logo





با چراغ و آینه، کدکنی، شاملو و غوغای بت پرستان

شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۶ ژوين ۲۰۱۲

فرج سرکوهی

faraj-sarkouhi.jpg
دکتر شفیعی کدکنی در «با چراغ و آینه، در جست و جوی ریشه های تحول شعر معاصر ایران»، که اخیرا منتشر شد، زبان، فرم، مضامین، جهان شعری و مولفه های شعر معاصر فارسی را از مشروطه تا انقلاب و هویت شعری شاعران این دوران را با نگاهی تیزبین و متکی به دانش بسیار تحلیل می کند.
کدکنی جز به اشاره های اغلب تلخ از شعر سه دهه اخیر یاد نمی کند اما این کتاب نه فقط اثری ارزشمند در زمینه نقد و نظریه ادبی و تاریخ شعر معاصر فارسی، که پاسخی راهگشا به نیازی مبرم در «زمان حال» نیز هست.
رواج برگردان های ناقص مفاهیمی که از متن اصلی جدا، به نام ترجمه و تالیف منتشر و در نقدگونه ها رونویسی شده و نموداری از فقر نقد و نظریه ادبی در زبان فارسی به شمار اند و ناآگاهی اغلب «شاعران» جوان از شعر کلاسیک و نیمائی، از زمینه های بن بست شعر در سه دهه اخیر است. مباحث مطرح شده در کتاب با چراغ و آینه می تواند در گشایش این بن بست نیز کارساز باشد.
کدکنی پیش از این نیز در کتاب هائی چون «صور خیال» و «ادوار شعر فارسی» مباحث بدیعی را در باره شعر معاصر مطرح کرده است.
این آثار به روزگاری منتشر شدند که هویت شعری، و نه لزوما زبان و جهان ذهنی و شعری شاعران بزرگی چون شاملو، اخوان و فروغ، برای جوان ترها «گروه داوری» بوده و نسل پس از شاملو و اخوان نیز در نحله های گوناگون، از شفیعی کدکنی تا محمد علی سپانلو، در کار کشف یا گسترش چشم اندازهای خلاقه بودند اما کتاب با چراغ و آینه در موقعیتی منتشر می شود که آن نمونه ها غائب و شعر فارسی، جز در برخی چهره های خلاق خود، به بن بست بازی های زبانی، «شعر جدولی» و کارگاهی، «بیماری خردگریزی» ، حدیث نفس های اسیر در قفس های آپارتمانی و تفنن در فرم گرفتار آمده و نه فقط توانائی تاثیر بر فرهنگ و تاریخ و زبان که مخاطبان خود را نیز از دست داده است.
کدکنی در کتاب با چراغ و آینه جز به قصد بر شمردن برخی نمودارهای آسیب شناسی جامعه و شعر، به شعر پس از انقلاب نمی پردازد اما برخی مولفه های بن بست کنونی شعر فارسی را در بررسی های کدکنی از نمونه های موفق شعر مشروطه تا انقلاب و نیز در نوشته های او در باره دکتر تندرکیا، «شعر جدولی» و مقاله بسیار ارزنده «نقش تاریخی و خلاقیت فردی» می توان دید.
متن های گردآوری شده در کتاب با چراغ و آینه، نه فقط پژوهش های عالمانه و نظریات بدیع و تامل برانگیز یکی از شاعران ثبیت شده زبان فارسی، یکی از معتبرترین محققان ادب کلاسیک فارسی و یکی از نادر چهره های جدی نقد و نظریه ادبی ایران را در بر می گیرد که بعلاوه تحولات فکری کدکنی را در عرصه نقد شعر به دست می دهد.
بررسی انبوه داده های معتبر و مرتبط با موضوع که روشمند، ویراسته و مستند در این کتاب آمده اند و تحلیل مباحث تامل برانگیزی که در این کتاب به شیوه ای نظامند مطرح شده اند، به فضائی فراخ نیازمند است. در این مختصر تنها به معرفی برخی مباحث مطرح شده در کتاب و بررسی اجمالی برخی سنجه ها و داوری های کدکنی بسنده شده است

غوغای بت پرستان

پاراگرافی از یک نامه خصوصی در باره دلایل محبوبیت شاملو، که در کتاب آمده است، خوکردگان به برخوردهای سطحی و معتادان به بت سازی و بت پرستی را به واکنش جنجالی علیه کدکنی برانگیخت.
در این واکنش ها انبوه داده ها و ده ها مبحث تامل برانگیز و نظریات بدیع کتاب ناخوانده مانده و انتقاد از بت گروهی که حتی بت خود نمی شناسند، به دستمایه جدل های بی مایه بدل می شود اما با چراغ و آینه چندان غنی است که بدین هیاهوهای سطحی راه نمی دهد و تنها یک بار مطالعه آن کافی است تا برخی ابعاد ژرف خود را، حتی بر خواننده نامتخصص، آشکار کند.

نیما و ارزش احساسات

با چراغ و آینه نوشته های بیش از 50 سال پژوهشگری پویا را در برمی گیرد و به ناچار از «تناقض» بری نیست اما تناقض های این کتاب به گفته کدکنی « تحولات روحی و ذهنی» او را منعکس می کنند و کدکنی «ترجیح داده» است که « تغییری داده نشود و اگر تناقضی وجود دارد به عنوان نشانه ای از تحولات فکری نویسنده در زمان تلقی شود» . کدکنی برخی «تکرارها و توضیخ واضحات» را نیز با «درسنامه» بودن برخی متون کتاب توضیح می دهد.
کدکنی در فصل های مهمی از کتاب به شعر مشروطه می پردازد و بازتاب تحولات مشروطه را در زبان، مضامین، مفاهیم، جهان شعری، فرم و ساختار و انواع شعر این دوران تحلیل و در مبحث مجله های ادبی و ترجمه شعر داده های ارزشمند و برداشت های غنی و بدیعی را مطرح می کند.
فصلی از کتاب به نقد ادبی و بررسی آراء میرزا فتعحلی آخوند زاده و میرزا آقاخان کرمانی اختصاص دارد اما در همین مقوله خانم فاطمه سیاح به عصر پهلوی اول، بی ذکر دلیل، نادیده مانده است.
«ارزش احساسات» و بخش هائی از «حرف های همسایه» نیما از تاثیرگذارترین متن ها در نقد شعر در زبان فارسی است.
کدکنی ارزش احساسات را « ترجمه آزاد و بفهمی نفهمی از یک کتاب فرانسوی»، « که مطالبی از کتابی نظیر دائره العمارف اسلامی در باره شعر ترک و عرب بر آن افزوده شده است» تلقی می کند بی آن که نام کتاب منبع و دلایل خود ذکر کند. .
کدکنی در جائی از کتاب حد آشنائی نیما را با زبان فرانسه « در حد یک دانش آموز بازیگوش و درس نخوان مدرسه سن لوئی» می داند که «با همان مایه آشنائی که با شعر فرانسه داشته توانسته است فضای شعر فارسی را تا حدودی فرنگی کند» اما در جای دیگر کتاب در باب منبع حرف های همسایه نیما می نویسد «نیما زبان فرانسه را تا حدی می دانسته و ممکن است نامه ریلکه را در زبان فرانسه خوانده باشد»
این تناقضات را می توان به همان حساب «تحول روحی و ذهنی» در 35 سال گذاشت اما این نکته را نمی توان ناگفته گذاشت که درونی کردن و بیان بهتر سخن کسی از ارزش و تاثیر سخن گوینده دوم نمی کاهد و این نکته را کدکنی خود بارها و بارها در باب الهام گیری شاعران از یک دیگر تایید می کند.

حضور و غیبت سنجیده اما گاه ناهمخوان

کدکنی در باب انتخاب شاعران در کتاب خود هشدار می دهد «تمام کسانی که اشعر شعرای خانواده خود هم نیستند جای خود را در این کتاب نمی بینند» و « لشکر انبوهی از مدعیان شاعری در این عصر از این کتاب خرسندی ندارند» اما «نخواستم آبروی ادبیات فارسی را دستمایه جوان ربائی کنم»
کدکنی به شیوه ادیبان عالم و پژوهشگران معتبر معیارهای گزینش خود را به دست می دهد و انتخاب های او را بر همین معیارها ارزیابی می توان کرد.
« پرونده شاعری گوینده با مرگ او بسته شده باشد». کدکنی در نخستین معیار خود جانب احتیاط آکادمیک نگه می دارد چرا که برخی چون بهار در آخر عمر با خلق کاری کارستان به گفته اخوان «خانه چراغان می کنند» اما این معیار کدکنی را از نقد شاعران زنده و در نتیجه از تاثیر گذاری بر روند شعر آنان، که از کارکردهای نقد ادبی است، باز می دارد.
شاعرانی چون یدالله رویائی و اسماعیل خوئی دیری است که به پایان زندگی شعری خود رسیده اند و معلوم نیست که غیبت آنان در فهرست کدکنی به دلیل زنده بودن فیزیکی آنان است یا از سر ناهماهنگی شعر آنان با معیارهای کدکنی .
بر اساس معیار دوم کدکنی، که از نقد ادبی برمی خیزد، شاعرانی به کتاب راه یافته اند که «یا مثل نیما فرم تاره ای به وجود آورده باشد یا مثل بهار حال و هوای تازه ای را وارد شعر و فرم های شناخته شده شعر فارسی کرده باشد» و «تمام شعرایی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته اند مصداق این دو امرند»
با معیار اول و دوم کدکنی دلیل غیبت نصرت رحمانی و نادر نادرپور در فهرستی که خانلری، سپهری، حمیدی، توللی و مشیری نیز بدان راه یافته اند، معلوم نیست.
نصرت رحمانی در نخستین شعرهای خود «حال و هوا» و «فضای شهر تهران» و در شعرهای کتاب «میعاد با لجن» فرم ها و زبان تازه ای را بر شعر فارسی افزود.
نام عارف و عشقی «با تمام ضعف های صوری کارشان و حتی غلط های فاحش عروضی و دستوری» به حق در فهرست کدکنی ثبت شده است « زیرا نبض شعرشان با زندگی عصرشان تپیده است». در تپندگی شعر نصرت با عصر خود تردیدی هست؟
شعر ادیب پیشاوری، ادیب نیشابوری و ادیب الممالک، که در فهرست کدکنی آمده اند، جز توجه به سیاست و طنزی که ابداعی نیست چه «حال و هوا و فرم تازه ای را به شعر فارسی» بخشیده اند؟
مقاله کدکنی در باره استادش بدیع الزمان فروزانفر، ادای دینی زیبا و ماندنی است به یکی از بزرگ ترین ادیبان و محققان ادب کلاسیک فارسی اما فروزانفر به گفته خود و کدکنی «می توانست» شاعر بزرگی باشد و بازهم به گفته خود و کدکنی آن نشد که می توانست.
کدکنی خود «آمدن فصولی در باب ادیب نیشابوری، رهی معیری، فروزانفر» «یا دولت آبادی و محمد مقدم و تندرکیا» را در کتاب «طرداللباب» و «ضمائم و حواشی» تلقی می کند و می نویسد «ادیب نیشابوری، رهی و فروزانفر حال و هوای تازه ای را وارد شعر عصر خود نکرده اند و ساختار جدیدی را نیاموزده اند اما نمونه هائی از شعرشان برای گروهی از اهل ادب همیشه خواندنی بوده است»
با معیار پسند «گروهی از اهل ادب»(کدام گروه و در کدام برهه زمان؟)، بسیاری از گویندگانی را که به حق در فهرست کدکنی نگنجیده اند می توان در فهرست گنجاند .

سپهری و آسیب شناسی نسل خردگریز

کدکنی سنجه هائی چون تیراژ شعر، ماندگاری شعر در حافظه مردم و نقش تاریخی شعر را نیز در بخش های دیگر کتاب مطرح می کند.
در درستی معیار ماندگاری شعر در حافظه چند نسل حرفی نیست اما «تیراژ» معیاری نسبی و در هر نسل متغیر است و معلوم نیست تیراژ کدام نسل را مبنا می توان گرفت.
کدکنی خود به درستی تاکید می کند که تیراژ بسیار بالای سپهری در ایران پس از جنگ نشانه ای از «خردگریزی» لایه های از جامعه است که از شعر هیچ نمی دانند.

تاثیر ترجمه شعر

تاثیر ترجمه شعر بر تحولات شعرفارسی از تزهای اصلی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه است
«از شعر فرنگی آموختیم که بوطیقای دوره های انحطاط را رها کنیم»، «تمام تحولات و بدعت ها و بدایع شعر مدرن ایران تابعی است از متغییر ترجمه در زبان فارسی» و « تحول شعر فارسی در قرن اخیر تابعی است از متغیر ترجمه در ایران»
کدکنی صورت های این تاثیر را نیز با دقتی علمی تدوین و با شواهد بسیار اثبات می کند. این روند از نگاه او از «ترجمه فکر» آغاز شده و از دو مرحله «ترجمه فابل ها و شعر رومانتیک» اروپائی و ترجمه «تصویرها ، تشبیهات و استعاره ها» برگذشته، در مرحله سوم به تاثیرپذیری در عرصه«موسیقی و عروض و فرم شعرها» ، تاثیر پذیری از «شعر سیاسی و اجتماعی» و «زبان و لحن کسانی چون آلوار، آراگون، مایاکفسکی و لورکا» می رسد و «آخرین حلقه تاثیر شعر فرنگی بر شعر فارسی در مساله زبان شعر است»
در تاثیر کارساز ترجمه بر شعر فارسی تردیدی نیست اما مطلق کردن این حکم به نادیده انگاشتن پرسش های مهمی می انجامد. چرا در فلان دوره این نوع شعر و در بهمان دوره آن نوع شاعر ترجمه شد و تاثیر نهاد؟ نیازهای اجتماعی و فرهنگی زمانه و روان شناسی فردی و ذهنیت فردی و جمعی شاعران ایرانی در این تاثیرپذیری چه نقشی داشت؟

اوج های شگفت انگیز

مقاله استادانه کدکنی در باره ایرج میرزا، نقد مذهب در قالب طنز در شعر او را با رندی و زیرکی همراه می کند .
انصاف علمی ، دقت و برداشت های تازه در تحلیل های کدکنی از شعر لاهوتی، فرخی یزدی، افراشته و پروین تحسین برانگیز است.
محققی با پسند و ذهنیت کدکنی شعر ساده، روان و «کارگری» افراشته را با چنان دقتی تحلیل و با چنان زبانی تحسین می کند که خواننده شگفت زده می شود. از یاد نبریم که شاعران و منتقدان به اصطلاح چپ گرا شعر فرخی، لاهوتی، افراشته و پروین را نادیده گرفته و گاه آنان را نه شاعر که «ناظم» نامیده اند.
مقاله های کدکنی در باره دهخدا،بهار،نیما،شهریار،خانلری، فروغ و سپهری در این کتاب نیز برداشت های تازه و تحلیل های تامل برانگیز و جامعی به دست می دهند.
اما کدکنی گاه پسند و تاثیرپذیری فردی خود را از «صدق عاطفی» با پسند جامعه و تاریخ همسان می بیند و این گرایش را در بررسی شعر حمیدی شیرازی می توان دید.
حمیدی شیرازی در فهرستی که نصرت رحمانی بدان راه نیافته راه می یابد و «یکی از شاعران برجسته زبان فارسی» است چرا که «من» «بارها به هنگام خواندن بعضی شعرهای او چندان تاثر عاطفی در خویش احساس کرده ام که قلبم فشرده شده است»

«متشاعرچه های روزنامه چی»

زبان و لحن کتاب با چراغ و آینه، چنان که از محققی چون کدکنی انتظار است، زبانی تحلیلی، ناجانبدار، پاکیزه و مستدل است اما رنجش های به حق یا به ناحق مولف نیز به زبان برخی پاراگراف ها راه یافته است.
در سه دهه گذشته بخش مهمی از فضای رسانه های فارسی زبان به مطرح کردن کسانی به عنوان شاعر، نظریه پرداز و منتقد شعر اختصاص یافت که از شاعری و نقد ادبی بهره چندانی نداشته و نه فقط با زبان و ادب کلاسیک فارسی، که حتی با شعر نیمائی بیگانه اند.
شعر فارسی سه دهه اخیر، جز در برخی چهره های خلاق خود چون کدکنی و سپانلو، به بازی های زبانی و فرمی، شعر جدولی و کارگاهی و ارائه زبان روزمره به جای شعر تقلیل یافت.
مطرح بودن رسانه ای چهره های این موج بن بست و حضور کم رنگ شاعران جدی کدکنی را آزرده و آزردگی ها گاه زبان او را از زبان اصلی او دور می کنند.
کدکنی گاه به مناسبت و گاه بی تناسب، به «صف اربابان محافل ادبی که با توطئه سکوت و هوچی گری» « شاعر و ادیب برای یک ملت» می تراشند، به «این خانم ها و اقایان» که «در چهل ساله اخیر بیش تر از نیمی از خلاقیت ها شعری ما را در زبان فارسی مسخ کرده اند» و به کسانی که «مسحور استعاره های تجریدی» شده و با یکی گرفتن «خلاقیت هنری و ادبی» با «مشتی استعاره پا در هوا» به «بیماری» دچاراند حمله می کند بی آن که به روال همیشگی خود، نقد و نظر را با دلیل و برهان همراه کند.
کدکنی در توضیح اختصاص صفحه هائی از کتاب به دکتر تندرکیا می نویسد «این کار به جد گرفتن شخص او و کارهای او نیست بلکه پاسخی است به صدها مدعی مکتب آفرینی موهوم و مانیفست های خلق الساعه تجدد ادبی که بیش تر نقش کاغذ دیواری را برای دکوراسیون آن روز روزنامه را دارند»
با نقد نظریه های تندرکیا می توان بن بست شعر سه دهه اخیر فارسی را نقد کرد؟.
بررسی نمونه های شعر به بن بست گرفتار شده سه دهه اخیر در شان محققی که درخشان ترین تحلیل ها را در باره شاعران کلاسیک ایران و بهترین نمونه های تصحیح و توضیح متون کلاسیک را به دست داده نیست اما کدکنی می توانست نه آثار این سه دهه، که پسزمینه نظری این آثار را نقد کرده و بر شعر فارسی «به لحظه اکنون» اثر نهد .
مقاله های شعر جدولی، آسیب شناسی نسل خرد گریز و نقش تاریخی و خلاقیت فردی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه نمونه های درخشانی از توانائی او را در این عرصه نشان می دهند.

کدکنی و شاملو

کدکنی شعر را موزون و در چارچوب موسیقی متکی بر اوزان عروضی کلاسیک یا شکسته می پسندد و این پسند با شعر شاملوئی، که از عروض قدمائی و نیمائی رها و بر موسیقی درونی متکی است، سازگار نیست.
پسندها را «آن که غربال دارد و در پی کاروان می آید» خواهد سنجید اما آن جا که کدکنی اصطلاحات جاافتاده «شعرسپید»، «شعر آزاد» و «شعر شاملوئی» را برنتافته و «شعر منثور» را به جای آن ها پیشنهاد می کند پسند شخصی بر جای داوری منتقدانه نشسته است.
در محبوبیت کنونی شاملو عواملی جز شعر او نیز موثراند و این عوامل با گذشت زمان رنگ خواهند باخت و شعر او جدا از پیرایه ها از غربال تاریخ خواهد گذشت اما سهم بالای این عوامل در داوری کدکنی به براهین کافی متکی نیست.
شهرت و محبویت شعر نیمائی اخوان و شعر سپید شاملو تا سال های پایانی دهه 40 به تقریب در یک پایه بود.
اخوان زبان سبک خراسانی را معاصر، به عصر ما احضار و بازآفرینی می کرد تا نگاه تراژیک خود به شعر برکشد و شاملو با ذهنیت اومانیستی و حماسی خود مرثیه شکست را با ستایش عشق پیوند می زد.
تحول فضا، که برآمدن مبارزه مسلحانه نیز از نمودارهای آن بود، فضای شکست را به فضائی حماسی و اومانیستی بدل کرد و شاملو، که گیرنده ای قوی و ذهنیتی سازگار با این فضا داشت، به نیاز زمانه پاسخ داد و در شعرهائی که از مجموعه «ابراهیم در آتش» به بعد منتشر شدند، حماسه را به شعر برکشید.
در همان روزگار اخوان از اوج شگفت انگیز «از این اوستا» به سرودن «منظومه شکار» افت کرد و بعدها تا «ترا ای کهن بوم وبر دوست دارم» فرود آمد هرچند هم در این مجموعه نیز دو شعر «چاه» و «هیچ» او با آثار گذشته او برابری می کنند.
صعود شعری شاملو و فرود شعری اخوان بدان روزگار از دلایل محبوبیت و شهرت کنونی شاملو است اما این تحول، که با شعر این دو پیوند دارد، شاعران نیمائی نحله اخوان را آزرد به ویژه آن که شاملو به گفته اخوان «تالی فاسد» داشت و «استعداد شعری» اغلب کسانی که به راه او رفتند به گفته کدکنی «مسخ» شد .
کدکنی در باره شاملو می نویسد «ان چه شاملو به شعر فارسی هدیه کرده نه نیما بخشیده نه اخوان نه فروغ نه سپهری. شاملو رتوریک شعر فارسی را دگرگون کرد» او «معماری دیگری در زبان دارد» که حاصل «آشنازدائی» و «توجه مسمتر به شعر فرنگی است و برداشت خلاقی که از شعر فرنگی داشته است» ،«شاملو با ارائه نمونه های درخشانی از شعر هوا و نگاه تازه ای را وارد شعر فارسی کرد»
اما کدکنی در تحلیل دلایل محبوبیت شاملو می نویسد «اگر آن چه شاملو را می سازد به صد جز تقسیم شود پنجاه تا شصت درصدش ربطی به شعر ندارد» و نتیجه عواملی چون «پنجاه شصت سال حضور مستمر در روزنامه ها» « سردبیری ده ها نشریه» «مترجم پابرهنه ها و شعرهای لورکا، صدای گرم و سوخته، درگیری ادبی با خانلری و نادرپور» در محبویت شاملو نقش داشتند و این عوامل «ارتباطی با شعر او ندارد».
«مدتی حزب توده او را بزرگ می کرد، بعد سلطنت طلب ها، بعد چریک ها. حالا هم همه ناراضیان از اوضاع کنونی و این بزرگ کردن ها به هیچ وجه به شعر او مربوط نیست. مربوط به موقع شناسی او است به قول خودش با الهام از تعبیری از مایاکوفسکی سفارش زمانه را پذیرفتن»
سلطنت طلب ها و حزب توده در بزرگ کردن شاملو نقشی نداشتند اما «چریک ها» شاملو را می ستودند چرا که او حماسه آنان را به شعر برکشیده بود.
«پذیرفتن سفارش زمانه»، که کدکنی در بحث شاملو آن را مولفه ای «بی ارتباط با شعر» تلقی و با «موقع شناسی» یکی می گیرد،همان است که کدکنی خود با عبارت هائی چون «تپیدن نبض شعر با زندگی عصر» و «نقش تاریخی»، از آن چون مولفه ای مهم در ماندگاری شعر یاد می کند.
با تحول پسند دوران در بستر زمان حد محبوبیت شاملو نیز بر همین پایه نخواهد ماند اما شعر حماسی و اومانیستی او و آن چه به گفته کدکنی «به شعر فارسی بخشید» برجای می ماند چرا که به گفته کدکنی «شاملو در کنار فروغ و اخوان یکی از آفریدگاران شاهکارهای درجه اول شعر مدرن است».( حذف نام سپهری در این جمله از من است)
کدکنی شاملو را متهم می کند که «سی سال است بدون این که قصدی سوئی داشته باشد دو سه نسل از جوانان این مملکت را سترون کرده است»
کدکنی در کنار شاملو «این هائی که صفحات شعر مجلات را اداره می کنند و همه شعرای ناکام اند، این جانیان کوچک، این خبرنگاران روزنامه که آرزوی شاعر شدن دارند » را نیز «مقصر» و شریک جرم او می داند.

داده های نادرست،آدنیه و شاملو

داوری های کدکنی را در کتاب با چراغ و آینه می توان نقد کرد اما در درستی داده هائی که ارائه داده است تردیدی نیست جز در یکی دو مورد که رنجش بر جای بینش نشسته است.
«در تهران که بودم یکی از دانشجویان علوم اجتماع صد شماره مجله ادینه را برای یک کطالعه فرهنگی تحلیل کامپیوتوری کرده بود می گفت در این صد شماره در تمام شماره ها جز در چند مورد استثنائی نام شاملو آمده است و در تمام موارد با القابی از نوع شاعر بزرگ میهن ما شاعر بی همتا . عناوینی که الان به یادم نمانده و راست می گفت»
از محقق منصف و دقیقی چون کدکنی بعید بود که اطلاعات نادرست این دانشجو را باور کند.
ما در مجله آدینه، که من سردبیر آن بودم، شاملو را گرامی می داشتیم چرا که او را نه فقط شاعری بزرگ، که نماد استقلال روشنفکری ایران می دانستیم. شاملو نیز به من التفات و اعتماد داشت و با مجله همکاری و از ما پشتیبانی می کرد چرا که بخش مهمی از آدینه را نشریه ای مستقل می دانست. اما در تمامی شماره های مجله آدینه اصطلاحاتی چون «شاعر بزرگ میهن»، «شاعر بی همتا»، که کدکنی نوشته است، به کار نرفته است. این گونه ترکیب ها با زبان مجله آدینه بیگانه است. در باره «نیما و اخوان و فروع» نیز متن های مثبت بسیار در آدینه، و از جمله چند مقاله به قلم خود من، منتشر شده است.
اگر کتاب با چراغ و آینه را کسی جز کدکنی می نوشت فصلی به شعر درخشان کدکنی، فصلی به آثار ارزشمند او در زمینه ادب کلاسیک و فصلی به آثار راهگشای او در عرصه نقد شعر معاصر اختصاص می یافت اما این سخن ها مجالی دیگر می طلبد.

منبع: بی بی سی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد