من خدای جهان کهربایی خود هستم
و همیشه بیواسطه با خون شما مردان سخن گفتهام
*
من همیشه چندین بال از پرواز شما جلوترم
من همیشه چندین گام از شتاب شما جلوترم
من آفتاب ناگزیر خواهش شما هستم
*
گردشهای شما همیشه در مدار من است
شما مردان
کدامیک از آرزوهاتان به بوی من نیاغشته است؟
*
من کارگاهِ آفرینشام
و خون هشیارم هر دیواری را فرو میریزد
*
من سفارش هیچ خدایی را در پروراندن نطفهای نپذیرفتهام؛
و بند نافم به هیچ وهم و پنداری در آسمانها وصل نبوده است
*
من با کیش و فرهنگ هیچ مردمی نیامیختهام
و ستارهای نبودهام که سالکان بتوانند از آسمان زندگی به زیر کشند
*
من نیستم آن خورشید پنهانی که به تلاشهاتان میتابد؟
من نیستم آن خورشید پنهانی که به آرزوهاتان میتابد؟
جان برکف در میدانهای جنگ به جستجوی من نبودهاید؟
*
از کهربای نیرومند من کدامیک از شما بیروناید؟
درژرفای همهی نیایشهاتان جاری نبودهام؟
در آینهی راستی خوب بنگرید!
در خون و خلوتتان من نیستم که میپرستید؟
۳ دسامبر ۲۰۱۲
http://www.rezafarmand.com/
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد