نمی دانم ایران را چه می شود که ظاهرا هیچ چیزش برسرجایش نیست. این بی قاعدگی هم درباره اقتصادش صادق است هم در باره سیاست اش و هم بطور کلی در باره دیگر جوانب اش. دراین هفته های اخیر، از سوئی با سخنان آقای مشائی روبروشدیم که به گمان من بسیار هم درست و وزین بود که ما با هیچ ملتی دشمنی نداریم و با جوی که درایران وجود دارد، رشادت به خرج داد و گفت حتی با ملت اسرائیل. درعکس العمل به این حرف و سخن ، بی تعارف، راست و اصلاح طلب و غیر اصلاح طلب، سروصدائی که به راه انداختند به واقع مسخره و کرکننده بود. مراجع تقلید و امامان جمعه هم وارد معرکه شده و خواستار برکناری و حتی مجازات آقای مشائی شدند. اگرتازه ترین خبرها راست باشد، مجلس می خواهد برای اولین بار در تاریخ این رژیم، رئیس جمهور را به خاطر حرفهای معاون اش بازخواست کند و دیگران هم که سابقه ای طولانی در حمایت از دولت دارند، بدون ابهام گفته اند که با دولت شوخی نداریم. وضع به حدی خراب شده است که وکیل به اصطلاح درس خوانده و استاد دانشگاهش در نامه ای به احمدی نژاد با دنائت طبع تمام مشائی را به بدعت در دین و « آوردن دین تازه» متهم کرده است! یعنی اگر کار به واقع بیخ پیدا بکند، بعید نیست که فتوای ارتداد و قتل هم صادر بشود. به این ترتیب، دراوضاع کنونی ایران، ابعاد دیگری از استبداد رای به نمایش درآمده است که عملجات استبداد فکر حتی به خفه کردن هر صدای « ناسازگار» راضی نیستند بلکه تا حد حذف فیزیکی صاحب صدا هم پیش می روند. دانشجویان و دیگر نمایندگان مجلس هم کم سروصدا به پا نکردند. وقتی آدم این اظهار نظرها را می خواند، برایش چیزی به غیر از سرشکستگی ملی باقی نمی ماند همین جا بگویم که با همه ایراد و انتقادی که به آقای احمدی نژاد دارم ولی دمش گرم که دربرابر این فشارها تا کنون ایستادگی کرد و تا این لحظه، مشائی را برکنار نکرد. بعد نوبت رسید به آقای نوری زاد که نه ضرورتا در دفاع از مشائی بلکه این جا هم به نظرمن، حرفهای درستی زد که مراجع محترم تقلید و امامان جمعه بهتر است در این مسایل مداخله نکنند. باز محشر کبری ای بر پا شده و کار به جائی رسیده است که حتی دادستان کل کشور به دادستان تهران دستور تعقیب و پی گیری و مجازات آقای نوری زاد را صادرکرده است. به هر دومورد باز می گردم ولی به دنبال ایراد و انتقاد به جای نوری زاد و در تائید آن، در این جا می خوانیم که یکی از مراجع تقلید خواستار برچیدن برنامه های کنترل جمعیت شده است «زیرا این شعار به مصلحت مملکت نیست»، چون به قول ایشان، « هر آن کس که دندان دهد، نان دهد»- البته این فحوای حرف ایشان است. در این دوره و زمانه، این دیگر چه نظر سخیفی است که آدم مدافع آن باشد که اگرچه گسترش هرروزه فقر و نداری را می بینند، و اگرچه شاهد بیشتر شدن فحشا و دیگر نمودهای فساد اخلاقی ناشی از فقر هستند، ولی هم چنان، معتقدند که برنامه های نه چندان جدی کنترل جمعیت را باید جمع کرد چون به « مصلحت» مملکت نیست. یکی نیست از این بابا بپرسد که مصلحت مملکت چیست که با کنترل جمعیت نمی خواند؟ تو گوئی فاجعه ای که در اول انقلاب به دنبال اجرای همین رهنمود سخیف پیش آمد و برای چندین سال، ایران صاحب بیشترین نرخ افزایش جمعیت جهان شد به مصلحت مملکت بود؟ و باز دراینجا می خوانیم که یکی از امامان جمعه می گوید که هرکس که به برنامه نه چندان روشن « تحول اقتصادی دولت» انتقاد داشته باشد، « سواد ندارد». امام جمعه شیراز ادامه می دهد، « اسلام نه دولتسالاری و نه سرمایهداری است». تعداد زیادی از امامان جمعه و حتی مراجع تقلید فکر می کنند همین که بگویند اسلام چی نیست، این خود به خود پاسخ پرسش را می دهد. یعنی می خواهم بگویم که در اینجا، گیرم که اسلام نه سرمایه داری باشد و نه دولت سالاری، خوب، حضرت آیت الله، این اقتصاد اسلامی شما چی هست؟ به زبان دیگر، حساب و کتابش چیست. در این دنیائی که از همیشه پیچیده تر می شود اقتصادایران را چگونه باید اداره کرد؟
البته حرفهای عجیب و غریب کم نمی زند. مثلا می گوید، « در اسلام مال مسؤولیت است نه تسلط؛ سلطنت افراد بر اموال خود در اسلام، تعهدمندانه است» ولی درباره تعهدی که قراراست اصل همه چیز باشد، حرفی که حرفی باشد نمی زند.
ازیک ضرب المثل چینی استفاده به جائی می کند که که برای کمک به ضعفا نظام اسلامی باید « به ضعفا ماهیگیری بیاموزد و ابزار ماهیگیری را در اختیار آنها قرار دهد» و اگرچه منتقدان برنامه های اقتصادی دولت را « بی سواد» می خواند ولی خودش می گوید که « پرداخت مستقیم یارانهها به افراد محروم، مثل دادن ماهی به آنهاست». یعنی اگر از همان استعاره قبلی ایشان استفاده کنم، برنامه های اقتصادی دولت راه حل مشکل نیست و حداکثر این که ممکن است برای یک وعده شکم کسی را سیر کند در حالی که به درستی می گوید باید« آنها را در تولید توانمند کنیم». اگرچه خودشان این کاردولت را نمی پسندند ولی در جای دیگر می گوید که «کسانی که علیه تحول اقتصادی حرف زده و دل مردم را خالی میکنند، مثل مادر بیسوادی هستند که مانع از عمل جراحی قلب او شده و به او میگوید «اگر عمل کنی، پزشکان تو را میکشند» و باعث میشود فرزندش بمیرد».
دروغ چرا، من که نفهمیدم حرف حساب امام جمعه شیراز به واقع چیست؟ آیا این فرمایش ایشان، شامل حال خودشان هم می شود. یا فقط دیگران اند که سواد ندارند!
با این اشارات، من هم چنان با نوری زاد موافقم که مراجع تقلید و امامان جمعه بهتر است- یعنی به نفع حکومت و به مصلحت مملکت است- که در این مسایل مداخله نکنند و بگذارند مسئولان انتخاب شده، برای برون رفت از وضعیتی که درآن هستیم و اصلا هم مطلوب نیست، راه برون رفت پیدا کنند. البته که هم چنان آزادند مثل هر شهروند دیگری نظرشان را بگویند، ولی بالاغیرتا، وارد حوزه های دیگر- بخصوص بگیر و ببند و مجازات به خاطر بیان عقیده- نشوند. چون تا به همین جا، دانشجو و زنان و کارگران را خیلی زیادتراز زیادی می گیرند و به غل و زنجیر می کشند، دیگر، جا برای ورود این حضرات در این عرصه نیست. ولی با این سروصدای زیادی که شده است، من یکی که بعید می دانم مراجع تقلید و یا امامان جمعه به خودشان بیایند وبپذیرند که از این کارها نکنند. اسف انگیز این که کمتر دیده ام که درداخل و حتی درخارج از ایران کسی از حق عقیده و بیان آزاد نوری زاد دفاع کرده باشد. یعنی باز رسیده ایم به یک برخورد اخلاقی به آزادی. یعنی، چون از« ما نیست» پس لابد هجمه گسترده به او، « جنگ زرگری» است، و یا چه می دانم، « توطئه ای» درجریان است، و در نهایت، یعنی به ما چه؟
به نظر من، اگردیرنشده باشد دیرزمانش رسیده است که به مقوله آزادی برخوردی اخلاقی نکنیم واز حق و حقوق همگان در بیان عقاید خویش- مستقل از این که حامل چه باورهائی هستند- دفاع کنیم. به این حساب، باید گفت و نوشت که نوری زاد و یا هرکس دیگرمستقل از دیدگاهی که دارند باید در بیان عقاید خود آزاد باشند و به خصوص، غیر قابل پذیرش و غیر قابل تحمل است که به این صورت گسترده مورد تعرض مدافعان علنی و شرمسار استبداد درایران قرارمی گیرند. می دانم که نوری زاد مقاله نویس « کیهان» بود و این را هم می دانم که کیهان شریعتمداری، یکی از فعال ترین چماق های سرکوب اندیشه واندیشه ورزی درایران است. ولی درعین حال، این را هم می دانم که کسانی چون من، به قول شاملوی بزرگ، نه عدوی شریعتمداری که باید انکار او باشیم
نظرات خوانندگان:
dar defa az azadiye bayan va agideh. mihan jazani 2008-09-08 21:43:28
|
ba salam be nazare man bayad az har shahrvande ke nazare entegadiye khod ra nesbat be gardan°ane in hokoomat ebraz midarad hemayat kard zira azadie bayan enhesari nist bayani ke mostadal va mantegi bashad har chand gooyandeh az khode rejim bashad bayad azadaneh gofteh shavad pirooz bashid |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد