logo





زبان مادری

يکشنبه ۴ تير ۱۳۹۱ - ۲۴ ژوين ۲۰۱۲

بیژن باران

bijan-baran.jpg
زبانشناسی را می توان از 4 دید گوناگون هم بررسی کرد: 1- گویش مادری، 2- سواد تحصیلی، 3- معنای تصریحی، 4- منظور تلویحی. 2 نوع اولی ربط به محیط پرورشی فرد داشته؛ 2 نوع آخری به کاربرد زبان در محیط. گویش مادری در نوجوانی تو اجتماع رقیق شده؛ ولی در محیط خانوادگی زنده می ماند.

اگرچه گویش مادری با زبان تحصیلی اشتراک ظاهری دارد ولی بنا به ساختار دستوری، تکیه، لحن از آن متفاوت است. بخشی از آن در زبان محاوره حفظ می شود؛ ولی در زبان تحصیلی یا رسانه ای و دیوانی جایی ندارد. گویش مادری می تواند در شجره زبان تحصیلی باشد؛ یا در زبانی کاملا متفاوت باشد. نمونه اول لهجه اصفهانی و دروس تحصیلی فارسی؛ نمونه دوم گویش ترکی و دروس تحصیلی دولتی. اگرچه بسیاری از این گویشهای مادری در جامعه سرمایه داری متروک می شوند.

استعداد زبان از ژن پتانسیل نوزاد تا رشد 6سالگی را در بر می گیرد. زبانشناسانی مانند چامسکی و ژنشناسان تا 20 % استعدادهای کودک را مربوط به ژن اولیایش می دانند. مثلا ژنهای استعدادهای ادبی/ زبانی، موسیقی/ صوتی، نقاشی/ بصری، خلاقیت/ حل مسئله، هندسی/ فضا-مکانی در نوزاد ودیعی/ ارثی اند. برای شکوفانی این استعدادها 80% بقیه از محیط کودک اکتسابی اند. محیط شامل آموزش، تشویق، تغذیه می شود. یکی از علل ایستایی 2500 ساله شاهنشاهی ایران فقر مزمن توده های وسیع و نبود نظام آموزشی برای همه بود که استعدادهای ژنی مردم را در فقر خشگ می کرد.

از اینرو فقر نه تنها 80% امکان شکوفانی فقیر را دریغ کرده؛ بلکه 20% ژن او را هم تضییع می کند. از اینرو در جامعه سرمایه داری پیشرفته با امکانات مجانی غذایی، آموزشی، ورزشی، هنری فقر کودکان را کمینه کرده؛ زیرا این استعدادها برای کل و آینده جامعه مفیدند. هزاران نمونه می توان آورد که کودکان فقیر با کمک خیرات فردی یا اجتماعی به مقامهای بالای اجتماعی رسیده اند.

در کشورهای سرمایه داری با روبنای پیشامدرن، کودکان هم مانند اکثریت جامعه نادیده گرفته میشوند. برای نمونه: در نظام آموزشی سلفی/ وهابی عربستان، 3 توان دماغی خلاقیت، تخیل، حل مسئله کودکان پسر و دختر محدود شده؛ لذا یک چهره علمی، ادبی، هنری منطقه ای/ جهانی از این کشور ثروتمند در 50 سال گذشته بیرون نیآمده. پس مفتیان وهابی نه تنها دمکراسی و برابری زن و مرد را برای شهروندان نهی می کنند؛ بلکه خلاقیت و تخیل را هم در نظام آموزشی کودکان دختر و پسر عقیم می کنند.

1- گویش مادری. این زبان در بخشی از کورتکس مغز کودک را پر می کند که لهجه/ اکسان فرد را پایه می ریزد. زبان محاوره، گفتاری، شفاهی بر بنیان این زبان کودکی استوار است. روشن است که این زبان لحن، تکیه، واژه ها، دستور، تلفظ مختص خود را دارد. زبان مادری تابع محله، قوم، سواد، شغل، روان، فرهنگ یک خانوار در زمانی مشخص است. این آموزش زبانی ربطی به زبان تحصیلی مرحله بعد کودک ندارد؛ زیرا این زبان 2م در شبکه ها و مدارهای عصب جدید نوجوانی مغز انبار می شود.

زبان گفتاری گاهی شباهت ظاهری با زبان تحصیلی دارد؛ ولی تابع زمان-مکان مشخص خانواده است. در عمق 2 زبان متفاوتند که در نحوه فراگیری آن در مغز هم توفیر دارند. نمونه گفتاری: "د یالله لامصب، بزن بریم!" با لحن آمرانه و تکیه بر واژه آغازین در زبان رسمی فارسی بکار نمی رود. منظور شاملو از "زبان کوچه" لهجه گفتاری تهران سده 13ش بوده؛ نه گویش اصفهانی، مشهدی، هراتی، بوشهری، شیراز، یزدی، یا زیرلهجه های آخوندی، یهودی، ارمنی. زیرلهجه آخوندی در برخی آثار هدایت و شهر قصه بیژن مفید ضبط شده.

می توان دید که فارسی معیار یک زبان بوده؛ ولی 10 ها لهجه و زیرلهجه گفتاری/ شفاهی در شهرهای مختلف زبانهای اقوام خاور میانه دوروبر زبان رسمی فارسی تکلم می شوند. تفاوت لهجه ها در تلفظ، گزینش کلمات، تاکید گذاری، لحن، جمله بندی نمایان می شود. زبان گفتاری در مشهد، هرات، تهران، اصفهان، شیراز- از نظر لغات، تلفظ، تکیه، دستور، باهم تفاوت دارند؛ همه آنها با زبان رسانه ای/ رسمی فارسی هم تفاوت دارند.

ولی تنها فروغ و شاملو شعر محاوره به لهجه تهرانی دارند. حتی سعدی و حافظ از یک شهر با گویش واحد شیرازی و یک عصر سبک فارسی ادبی اکتسابی/ تحصیلی متفاوت دارند؛ زیرا هجرت 30 ساله سعدی تجارب زبانی او را در نوجوانی از حافظ شیراز نشین متفاوت می کند. اصولا در عصر شعر کلاسیک فارسی، لهجه مادری بندرت در ادبیات بکار می رفت. گاهی این نوادر را هم باشتباه نمونه شعر فارسی آغازین در تاریخ ادبیات نوشته اند- از جمله این بیت در باره زوج عشقی که شاید بزبان محلی و نه رسمی سراسری بوده: آهوی کوهی در دشت چگونه دوذا؟/ او ندارد یار، بی یار چگونه بوذا؟ ابوحفض سغدی/ تاجیکستانی، سده 3و 4 هجری.

فهم لهجه در مثلث ورنی که نیمکره مغز چپ نیاز به آموزش ممتد عصبهای کورتکس مغز دارد. اطلاعات کلامی و حسی در سیناپسها و ترشحات شیمیایی اتصال شبکه های عصب مغز انبار شده؛ نه در رشته/ اکسان، تارها/ دندرایتها، بدن یاخته عصب قرار می گیرند. از اینرو تمرین ترشحات اتصال سیناپسها را تحکیم و یادمانی اطلاعات را بهینه می کند. در ادبیات مدرن و نمایش لهجه های محلی مکتوب می شوند.

بازگویی لهجه در مثلث بروکا در نیمکره چپ مغز نیاز به تمرین عضلات فراوان دارد. یادگیری زبان در کودکی با بزرگسالی در شبکه ها، مدارات، فعالیتهای مغزی کاملا تفاوت دارد. از اینرو آموزش زبان در بزرگسالی همراه با ته لهجه مانده از زبان اول مادری همراه می باشد. در حالی که در کودکی این ته لهجه با حوصله اولیای کودک مدام و روزمره تصحیح می شود. یک دلیل این ته لهجه وجود 2 شبکه عصب کودکی و نوجوانی می باشد. از اینرو تازیان ایرانیان را که عربی در نوجوانی آموخته بودند عجم می نامیدند؛ یعنی تلفظ عربی با ته لهجه فارسی که تو ذوق اهالی عربستان می زد.

2- زبان تحصیلی. در روند آموزش، این زبان بخش دیگر کورتکس مغز نوجوان- جدا از بخش زبان مادری- را پر می کند که مخلوطی از لهجه/ اکسان مرحله خانگی/ مادری و محیط تحصیلی را دربر می گیرد. زبان معیار رسمی، رسانه ای، ادبی مربوط به این مرحله آموزش زبان است. استعداد ادبی فرد می تواند مربوط به زبان مادری، زبان تحصیلی، یا آلیاژی از هر 2 باشد.

تنها شاعری که تولد و کودکی خو را در یک شهر دارد؛ می تواند شعر محاوره ای بلهجه رایج آن شهر بگوید. ولی هر شاعری زاده هر شهری می تواند شعر بزبان معیار فارسی بنویسد. حتی اگر او با گویش مادری زبان دیگری مانند گیل، تالش، ترک، کرد، عرب، بلوچ باشد. نمونه های درخشان ادبی بزبان معیار فارسی را در شهریار و مفتون امینی زاده تبریز، شیرکوه شاعر کرد، حسين منزوي شاعر زنجان، شيون فومني می توان دید. شمس و قطران تبریزی 2 نمونه درخشان شعر کلاسیک اند. در شعر بجز زبان، خلاقیت، حل مسئله، ادراکات حسی بصری/ سمعی 3 کارکرد مغزی دیگر هم دخیلند که ربطی به حافظه زبانی ندارند.

صادق هدایت استعداد فوق العاده در هر 3 نوع گویش مادری، زبان تحصیلی فارسی/ اوستایی/ غربی، زبان ترکیبی داشت؛ ولی در آثار ادبی او بیان مربوط به حواس محیطی- طبیعت ضعیف است. او تیزهوشی نقادانه ژنی در تصویر انسانهای مشخص ایرانی قرن 19-20م داشت؛ ولی در تصویر طبیعت و محیط گیاهی، جانوری، حرکتی پیرامون خود ضعیف بود. خیام در تصویر طبیعت فصول زمین تا کهکشانهای بینهایت قریحه فوق العاده داشت. پس زبان تحصیلی را آل احمد اورازانی/ طالقانی، دکتر ساعدی تبریزی، نیمای یوشی/ مازنی، چوبک بوشهری/ جنوبی- همه مشاهیر ادبی دارایند. ولی اگر آنها ادبیات بویژه شعر محاوره ای می نوشتند، بیشک مربوط به گویش مادریشان می شد.

ولی شعر محاوره را شاعر بزبان مادری می تواند بطور طبیعی بسراید. آثار عِمران صلاحی زاده تهران و شهریار قنبری نمونه های موفق شاعر زبان مادری تهرانی خود است. بابا طاهر عریان به گویش مادری لری خود نمونه موفق گویش گفتاری خود است. شاعران دیگر همه از حافظ و مولوی تا فردوسی و شمس به زبان تحصیلی، اکتسابی آثار "فارسی" فناناپذیر خود را آفریده اند. اگرچه هرکدام زبان مادری مختص اقلیم و زمان خود را دارند. سبک ادبی آنها رگه های زبان مادری آنها را در خود داشته؛ لذا بیان ادبی آنها انگشتنگاری زبانی آنهاست؛ یعنی سبک ادبی هرکدام مختص خود است.

3- معنای تصریحی. محیط آموزشی زبان کلمات، دستور، تلفظ، خط را در مغز فرد انبار کرده؛ شعور بوسیله مثلث بروکا در مغز چپ عضلات سر و تن را فعال می کند. کلمات معنی لغتنامه ای/ کتابی داشته؛ کاربرد آنها قراردادی جهانشمول در بین گویشوران آن زبان است. البته استعدادهای زبانی فرد، خود را در کاربرد این زبان سبک خنثی هم نشان می دهد. این سبک خنثی در روزنامه نگاری بکار می رود. در حالیکه سبک فاخر اخوان از سبک مترنم فروغ متفاوت است.

اگر فعالیت زبانی بطور شفاهی باشد؛ خلاقیت زبانی در افواه حول و حوش فرد مبتکر بکار رفته باعث تغییرات/ رشد زبان می شود. نوآوری او در ترکیب کلمات، ضرب کلمه جدید، کاربرد آنها بوسیله دوستان ش منجر به تغییر جزیی Drift زبان می شود. اگر خلاقیت ادبی کتبی باشد بصورت سبک ادبی در برنامه آموزشی به نسلهای بعدی آموخته می شود. این آموزش یونیفرمی زبان را در بین یک گروه بزرگ در تاریخ تحکیم می بخشد.

4- منظور تلویحی. در بیان زبان تابع حالت عاطفی، فکری، روحی متکلم/ نویسنده و مخاطب/ محیط پذیرا بوده؛ بوسیله شبکه های عاطفی و تنظیمگر کورتکس کنترل می شود. در این صورت زبان از تصریحی خام به سوی رمزی رازدار سوق می یابد- معنای تلویحی در زبان تعبیه می شود. در عین حال خود زبان، منظور کلمات و اصطلاحات، هم در حافظه متکلم هم در حافظه مخاطب، جنبه های عاطفی گذشته را در بر دارد. در نویسندگی، سبک جریان سیال ذهنی/ منونولوگ درونی بر اساس این خصیصه زبان و آزادی فکر پدید آمده. نمونه ها: صداق هدایت، جیمز جویس، ویلیام فالکنر.

برای نمونه 3 واژه میهن، خانه، مادر دارای معنی مشخص اقلیم زادگاه فرد، محل رشد کودکی، مسئول حیات نوباوه/ کودک/ نوجوان می باشند. ولی این 3 واژه با شبکه های عاطفی بوسیله عصبهای ربط و فعالگر عواطف و خاطرات اپیزودیک هم وصل می شوند. لذا این 3 واژه در حافظه حسی فرد شامل فرم، رنگ، گرمی، بو، امنیت را هم ورای معنی کتابیشان القاء می کنند. در زبان فارسی عاطفه احترام و انتیمی/ "نداری" بمحاوره تهرانی در کاربرد لغات، افعال، ضمایر دخیل اند. نمونه: بفرما، بشین، بتمرگ. شما و ما بجای تو و من. شاید جذبه شعر فروغ معانی تلویحی تعبیه شده در شعر او باشند.

گاهی در بیان، فرد ملاحظه ی نوع مستمع، مخاطب، شنونده، خواننده را کرده؛ از بار عاطفی در این 3 واژه برای برجسته کردن منظور خود استفاده می کند. از اینرو سرود در ترابری عاطفی بسیار قوی است. یعنی بجز معنی کلمات، محتوای عاطفی را هم از منبع به مقصد ترابری می کند. سرودهای ای ایران، سراومد زمستون، یار دبستانی و ترانه های مرا ببوس، جمعه، گل گلدون من- هر کدام ورای معنای لغوی مانند یک قطعه کلامی مقاله روزنامه نگاری، بار عاطفی سنگینی از مهر میهن، خشم انقلاب، ایمنی اتحاد، امنیت پیمان، ترس سرکوب، ثنویت عشق را هم ترابری می کنند؛ روی مراکز عواطف لیمبیک شنونده تاثیر تهیجی دارند.

شاید گویش را نیز بتوان برابر idiolect بمعنی سخن یک فرد مشخص در یک دوره از حیاتش قرار داد. معنی ظریفتر این واژه این است: در شرایط ویژه فرد باقتضای محیط، مخاطب، روحیات خود الگوی زبانی ویژه دارد. این در آموزش زبان بسیار مهم است. در کودکی یادگیری زبان سمعی/ شفاهی در موقعیتهای ویژه اتفاق می افتد که حاوی عواطف نیز است.

یادگیری زبان در مرحله پرورش کودک با کلاس آموزش بزرگسالان که لغات، تلفظ، ساختار/ ریخت، املاء، نحو- مورد دستوری دارند فرق می کند. این تفاوت بویژه در روایت، لحن، ظرایف زبانی خود را نشان می دهد. لحن، حرکات سر و تن، ایما/ اشاره- حاوی 65% اطلاعات زبانی اند؛ خود زبان تنها 35% محتوای ارتباطی دارد. از اینرو در تجارت معامله حضور رسم بوده؛ تا از روی صورت و لحن صوتی فرد منظور واقعی او درک شود.

معنی تلویحی لهجه‌ دربرگیرنده ویژه گیهای فرد متکلم در بیان زبانی می باشد. این ویژه گیها شامل مکث، تاکید، لحن، تلفظ مصوتها/ صامتها، طول تلفظ هر هجا، شدت و تنظیم هوا در حنجره، فاصله سق، لب، زبان، دندان نسبت بهم، نیز حرکات سر و دست می باشند. گویش یک فرد با دیگری با اینکه تفاوت های آوایی و واژگانی دارد؛ ولی فهم آن تنها نیاز به توجه مخاطب دارد.

تفاوت لهجه گاهی مضحک و گاهی سئوال انگیز است. کمدینهای مشهور ایران- وحدت و ارهام صدر- در دهه 40 تا 50 ش غالبا اصفهانی بودند. یک تهرانی با یک کابلی یا تاجیک می‌تواند هم صحبت شود. ولی یک تهرانی با یک کرد، تبریزی، بلوچی، اهوازی باید با زبان میانجی فارسی مکالمه کند.
‏2012‏/06‏/19


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد