logo





سراغی دگرباره از "ماث"

چهار شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۱ - ۰۴ ژوييه ۲۰۱۲

مهدی استعدادی شاد

mehdi-estedadi-shad.jpg
برای ناصر مهاجر
که در برجسته دانستن مهدی اخوان ثالث
همدل و همنظریم

*- دیگر چندین و چند سالی می شود که با آغاز هر تابستان سراغی می گیرم از سروده ها و سخن مهدی اخوان ثالث، سرایندۀ شعر زمستان، که به ۴ شهریور ۱۳۶۹ خورشیدی شمار فصل های زندگی اش پایان گرفته است.

شاعر، ناقد و نظریه پردازی که مانند وطن محبوب خویش در آن واحد دارای چهار فصل سال است. از زمستان و تابستان گذشته، در شعر جاذبی چون "باغ من" اخوان پائیز را پادشاه فصل ها می خواند. او که به بهار نیز بی اعتنا نبوده وقتی سروده است:" اردوی بهاران، چو کاروان ها / بشکوه در آمد به بوستان ها".

*- تابستان امسال(۱۳۹۱) خواندن برخی از سروده های اخوان، اما، مثل سال های پیش در خلوت و پیش روی ذهن تنهایی نبود. همراه شد با مطالعۀ گفته های از شفیعی کدکنی؛ که در کتاب های تازه انتشار یافته ای چون "چراغ و آینه" و "حالات و مقامات م. امید" به جایگاه اخوان ثالث در ادب فارسی معاصر پرداخته است.

البته برغم تمام زحمت هایی که استاد شفیعی در بارۀ ادبیات فارسی و معرفی اخوان ثالث کشیده، اما در کار خود روایت فراگیری از کلیت شعری و مضامینی که اخوان بدان ها پرداخته بدست نداده است. یعنی به سه دفتر شعر پایانی (در حیاط کوچک پائیز...، زندگی می گوید: اما...، دوزخ اما سرد)اخوان ثالث و رویکردش به گونه کُمدی در این اثرها، توجه نکرده است.

در رفت و برگشتنی میان متن های استاد شفیعی کدکنی و سراغ گرفتن دگرباره از شعرهای اخوان بود که بیش از هربار دیگری متوجه این نکته شدم که شعر "آخر شاهنامه" خود را اخوان ثالث به دوست خود، یعنی به دکترشفیعی کدکنی تقدیم کرده است.

در آن فضای میانی مثلث و سه گوشه ایی شکل می گرفت: از آن چه شفیعی دربارۀ اخوان گفته، از این شعری که اخوان به شفیعی هدیه کرده و بنابراین وی را مخاطب مستقیم سخن خود کرده و نیز از ما که شاهد گفتگو میان این متن ها شده ایم.

*- شعر "آخر شاهنامه"، که فعلا با ارجاعات ضمنی اش به پسزمینه تاریخ ادبیات و ارتباط گرفتنش با "شاهنامه" کاری نداریم، در سال ۱۳۳۶ و در مهرماه سروده شده است.

شعر را خوانده اید و مشهور است؛ آن را در خوانش کنونی خود به سه گشتاور مختلف یا سه محور بخش می کنیم تا راحت تر به ساختارش راه یابیم. ساختاری که از سیزده بند و طبقه یا پاره شعر تشکیل شده است.

البته سه گشتاور شعری که پاشنۀ در بر گردشان می چرخد، هر کدام از بندهای متفاوتی تشکیل می شود. نخستین گشتاور به راوی و توصیف حال و هوایش اختصاص دارد که "گاه گویی خواب می بیند". خوابی که زنده کنندۀ خاطرات است: "یاد ایام شکوه و فخر و عصمت را،/ می سراید شاد،/ قصۀ غمگین غربت را:/ ...".

در دو گشتاور بعدی، یکبار موضوع یافتن مرکز و پایتخت جهان و نیز پرس و جو از وضعیت و تاثیراتش بر پیرامون است. بار دیگر، موضوع گشتاور توضیح "ما" همچون فاعل شناسای جمعی است. البته این "ما" امری موقتی و دست ساز است. چرا که شاعر می خواهد بوسیلۀ سرودۀ خود همزبانانی را با خود در روند شناخت دنیا و دست یابی به جهان بینی همراه سازد.

از وضع" مرکز و پایتخت" جهان گذشته، که در قرنی "بی آزرم و بی آئین"، "پُر آشوب" و "دیوانه" جستجو می شود، شاعر برای توضیح کارکرد "ما" سه- چهار صفت فاعلی را یاد آور می شود. صفت هایی که به ترتیب فاتح، شاهد، یادگار و راوی هستند.

"ما
فاتحان قلعه های فخر تاریخیم،
شاهدان شهرهای شوکت هر قرن.
ما
یادگار عصمت غمگین اعصاریم.
ما
راویان قصه های شاد و شیرینیم."

همین جا، یعنی در پساپشت صفت ها، چند اشاره مهم نهفته است. اشاره هایی که نه فقط به سه نوع و ژانر ادبی( حماسه، تراژدی و کُمدی) راه می برند بلکه همچنین کلیدی می شوند برای شناخت آن پروژه ایی که مهدی اخوان ثالث، خود به "ماث" متخلص کرده، در زندگانی فرهنگی – ادبی دنبال کرده است.

یعنی شروع حماسه باور اخوان در "ارغنون"، فرا رفتن به تراژدی (اگر که قول ارستویی را باور داشته باشیم که رفتن از حماسه به تراژدی را تحولی در کاربرد ژانرهای ادبی می داند) در اثرهایی چون "زمستان" و سرانجام رسیدن به کُمدی در سه دفتر پایانی سرایش خود.

آیا شرح ما کمی پیچیده شده است؟ باشد توضیحش می دهیم. بنابراین اشاره میکنیم به زندگانی خود و آثارش. آثاری که فقط به سرودن وی خلاصه نمی شود. سخنش در مقالاتش و حتا نام گذاری بر خود از جمله نکته های با اهمیت در چارچوب آثارش بشمار میروند.

*- اخوان شاعری است با تلخیص ادبی شناخته­ شده­ ای چون "م.امید". یا همان طور که اشاره داشتیم با آن تلخیص خودساخته ­ی "ماث" که در شعر "خوان هشتم و آدمک" از(م) مهدی، از(ا) اخوان و از(ث) ثالث درست کرده است. جخ تازه از این ها مهمتر، بایستی به آن نام خود خواسته وی، "سوم برادران سوشیانث"، در "موخره­ ی از این اوستا" نیز اشاره داد.

در راه صحبت خود خواهیم دید که بخشی از درک و دریافت جهان و کنشمندی اخوان ­ثالث در خواسته و میل نام جدید بخشیدن به خویش تبلور یافته است. این نامگذاری خود خواسته و خود ساخته بی دلیل و علت نیست. چون که جنبه ­ای مهم از رویگردانی های وی از فرهنگ رسمی را بازتاب می بخشد. فرهنگ رسمی که پس از ورود تازیان به ایران سرهم بندی شده است.( رجوع کنید به : "از این اوستا ، مهدی اخوان ثالث، انتشارات مُروارید، چاپ هفتم ۱۳۶۸، ص ۱۱۰)

*- در همین آغاز راه از نقش و اهمیت نامگذاری در شعر و زندگانی اخوان ثالث بگوئیم که در برگیرنده چند نکتۀ مُهم است.

از پیش م یدانیم که پروژه "نامگذاری" نقشی اساسی در شکلگیری آگاهی انسان دارد. ما درست از زمان هستی یافتن آن شخصیت انسانی زبان، با پیوست و اطلاق نام به موجودات و اشیاء، در زمینه­ی گفت و شنود ایجاد ارتباط میکنیم.

در ارتباط با سرگذشت اخوان ثالث باید گفت که وی سه نوع نامگذاری به خود دیده است. نخستین نامگذاری رسیده از پدر و خانوادگی است.

دومی اهدایی و از استاد سخن شناس(عبدالحسین نصرت) است که چیزی جز تلخیص ادبی" م.امید" نیست و همانطوری که اخوان­ثالث در کتاب ارغنون(ص ۱۹۳، چاپ هفتم، ۱۳۶۷، انتشارات مُروارید) گفته:"اگر چه از تخلص مخلص بازی و این قبیل اسالیب قدمایی خوشم نمی­آمد، اما چون خواسته بود پذیرفتم."

اما بواقع سومین دسته از نامگذاریهای وی( یعنی "ماث" و سوم برادران سوشیانث) را بایستی جدی گرفت که اولی بصورت فورمال دومی است و دومی محتوایی را خاطر نشان میسازد که راه به ایران پیشا اسلامی می­برد. بواقع این نامگذاری را بایستی بیش از آن نامهای معمول و دیگرش جدی گرفت و "نامی خود برگزیده" خواند. نامگذاری که محصول خودآگاهی یکی از فاعلان شناسایی(سوژه) مُهم ما در عرصه شعر و اندیشه است.

این خود ساختن و خود برگزیدن نام، به آن "فرایند فردیت یابی در مُدرنیته" جان و پوشش میدهد که هابرماس (فیلسوف آلمانی) از آن در رابطه با تکمیل پروژه مُدرنیته سخن رانده است. فرایندی که مهمترین واحد شکلگیری جامعه مُدرن را تشکیل میدهد.

همچنین آن را باید اعلام موضع فرهنگی دانست که در چالش جهانگشایی اسلامی جانبدار تمدن ایرانشهری میشود. این نامگذاری همچون بخشی از تاریخ خوانی( بر وزن جهان بینی) اخوان ثالث است. عصیانی است دلاورانه در برابر از خود باختگی( یا بقول فرنگی­ها، آسیمیلاسیون) فرهنگی هموطنان. از خود باختگی که پس از یورش اعراب و گسترش اسلام در ایران گریبانگیر مردمان آگاه بوده است.

منتها در میانه راه جانبداری از تمدن ایرانشهری و مقابله با یورش پیامددار تازیان، درک و دریافت اخوان ثالث از مفهوم سوشیانث، برداشتی ویژه و متفاوت از معنای رایج واژه و سنت مربوطه­اش است.

سوشیانث( نامی برای نماد مُنجی) شخصیتی اساطیری و برخاسته از فرهنگ پیشا اسلامی ایران است. شخصیتی که عناصر مشابه­ای در یهودیت، مسیحیت و اسلام شیعه (در قالب نام­هایی چون مسیحا و مهدی) دارد.

بر این منوال باید گفت که نماد نجات، در معنای رایج و در روایت عمومی، نقش رها سازنده­ی جمع را بازی میکند. در حالیکه سوشیانث شدن اخوان ثالث، یا سوشیانث خواندن خویش، ناظر بر رها سازی شخصی و یک نفره است. گرچه تمرین و تامل شاعرانه­ای که او بر بستر زندگی تا سوکواری دارد، به دانایی و آگاهی دیگران نیز میتواند بدل شود. آگاهی­ای که دیگران- یعنی مردمی که همواره مخاطب اخوان­ثالث و مقصود ایده­ال­اش بوده­اند- از آن میتوانند بهره گیرند و نجات دهنده­ی خویش شوند.

*- در پیامد شعر اخوان­ثالث، نخستین واژه­ای که به ذهن فارسی زبان دمخور با شعر می­آید واژه­ی "زمستان" است. البته تکرار این واژه و سروده "زمستان" که از مجرای ترانه­خوانی و بازگویی هنرمندانه(دِکلمه) بساط همه شناسی اخوان­ثالث را باعث شده، راه را برای برداشت و تفسیر مبتنی برگزینش دلبخواهی آثار وی نیز باز کرده است.

شک نیست که تفسیر یادشده نمی­تواند تصویری همه­جانبه از کار و ساز سُرایش اخوان­ثالث، که در ضمن جهان بینی وی نیز بشمار می­رود، بدست دهد. بطور مثال اگر برای رد الگو و سنجیدار و یا دوگانۀ "امید و ناامیدی" در سرایش اخوان­ثالث بخواهیم متنی ارائه کنیم، بایستی شواهد بحث را از آثاری بر بگیریم که در زمره شعرهای "شاخص" وی نیستند. استناد ما به شعرهایی خواهد بود که بیرون از دامنه شناخت تفسیر و گزینش­های دلبخواهی از شعرهای شاخص وی قرار دارند.

اکنون فراتر خواهیم رفت از آن گزینشهای دلبخواهی. یعنی فراتر می­رویم از آنچه منوچهر آتشی، در یادبود وی، از سه دفتر شعر "زمستان" و "آخر شاهنامه" و "از این اوستا" همچون اوج آثارش و شکل شاخص آنها نامبرده است. (رجوع کنید به کتاب "باغ بی برگی، یادنامه اخوان­ثالث"، به اهتمام مرتضا کاخی، ۱۳۷۰، جمع ناشران. ص ۷۴.)

*- "امید" که در قبل گفته به هیچ کسی همچون مُنجی امید ندارد، در واقعیت بلاواسطه نیز به دامن مسیحای تاریخی دست نمی­یازد. مخاطب مستقیم وی، همانا پیر پیرهن چرکینی است که میکده­ای دارد. البته نه فقط بدین خاطر بایستی که شعر زمستان را یکبار دیگر خواند.

اینجا زبان شعر، اشاره ­ای نمادین ندارد. شاعر، بی ترس از محتسب، طالب می است. وی حاضر است برابر تکفیر شریعت پناهان بخاطر زندیقی بودن بیایستد و مثل زندیک مسلکان دیگر تاوان بپردازد. ( در رابطه با تاوان زندگی زندیکی مطلب روشنگرانه­ای خوانده­ام از شائول شاکد با عنوان "گرایش رازوارانه در کیش زردشتی". رجوع کنید به کتاب "از ایران زردشتی تا اسلام"، ترجمه مرتضا ثاقب­فر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱.)

این خودبنیادی شاعر دلاور همواره زیر مجموعه­ای از شخصیت فردی و اجتماعی اخوان ثالث بوده است. او در حین صدا زدن مسیحا ( با آی! علامت خطاب) و باوراندنش به یکسانی شب و روز و نیز با ورود به میکده­ای که از آن چیز خاصی نمی­گوید، تکخال­های زیبایی شناسیک و زبان­آوری خود را در شعر "زمستان" زمین می­کوبد: "درختان اسکلت­های بلور آجین و سقف کوتاه آسمان."

در اینجای متن سُرایش وی، حکایت شکست یک خیزش عمومی در دوره­ای تاریخی رقم می­خورد. اما فرایند تحول راوی حکایت همچنان به راه خود ادامه می­دهد.

*- بدون شک برای رسیدن به شناخت کامل منظور اخوان بایستی شواهد خود از خوانش آثار وی را افزایش داد. اما تا همین جا کافی است برای آنکه نکته زیر را بفهمیم. اینکه خوانش متن کهن و اجرای پروژه یادشده توسط اخوان ثالث هم یک بازسازی آگاهی تاریخی را در بر دارد و هم یک باز گردانی ادبی را.

وی در ارجاع متن معاصر به حکایت قدیمی، روایت گذشته را نو می­کند. نوآوری که چیزی نیست جز نگاهی به امکانات اساطیر در بستر شرایطی که او و هم نسلان قرار داشته­اند.

در این هنگامه هم اخوان­ثالث از شناخت رشک برانگیز خود از ادبیات کهن کمک می­گیرد. درست مثل زمانی که به پدافند و پشتیبانی از اساس نظری نوآوری­های نیما برآمد و اثر "بدعت­ها و بدایع... "را نوشت. در واقع با سُرایش شعر "آخر شاهنامه"، ببار نشستن نهالی را می­شود دید که کشف امکانات گذشته برای حال حاضر است.

بواقع در گذار از رمانتیسمی که نگاه حماسه باور آن را بازتولید میکند( نمونه اثر "ارغنون") به رئالیسمی که تراژدی را بر میگزیند( نمونه اثر "زمستان") و سپس گذار به رئالیسم انتقادی که کُمدی را ژانر و نوع ادبی خود میداند( نمونه "در حیاط کوچک پائیز...") یک الگوی رفتاری وجود دارد که اخوان طبق آن عملکرده است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد