پروانهُ تنها
جهان را بخواب می بیند
سپید و ابریشمین
از پیله اش.
دانهُ تاریک
رویای ِ بیشه ها
وجنگل ها را بخواب می بیند.
در کنجِ ِ دنج ِ شبانه
شبتاب
امّا می بیند
سوسو فشان
جهان را روشن می کند.
و من که انسانم
خواب رستگاری ِ جهان را می بینم.
خوابِ رستگاری ِ جهان را دیده ام
آنگاه که چون نطفه ای
در بطن بیقرارِِ مادرم بودم.
برلین نوامبر ۲۰۰۵
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد