logo





تازیانه های بی معرفتی

شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۶ ژوين ۲۰۱۲

مهدی استعدادی شاد

mehdi-estedadi-shad.jpg
1- گاهی درک و دریافت نادرست سخن بزرگان کار دست آدمیزاد میدهد. بویژه وقتی تفسیر غلط مبنای رفتار انسان قرار میگیرد یا رهنمودی برای طی مسیر میشود. آنگاه تفسیر پیامدهای عجیب و غریبی در بر دارد که میتواند فاجعه بار شود.

هرکدام از ما شاهد رویدادهایی این چنین بوده ایم. نگارنده این سطرها از دور شاهد زندگانی دوستانی بوده که با تفسیر غلط کار دست خود دادند. آنانی که در فرجام، بی آنکه وقت رفتنشان باشد، تلف شدند . داستایفسکی سخنی دارد بدین مضمون که بعد از مرگ خدا، انسان به هر کاری خود را مجاز میداند.

منظور رُمان نویس روس که آثارش الهام بخش بسیاری در هنر و اندیشه ورزی بوده، اشاره به مهلکۀ مخاطره انگیزی است که در نتیجه بی ایمانی و ایجاد خلاء اعتقادی میتواند برای هر شخص و جامعه ای پیش آید.

در نتیجه میشود به آشکاری هشدار وی را در این گزیده گویی فهمید. این که، درست به وقتی که ایمان و آرمان کارکرد اجتماعی خود را از دست میدهند، برای مخاطبان سخن داستایفسکی رعایت اخلاق و حرمت گزاری به دیگران یک اصل غیرقابل چشمپوشی است. بنابراین پایبندی بدین پرنسیپ هم برای مومن سابق ضروری است که خدا را از کف داده و هم برای به اصطلاح آته ئیست مادرزادی که آرمانش تحقق نیافته است.

منتها برخی، هشدارسلبی داستایفسکی را که بی شک یکی از بزرگان تاریخ ادبیات جهان است، برای خود بصورت توصیۀ ایجابی تفسیر کرده و با رفتارهای نامتعارف و برخی عهدشکنیها از ارتباطات فرهنگی بدور افتادند. در انزوا جویی هم نتواستند زندگی خود را مدیریت کنند. با آن تفسیر نادرست، که اخلاقی بودن را نفی میکرد و با اتیک زوایه داشت، تازیانه های بی معرفتی به خود زدند که جانسوز بود. در مجاز بودن به هر کاری چنان افراط کردند که به سمت نابودی رفتند.

2- البته تفسیر غلط همیشه پاپیچ این شخص و آن فرد خاص نمیشود. گاهی به بغرنج و مسئلۀ رفتار جماعتی بدل میشود که تاوانش را کلیت جامعه میپردازد. نمونه اش تفسیر غلطی است که، در روند انقلاب اسلامی، از گرایش خلقی بودن و مثل مردم شدن میان تحصیلکردگان رایج شد. عینیت یابی چنین گرایشی در امر خاکی بودن متحقق شد.

گرچه دانایان همواره خاکی بودن را در افتادگی و پرهیز از تکبر دیده اند، اما تالی فاسد دانایی، خاکی بودن را پوشاک چرک، ظاهر ناآراسته و صورت اصلاح نکرده پنداشته است.

وانگهی، پس از انقلاب بنیادگرایان مسلمان، مسئلۀ تفسیر غلط فقط در سطح فرهنگ پوشش و ظاهر رایج نشد بلکه همچنین فرهنگ گویش و بیانگری را نیز به ویروس خود آغشته کرد.

انگیزۀ تهیه "کتاب کوچه" که شاملو و آیدا سالها برایش وقت گذاشتند، فرهنگ لغتی که به دهه ها در محاق سانسور گرفتار مانده، حفظ نوعی از گویش بود.

هر زبانی انواع گویشها را دارد. در ایران هم، در کنار زبان اداری - درباری و زبان حوزوی – مذهبی، اهل فرهنگ نمیتوانند به زبان کوچه و بازار بی اعتنا باشند. در حالی که حاکمیت در شبانروز در پی حفظ و بازتولید گویشهای خود در رسانه ها است، روشنفکر مستقل و پژوهشگر کارشناس اگر بخواهد مسئولیت خود را انجام دهد بایستی به زبان فولکلور و مردمان نیز بپردازد. فارغ از اینکه گویش کوچه - بازاری دارای سطح ادبی بالا یا پائین است و اصطلاحات رکیک و آب نکشیده در آن چقدر جاری است. در اینجا کار اهل قلم به پژوهش و آرشیو سازی مربوط میشود.

"کتاب کوچه" بهر صورت میخواست آرشیو واژگانی را بدست دهد تا در برابر فرهنگ لغت رسمی، مشتاقان بتوانند به اصطلاحات محاوره مردمی نیز مراجعه کند. این اما اصلا بدین معنا نبود که عرصه بیانگری و تولید ادبی به همنوایی با ایده های جاری برسد. اینکه سیلی از ترکیبات چاله میدانی( یکی از مشتقات زبان کوچه بازاری) به ادبیات و داستانسرایی فارسی بریزد و گرایش لُمپنیسم در شعر و ترانه ما عرضه اندام کند و نفس کش بطلبد.

چندی است که شاهد الوات خر مرد رند شده ایی هستیم که میخواهند، با ابزارساختن از خرد پایبند آزادی بیان، برای خود ارج و منزلت فراهم کنند. اما در هر صورت ادبیات بدین عارضه واکنش نشان میدهد. سنجشگری و نقادی نمیگذارند که بی ادبی از نردبان دستاوردهای فرهنگ و ادب بالا رفته و برای خود برجستگی دست و پا کند. "این سوا و آن سوا"، فقط تکیه کلام جالبی از خراسانیها نیست بلکه یکی از معیارهای نقد منطقی بشمار میرود که راه روشنگری خود را با تفکیک میگشاید.

اهل ادب که خواه نا خواه از هنر تاویل سود میبرند، تاویلی که بسیار ژرفتر از عمل تفسیر به دل متن میرود، نمیتوانند با این توجیه کنار بیایند که گرایش عمومی مردم با زبان کوچه بازاری خود را بیان میکند. در نتیجه با لمپنیسم از در سازش در آئیم و شعر و داستان خود را آلوده به ترکیبات چاله میدانی کنیم. کسی که از میل تجاوز خود به دیگری "میسراید"، در جامعه دمکراتیک به جرم متهم میشود و کارش به تشخیص کارشناس روانی میافتد تا وضع پرونده کیفری اش معلوم شود.

این واقعیت که حتا در زبان رسمی امروزه بی ادبی و گویش لاتها و چاروادارها یکه تازی میکند( مثلا واژگانی که در کلام آقای احمدی نژاد کاربرد دارد) توجیهی درست برای بی ادب شدن ادبیات نیست. آن زبان پیشکش حاکمیتی باد که هنوز از تفسیر غلط خاکی بودن و به اصطلاح مردمی شدن نفع میبرد.

البته گرایش به بی ادب سازی شعر و داستان ما گاهی هم تلویحا به تاریخ ادبیات رجوع میدهد و برای موجه جلوه دادن خود به شکلگیری مُدرنیتۀ ادبی اشاره میکند.

نگارنده تا اندازه ای با خبر است که در سرآغاز ادب مُدرن( یعنی در آثار بودلرها و رمبوها) استفاده از واژگان غیر رسمی و غیر ادیبانه وجود دارد. اما از یاد نمیبرد که هر واکنش مشخصی به کنشی پیشینی مربوط و وابسته است.

ادبیات مُدرن فرانسه به پسزمینۀ اشرافیت زمانه و فخر فروشی بی پایه حاکمیت نجبا واکنش نشان داده است. در حالیکه این پیش شرطهای نجابت و شرف در حاکمیت امروزی ایران حکم کیمیا دارد که بخواهیم درمقابلش تابو شکنی کنیم. بنابراین تن دادن به زبانی که اولیای امور در ایران بدان تکلم میکنند، هیچ عقل سالمی را به همصدایی با ایشان نمیکشاند تا چه رسد به اینکه فرو ریزهای ایشان را در ساختار ادبی و داستانسرایی دخالت دهد.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

ظرافت و درایت
پژمان
2012-06-22 11:36:31
به موضوع بسیار مهمی پرداخته اید .در خانه اگر کس است یک حرف بس است . به نظر میرسد افزون بر آنچه که بر شمرده اید باید به عنصر لاقیدی هم نسبت به فرهنگ و مسائل مهم ,( که هم جزئی جدا ئی ناپذیر از لمپنیسم و هم عنصر بازتولید کننده ی چنین فرهنگی ست,)اشاره کرد . درود بر شما !
و یک پیشنهاد: بجای"فرو ریزها" چنانچه فرو ریخت ها استفاده شود منظور حرفتان را که جنبه ی "زیبا شناسانانه" هم دارد روشنتر نشان میدهد .یعنی خودبخود به پستی ریخت کلام آنان هم اشاره میشود!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد