمد رهبری و وابستگان حکومتی را کاهش میدهد ولی کمتر آنها را وادار به توافق میکند که نمونه دیکتاتورهائی همچون صدام ، قذافی ، حافظ اسد ، طالبان و سایرین مصداق این امر است و اگر در مواردی همچون تونس و مصر ، تغییر دیکتاتور بدون خونریزی صورت گرفت ، بیشتر بدلیل وابستگی مالی بیشتر این دیکتاتورها به قدرتهای بزرگ بوده است . بلوکه کردن حسابهای بانکی و ممنوعیت خروج برخی از فرماندهان سپاه و مسولین بمراتب تاثیر بیشتری از تحریمهای اقتصادی برآنها داشته و برخی از افراد جناحها را نگران آینده خود و فرزندانشان کرده است . روشن است که گذشتن از قدرت و مال بادآورده و غصب شده برای کسانیکه نهادن نام انسان بر آنها شرم آور است ، آسان نبوده و لذا با سماجت بر حفظ این قدرت پوشالی ایستاده اند . سخنان خامنه ای مبنی بر عدم بیان تاثیر تحریمها بر اقتصاد کشور ناشی از اینستکه راه کش دادن مذاکره و عدم توافق ادامه خواهد داشت و طبق معمول سران سپاه و مسولین نظام پس از حرف رهبر خود ، بلافاصله آنها را با آب و تاب بر بلندگوها ذکر میکنند تا فرصتی دیگر برای تغییر سخنان پیدا شود .
تاریخ نشان میدهد که دیکتاتورها اگر در مقاطعی در آغاز قدرت از افراد با دانش استفاده کرده اند ، با گذر زمان و افزایش توهم قدرت به افراد بیکفایتی روی میآورند که گزارشات نادرستی را برای حفظ مقام به رهبری انتقال میدهند و خامنه ای دیکتاتوریست که ضمن تهی بودن از دانش روز مجبور به پذیرش توصیه های مشاوران انبوه خود و سرداران و سرکردگان حکومت است تا آینده ای همچون صدام و قذافی برای وی پیش بینی گردد . همواره دیکتاتورها و عوامل قدرت آنها با وجود بو نبردن خود از انسانیت ، به احساس وطن پرستی اقشار مردم تکیه کرده و گمان میبرند که آنها حفظ کشور در مقابل بیگانگان را واجب شمرده و سرکوب و کشتار مردم بدست رهبریت خود را فراموش میکنند . همواره دیکتاتورها و عوامل قدرتی آنها با شناختی که از قدرتهای بزرگ و وحشت آنها نسبت به گسترش جنبشهای دموکراتیک و کارگری دارند ، گمان میبرند دوام حکومت آنها بسودقدرتهای بزرگ است . همواره دیکتاتورها و عوامل قدرت آنها به قدرت روزافزون سرکوب باور داشته و حدی را در مقاومت اقشار مردم باور دارند که بالاخره آنها برای ادامه حیات تن به ذلت خواهند داد . همواره دیکتاتورها و عوامل قدرت منابع مالی خود را پایان ناپذیر دانسته و گمان دارند با تکیه بر بافت لمپن جامعه قادر به کنترل جنبشها و مخالفان هستند . همواره دیکتاتورها و عوامل قدرتی آنها گمان میبرند که میتوانند از تضاد منافع قدرتهای بزرگ غرب و شرق بسود خود استفاده کنند و با هزینه هایی که به برخی از سران کشورها میدهند ، پشتیبانی آنها را خواهند داشت . موارد دیگری نیز میتوان ذکر نمود ولی این دیکتاتورها هیچگاه سرنوشت امثال پیشین خود را سرمشق قرار نمیدهند که عاقبت آنها بچه پایان تراژیکی منتهی گردید ! اما همواره جنبشهای دموکراتیک و کارگری در ادامه دیکتاتوری و استثمار سربرون آورده و نشان داده اند که برایشان دیکتاتورهای وطنی با بیگانگان متجاوز تفاوتی نخواهد داشت و تکیه بردانش مبارزاتی لازمست تا فریب زمان خمینی تکرار نگردد . دیکتاتورها فراموش میکنند که با وجود انطباق کامل سیاستهای امثال محمد رضا شاه و مبارک بر سیاستهای قدرتهای بزرگ ، بازهم موجبات سقوط آنها توسط همان قدرتها پایه ریزی گردید تا منافع بیشتری نصیب آنها گردد .
چشمان دیکتاتورها کور است تا ببینند چگونه قدرتهای بزرگی چون شوروی و چین ، سران دیکتاتور کشورهایی همچون ونزوئلا و برزیل و عراق و افغانستان و لبنان و سرانجام گروههای سیاسی و تروریستی همچون حزب الله و حماس که در چند سال اخیر سود سرشاری از حکومت خامنه ای برده اند ، پشت وی را بدلیل منافع آینده و بزرگتر خود خالی خواهند کرد . اکنون نیز نه چین ، نه شوروی ، نه هند ، نه کره جنوبی ، نه ترکیه و نه سایر کشورهایی که دارایی حکومت جمهوری اسلامی در آنها بمقدار فراوان بلوکه شده ، حاضر نیستند تسهیلات بیشتری برای واردات محصولات گاها بی کیفیت خود با تکیه بر آن دارائیها اعمال کنند . این کشورها با تبدیل دلار نفتی حاصل از فروش نفت کشور ایران به آنها به ارز بی ارزشتر کشور خود ، سود سرشاری را برده و در این میان منابع اقتصادی کشور ایران است که به تاراج میرود . سایر کشورهائی همچون ونزوئلا ، سوریه ، لبنان ، عراق ، نیکاراگوا و کشوهای دیگری که بزحمت در نقشه های جهان قابل شناسایی هستند و از وامهای هنگفت و بی بهره و سرمایه گذاریهای وسیع خانواده رهبری و عوامل قدرت سپاه و سایرین بهره برده و قرضهای سنگینی دارند ، حاضر به پرداخت آنها نیستند که ونزوئلا در عدم پرداخت بدهی به خودروسازان یک نمونه روشن است . مسولان حکومت نیز چاره ای ندارند تا منابع اقتصادی بیشتری را بدلیل تحریم کشورهای غربی به چنین کشورهایی انتقال داده و نفت و محصولات دیگر را از طریق دلالان وابسته با تخفیف فوق العاده بفروش رسانند ، فروش زمین به قطری ها نیز نهایت درماندگی مسولان برای تامین بودجه است . آری اگرچه دوام چنین وضعیتی است که میتواند خانواده رهبری ، فرماندهان سپاه و ارتش ، مراجع روحانی و اصولگرایان را از طریق دلالی و واسطه گری در قدرت نگاه دارد و برای همین است که حفظ وضع فعلی برای آنها ایده آل است ، اما دوام وضعیت فعلی بدلیل گسترش جنبشهای داخلی و تناقض منافع با قدرتهای بزرگ ، بدست آنها تعیین نمیگردد . اگر جناح دیگر خواستار صلح است نه بدلیل اینکه حفظ وضع موجود را نمیخواهد ، بلکه سود کمتر با حفظ حکومت جمهوری اسلامی را بر آینده تاریک ترجیح میدهد واگر سخنی در تامین زندگی مردم توسط مسولین شنیده میشود بدلیل جنگ قدرتی جناحهای حکومت است .
در کارزار جنگ قدرتی جناحهای حکومت سه موضوع اصلی دوام رژیم از نظر مسولان شامل سرکوب هر مخالفت و جنبشی در نطفه ، ایجاد لابیهای مذاکره با قدرتهای غربی و شرقی برای حفظ رژیم و سرانجام ایجاد بحرانهای منطقه ای و فرامنطقه ای توسط سپاه قدس و تروریستهای بین المللی برای ایجاد تاخیر در مذاکرات و باجگیری از قدرتها همواره رعایت شده است . سرکوب هر نوع مخالفتی از سیاسی ، اجتماعی ، حفظ محیط زیست و آثار باستانی در نطفه هدف اصلی همه سران رژیم از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی با شدت فراوان دنبال شده تا هیچگونه جنبشی از دموکراتیک و یا صنفی پا نگیرد . اگر در مقاطعی همچون دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی وقفه ای ظاهری در جنایات و شدت سرکوب حرکتهای سیاسی و اجتماعی مشاهده گردید ، بدلیل سرکوب گسترده رژیم در پیش از آن مقاطع و سلطه مطلق حکومت در آن دوران و وهمی است که در میان افکار مترقی در جهت آزادی و رشد پیش آمده بود . ساده انگاری است اگر سیاستهای فعلی حکومت در مورد سرکوب مخالفین داخلی و جنبشهای کارگری و دموکراتیک را تنها به چند سال اخیر محدود نمود ، مگر نه آنکه قتلهای زنجیره ای ، سرکوب دانشجویان از جمله واقعه تیر ۷۸ ، بیکاری فزاینده ، کشتار کارگران معدن کرمان ، ادامه اعدامها و بسیار موارد دیگر در دوران رفسنجانی و خاتمی انجام گرفت . مگر استارت انرژی هسته ای در زمان رفسنجانی و در ادامه در دوره خاتمی و در نهان پیگیری نمیگردید که امروزه آنها خود را از این شرارت کنار میکشند و آیا ترورهای ایرانیان خارج کشوری تنها در زمان قدرت خامنه ای و احمدینژاد سرعت گرفت ! مگر سپاه قدس در چند سال اخیر کارش را آغاز کرد که رفسنجانی و خاتمی و سایر سران اصلاح طلب داخلی و پناهنده خارج کشوری بعنوان جنایات رهبر منسوب کرده و خود رابصرف دانستن سردار سازندگی و تدارکچی مبرا دانند ! آیا امثال گنجی ، حجاریان ، سروش ، سازگارا و سایر سران اصلاح طلب با نفوذی که در سپاه و نیروهای امنیتی که خود تاسیس کرده بودند ، داشتند از اهداف ایجاد آن بیخبر بودند که امروزه خود را صاحب جنبش سبز دانسته و از طریق پناهنده های خود و لابیها در کنفرانسهای سوئد و دیگر کشورها بدنبال ایجاد آلترناتیوند !
لابی گری از طریق عوامل خودفروخته ای همچون تریتا پارسی ، امیر احمدی ، مولانا و دیگران که تنها برای پول بهر کاری تن میدهند ، با بودجه های سنگین در جهت داشتن حمایتهای مسولان سیاسی و حقوقی قدرتهای غربی همواره در جریان بوده و خواهد بود . البته بنظر میرسد بدلایلی همچون یکپارچه نبودن جناحهای مختلف رژیم برای توافق ، ترس از پیش بردن مذاکره توسط یک جناح و به قدرت مطلق رسیدن آن جناح ، اختلاف منافع افراد و ناروشن بودن هدف قدرتهای غربی و شرقی در مذاکرات موجب گشته هیچگاه توصیه های این مشاورین خود فروخته توسط مسولین نظام کاملا رعایت نگردد . اوج فعالیت این لابیها برای نزدیک کردن احمدینژاد به مسولین اسرائیل و امریکا بود تا ضمن کاهش قدرت دولتهای اروپایی در کنفرانسها ، به توافقی در مذاکرات انرژی هسته ای دست یافته و فشار حقوق بشری غرب را کم نمایند . خامنه ای که از طریق احمدینژاد قصد رسیدن به توافقی را داشت ، بدلایلی چون عدم فرمانبری مطلق او و فشار جناح تندروتر برای کش دادن ، به قطع مذاکرات فرمان داد تا راه حلی کلی برای تثبیت نظام پیدا شود . لابی گری برای تامین حمایتهای قدرتهای شرقی نیز از طریق خرید اسلحه و محصولات صنعتی و تکنولوژیهای جاسوسی و امنیتی بهمراه فروش نفت و اجرای پروژه ها اجرا میگردد . شوروی و بخصوص چین نیز ضمن سود سرشار بردن با حربه جمهوری اسلامی به مذاکره با غرب برای امتیاز گرفتن ادامه میدهند و حمایت و وتوی آنها از جمهوری اسلامی و سوریه تا زمانی خواهد بود که دیگر در تجارت جهانی بصرفه آنها نباشد . در این میان مسولان نظام و در راس آنها فرماندهان سپاه قدس برای رهبران عراق همچون مالکی ، برخی سران افغانستان ، مسولان حزب الله لبنان ، حماس ، رهبران ونزوئلا و سایر کشورهای آمریکای جنوبی و مرکزی از هیچ هزینه ای چشم پوشی نکرده و حتی در اینراه از تامین سکس برای برخی از آنها نیز شرم ندارند ، شایعه است که برخی از مسولین حقوق بشری نیز از برخی امکانات رژیم بی بهره نبوده اند . اخیرا مسولان رژیم بدلیل اینکه بدرستی اسراییل را موجب ترور بعضی از مسولان انرژی هسته ای ، انفجار پادگان سپاه در کرج ، ورود ویروس در برنامه های کامپیوتری و موارد دیگر خود میدانند ، در مقابله به ترور افراد اسرائیل در کشورهای مختلف جهان پرداخته اند که بیشتر به انزوای رژیم و فضای جنگ طلبی خواهد انجامید . بنظر میرسد بدلایل وجود جنبشهای عربی و امکانات و هزینه هایی که سران سعودی ، قطر ، ترکیه و سایرین انجام میدهند ، ایجاد بحران در منطقه توسط حماس و حزب الله کاربرد کمتری یافته و این گروهها بیشتر بفکر دوام خود هستند ، گرچه فشار بر سوریه نیز موجب گشته که حمایتهای بشار اسد از عملیات سپاه قدس در منطقه کاربرد پیشین را نداشته باشد . اعزام چند فرمانده سپاه قدس و بستن قراردادهای صنعتی در مورد آب و برق با سوریه و ارسال نفت مجانی و دلار بسوی سوریه بیشتر شوی تبلیغاتی بوده و نیز جوابگوی پشتیبانی مالی و اسلحه کشورهای ثروتمند عربی به مخالفان بشار اسد نخواهد بود .
ضعف جنبشهای کارگری و دموکراتیک داخل کشور بدلیل سرکوب شدید حکومت به برخی از اپوزیسیونهای نیم بند خارج کشوری فهماند که همچون کشورهای عربی امکان استفاده از مکانیزم و حمایت قدرتهای غربی که همواره تلاش دارند به جنبشهای مستقل داخل کشوری تکیه نکنند ، برای ایجاد اپوزیسیون مشترک و سرانجام آلترناتیو را دارند . در ادامه کنفرانسهای استکهلم و دیگر که تلاشی برای سازش افراد و گروههای ایرانی گاها متناقض مقیم خارج کشور هستند ، گروههای شرکت کننده چه براساس اختلافات درونی و فکری ، چه براساس رهبری طلبی ، چه براساس نزدیکی به قدرتهای غربی و چه براساس نداشتن پایگاه داخلی ، شکلی ناپایدار خواهند داشت . روشن است که همواره وحدت افراد و گروههای ایرانی پناهنده موجب قدرت یابی اپوزیسیون گردیده و بسود گسترش جنبشهای داخلی است ، اما موضوع اینستکه هدف از این وحدت باید در حمایت از رشد جنبشهای داخلی بوده و از طریق اعتراضات دستجمعی به فشارهایی به سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای حقوق بشری و از جمله سران دولتهای مقتدر با توجه به مسائل حقوق بشری و کاهش سرکوب در ایران باشد و نه اینکه داعیه دولت موقت در خارج کشور را بازی کنند . در حال حاضر قدرتهای غربی چه بدلیل موقعیت حساس ایران در منطقه و چه بدلیل ترس از عدم کنترل جنبشهای داخلی که سریعا پس از سقوط رژیم گسترش خواهند یافت ، کاملا به نتیجه حذف نظام جمهوری اسلامی نیافتاده اند و شدت تحریمات چنانچه مقامات غربی عنوان میداشتند ، نبوده است . مسولین رژیم با ترفند فروش نفت با تخفیف بی سابقه از طریق کشتی های پر شده در سواحل مختلف جهان ، با تغییر نام کشتی و پرچم آن برای دور زدن تحریمها ، تحمل بیمه سنگین برای کشتی ها و محموله نفتی ، تکیه بر خرید نفت از طرف چین و بعضی از کشورها و وهم وتوی شوروی و چین از هر نوع قطعنامه تند شورای امنیت برعلیه رژیم به کش دادن مذاکرات میاندیشند و اینکه بالاخره معادلات بسود آنها تغییر خواهد کرد . قدرتهای غربی نیز در کنار بسرانجام رساندن وضعیت بشار اسد و سوریه ، بوروکراسی عملیات تحریمهای بیشتر اقتصادی و ممنوعیت خروج برخی از مسولین نظام را پیگیری کرده و به متقاعد کردن شوروی و چین از طریق دادن امتیازات مورد درخواست برای تایید محکومیت رژیم در شورای امنیت ادامه میدهند تا اهرم جنگ را بعنوان آخرین گزینه آماده داشته باشند . ترساندن مسولین حکومت اسلامی از اپوزیسیون خارجی نیز یک گزینه موثر در دست قدرتهای بزرگ است تا آنها را وادار به پذیرش تعلیق غنی سازی و موارد دیگر بنمایند و درصورت نیاز نیز امکان جایگزینی به برخی از اپوزیسیونها داده خواهد شد . مذاکرات اخیر نشان داد که رعایت موارد حقوق بشر و حمایت از زندانیان ایرانی و سرکوب اقشار مردم ، بهیچوجه موضوع قدرتهای غربی نبوده و تنها در زمانهایی که ضروری میبیند بعنوان فشار بر رژیم مورد استفاده قرار میگیرد . تزلزل در رهبریت نظام جمهوری اسلامی و اختلافات جناحی موجب چرخش سیاستهای رژیم در مقابله با قدرتهای غربی و ناپایداری حمایت قدرتهای شرقی ادامه خواهد داشت و بنظر میرسد که قادر نخواهند بود تا در صورت امکان سقوط سوریه که حداقل خواست دولت اباما در داشتن برگ برنده انتخاباتی مقابل جمهوریخواهان است ، به روال فعلی ادامه دهند .
گرانی و خط فقر بالاخره اثر خود را در صفهای طولانی مردم برای عرضه مرغ ارزانتر دولتی نشان داد و باوجود سخنان مسولین در ایجاد آرامش ، زمزمه اعتراضات در حال افزایش است . روشن بود که سیاست واردات قاچاقی و با استفاده از رانت توسط وابستگان سپاه و مسولین نظام ، موجب کاهش تولید در کلیه محصولات داخلی از تولید مواد غذایی و پوشاک و صنعتی بهمراه بیکاری روزافزون کارگران و مزدبگیران شده و عدم کنترل قیمتها و ادامه سیاستهای هدفمندی یارانه ها به گرانی سرسام آور نه تنها مرغ ، بلکه همه کالاهای داخلی و وارداتی منجر گردد . آشکار بود که سیاست کش دادن مذاکره برای غنی سازی با غرب به تحریمهای بیشتر اقتصادی ختم شده و مسدود شدن اعتبارات بانکهای ایرانی در رابطه با بانکهای کشورهای دیگر حتی بانکهای چین و هند و کره جنوبی موجب توقف واردات خواهد گردید ، اما مسولین نظام در توهم بودند که امکان مراودات از طریق واردات قاچاقی و بانکهای کشورهای دوست امکان پذیر است . بحران اقتصادی که گاهی از طرف برخی مسولین هم پیش بینی میشد ، قادر نبود حرص مسولین و وابستگان آنها را در افزایش سود نامشروع کاهش دهد که لاریجانی عامل گرانی را بنادرستی در اجرای نادرست قانون هدفمندی یارانه میخواند و لذا بیکفایتی مسولین و مشاوران درباری نیز موجب کنترل بحران نگردید . مرجعی که خود در واردات کالاهای اساسی صاحب رانت است ، گفته اطبا که خوردن گوشت مضر بوده و خود دیگر از مصرف گوشت خودداری میکند ، را تبلیغ کرده و انگار که دکترها پس از افزایش گرانی چنین توصیه ای داشته اند و یا مردم باور میکنند که ایشان و سایر مراجع و مسولین چنین امساکی را بکنند . لذا سخنان آنها نه تنها هیچ تاثیری در صفهای طولانی مرغ نگذاشته است ، بلکه حمله مسلحانه به مرغداری هشداری در حد یک فاجعه است . یکی از صفهای طویل توزیع مرغ دولتی که در مقابل درخواست تعداد کثیری از مردم بسیار ناچیز است ، در نیشابور به اعتراضات خود جوش تبدیل گردید تا بطور پراکنده به شعارهای ضد دولتی و حکومتی نیز ختم گردد . مقابله مسولین نظام در برابر صفهای طولانی توزیع مرغ و بلیت دریافت مرغ بسیار ابتدایی و مسخره بوده و نشان از این دارد که هنوز بسیاری از آنها از ابعاد بحران بیخبر بوده و در توهم باورهای مذهبی مردم و ترس از سرکوب قرار دارند . آخوندی که مردم مشهد را طبق روال پیشین به خوردن اشکنه پیاز بجای مرغ دعوت میکند و یا فرماندهان سپاهی که رسانه ها را به بزرگنمایی در گرانی ها متهم میکنند ، هنوز در توهم قدرت خود و اینکه مردم توان خروش را ندارند ، بسر میبرند . البته مسولان رژیم در پی راه حل فوری برای واردات از هرطریق ممکن گشته و آزادی واردات مرغ و گوشت نیز چراغ سبزی به تجار وابسته است که حتما برای گرانتر شدن از عرضه مرغ موجود در انبارهای خود جلوگیری کرده و در ادامه تنها در فکر سود بیشتر بازهم به گرانی دامن خواهند زد و قیمتها پس از توقفی کوتاه مجددا افزایش خواهند یافت .
بحران اقتصادی که در کشورهای غربی موجب خروش اقشار گوناگون بخصوص زحمتکشان و مزدبگیران گردید و سرانجام تبلور آن جنبش در امریکا به وال استریت موسوم گردید ، آغاز تحرکی جدید بر علیه سیستم سرمایه داری بود . در اروپای غربی نیز تظاهرات اقشار گوناگون مردم بر علیه صندوق پول و بیکاری ، زنگ خطر را برای نظام سرمایه داری بصدا درآورد و گرچه تظاهرات وال استریت در امریکا فروکش کرده ، اما کارگران در اروپای غربی ادامه حرکت را با اعتصابات پیگیر شده اند و بنظر میرسد در آینده تشکلات در امریکا و اروپا رادیکالتر گردند . تظاهرات خودجوش در نیشابور ، گرچه اندک و در شهر دور افتاده ای نسبت به تهران انجام گردید ، اما راه حلی را پیش پای دیگر شهرها مقابل زحمتکشان قرار داد تا صفهای طویل را به محلی برای اعتراض به دولت و حکومت تبدیل کنند . مزدبگیران که از گرانی و بیکاری تحت فشار جدید هستند ، دیگر آینده ای با کمک یارانه ندیده و بتدریج آگاه گردیده اند که دولت و حکومت اصلا قرار ندارند که بهبودی در اوضاع ایجاد کنند . زمانیکه بجای حل مشکلاتی که خود مسولین ایجاد کرده ، بحث نشان ندادن مرغ و گوشت از تلویزیون مطرح میگردد و اینکه مگر انقلاب بخاطر شکم بود ، روشن میگردد که مسولان بیشتر در پی حذف مواد غذایی اصلی همچون گوشت و میوه از سفره مزدبگیران بوده و مشکلات بیشتری در راه خواهد بود تا حتی تامین نان و لبنیات نیز باسانی میسر نگردد . وال استریت ایرانی میتواند نمود دیگری از اعتراضات اقشار گوناگون را دربر گیرد که کنترل آنها بآسانی سرکوب جنبشهای سیاسی و اجتماعی نخواهد بود و در این میان حاشیه نشینان شهرهای بزرگ همچون سالها پیش به مشکل لاینحلی برای مقامات تبدیل خواهند گردید .
اقشار زحمتکش که مدتیست در اجاره مسکن مستاصل شده و پوشاک هزینه سنگینی برای آنها دربر دارد بطوریکه قادر نیستند فرزندان خود را بدلیل هزینه ها به مدرسه بفرستند ، حال از تامین مواد غذایی آنها نیز درمانده اند . اگر حداقل حقوق یک سوم خط فقر است که خود نشانه خط قرمز مزدبگیران است ، حال که هیچ آتیه ای برای حتی فرزندان خود نمیبینند به خط قرمز دیگری که ادامه حیات باشد ، رسیده و ناچارا باید که به خیابانها و ادارات بریزند تا شاید این اعتراضات مسولان کشور را بخود آورد . وال استریت ایرانی اگر در شهرهای بزرگ راه بیافتد که بنظر میرسد اصفهان ، تهران ، تبریز و دیگر شهرها باید پرچمدار بوده و اعتراضات خود را علنی کنند ، امکان کنترل بدلیل جمعیت زیاد عملی نبوده و اگر این اعتراضات به سیلی تبدیل گردد ، خواهد توانست حرکتهای صنفی ، اجتماعی و سیاسی را گسترش دهد . وال استریت ایرانی که میتوان آنرا جنبش خود بخودی ضد گرانی اقشار زحمتکش بر علیه حکومت نامید ، میبایست در مقابل ترفندهای دولت و حکومت که بطور مقطعی توزیع مرغ و گوشت را سامان میبخشند ، فریب نخورند . مگر روسای دولت و بانک مرکزی افزایش نرخ سکه و دلار را موقتی اعلام نکردند ولی رشد قیمتها پس از توقفی کوتاه مجدا در حال افزایش است و مگر همه مسولان فریاد نزدند که قیمتها با دادن یارانه ها بالا نخواهد رفت ، پس چه شد که هیچکدام از قولهای مسولین تحقق نمییابد ! باید گفت که هیچکدام مسولین کوششی درجهت کنترل بحران نمیکنند تا سود سرسام آور وابستگان کاهش نیابد و در این بلوا مسولان دولتی گرانی را ناشی از برخی سود طلبان سیاسی و نظامی دانسته ، مجلسیان گرانی را ناشی از اجرای نادرست دولتیها پنداشته ، رییس قوه قضاییه درگیر افشا کنندگان زمینخواری برادران لاریجانی است و سرانجام بیت رهبری نیز بهمراه فرماندهان سپاه در راس چپاول گران قرار دارند . باید نتیجه گرفت که فساد چنان ریشه در همه مسولان لانه کرده که جز با سقوط خود راهی برای حل مشکلات باقی نمیگذارند .
کارگران بعنوان یک طبقه استثمار شونده ، در حقیقت سالهاست که طعم زیر خط فقر بودن ، بیکاری ، اخراج مداوم ، تن دادن به قرارداهای موقت ، استفاده نکردن از حقوق ناچیز بازنشستگی بدلیل مرگ زودرس و موارد دیگر را چشیده اند ، و اینروزها با اعتراضات فراوان و اما پراکنده خود در صف اول مخالفان قرار دارند . روزی نیست که در سایتهای دولتی خبری از بیکاری کارگران واحدهای صنعتی نباشد ، روزی نیست که خبری از تبدیل قراردادهای رسمی به پیمانکاری و سپس به موقت یکساله و اینروزها تبدیل قراردادهای سفید امضا به یکماهه نباشد ، روزی نیست که خبر از عدم پرداخت چند ماه حقوق چند واحد صنعتی در بین نباشد و اخبار گویای روزهای بسیار بدتری برای کارگران گواهی میدهد . در کنار تعطیلی بخش وسیعی از صنایع بزرگ کشوری ، اکثر اصناف همچون نساجی ، کفش ، پوشاک ، قالی بافی ، چرم ، سنگبری ، و مشابه در حال تعطیلی کامل هستند و اخیرا خبر از تعطیلی کارخانه های مواد غذایی میشود که تعطیلی تولیدات لبنیات ، گوشت قرمز ، مرغ و غیره مطرح است تا محصولات چینی و سایر کشورها جایگزین آنها گردند . توزیع محصولات وارداتی توسط تجار سودجو و وابسته با ظرافت خاصی صورت میگیرد تا کمبود آنها موجب افزایش روزانه قیمتها گشته و سود بیشتری نصیب وابستگان نماید . کارگران با اعتراضات و اعتصابات در محل کار و رفتن به ادارات دولتی و مجلس و با جمع آوری امضا به مسولان نشان داده اند ، که خواهان تغییر شرایط هستند هرچند که با سرکوب نیروهای امنیت روبرو گردند . اما گسترش اعتراضات بدلیل گرانی که همراه خانواده ها صورت گیرد ، امکان سرکوب کمتری داشته و بنابراین کارگران باید همراه سایر مزدبگیران و زحمتکشان اعتراضات خود را در صفهای طویل نیز نشان دهند تا همبستگی بیشتری بین آنها و سایرین ایجاد گردد تا وال استریت ایرانی ابعاد وسیعتری پیدا کند . طبیعی است که مسولین نظام که چندیست از گسترش جنبش کارگران بهراس افتاده و دستگیری های گسترده اخیر خود گواه این موضوع است ، در پی خاموش کردن نطفه وال استریت ایرانی و اعتراضات مستمر کارگران خواهند بود ، اما سیل اگر راه بیافتد هیچ سدی قادر نخواهد بود که جلوی آنرا بگیرد ، بخصوص اگر این سیل سازماندهی گردد . طبعا کارگران نیاز دارند تا در محل کارشان توسط کارگران آگاه به تشکلات مستقلشان شکل سازمانی دهند تا باین طریق به اعتراضات و اعتصابات مستمر دست زده و به تشکلات مستقل آنها منجر گردد تا به سلطه سرمایه داری پایان دهند زیرا تا زمانیکه حکومت جمهوری اسلامی و هر رژیم دیگری که بر پایه چنین نظامی پایه ریزی گردد ، سرکوب کارگران و زحمتکشان و استثمار آنها برقرار خواهد بود .

محمد ایرانی ۲ مرداد ۱۳۹۱ ، ۲۹ جولای ۲۰۱۲

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد